خبرگزاری شبستان/کرمان
آخرین روز خرداد که می شود، دلم یکبار دیگر هوای دهلاویه می کند؛ دهلاویه برای من مأمن و مأوایی است که چند سال پیاپی به بهانه اردوی راهیان نور توانستم دلم را در آنجا تسکین داده و ساعتی هرچند کوتاه، فارغ از همه هیاهوی دنیا، آرامش را با همه وجودم تجربه کنم.
دهلاویه با وسعت اندک جغرافیایی که دارد اما بیکرانه ای از آرامش را بر پهنای باند احساساتی که در گرفتاری های روزمره، خدا می خواهد و خدا می جوید حاکم می کند.
آنچه باعث می شود تا فضای دهلاویه متمایز از فضای غبارگرفته شهر دنیا زده ای باشد که من در آن به سر می برم، شخصیتی است که ایستادگی و بودن و ماندن و پایمردی و دهها ارزش دیگر را در دهلاویه و در تاریخ این سرزمین به یادگار گذاشته است.
دهلاویه را همه با شهید چمران می شناسند؛ هم او که در عبودیت و بندگی خدا عارفی واصل و شیفته لقاء الهی، در علم و دانش اندیشمندی سترگ ودانشمندی فرهیخته، در جهاد و پیکار مجاهدی نستوه و فرمانده ای قدرتمند، در برخورد با ضعفا همچون پدری مهربان و دلسوز بود.
هر کس به هر مقدار که از زندگی شهید چمران مطالعه کند به خوبی متوجه این نکته می شود که او مردی است که صفات اضداد را در خود جمع کرده است؛ آنچه از مطالعه بخشی از نوشته های شهید چمران دستگیرم شده است این است که او یک انسان "تکلیف مدار" "دردمند" و "عاشق" بوده است.
تکلیف مداری او باعث شد آمریکا و همه موقعیت های ممتاز اجتماعی را رها کند و برای کمک به مظلومین به جنوب لبنان برود و زمانی هم جنوب لبنان را با همین احساس تکلیف و وظیفه برای خدمت به جبهه های ایران ترک کرد.
شهید چمران بر آنچه که توسط دنیای کفر و زر و زور بر مظلومان وارد می شده است با تمام وجود غصه دار بوده و برای رفع آن از همه توان فکری و قوای مادی و معنوی خود بهره می گرفت.
شهید چمران انسانی عاشق و واله و شیدای حق بوده است؛ توصیف عشق و شیدایی او در حد بیان چون منی نیست؛ عشق او به انسان ها، به یتیمان، به بی پناهان و حتی به همسرش-غاده جابر-گوشه ای از از عشق بزرگتر او یعنی عشق به معبود را بازگو می کند.
مناجات های شهید چمران تا حدودی بازگو کننده روح بزرگ و با عظمت اوست؛ خیلی شبها که خسته از گرفتاری ها و مرارت های روزانه، دلم در جستجوی روزنه ای از امید بوده، این مناجات های شهید چمران بود که بار دیگر انرژی و توان رفته را به من بازگردانده است.
با مناجات هایش خو گرفته ام و عجیب تسلایم می دهد؛ مخصوصاً این مناجاتش که "هرگاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی.خدایا به هر که و به هر چه دل بستم، تو دلم را شکستی.عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی.
هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را بر هم زدی و در طوفانهای وحشت زای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیر امیدی نداشته باشم و هیچ وقت آرامشی و امنیتی در دل خود احساس نکنم ...
تو اینچنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم، و جز تو به چیزی یا کسی امیدی نبندم، و جز در سایه توکل به تو آرامش و امنیتی احساس نکنم ...خدایا تو را بر همه این نعمتها شکر میکنم.
شهید چمران با همه بزرگی اش اما همچنان ناشناخته مانده است؛ (31خرداد)هر سال در حالی سپری می شود که کمتر یادی از آن شهید در محافل و مجالس صورت می گیرد؛ نه یادواره ای، نه تبلیغاتی ونه...
سالگرد شهادت شهید چمران بهانه ای شد تا با همه آنها که تجربه ای ازذ احساست خوب را دهلاویه داشتند به گپ و گفت بنشینیم.
سکینه.س در این باره می گوید: تصویری که شهید چمران را بالای سر مریضان نشان می دهد هیچوقت از ذهنم پاک نمی شود؛ این تصویر حاکی از آن است که انسان در هر پست و مقام و جایگاهی که هست همنوع خود را نباید فراموش کند.
زهره نخعی، کارشناس ارشد فقه و اصول و دارای مدرک سطح 3حوزه می گوید: نوشته های شهید چمران حس سبکبالی واقعی را در هر جای ایران که باشی به تو منتقل می کند اما این حس به همراه حس عاشقی، رسیدن به خدا و اینکه وصال نزدیک است، در دهلاویه به طور کامل به انسان منتقل می شود.
وی می افزاید: زندگی دنیا گاهی برای انسان نفس گیر می شود و "روح" که مجرد است انگار فضا و مکان می خواهد حال اگر در جستجوی خدا باشی در می یابی که تنها چیزی که می تواند این خلأ پر کند تنها رسیدن به خداست.
نخعی در ادامه، آخرین جملات شهید چمران را یادآوری می کند که "ای پاهای من در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید . شما سالهای دراز به من خدمت کرده اید ، از شما می خواهم که در این آخرین لحظه نیز وظیفه ی خود را به بهترین وجه ادا کنید . ای پاهای من سریع وتوانا باشید، ای دستهای من قوی ودقیق باشید، ای چشمان من تیزبین وهوشیار باشید، ای قلب من، این لحظات آخرین را تحمل کن، ای نفس، مرا ضعیف وذلیل مگذار، چند لحظه بیشتر با قدرت واراده صبور وتوانا باش. به شما قول می دهم که چند لحظه دیگر همه شما در استراحتی عمیق وابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید وتلافی این عمر خسته کننده و این لحظات سخت و سنگین را دریافت کنید. چند لحظه دیگر به آرامش خواهید رسید،آرامشی ابدی.دیگر شما را زحمت نخواهم داد" و می افزاید: شهید چمران چنان به وظیفه خود خوب عمل کرده بود که خداوند اذن شهادتش را داد.
زهره.م دانشجوی الهیات هم در پاسخ به شبستان احساسش را در مورد دهلاویه و شهید چمران اینگونه بیان کرد: سرزمینی که وقتی به آن گام می نهی از نور پر می شوی؛ نامش را می دانی اما راز مردانش را نه؛ وقتی چشمانت حماسه شورانگیز آقا مصطفی را می بیند بی اختیار دلت آینه باران می شود و چشمانت مرواید ؛ آخر او لحظاتی قبل از لقاء، وصل را دریافت و لحظه پرکشیدنش به هفت مین های لاجوردی آسمان تمام وجودت را لبریز می کند از سرور شرف و آزادگی و اینجا کربلاست؛ آری خطی بی پایان تا امتداد راه شهیدان، اینجا کربلای ایران است! دهلاویه!
فهیمه.ع دانشجوی مترجمی زبان می گوید: وقتی در یادمان دهلاویه حضور پیدا می کنم و نمایشگاه تابلوهای شهید چمران و کارنامه هایش را می بینم انرژی دوباره ای برای کسب علم و دانش می گیرم تا تلاش بیشتری در این زمینه داشتم باشم.
او می افزاید: دهلاویه یادآور شهید چمران است، همان چمران که با نقشه های خود نقشه دشمنان را نقش بر آب می کرد؛ دهلاویه که می روم مناجات هایش برایم تداعی می شود: آنان که به من بدی کردند، مرا هوشیار کردند. آنان که از من انتقاد کردند، به من راه و رسم زندگی آموختند.آنان که به من بی اعتنایی کردند، به من صبر و تحمل آموختند.
آنان که به من خوبی کردند، به من مهر و وفا و دوستی آموختند. پس خدایا! به همه اینان که باعث تعالی دنیوی و اخروی من شدند خیر و نیکی دنیا و آخرت عطا فرما.
حانیه.م هم عشق شهید چمران به امام علی(علیه السلام)را یادآوری می کند و در ادامه گوشه ای از مناجات های این شهید را بیان می کند.
پایان پیام/
نظر شما