نگاهی دوسویه به جنگ در «باد برگ‌ها را سمت دره‌ها می‌برد»

خبرگزاری شبستان: سلیمی معتقد است، آدم‌های داستان‌های «باد برگ‌ها را سمت دره‌ها می‌برد» اگرچه در زمانه امروز و به عنوان یک شهروند زندگی می‌کنند ولی دلشان جای دیگری است و فضا و زمانه‌ای دیگر را جست وجو می‌کنند.

به گزارش خبرگزاری شبستان، مجموعه داستان «باد برگ‌ها را سمت دره‌ها می‌برد» شامل 10 داستان در حوزه دفاع مقدس از علی‌الله سلیمی به زودی دوباره به بازار کتاب می‌آید.

 

 سلیمی درباره این مجموعه داستان گفت: سعی کرده‌ام نگاهی دوسویه به جنگ و تاثیرات بعدی آن در زندگی افراد داشته باشم. به این صورت که برخی داستان‌ها مستقیم به دوران جنگ و صحنه‌ها و اتفاقات آن روزها برمی‌گردد و برخی دیگر درباره آدم‌هایی است که پس از جنگ به زندگی عادی بازگشته‌اند، ولی بهانه‌هایی چون یک زخم آنها را به دوران جنگ بازمی‌گرداند.

 

سلیمی در توضیح بیشتر فضای این داستان‌ها گفت: در این داستان‌ها ما با یک حالت‌های انسانی مواجه هستیم.آدم‌هایی که در این داستان‌ها هستند، واکنش‌هایی نشان می‌دهند که در حالت عادی کمتر شاهد این واکنش‌ها هستیم.

 

وی افزود: بیشتر این داستان‌ها تداعی کننده و یادآوری خاطرات گذشته است و حس نوستالژیکی که این افراد به گذشته دارند و با دیدن یک نشانه، نامی و یا موقعیت مکانی باز به گذشته‌ها و خاطرات‌شان رجوع می‌کنند. آدم‌های این داستان‌ها اگرچه در زمانه امروز و به عنوان یک شهروند زندگی می‌کنند ولی دلشان جای دیگری است و فضا و زمانه‌ای دیگر را جست وجو می‌کنند. در واقع گذشته روی حال و اکنون این آدم‌ها سایه افکنده است.

 

نویسنده کتاب «دلبستگی در سال‌های سخت» درباره عنوان این مجموعه هم گفت: نام کتاب برگرفته از عنوان یکی از داستان‌های آن است. زمان نگارش این داستان‌ها، یک دوره زمانی خاص نبوده، بلکه در فواصل مختلف نوشته شده‌اند.

 

وی درباره منابع این داستان‌ها هم گفت:علاوه بر اینکه به دلیل حضورم در جبهه‌ها، خاطرات خودم را مدنظر داشتم، ولی سعی کردم از کتاب‌های خاطرات سرداران و کهنه سربازان جنگ بهره بگیرم و از بعضی خاطرات این افراد یک موقعیت داستانی ایجاد کنم و شروع به نوشتن کنم.

 

در یکی از داستان‌های این مجموعه می‌خوانیم:صدای مرغان دریایی از آن سوی اسکله می‌آید. رحمان بیل مکانیکی را در جاده خاکی حاشیه اسکله پیش می‌راند. اسکله ساکت و آرام است. کامل عبدالله، افسر استخباراتی عراق، روی نرده‌های اسکله نشسته و سیگار می‌کشد. رحمان بوق می‌زند. کامل عبدالله برمی‌گردد، کلاه از سربرمی‌دارد و در هوا برای ما تکان می‌دهد. رحمان گاز بیل مکانیکی را کم می‌کند:«مثل اینکه امروز کامل عبدالله سرحال‌تر از دیروز است.

 

پایان پیام/

 

کد خبر 284357

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha