وی درباره استراتژی نظامی اسراییل به هفت مورد اشاره کرد و اظهار داشت: اصل جنگ در سرزمین دشمن است زیرا آنها عمق استراتژیک ندارند و میخواهند نبرد در خاک دشمن اتفاق بیفتد.
دکتر اسداللهی دومین استراتژی اسراییل را سیطره کامل اطلاعاتی عنوان کرد و گفت: اسراییل تا زمانی که سیطره کامل اطلاعاتی پیدا نکرده دست به جنگی نداده است.
وی از دیگر استراتژیهای اسراییل در جنگ را رعایت کامل اصل غافلگیری عنوان کرد و گفت: اسراییلیها همواره بر اساس اصل غافلگیری دست به جنگ زدهاند.
وی خاطرنشان کرد: جنگ سریع و کوتاه نیز از دیگر موارد است زیرا آنان قادر به جنگ فرسایشی نیستند و فقط میخواهند ضربه سیاسی را در یک هفته وارد کنند.
کارشناس امور خاورمیانه تأکید کرد: کمترین تلفات نیروی انسانی و تکیه بر نیروی زمینی و نیروهای هوایی پشتیبان و ورود به مذاکرات آتشبس از دیگر استراتژیهای اسراییل در جنگ است.
وی در ادامه اظهار داشت: تصمیمگیری در جنگ در اسراییل بر عهده سیاستمداران است نه نظامیان، در اسراییل کابینه کوچک امنیتی متشکل از نخستوزیر، وزیر کشور، وزیر جنگ و برخی وزیران تصمیمگیری میکنند و این نشان میدهد که شورای عالی امنیتی در این رژیم غیرفعال است.
وی خاطرنشان کرد: سقوط سریع صدام در سال 2003 باعث تغییر در استراتژیک اسراییل شد زیرا آنان شیفته استراتژی آمریکا شدند و از این طریق عوامل پیروزی آنان را که شامل بهرهگیری از تکنولوژی نظامی، نقش اساسی نیروهای هوایی آمریکا، نابودی سیستم ارتباطی ارتش عراق و تلفات بسیار کم آمریکایی میشد را مورد بررسی قرار دادند.
دکتر اسداللهی ادامه داد: اسراییلیها پس از آن الگوگیری کرده و تکیه خود را بر نیروی هوایی گذاشتند و بودجه بخش نیروهای زمینی و احتیاط را کم کردند.
وی خاطرنشان کرد: جنگ 33 روزه صحنه این استراتژی جدید بود و با همین فکر وارد جنگ شدند که این اقدام آنان ناتمام ماند و پس از آن متوجه شدند که نیروی هوایی قادر نیست جنگ را تمام کنند و به این ترتیب موفق نشدند اشغال سرزمین را محقق کنند و نتوانستند بنت جبیل را تصرف کنند و برای اولین بار در تاریخ اسراییل جبهه داخلی اسراییل مورد هدف قرار گرفت.
وی تأکید کرد: دوباره این رژیم به استراتژی سنتی خود بازگشت و بر نیروی زمینی تکیه کرد و پس از آن طرحی به نام مصونیت جبهه داخلی را ارایه دادند و به این ترتیب هرساله برای تقویت جبهه داخلی خود مانورهایی را برگزار میکند.
وی تصریح کرد: ولی مانورهای آنها به قدری افتضاح بود که میتوان گفت به قول اشکنازی تا پنج سال آینده نمیتوانند وارد جنگ شوند.
وی درباره جنگ غزه گفت: جنگ غزه نیز یکطرفه بود و تأثیر آن سقوط 22 روزه بود و اسراییل محکوم شد که هماکنون نیز علیه آنان طرح دعوی شده و همین امر باعث شده است تا دستشان برای جنگ بلرزد و در تهدید باشند.
وی ادامه داد: این تهدید مستمر به جنگ برخلاف اصل غافلگیری است که سنت اسراییل است.
وی با اشاره به اینکه نصرالله، اسراییل را به مار تشبیه کرده است، گفت: وقتی مار آرام است باید از آن ترسید نه اینکه جست و خیز کند، پس در واقع این تهدیدها مغایر با اصل غافلگیری است.
وی همچنین به سخنان اشکنازی اشاره کرد و گفت: جنگ بعدی نتیجهاش باید روشن و قطعی باشد و طرف برنده باید مشخص باشد و باید از تمامی امکانات برای جنگ بعدی استفاده کنیم.
وی ادامه داد: اگر ما بخواهیم مانع جنگ اسراییل شویم باید ما تهدیدکننده باشیم و برای همین منظور همه جای اسراییل برای ما مورد هدف است و باید ابهام اطلاعاتی را کامل رعایت کنیم و تمام اطلاعات را به دشمن ندهیم.
کارشناس خاورمیانه در ایران ایجاد وحشت در دل دشمن، ایجاد تلقین برای تلفات بیشتر، پیگیری اقامه دعوی علیه مقامات صهیونیستی، ایجاد ابهام در زمینه نتیجه جنگ و مقابله با جنگ روانی را از دیگر راهکارهای مقابله با اسراییل دانست.
پایان پیام/
نظر شما