خبرگزاری شبستان: "سکولاریسم یعنی فاصله گرفتن همه نظام های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و ... با اسلام که در آن فرد دین را از عرصه مناسبات اجتماعی کنار می زند." این جملات بخشی از سخنان حجت الاسلام والمسلمین علی ذوعلم، رئیس پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی درباره سکولاریسم پنهان است که از نظرتان می گذرد:
سکولاریسم پنهان چه ریشه هایی دارد و چگونه وارد کشور شده است؟
تفکرات سکولاریستی ریشه در غرب دارد، به عبارت دیگر در غرب نوعی تحریف آشکار دین و نگاه محدودی که مسیحیت تحریف شده نسبت به علم و عقل ارائه کرد و در جامعه بین عقل و دین و علم و دین تعارضی را ایجاد کرد دیده می شود، این تعارض از زمانی که شکل گرفت که این نگاه القا شد دین قابلیت طرح در زندگی اجتماعی و قابلیت حل مسائل جامعه را ندارد .
در غرب سکولاریسم یک نوع راه گریز و نجاتی بود از یک دین تحریف شده به اسم مسیحیت و اقتدار کلیسا که با تکیه با عقل و علم شکل گرفت.
در کشور ما سکولاریسم ریشه دیگری دارد؛ گروهی از غرب زده ها به کمک سلسله های پادشاهی و استبدادی سکولاریسم را مطرح کردند که در ظاهر نوعی تقلید از غرب را داشت ولی باطن آن در حقیقت باز کردن راه استعمار غرب به کشور ما بود و توجیه آن وابستگی های سیاسی و اقتصادی بود.
چرا به این خاطر که اسلام ناب در درون خود ضد استبداد و سلطه است و با هر گونه زیاده خواهی مبارزه می کند و در درون خود ظرفیتی دارد که جامعه را می تواند در ابعاد مختلف پیش ببرد.
اسلام ناب نه تنها با عقلانیت تعارض ندارد بلکه عقل را به عنوان یک منبع رجوع به رسمیت می شناسد و اساسا یکی از کارکردهای خود را پرورش عقل و شکوفایی آن می داند.
باید توجه داشت که اسلام نه تنها با علم تعارض ندارد بلکه خود یکی از مشوقین تولید علم در ابعاد و عرصه های مختلف نیز هست.
تمدن اسلامی که در قرن 4 و 5 هجری که دوران شکوفایی اش بود ثابت می کند تعارضی بین علم و دین وجود ندارد.
بنابراین سکولاریسم در کشور ما یک تفکر وارداتی بود و ناشی از یک تقلید نادرست از غرب و با انگیزه هایی که بخشی از آن ناشی از مقایسه نابجا بین اسلام و مسیحیت بود و بخشی از این انگیزه ها هم در راستای اهداف سلطه گران بود به این خاطر که ما می بینیم سکولاریسم در کشور ما در خدمت استبداد و وابستگی به غرب قرار گرفت.
در دوره رضاخان که سکولاریسم به طور رسمی مورد دفاع و حمایت قرار گرفت، با تکیه به همین سکولاریسم و جدایی دین از جامعه مسلمانان و منزوی کردن دین رضاشاه توانست یک خفقان شدیدی را در جامعه ما ایجاد کند و بعد هم در دوره پهلوی دوم و ابستگی شدید کشور ما به ـآمریکا پیش رفت.
سکولاریسم پنهان چه عواقب سویی دارد؟
یک بخشی از سکولاریسم آشکار است و کسانی سکولار هستند که متاسفانه با انگیزه های سیاسی و دور بودن از معارف اسلامی و عدم شناخت دین و گرایشی غرب گرایانه سکولاریسم را تعریف و توجیه می کنند و حتی امروز ما شاهد این هستیم که سکولاریسم به گونه ای ترجمه می شود که در ظاهر ناسازگاری اش با اسلام را بتوانند بپوشانند در حالیکه دقیقا واژه سکولاریسم به معنی مستقل بودن نظام اجتماعی، تربیتی و سیاسی تعریف شده و برخی این تعریف را در نظر نمی گیرند و سعی می کنند این طور تعریف کنند و آن را نگاه عقلانی به جامعه و مدل جامعه در نظر می گیرند در صورتی که چنین نگاهی تعریف سکولاریسم است و آنها عقل را عقل ابزاری تعریف می کنند نه عقل جامع و متعالی.
حقیقت مساله این است که در کشور ما سکولاریسم نمی تواند ریشه بگیرد بدین خاطر است که بنیان اسلام با سکولاریسم مغایرت دارد و کسانیکه سعی می کنند دیگاه سکولاریستی را به صورت آشکار یا پنهان مطرح کنند حاضر نیستند که در گفت و گوهای علمی و حقیقی شرکت کنند .
ما معتقدیم نظام اجتماعی برای مدیریت خود نیاز به یک پشتوانه فکری و نظریه فلسفی دارد هر نظام اجتماعی اینگونه است و اگر ما در نگاه دینی مان اسلام را به عنوان یک تفکر عمیق و معتبر و راهگشا برای همه ابعاد زندگی انسان بدانیم نمی توانیم سیاست و تعلیم و تربیت مان را از اسلام مستقل ببینیم و بسازیم .
اساس انقلاب اسلامی که به اذعان همه یک تحول اساسی در جامعه ما بود، با تکیه بر دخالت دین در جامعه و سیاست شکل گرفت و یک نوع راندن سکولاریسم به حاشیه بود.
بنابراین تلاش ها برای راهیابی سکولاریسم پنهان به جامعه اثرگذار نخواهد بود اما تعبیر سکولاریسم پنهان هم وجود دارد که مثل شرک خفی ظاهرش در یک چهره دینمدارانه ظهور بیابد اما باطنش فاصله گرفتن از ارزش های دینی و مبانی اسلامی است که می تواند در عرصه علمی و مدیریتی و سیاسی بروز کند و با ارتقاء فرهنگ اسلامی و تقویت نگرش های درست اعتقادی سعی کنیم این زمینه ها را اصلاح کنیم و به سوی مبانی اسلامی برویم و جامعه را با آن مبانی آشنا کنیم.
پایان پیام/
نظر شما