مناسک حج آدم و حوا

خبرگزاری شبستان: آدم سر خویش تراشید، جبرییل از بهشت یاقوتی آورد و بر سرش گذراند، فورا موها ریخت و دست آدم بگرفت و سوی بیت روانه شدند.

خبرگزاری شبستان: آدم به هنگام هبوط در صفا فرود آمد. از اینکه بر آن کوه، انسان منتخب فرود آمد آن را صفا نامند و بر آن نام آدم نهادند.

فرمود: خدا، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید.

بر کوه مروه نیز حوا برآمد. از اینکه بر او زن نازل است آن را مروه نامند و آن نام زن شد این دو کوه در چپ و راست کعبه است.

آدم به فراق حوا دچار شد و گفت: علت فراق‌ام جز این نیست که بر من او حرام شده است.

از او دوری گزید. روز روشن می‌آمد و با او حرف می‌زد. از اینکه نفس‌اش چیره نشود، برمی‌گشت و برای خواب به صفا می‌رفت و حوا را نساء نامیدند چون غیر از او برایش انسی نبود.

با این وضع، آدم مدت‌ها آنچه خدا خواست درنگ نمود. خدا در این حال با او سخن نمی‌گفت و رسولی به او نفرستاد. برای صبر او نزد فرشتگان نازید. تا زمان پذیرش توبه‌اش فرا رسید.

جبرییل آمد و گفت: سلام بر تو! ای آدم! ای که آزمون را تحمل نمودی! که از گناهت توبه کردی! مرا خدای عزیز به سویت فرستاد که مناسک حج به تو آموزم. دستوری است که خدا خواست با آن تو را ببخشد و توبه‌ات بپذیرد.

دست آدم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه بندگی بیاموخت و او را به محل بیت آورد. ابری برآمد و بر آن سایه افکند. جبرییل گفت: هر جا سایه افکند تو با قدم خویش نشانی بگذارد چون برای تو و نسل‌ات تا آخرین نفر، قبله است.

هر جا سایه افکند، با قدم خویش نشانی گذاشت، تا او را به دشت منی برد و مسجدش را نشان داد و با قدم حدش معین شد.

پس از تعیین بیت به تعیین حد مسجدالحرام پرداخت و او را از راه منی به عرفات برد. در معرف که جایی است در عرفات جایش داد و گفت: هنگام غروب هور هفت بار به گناه خویش اعتراف کن و از خدا هفت بار غفران بخواه.

آدم چنین کرد. این موقف برای همین معرف نامیده شده چون در آنجا آدم به گناه خویش اعتراف کرد. در اولادش سنتی شد تا به گناه اعتراف کنند و توبه خواهند، چنان که او کرد.

سپس جبرییل گفت: از عرفات روانه شو و کوه‌های هفت‌گانه را طی کن و به هر توهین چهار تکبیر بگو.

آدم چنین کرد، چهار تکبیر زد او یکسره بر هرچه که هست تا به زمین مشعر رسید و چون ثلث اول شب به آنجا رسید بین مغرب و عشای نماز جمع کرد.

جبرییل گفت: در این جلگه از حیث نماز و خواب و دعا در وسعت است و او با زمان و مکان وسیع تا صبح در دعا و نماز بود.

جبرییل گفت: بالای کوه مزدلفه برو در طلوع هور، هفت بار به گناه خویش اعتراف کن و از خدا هفت بار طلب غفران نما.

آدم چنین کرد.

این دو اعتراف برای این بود که در اولادش سنتی شود. هر که از آنان به عرفات رسد و با درک مشعر سوی منی رود، حج‌اش کامل انجام شده است.

آدم روانه دشت منی شد. هور کاملا بالا آمده بود که به آنجا رسید.

جبرییل گفت: دو رکعت در مسجد منی بخوان و برای تقرب‌ات قربان کن تا خدا از تو آن را بپذیرد، با این در بشناس که توبه تو قبول است و قربان در ذراریش جاری شد.

آدم، قربانی کرد و پذیرفته شد، از آسمان، آتش آمد و پذیرفت.

جبرییل گفت: با تعلیم مناسک حج به تو احسان شد، عنایت و مهرش شامل تو گشت، قربان و بازگشت و توبه‌ات را پذیرفت. به خاطر قبولی قربان و اظهار خواری به آستان‌اش، سر بتراش.

آدم سر خویش تراشید، جبرییل از بهشت یاقوتی آورد و بر سرش گذراند، فورا موها ریخت و دست آدم بگرفت و سوی بیت روانه شدند.

 

برخورد آدم با ابلیس

در آن لحظه ابلیس که از مهر خدا دور باد! خویش را نزد جمره نشان داد و به آدم گفت: کجا می‌روی؟

جبرییل به آدم اشاره کرد که هفت سنگ ریز به او پرتاب کن و با هر کدام تکبیر بگو.

چنین کرد و ابلیس رفت.

نزد جمره دوم باز خود را نشان داد و گفت: کجا می‌روی؟

جبرییل اشاره کرد: هفت سنگ ریز به او پرتاب کن و با هر کدام تکبیر بگو.

چنین کرد و ابلیس رفت.

جبرییل گفت: بعد از این هرگز او را نمی‌بینی.

و سوی بیت روانه شد و به آدم گفت: هفت بار طواف کن.

و او چنین کرد.

جبرییل گفت: خدا گناه تو را قطعا بخشید و توبه‌ات را پذیرفت و زنت را حلال تو کرد.

آدم به زمین که فرود آمد، در بیت، هفت شوط طواف کرد و دو رکعت در پشت مقام خواند و گفت: خدایا! تو آشکار و نهانم می‌دانی، عذرم بپذیر و نیازم می‌دانی، آنچه خواهم بده. هر چه نزد من است می‌دانی، گناهم بیامرز. ایمانی از تو خواهم که مباشر قلبم باشد و یقینی راست! تا بدانم که جز آنچه برایم مسجل است به من نمی‌رسد و به قضای خویش مرا راضی کن.

 

بخشی از سرگذشت طواف و توبه آدم

آدم بی‌آنکه به حوا نظر کند، صد سال طواف کرد و برای بهشت به حدی گریست که اشک‌اش چون نهر عظیم خروشان به گونه‌ها جاری شد. جبرییل آمد که خدا تو را سالم و زنده و بالامقام بدارد!

تا گفت: خدا تو را سالم و زنده بدارد، چهر او شاد و فروزان شد! دانست که خدا راضی شده.

لبخندی شد و بر در کعبه ایستاد و گفت: خدایا! از خطایم بگذر! گناهم ببخش! به خانه‌ای که از آن خارجم کردی، بازگردان!

در آن حال، لباس‌اش پوست گاو و شتر بود.

خطاب شد که از خطا و گناهت درگذشتم و آمرزیدم و به خانه‌ای که از آن بیرون‌ات کردم بزودی تو را بازگردانم.

ابوبلال گفت: امام صادق (ع) به کعبه طواف کرد و در بین در بیت و حجرالاسود دو رکعت خواند. پرسیدم: از شما کسی را ندیدم که اینجا نماز بخواند؟!

فرمود: این، جایی است که در آن توبه آدم قبول شد.

آدم هزار بار از شام پیاده به زیارت کعبه آمد. هفتصد حج و سیصد عمره و جایی که شب در آن به‌سر می‌برد، همان حطیم است.

حطیم بین در بیت و حجر است.

از امام صادق (ع) پرسیدند: چرا حطیم می‌نامند؟

فرمود: چون که آنجا بعضی از مردم دیگری را لگدمال کنند.

امام صادق (ع) فرمود: در طواف کعبه، آدم به ملتزم که رسید جبرییل گفت اینجا به گناه اعتراف کن!
آدم ایستاد و گفت: خدایا! برای عامل، مزدی است، عمل کرده‌ام، مردم چیست؟

پاسخ آمد: گناه تو را بخشیدم.

گفت: خدایا! فرزند و ذراریم چطور؟!

گفت: از ذراریت هر که به اینجا آمد و به گناه اقرار کرد و غفران خواست و استغفار نمود، آنچنان که تو کردی غفران نصیبش کنم.

 

کعبه و طواف کشتی نوح

ارتفاع و طول و عرض کشتی نوح چنین بود: دویست در هزار و دویست در هشتصد ذرع. طرف کعبه هفت شوط بود و سعی صفا و مروه نیز هفت شوط و کشتی بر کوه جودی قرار گرفت.

در زمان طوفان که زمین زیر آب رفت، کشتی کعبه را طواف نمود و به دشت منی وارد گشت و طواف نساء کرد.

 

بنابر این گزارش کتاب "دیار نور" به قلم "قدرت الله حسینی شاهمرادی" باموضوع حج به رشته تحریر در آمده است. 

 

پایان پیام/

 

کد خبر 301978

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha