به گزارش خبرگزاری شبستان، در کتاب «رد خون روی برف» نویسنده با در نظر گرفتن خاطرات شهید محمود کاوه در فصل های مختلف اززندگی این شهید حماسه ساز سخن می گوید و هر فصل اثر را با عنوان «قطره خون» نامگذاری کرده است.
این کتاب در 299 صفحه از شهید «محمود کاوه» میگوید، کتابی مشتمل بر هفت فصل، فصلهایی که «قطره خون» نام گرفتهاند. قطرات خون در این کتاب به هفت قطره میرسند، هفت قطره خون درباره محمود کاوه. هر قطره خون با خاطراتی آغاز میشود که خانواده کاوه از او به خاطر میآورند؛ همسر، خواهرها، پدر، مادر و فرزند.
پیش از همه، نوبت همسر اوست؛ فاطمه عمادالاسلامی، هم او یک سؤال در ذهنش تکرار میشود: «میتوانید؟» همسر از زندگیاش با کاوه میگوید: «ما فقط سه سال با هم زندگی کردیم. و اگر بخواهم روزهایی را که با هم بودیم با ارفاق حساب کنم، فقط صد روز توانستیم کنار هم باشیم. تازه اگر دو سه ساعت را یک روز حساب کنیم.»
همرزم از جنگیدن در کنار او میگوید: «آنجا و هیچجا ندیدم محمود سرش را جلو گلوله یا زوزهی خمپاره و انفجارش خم کند. ماها همه خودبهخود خیز میرفتیم میخوابیدیم. ولی محمود حتی سرش را هم خم نمیکرد. آدم احساس میکرد صداشان را نمیشنود یا نمیبیندشان.» همرزمی دیگر صداقتش را در فرماندهی را توصیف میکند: «یکی از سرگردهای خلبان آمد کشیدم کنار گفت: ما نمیتوانیم به این آدم دروغ بگوییم. گفتم: چرا؟ گفت: چون او هم به ما دروغ نگفت.»
در جلد چهارم مجموعه «از چشمها» میتوان از فرماندهی خواند که بارها مجروح شد: «اصلاً فکرش را هم نمیکردیم یازدهبار مجروح شود. سه چهاربارش که تا دم مرگ، رفت و برگشت. یکبار کمینش زده بودند، از پشت، زده بودند شکمش را پاره کرده بودند با تیر و ترکش و نمیدانم چی. دکترها زود عملش کرده بودند. یازده سانت از رودهاش را بریده بودند انداخته بودند دور.»
در «رد خون روی برف» یکبهیک رشادتهای محمود کاوه، نقل میشود تا خواننده به خوبی درک کند او چگونه طلسم کردستان را شکست. پاتکها و ترفندهای او در عملیاتهای متعدد در این کتاب بیان میشود، حتی میتوان از سختگیریهایش هم مطلع شد، سختگیریهایی که پیش از همه درباره خود اوست: «این سختگیریها را به ظاهر خودش هم داشت. محکم راه میرفت. جوری که خیلیها نگاهش میکردند میرفتند مثل او قرص و محکم راه میرفتند. یا لباسش را هیچکس هیچوقت ندید نامنظم باشد. فانسقه بسته، گتر کرده، همیشه با پوتین. نشد در آن چهار سالی که میشناختمش با دمپایی ببینمش.»
این کتاب، فقط شرح رشادتها نیست، بلکه احساس افراد مختلف را هم به خوبی توصیف میکند. از این که چقدر کاوه را دوست داشتند و چقدر از دست دادن او برایشان سخت بود، حتی این حس را که در شهادتش مقصر بودند نیز در لابهلای صفحات کتاب مشاهده میشود: «دو نارنجک آمد افتاد کنار کاوه منفجر شد. اگر صدایش نمی زدم، به اسم، آن ده دوازده تا ترکشهای نارنجک نمیآمدند بنشینند به سر و گردنش بیندازنش.»
انتشارات« روایت فتح» کتاب رد خون روی برف را در 299 صفحه و قیمت 550 تومان راهی بازار نشر کرده است.
پایان پیام/
نظر شما