خبرگزاری شبستان: "مکیال المکارم فى فوائد الدعاء للقائم" یکى از کتاب هاى ارزشمند شیعه، نوشته آیتاللّه سیدمحمدتقى موسوى اصفهانى(1348 ـ 1301ق) است که به قصد اداء حق حضرت بقیةاللّه که حقش بر گردن ما افزونتر از همه مردم است، احسانش بیشتر و بهتر از همه شامل حال خلق مىشود و نعمت ها و منت ها بر ما دارد ـ به رشته تحریر درآمده است.
اصل کتاب به زبان عربى است و مؤلف در مقدمه مىنویسد:
"چون ما نمىتوانیم حقوق آن حضرت را ادا نماییم و شکر وجود و فیوضاتش را آن طور که شایسته است، به جا آوریم بر ما واجب است آن مقدار از اداى حقوق آن حضرت را که از دستمان ساخته است، انجام دهیم. . . بهترین امور در زمان غیبت آن حضرت، انتظار فرج آن بزرگوار و دعا براى تعجیل فرج او و اهتمام به آنچه مایه خشنودى آن جناب و مقرب شدن در آستان اوست، مىباشد."
حضرت صاحب الزمان در حق او دعا می کند
چون مقتضای شکر احسان همین است و دلیل بر آن فرمایش مولی صاحب الزمان در دعایی است که در مهج الدعوات می باشد: و کسانی که برای یاری دین تو از من پیروی می کنند نیرومند کن و آنان را جهادگر در راه خودت قرار ده و بر بدخواهان من و ایشان پیروزشان گردان...
بدون شک دعا کردن برای آن حضرت و برای تعجیل فرج آن جناب تبعیت و نصرت اوست، چون یکی از اقسام نصرت و یاری ایمان به حضرت صاحب الزمان یاری کردن به زبان است و دعا برای آن حضرت یکی از انواع یاری کردن به زبان می باشد.
و نیز دلیل بر این معنی است که در تفسیر علی بن ابراهیم قمی ذیل آیه شریفه "و اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها او ردوها" و هرگاه مورد تحیت واقع شدید به بهتر یا نظیر آن پاسخ دهید.
گفته: سلام و کارهای نیک دیگر.
واضح است که دعا از بهترین انواع نیکی است پس اگر مومن برای مولای خود خالصانه دعا کند مولایش هم برای او خالصانه دعا می نماید و دعای آن حضرت کلید هر خیر و داس هر شر است.شاهد و موید این مدعا روایتی است که قطب راوندی در خرایج آورده که گفت: جمعی از اهل اصفهان از جمله ابوالعباس احمدبن النصر و ابوجعفر محمد بن علویه نقل کردند که شخصی به نام عبدالرحمن مقیم اصفهان شیعه بود از او پرسیدند چرا به امامت حضرت علی النقی(ع) معتقد شدی؟ گفت: چیزی دیدم که موجب شد من این چنین معتقد شوم من مردی فقیر ولی زباندار و پر جرات بودم در یکی از سال ها اهل اصفهان مرا با جمعی دیگر برای شکایت به دربار متوکل بردند درحالی که بر آن دربار بودیم دستوری از سوی او بیرون آمد که علی بن محمد بن الرضا احضار شود به یکی از حاضران گفتم این مرد کیست که دستور احضارش داده شده؟ گفت: او مردی علوی است که رافضیان معتقد به امامتش هستند.
سپس گفت: چنین می دانم که متوکل او را برای کشتن احضار می کند. گفتم: از اینجا نمی روم تا این مرد را ببینم چگونه شخصی است؟ گوید: آنگاه او سوار بر اسب آمد و مردم از سمت راست و چپ راه در دو صف ایستاده به او نگاه می کردند هنگامی که او را دیدم محبتش در دلم افتاد بنا کردم در دل برای او دعا کردن که خداوند شر متوکل را از او دفع نماید او در بین مردم پیش می آمد و به کاکل اسبش نگاه می کرد و به چپ و راست نظر نمی افکند من در دل پیوسته برایش دعا می کردم هنگامی که کنارم رسید صورتش را به سویم گردانید آنگاه فرمود: خداوند دعایت را مستجاب کند و عمرت را طولانی نماید و مال و فرزندت را زیاد سازد.
از هیبت او به خود لرزیدم و در میان رفقایم افتادم پرسیدند: چه شد؟ گفتم: خیر است و به هیچ مخلوقی نگفتم. پس از این ماجرا به اصفهان برگشتیم خداوند به برکت دعای او راه هایی از مال بر من گشود به طوری که امرزو من تنها هزار درهم ثروت در خانه دارم غیر از مالی که خارج از خانه ملک من است و ده فرزند دارا شدم و هفتاد و چند سال از عمرم می گذرد من به امامت این شخص قائلم که آنچه در دلم بود دانست و خداوند دعایش را درباره ام مستجاب کرد.
می گویم: ای خردمند نگاه کن که چگونه امام هادی(ع) دعای این مرد را پاداش داد به اینکه در حق او دعا کرد به آنچه دانستی با اینکه در آن هنگام او از اهل ایمان نبود پس آیا چگونه درباره حضرت صاحب الزمان فکر می کنی؟
به گمانت اگر برایش دعا نمایی و دعای خیر در حقت نمی کند با اینکه تو از اهل ایمان هستی؟ نه سوگند به آنکه انس و جن را آفرید بلکه آن جناب برای اهل ایمان دعا می کند هر چند که خودشان از این جهت غافل باشند زیرا که او ولی احسان است و آنچه در بخش چهارم کتاب آوردیم برای استدلال کافی می باشد.
در تایید آنچه در اینجا ذکر شد یکی از برادران صالح برایم نقل کرد که آن حضرت را در خواب دیده آن حضرت به او فرموده اند: من برای هر مومنی که پس از ذکر مصائب سیدالشهدا در مجالس عزاداری دعا نماید، دعا می کنم.
از خداوند توفیق انجام این کار را خواهانیم که البته او مستجاب کننده دعاهاست.
پایان پیام/
نظر شما