چرا حکومت‌های جائر دچار سنت الملک لایبقی مع الظلم نمی‌شوند؟

خبرگزاری شبستان: نمی توان از جمله مشهور الملک یبقی مع الکفر ولایبقی مع الظلم این نتجیه را گرفت که دوام حکومت ها نشان گر عدالت آنهاست، اگر اینطور باشد باید ناصرالدین شاه قاجار را عادل ترین سلطان خواند.

خبرگزاری شبستان: ملاک حق و باطل بودن حکومت ها طولانی بودن یا کوتاه بودن آنها نیست، حتی اگر حکومتی با اهرم یک نوع عدالت نسبی یا سطحی توانسته باشد طول حکومتش را زیاد کرده باشد. اینها بخش هایی از سخنان حجت الاسلام والمسلمین علی ذوعلم، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و استاد حوزه و دانشگاه است که در واکاوی و تبیین مفهوم جمله مشهور "الملک یبقی مع الکفر ولایبقی مع الظلم" بیان شده است، مشروح این گفتگو از نظرتان می گذرد:
 

جمله مشهور "الملک یبقی مع الکفر ولایبقی مع الظلم" بیانگر کدام واقعیت و سنت الهی است؟

البته گمان نمی کنم این حدیث سندیتی داشته باشد و بیشتر به سخنی مشهور می ماند. به هر حال برای پاسخ به این سوال باید گفت آیا این جمله درصدد این است بگوید حکومت هایی که استمرار پیدا می کنند، عادل اند یا این حدیث می خواهد بگوید حکومت های عادل لزوما باید پایدار باشند و از بین نروند یا درصدد است بگوید اگر حکومتی پایدارتر بود، نشانه عدل و داد در آن حکومت است و اگر ادامه داشت نتیجه می گیریم ظلم نداشته و عادل بوده است؟ برداشت دیگر این است که اگر حکومتی کافر نباشد و بر اساس دین بنا نهاده شده باشد و ظالم باشد. آیا این برداشت ها درست است؟ غالبا کسانی که با این عبارت مواجه می شوند ممکن است یکی از این چهار برداشت را داشته باشند اما باید گفت هیچ یک از این برداشت ها درست نیست چرا که هم قرائن تاریخی و اجتماعی این برداشت ها و هم مباحث نظری آنها درست نیست. اساسا از نظر ما ایمان حقیقی نسبت به خدا و معاد و پیامبر (ص) و ارزش های الهی و احکام دینی، قطعا مانع از ظلم خواهد شد؛ چرا که یکی از ارزش های اساسی و بنیادی در اسلام، عدالت است و هیچ حکومتی نمی تواند به معنای واقعی ضد کفر بوده، اما ظالم باشد. از طرف دیگر کفر مطلق قطعا موجب ظلم هم می شود. حکومت هایی که اعتقادی به معاد و نتایج اعمال و ارزش های الهی و اخلاقی و معنوی ندارند، اینها برای خود هیچ گونه مرز و حدی قائل نیستند، بنابراین مرتکب هر گونه ظلم و جنایتی ممکن است بشوند. در حقیقت می توان گفت ظلم به خلق خدا، اساسا نتیجه باور نداشتن به خدا و روز جزا و ارزش های اخلاقی است. امروز هم ظالمان و مستکبران در هر عرصه و حدی که مرتکب ظلم شوند، چه در عرصه های روابط بین المللی چه در عرصه اداره جامعه خود، قطعا نمی توانند ادعا کنند مومن به دین الهی هستند و مرتکب ظلم هم می شوند؛ یعنی جوهره دین و ایمان قطعا بازدارنده از ظلم است در حدی که انسان های معمولی می توانند مصداق ظلم را درک کنند به این معنا که تدین و ایمان، از ظلم آگاهانه و عمدی پیشگیری می کند و اگر کسی ادعا کند من مومن و اهل تدین هستم ولی در عین حال مرتکب ظلم نسبت به بندگان خدا شود، یا اینکه این ادعایش، ادعایی منافقانه است و تظاهر به ایمان و تدین می کند یا اینکه ایمان و باورش بسیار ضعیف است.

 

آیا دینداری و ظلم در یکجا با هم جمع می شوند؟

به هر حال بر اساس مبانی اسلامی، دین حق و ایمان عمیق با ظلم و ستم به بندگان خدا به هیچ وجه سازگاری ندارد. از طرف دیگر ما خود کافر را هم یکی از مصادیق ظلم می دانیم. حضرت لقمان به فرزندش این نکته را یاد آوری می کند که هرگز مشرک نباش: یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ. ( سوره لقمان، آیه 13) بنابراین خودِ شرک و کفر ظلم بزرگی است و ما نمی توانیم فرض کنیم حکومتی اهل ظلم و ستم باشد و همزمان و در عین حال اهل ایمان و تدین هم باشد و در حقیقت بگوییم ممکن است ایمان و ظلم با هم جمع شوند و ما به این حکومت بگوییم شما اگر هم اهل ایمان هستی بدان که حکومتت پایدار نیست چون داری ظلم می کنی. موارد زیادی هم در تاریخ اسلام داشته ایم. حکومتی که در راس آن یک باور حقیقی نسبت به ارزش های الهی وجود نداشته و ظلم های بزرگی و آشکاری انجام می داده است ولی حکومتش طولانی شده و در برابر آن حکومتی که در راسش یک انسان مومن و عادل حضور داشته، حکومتش خیلی طولی نکشیده و به پایان رسیده است. به طور مثال دوره حکومت حضرت علی (ع) را با معاویه که مقایسه کیم، حضرت علی (ع) که نماد ایمان و عدالت بود، حکومتش چهار سال و اندی طول کشید و حکومت معاویه چهل سال و اندی طول کشید؛ یا اینکه طول دوره حکومت امام حسن مجتبی (ع) بعد از شهادت حضرت علی (ع) شش ماه بیشتر طول نکشید، در حالی که از همان زمان معاویه نزدیک 20 سال حکومتش به طول انجامید. آیا این به این معناست که حکومت معاویه عادل بوده؟ قطعا نه! حتی عکس این قضیه است چنان چه مشاهده می کنیم حضرت علی (ع) و امام حسن (ع) بر موازین ایمان و عدالت پافشاری می کردند و جامعه از این دو فاصله داشت اما حکومت این دو بزرگوار چندان دوام نیاورد. ما در تاریخ معاصر خود هم می بینیم برخی از پادشاهان به شدت دچار قساوت و سنگدلی بودند و ظلم می کردند اما نسبت به برخی پیشینیان خود که کمی رعایت می کردند، حکومتشان طولانی تر شد. آیا کسی می تواند بگوید ناصرالدین شاه قاجار چون حکومتش حدود 50 سال طول کشید، بنابراین عادل ترین پادشاه قاجاریه بوده؟ قطعا نه! آیا کسی می تواند بگوید وزارت امیرعباس هویدا که سیزده سال دوران نخست وزیری اش به طول انجامید مثلا نسبت به مصدق که نخست وزیری اش دو سال و نیم کشید، عادل تر بوده؟ یا کسی ادعا کند حکومت حسنی مبارک چون نزدیک 30 سال دوام داشت، نسبت به حکومت محمد مُرسی که یک سال بیشتر طول نکشید حکومت عادلانه تری بوده است؟ بنابراین ملاحظه می شود به هیچ وجه نمی توانیم از این جمله مشهور" الملک یبقی مع الکفر ولایبقی مع الظلم" که ممکن است البته یک نقل ضعیفی هم باشد و منسوب به پیامبر (ص) است، این طور نتیجه بگیریم که دوام حکومت ها نشان گر عدالت آنهاست.
 

پس معنای درست این کلام مشهور چیست؟
در اینجا باید به چند نکته اشاره کنم. نکته اول اینکه این جمله ناظر به یک قاعده تکوینی در عرصه حکومت هاست که نقش وضعی عدالت را برای بقای حکومت های بیان کرده و مورد تاکید قرار می دهد. در حقیقت این کلام این موضوع را بیان می کند که ظلم و ستم به خلق خدا از بی ایمانی و کفر به خدا، در زوال یک حکومت موثرتر است؛ بنابراین قابل تصور است حکومتی که ایمان به پروردگار متعال نداشته باشد حتی دچار شرک و بت پرستی باشد، ولی در یک حدی عدالت را میان مردم رعایت می کند و دست به ظلم و جنایت نزند، حتی با این نیت که حکومتش پایدارتر باشد، این عدم ظلم خود به خود در دوام ملک موثر است، بنابراین این سخن در اینجا یک قاعده جامعه شناسی سیاسی را بیان می کند. نکته دوم اینکه درباره دوام حکومت ها یا زوال آنها غیر از مساله اعمال ظلم و عدل، عوامل دیگری هم موثر هستند که این جمله مشهور در صدد بیان همه عوامل موثر در دوام و زوال حکومت ها نیست، بلکه فقط ناظر به یک عامل است که آن نقش عدالت در پایداری حکومت ها و تاثیر ظلم در زوال حکومت هاست، اما اینکه فرهنگ جامعه چقدر ظلم پذیر است یا چقدر انگیزه و همت مبارزه با ظلم را دارد، اینکه عوامل و زمینه های خارجی یک موج و حکومت نسبت به آن چگونه تعامل می کنند، اینکه در جامعه نخبگان و سردمداران در ظلم حاکمان ظالم چه اندازه مشارکت دارند و منافعشان از این طریق تامین می شود و عواملی از این دست. اینها مجموعا در بقاء و زوال حکومت ها نقش دارند و به علاوه عامل ظالم بودن یا عدال بودن حاکمیت، برآیند مجموعه این عوامل موجب طولانی شدن یا کوتاه شدن مدت حکومت ها می شود. نکته بعدی این است که طولانی شدن مدت و کوتاه شدن یک حکومت به هیج وجه نمی تواند علامت حق یا باطل بودن یک حکومت باشد؛ در حقیقت ممکن است حکومتی حکومت باطل باشد و مبانی و اصول دینی و توحیدی در آن هیچ جایگاهی نداشته باشد اما به دلیل عواملی، طولانی هم بشود؛ مانند اینکه یک نوع عدالت نسبی و حداقلی در درون آن جامعه اعمال شود ولی سردمداران آن در ارتباطات خارجی و بین المللی به استثمار و استکبار بپردازند و به ملت های دیگر ظلم کنند که اگر چه این ظلم طول مدت حکومت آنها را کوتاه خواهد کرد ولی در داخل آن جامعه عکس العمل سریعی را ایجاد نکند و به عکس ممکن است حکومتی به دلیل پافشاری بر مواضع عادلانه مخالفت کشورهای قدرتمند را علیه خود برانگیزد و در شرایطی ممکن است موفق شوند این حکومت را از پا در آوردند. در حالی که این حکومت، حکومت حقی بوده و به دلیل ایستادگی در برابر باطل طول حکومتش کاهش پیدا کرده است. پس این نکته بسیار مهم است ملاک حق و باطل بودن حکومت ها طولانی بودن یا کوتاه بودن آنها نیست، حتی اگر حکومتی با اهرم یک نوع عدالت نسبی یا سطحی توانسته باشد طول حکومتش را زیاد کرده باشد. نکته دیگر اینکه گاهی ظلم به گونه ای ناآشکار و پیچیده شده به تزویر و ظاهر سازی اعمال می شود و گاهی هم وقتی سخن از عدل به میان می آید منظور یک نوع تعامل همسویانه بین حکومت و مردم است. در اینجا بازهم لزوما ظلم موجب کوتاه شدن حکومت نمی شود، به دلیل اینکه جامعه این ظلم را پذیرفته و به آن تن داده است. یا همین همسویی مردم و حکومت در این ظلم مانع تاثیر ظلم در تسریع زوال آن حکومت می شود. لذا این برداشت هایی که در ابتدا گفتم را نمی توانیم از این جمله معروف که ممکن است حدیث هم باشد، تلقی کنیم.
 

چه پیامی می توان از این سخن و نقل مشهور بدست آورد؟
پیام این عبارت این است که ظلم به بندگان خدا با هر انگیزه و نیتی که تحقق پبدا کند، از شرک و کفر به خدا برای زوال حکومت خطرناک تر و بدتر است و این هرگز بدان معنا نیست که حکومت کافر حکومت حقی است. پیام دیگر اینکه حتی با اگر با انگیزه های دینی به دنبال عدل نیستید، و ایمان شما آنقدر قوی نیست که مانع ظلم شود، حداقل برای استمرار و استقرار حکومت از ظلم و ستم خودداری کنید و این شبیه آن کلامی است که امام حسین (ع) فرمودند:" ان لم یکن دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونو احرار فی دنیاکم. ای مردم اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید لا اقل در دنیای خود آزاده باشید."
یک پیام دیگر این سخن این است که بقا و فنا حکومت ها، تابع سنت هایی است که خدای متعال در جامعه قرار داده و یکی از آنها این است که خودداری از ظلم و ستم و رعایت عدالت مانع زوال حکومت می شود، ولی این فقط یکی از عوامل است. منتها ما از نگاه حکمت الهی که به بحث نگاه کنیم بر اساس قرآن و روایات، گاهی طولانی شدن یک حکومت حتی اگر ظالم و ستمگر باشد، به این دلیل است که سطح بلوغ و رشد فکری و سیاسی جامعه و برخورداری از انگیزه و اراده مبارزه با ظلم در جامعه ضعیف است. امروز ما می بینیم در سطح جهانی ترویج فساد و بی بندو باری و ایجاد فضای آزاد برای هر گونه کار زشت و نابه هنجار در جوامع غربی، خود به خود موجب سرگرمی جامعه و رخوت و سستی در مواجهه با مسائل جدی آن جامعه می شود. امروز در جامعه غرب دو عنصر مسکرات و رواج مشروبات الکلی و گرفتاری جامعه به این بلای بزرگ و همچنین رواج بی بند و باری و عدم رعایت مسائل اخلاقی در روابط زن و مرد و سوء استفاده از زنان برای گسترس غفلت و رخوت در جامعه، دقیقا اهداف سیاسی حاکمان غرب را دنبال می کند. بنابراین بقاء یک حکومت ظالم به هیچ وجه نمی تواند صدق این کلام را به چالش بکشد؛ ضمن اینکه حکومت های ظالم سرنوشتی جز زوال ندارند که تفاوت این گونه فنا با حکومت هایی که عادلانه بوده اند در بعد معنوی مساله است؛ یعنی به نظر می رسد این بقا به معنای فقط زمان نیست، بلکه آن بقای معنوی در یاد تاریخی و ذهنیت آیندگان نسبت به این حکومت هم می تواند مد نظر باشد. نکته آخر این که گاهی خدای متعال بقای یک حکومت را برای آزمایش و امتحان خود حاکمان و مردم آن جامعه و جوامع دیگر مقدر می کند. به هر حال نهایتا بقا و زوال حکومت ها مثل هر چیز دیگری در عالم به اراده حکیمانه خدا وابسته است و در کنار عوامل و زمینه های طبیعی و اجتماعی، گاهی حکمت های دیگری هم وجوود دارد که در منابع دینی ما به آن اشاره شده است.

در پایان باید بیان کنم این عبارت در متون روایی ما ذکر نشده و برخی که آن را به کار برده اند، سندی برای آن ذکر نکرده اند؛ در این راستا می توان به ترجمه و شرح نهج البلاغه علامه جعفری اشاره کرد که ایشان این عبارت را با یک تعبیر متفاوت نقل کرده است که:" الملک یدوم مع الکفر و لا یدوم مع الظلم" اما در پایان کتاب که آدرس روایات را ذکر کرده اند، در این بار ه منبعی ذکر نکرده نشده است؛ این نشان می دهد در منابع روایی ما - حداقل منابع معتبر و مشهور- این جمله بیان نشده و انتساب آن به معصومین (ع) قطعی نیست. همچنین استاد مطهری (ره) در یادداشت هایی که درباره ظلم دارند از این عبارت هیچ ذکری به میان نیاورده اند. البته جای تتبع بیشتری دارد اما این سخن حکیمانه ای است که باید گوینده آن را در تاریخ یافت.
پایان پیام/
 

کد خبر 290347

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha