به گزارش خبرگزاری شبستان،سردار دکتر «سعید منتظرالمهدی» در این یادداشت آورده است:
1- در چند دهه اخیر در قلمرو پدیدهها و رفتارهای اجتماعی علاقه روز افزونی به موضوع ”سرمایه اجتماعی“ (socia capital) پدید آمده است. این علاقه و توجه، خواه در میان اندیشمندان و پژوهشگران اجتماعی، اهالی رسانه و نیز تودههای مردم، به ویژه از زمانی عمومیت یافته است که سه اندیشمند اجتماعی، یعنی «رابرت پاتنام»، «جیمز کلمن» و «پیر بوردیو»، به تئوری پردازی پیرامون آن پرداخته و کارکرد و کنشوری آن را به بسیاری از قلمروهای زندگی اجتماعی بسط و تعمیم داده اند. این تعمیم فزاینده از آن رو بوده است که ”سرمایه اجتماعی“، خواه به عنوان مفهوم و یا به منزله تئوری، بسیاری از مفاهیم پر کاربرد جامعهشناسی، نظیر حمایت اجتماعی، انسجام اجتماعی و حتی هنجارهای اجتماعی را در ذیل چتر پوششی خود جای داده است.
2- اما صرفنظر از این بسط معنایی، زمانی میتوان از شکلگیری و تعمیم سرمایه اجتماعی در یک جامعه سخن گفت که اولاَ: مردم آن جامعه از ”شناخت“ و آگاهی بسنده پیرامون پدیدههای پیرامون خود داشته باشند. ثانیاَ: مردم ” اعتماد“ (trust) عمیقی به یکدیگر و به ادارهکنندگان ارشد جامعه داشته باشند. ثالثاَ: اکثریت مردم جامعه بر سر ارزش های معینی با یکدیگر توافق داشته باشند و برای حراست از آن ارزشها ”احساس تعهد“ نمایند. رابعاَ: اغلب شهروندان احساس کنند که ”سرنوشت مشترک“ دارند و لاجرم پذیرفته باشند که وقوع هر نوع نقصان و کژی و کاستی در فرایند زیست آنان، زندگی همگان را دستخوش ”آشفتگی“، نابسامانی و کژکاردی میسازد. خامساَ: از آمادگی کافی برای ”مشارکت“ در فرایندهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه برخوردار باشند. سادساَ: اغلب مردم در یک یا چند انجمن، گروه، صنف، محفل و ... داوطلبانه حضور فعال و مستمر داشته باشند.
3- نیازی به حجت نیست که پدیدآیی این عناصر و مولفههای کلیدی سرمایه اجتماعی (یعنی شناخت، اعتماد، احساس تعهد، توافق بر سر ارزش ها، احساس سرنوشت مشترک، مشارکت جویی و حضور در شبکهها) آثار و پیامدهای نیکوی پرشماری در جامعه از خود بر جای میگذارند. برخی از آن آثار، که از اهمیت فزونتری برخوردارند، عبارتند از:
الف- افزایش همبستگی جمعی، اما نه از نوع مکانیکی که بر اثر عادت یا غریزه و اجبار پدید می آید بلکه از نوع ارگانیکی که خاستگاه آن تعقل، اختیار و آگاهی است و لاجرم ماندگارتر، ژرفتر و پر بازدهتر است.
ب- مضاعف شدن امید و خوشبینی و نشاط. چه، شهروندان برخوردار از شناخت بسنده و همبسته و دلبسته به یکدیگر، از یک سو دنیای اطراف خود را ”قابل کنترل“ و آینده را ”قابل پیش بینی“ ارزیابی می کنند و به طبع آن از ابهام و بیاطمینانی و تردید رهایی مییابند. و اینها خود بدبینی و ناامنی و دلهره را از میان میرانند و به نشاط و امید و خوش بینی خوشامد می گویند. از دیگر سو آنان با برخورداری از ”حمایت اجتماعی“ و پشت گرمی به ” شبکههای اجتماعی“ ، ” احساس قدرت“ می نمایند. احساس قدرت نیز روحیه و اراده آنان را تعالی میبخشد و متعاقب آن، نشاط و شادابی را نصیب آنان میسازد.
ج- افزایش صمیمیت در میان شهروندان جامعه، یکی دیگر از پیامدهای شکل گیری و بسط سرمایه اجتماعی است. چه، وقتی شهروندان جامعه، و یا گروهی از آنان، خود را ”متعلق“ به جماعتی همسان با خود بدانند و در یک یا چند انجمن و گروه عضویت یابند، ”احساس تعلق اجتماعی“ می نمایند و در نتیجه آن، خصومتها، کینهها و احساس بیگانگیها و ”تنهاماندگی“ ها را به کناری مینهند و به عواطف و احساسات و هیجانات مثبت و خوشایند خویش فرصت ظهور و بروز می دهند. آشکار است که احساس صمیمیت یکی از نخستین هیجانات مثبتی است که با فراهم شدن بستر مناسب، فرا میبالد و به صورت مستمر گسترش مییابد.
4- یکی از الزامات قوام و دوام بهنجار و مطلوب هر جامعهای، بسط و تقویت ”نظم اجتماعی“ در آن جامعه است. چه، در فقدان نظم بسنده، جامعه با آنارشی، آنومی و ناکنشوری رو به رو میشود و لاجرم نه تنها اهداف و مقاصد مهم آن، فرصت تحقق نمییابند، بلکه آشفتگی و بی نظمی حاکم به بستری مهیا و زمینهای آرمانی برای ظهور و بروز انواع آسیبهای اجتماعی و جرائم و کجروی های متنوع تبدیل میشود. به زعم و باور اندیشمندانی که مطالعه و مداقه در ”نظم اجتماعی“ را وجهه همت خویش قرار دادهاند، یکی از عوامل بسیار موثر در تقویت و بسط این پدیده، ”سرمایه اجتماعی“ است. چه، در سایه سرمایه اجتماعی است که از یک سو ”گمنامی“ رنگ میبازد و ”پخش مسئولیت“ بلا اثر میشود و از دیگر سو ”فشار برای حفظ نظم عمومی“ به هنجاری فراگیر تبدیل میشود و تخطی از آن به قصوری اخلاقی و خطایی اجتماعی مبدل میگردد.
5- در سایه نظم اجتماعی حاصل از سرمایه اجتماعی، تمایل به ارتکاب بزه و جرم رو به کاهش می نهد. چه، اولاَ: این بار یکایک شهروندان همچون پلیسی هوشمند و بیدار، نگاه تیزبین خود را معطوف بسترهای جرم خیز میسازند و فرصت قانونگریزی و ارتکاب جرم را از افراد مستعد کجروی سلب می نمایند. ثانیاَ: همگان به عضویت شبکهها و انجمنهایی در می آیند که پیش از هر چیز از یکایک اعضای خود می خواهند تا همواره هنجارهای جامعه و قوانین موجود را فصل الخطاب قرار دهند و یا در محافلی حضور می یابند که در آنها همواره ضرورت ”رفتار اخلاقی“ در جامعه به آنان یاد آوری میشود. ثالثاَ: با افزایش سرمایه اجتماعی، ”همواره او قبل از من قرار می گیرد“ و منافع جمعی بر منافع فردی ارجح دانسته میشود، بدون آنکه اجازه دست درازی به منافع فردی به کسی داده شود. و سرانجام با تقویت سرمایه اجتماعی، مردم خود در قالب تشکل ها و انجمن ها به یاری افراد آسیبپذیر، نظیر معتادان، الکلیها و ... میشتابند و از سوق یافتن آنان به سوی کجروی ها و جرائم اجتماعی جلوگیری می نمایند.
6- پلیس یقین دارد که بدون برخورداری از سرمایه اجتماعی، و به تنهایی، قادر به ”پیشگیری“ از وقوع کجروی ها و مقابله و مبارزه با انحرافات و جرائم متنوع و متعدد اجتماعی نیست. از همین روی، به سهم خود میکوشد تا سرمایه اجتماعی جامعه تقویت گردد و مشارکت و همراهی همگان در مسائل اجتماعی مضاعف شود.
پایان پیام/
نظر شما