امام خمینی(ره): مدرس زنده و الگوی تمامی مبارزان حق جوست

امام خمینی(ره): اینک که مدرس با سربلندی از بین ما رفت، برماست که ابعاد روحی و بینش سیاسی و اعتقادی او راهرچه بهتر بشناسیم، زیرا که او زنده است و الگوی تمامی مبارزان حق جوست.

 دهم آذر یادآور شهادت بزرگمردی است که علاوه بر کسب مقامات والای دینی واخلاقی؛ با آگاهی از شرایط در حال تحول زمان خویش، به مبارزه با ظلم وبیداد مستکبران داخلی وغارتگران خارجی پراخت و با آشفته کردن خواب آنان؛ تمام تلاش خود را درجهت آگاهی دهی و روشنگری آحاد مردم ستمدیده ومسلمان ایران کرد. دراین مجال بسیار مختصر با یادآوری و تجلیل از شهید آیه الله سیدحسن مدرس؛ ما به همه ارزشهایی ارج می نهیم که در وجود این اسوه فضیلت تجلی داشت.
زندگی سیاسی آن فقیه نامدار در میان دو جریان استبدادی قرار داشت، از یک سو در حالی که دستگاه ستم پیشه قاجار در باتلاق ستم و استبداد دست و پا می زد، همزمان علف هرزی نیز رشد سرطانی می یافت که با بوجود آوردن عصری پراختناق، آزادی مختصری را که مشروطیت با زحمات وخون دلهای بسیار بوجود آورده بود را دوباره با ظلمت و استبداد رضاخانی از بین برد.
در همین دوران، حضرت امام خمینی(ره) که سنین جوانی را سپری می کرد، باآن هوش و درک فوق العاده اوضاع سیاسی اجتماعی روزگار را کاملا زیر نظر داشت. او این حقیقت را دریافته بود که مدرس تنها شخصیت مومنی است که می تواند بر دیانت اصرار ورزیده، مانع تجاوز و ستم شود و هویت راستین جامعه را حفظ کند. او چنان مشتاق مدرس بودکه از قم به تهران رفت تا وی را ملاقات کند و از نزدیک شاهدتلاشهای پربارش باشد.
امام در فرازی از سخنانش می فرماید: «... من آن وقت مجلس می رفتم... برای تماشا ... جوان بودم. مجلس آن وقت تا مدرس نبود مثل این که یک چیزی در آن نیست، مثل این که محتوا ندارد. مدرس با آن عبای نازک و با آن ... قبای کرباسی وقتی وارد ... مجلس می شد. طرح هایی که در مجلس داده می شد، آن که مخالف بود، مدرس مخالفت می کرد...»
در جای دیگر فرموده است: «... من مجلس آن وقت راهم دیده ام. کانّه مجلس منتظر بود که مدرس بیاید. با این که با او بد بودند ولی مجلس... احساس نقص می کرد. وقتی مدرس نبود وقتی مدرس می آمد مثل این که یک چیزه تازه ای واقع شده(است)... »
امام به مدرس و محل بحث های علمی مدرس هم تشریف برده، از آن جایگاه چنین یاد می فرماید: «... من درس ایشان یک روز رفتم می آمد در مدرسه سپهسالار که مدرسه شهید مطهری است حالا، درس می گفت. من یک روز رفتم درس ایشان مثل این که هیچ کاری ندارد. فقط طلبه ای است دارد درس می گوید. این طور قدرت روحی داشت. درصورتی که آن وقت در کوران آن مسایل سیاسی بود که باید بروندمجلس و آن بساط را درست کند، از آنجا پیش ما رفت مجلس...»
حضرت امام به شدت تحت تاثیر شخصیت مدرس بود و تقاضا داشت زندگی آن شهید در ابعاد گوناگون تبیین شود، زیرا مخالفان ومعاندان تبلیغ کرده بودند که روحانیت باید کنج مدارس و مساجدبرود، مسایل شرعی بگوید و کاری با سیاست و اجتماع نداشته باشدتا معنویت خود را از دست ندهد. امام خمینی (ع) مدرس را به عنوان نمونه ای معرفی می فرماید که در مقابل استبداد و استعمارایستادگی کرد و در صحنه های گوناگون اجتماعی سیاسی حضور فعال،همه جانبه، موثر و کارآمد داشت و در عین حال به مقامات معنوی هم دست یافت و معنویت و حالات اخلاقی اش در اوج بود.
حضرت امام می فرماید:
«مساله دخالت در سیاست در راس تعلیمات انبیاست. علمای مااین طور نبودند که منعزل از سیاست باشند. مساله مشروطیت یک مساله سیاسی بود و بزرگان علمای ما در آن دخالت داشتند و آن را تاسیس کردند. مساله تنباکو یک مساله سیاسی بود که مرحوم میرزای شیرازی انجام داد. در زمانهای اخیر، هم مدرس و هم کاشانی مردسیاسی و مشغول کار بودند.»
به همین دلیل، امام خمینی(ره)شناخت شهید مدرس را امری لازم دانسته، خاطرنشان ساخت که: «اینک که مدرس با سربلندی از بین ما رفت، برماست که ابعاد روحی و بینش سیاسی و اعتقادی او راهرچه بهتر بشناسیم، زیرا که او زنده است و الگوی تمامی مبارزان است حق جوست...»
پارسای پایدار
مدرس با آن جنبه های پرجاذبه و نقش ارزنده ای که در مقطعی تاریخی و حساس به عهده داشت، درتاریخ نهضت معاصر بسیار غریب بود و رگه های مظلومیت او در سیره اش قابل مشاهده است. آن که نام و یاد و شیوه فکری فرهنگی این شهید والامقام را احیا کرد، امام رضوان الله تعالی علیه بود. ایشان به طور شگفت انگیزی مجذوب مدرس بود.
وقتی طرح نخستین اسکناس جمهوری اسلامی ایران را خدمت امام بردند، امام ذیل تصویر آن مجتهد مبارز نوشت: «سزاوار است که اولین اسکناسی که در ایران به طبع می رسد عکس اولین مرد مجاهددر رژیم منحوس پهلوی باشد.»
این که حضرت امام(ره)در میان علمای شیعه و خصوصا معاصران، به آیه الله مدرس عنایت خاصی داشت، صرفا به جنبه های سیاسی وی ارتباط ندارد؛ و بی تردید تربیت های الهی، انگیزه های خالصانه واخلاق و رفتار مدرس مورد توجه آن روح قدسی قرار داشته است: «...(مدرس)یک چنین مرد قدرتمندی بود، برای این که الهی بود، برای خدا می خواست کار کند، نمی ترسید...»
در بیانی دیگر می فرماید: «... اسلام می خواهد انسان درست کند، می خواهد آدم درست کند یک آدم اگر موافق تعلیم قرآن درست شود می بینید که یک مدرس از کار در می آید...»
حضرت امام درفرمایش دیگری ضمن آنکه از بی اعتنایی مدرس به مقام و صراحت بیان و طلاقت لسانش در برابر ستمگران سخن گفته است: «نه این که این را در غیاب می گفت. درحضورشان هم می گفت. این جوری بود وضعش. این چه بود؟ برای این که وارسته بود. وابسته به هوای نفس نبود.»
در قسمتی از پیام امام خمینی(ره)برای بازسازی مرقد آن شهیددر تاریخ 28 شهریور 1363 مدرس به عنوان مجتهدی عظیم الشان، متعهدی برومند و عالمی بزرگوار معرفی شده که از اظهار حق وابطال باطل دریغ نمی نمود و در فرازی از آن آمده است: «این عالم... با جسمی نحیف و روحی بزرگ و شاداب از ایمان، صفا وحقیقت و زبانی چون حیدرکرار رویارویشان ایستاد، فریادکشید، حق راگفت، جنایت را آشکار کرد... و عاقبت جان طاهر خود را در راه اسلام عزیز و ملت شریف نثار کرد و به دست دژخیمان ستم شاهی درغربت به شهادت رسید و به اجداد طاهرینش پیوست.»
حضرت امام در این سخنان شجاعت، شهامت و اقتدار مدرس را به دیانت پرهیزگاری و پارسایی او مربوط می داند و شیوه مبارزاتی اش را به روش نخستین امام حضرت علی(ع) تشبیه می کند؛ به دیگر بیان، این که امام یادآور شده است: «ملت ما مرهون مدرس است.» به خاطر آن است که این شهید با کرامت، عزت نفس و علم واجتهادی که داشت به عنوان اسلام شناس مسلط برمصالح دینی وفرهنگی جامعه مطرح شد. بزرگمردی که در تاریخ معاصر تحول پدیدآورد، روح اتکا به هویت اصیل و اعتماد به نفس را در امت مسلمان ایران احیا کرد و زمینه لازم برای گام نهادن به جاده استقلال وآزادی واقعی را فراهم ساخت. در دوره ای که زمام امور ملت در دست افرادجاه طلب و دنیازده بود و عوامل استعمار و استکبار خود راقیّم مردم تصور می کردند، این مرد متدین باتاثیرپذیری از حقایق و مسلمات قرآن و عترت برای رضایت خداوند قیام کرد و یک تنه دربرابر سلطه ایستاد این خصوصیات سبب شد تا امام مدرس را به عنوان شخصیت پویا و الگو در تمامی اعصار معرفی کند و بفرماید: «مدرس حالاهم زنده است. مردان تاریخ تا آخر زنده هستند.»
... سعی کنید مثل مرحوم مدرس را انتخاب کنید، البته مثل مدرس که به این زودی ها پیدا نمی شود. شاید آحادی مثل مدرس باشند...
غنای قناعت
در مقابل این شیوه نامطلوب و تاریخ نویسی نامیمون، سیره واقعی مدرس نکات ارزنده ای را پیش چشم ما می نهد که هرکدام می تواند درسی هدایتگر برای جامعه اسلامی باشد و سند افتخار تشیع و روحانیت شیعه به شمار آید. حضرت امام خمینی(ره) علاقه مندان رابه آن ویژگیها توجه داده است، ویژگیهایی که ساده زیستی، قناعت و اعراض از مطامع دنیوی بخشی از آنها است. امام می فرماید: «منزلش یک منزل محقر از حیث ساختمان و زندگی یک زندگی مادون عادی که در آن وقت لباس کرباس ایشان زبانزد بود، کرباسی که باید از خود ایران باشد می پوشید... »
«... ایشان باگاری آمد تهران، از قراری که آدم موثقی نقل می کرد، آنجا هم یک خانه مختصری اجاره کرد و من منزل ایشان مکرر رفتم، خدمت ایشان رضوان الله علیه مکرر رسیدم...»
مدرس از همان نخستین روزهای حیات فکری، فرهنگی و سیاسی،زندگی ساده و بی تکلف را بر راحت طلبی و رفاه ترجیح داد تابتواند بدون تعلق خاطر به مادیات، رسالتی که احساس می کرد به انجام برساند. تخت خوابش حصیر، بالشش عمامه، لحافش عبا، لباسش یک پیراهن کرباس و غذایش نان و ماست و آبگوشت بود. در واقع او مبارزه را ازخود شروع کرد و دیو نفس را سرکوب ساخت. او می دانست راهی که برگزیده ترور، تبعید، زندان، شکنجه و شهادت دارد. بنابراین، از همه چیزگذشت تا موفق گردید ازجان خود در راه جانان بگذرد. آری، او ستیز با امیال خود را در راس برنامه هایش قرار داد تا بتواند در میدان مبارزه بیرونی تا آخرین نفس استقامت کند. مدرس خود می گوید:
«اگر من نسبت به بسیاری از اسرار آزادانه اظهار عقیده می کنم و هر حرف حقی را بی پروا می زنم برای آن است که چیزی ندارم و ازکسی هم نمی خواهم اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقع را کم نمائید، آزاد می شوید...»
مدرس و مبارزه با ستمگران
در بعد اجتماعی مدرس عقیده داشت تشکیلاتی که مبنای خود را برزور و دیکتاتوری قرار می دهد هیچ خیر و صلاحی نصیب جامعه و مردمش نمی سازد. او به خوبی می دانست که از خود بیگانگی، جهالت و هراس نیروی مولد رشد را متوقف می کند و جامعه را نومید و سرخورده می سازد. به همین دلیل از موضع دیانت و مجتهدی پرهیزگار در جهت هویت مذهبی ملت و ایجاد اتکا و اعتماد به نیروی خود در میان مردم کوشید و در جهت نفی هرگونه سلطه از صحنه روابط انسانهامردانه مبارزه کرد.
امام خمینی(ره)در این باره می فرماید: «آن که درمجلس(باستم)مخالفت می کرد، جبهه ملی نبود، مدرس بود، نهضت آزادی نبود، مدرس بود که می ایستاد و برخلاف آنجا، اینها آن وقت چیزی نبودند، کاری نداشتند با این کارها...»
شجاعت و شهامت در ابرقدرت ها
مدرس استوارى، استحکام، رشد و ترقى جوامع را در ارتباط مستقیم با امنیت آنان مى‏دانست و از مدافعان آن بود. او براى‏دستیابى به امنیت در سیاست‏ خارجى، شعار موازنه عدمى را مطرح‏کرد. مدرس در برابر هر قدرتى که مى‏خواست‏به قلمرو اسلامى وجامعه‏مسلمانان تعدى کند، مى‏ایستاد و شرق و غرب و داخلى و خارجى‏برایش تفاوت نداشت. دولت روسیه اولتیماتومى براى ایران فرستادکه اسارت کشور در آن نهفته بود. آنان مى‏گفتند باید این طرح ذلت‏آور به تصویب مجلس بگذرد. نمایندگان مجلس مردد بودند چه کنند.
مدرس این اوضاع آشفته و هراس آلود را با سخنان خود از بین برد. او در سخنرانى خویش گفت: حالا که بناست از بین برویم چرا خودمان‏خویشتن را از بین ببریم. امام خمینى به این ماجرا اشاره مى‏کند و مى‏فرماید: «(مدرس)راى مخالف داد، بقیه جرات پیدا کردند و راى مخالف دادند. ردکردند اولتیماتوم را، آنها هیچ غلطى نکردند.... یک روحانى بودکه در مقابل یک چنین قدرت بزرگ ایستاد... دیگران هم جرات‏کردند...»
اگر شرایط آن زمان درست ترسیم شود، ارزش پایدارى مدرس مشخص‏مى‏گردد; زیرا ارتش روسیه به قزوین رسیده بود و دولتیان و اکثر نمایندگان در مقابل دشمن که در چند کیلومترى مرکز حکومت قرارداشت. خود را یافته، آماده پذیرش اولتیماتوم بودند. مدرس باشهامتى که در ایمان و اتکال به خداوند داشت، هراس را نفى کرد، به استقلال و تمامیت ارضى ایران اندیشید، با تکیه بر اعتقادات‏قوى و قلب سلیم بهترین روش را ارائه داد و براى روحانیت‏شیعه ‏عظمت و افتخار آفرید، افتخارى که حتى مورخان غربى و نویسندگان‏روسى بدان اشاره کرده، تاکید کرده‏اند که آذرخش گفتار مدرس درآن کویر وحشت روشنى آفرید و در قلب متجاوزان رعب افکند. این‏گونه مقاومت‏ها از سوى مدرس موجب شد تا محبوب مردم گردد و اهالى‏تهران در دوره بعدى مجلس به وى راى دهند.
از سوى دیگر، وقتى رضاخان سر سختى‏هاى مدرس را دید، نابودساختن وى را در راس برنامه خود قرار داد. امام خمینى در این باره مى‏نویسد: «او (رضاخان) با مرحوم مدرس روزگارى گذراند و تماس خصوصى‏داشت و فهمید که با هیچ چیز نمى‏توان او را قانع کرد نه باتطمیع و نه با تهدید... از او حال علماى دیگر را سنجید و تکلیف‏خود را براى اجرا کردن نقشه‏هاى ارباب‏هاى خود فهمید...»
نفى نیرنگ
مدرس از اینکه قدرتهاى داخلى و خارجى دور از عقل و منطق باسلاحهاى مخرب نظامى و فرهنگى به مردم ستم مى‏کنند و اجازه‏نمى‏دهند آنان مسیر ایمانى و عقلانى خویش را طى کنند، بسیارمتاسف بود. امام خمینى در این مورد چنین مى‏فرماید: «مرحوم‏مدرس رحمه‏الله علیه آن طورى که من شنیدم که ایشان گفتند که‏شیخ الرئیس مى‏گفته است که من از گاو مى‏ترسم براى این که شاخ‏دارد و عقل ندارد این یک مسئله است... گاو شاخ دارد و عقل‏ندارد، قدرت دارد، عقل ندارد. اینهایى‏هم که در دنیا الان فسادراه مى‏اندازند از همان سنخ هستند که شاخ دارند و عقل ندارند، قدرت دارند. انسانیت ندارند...»
حضرت امام خمینى، ضمن تاکید بر اینکه باید از حوزه‏هاى علمیه‏یک عالم به تمام معنا متعهد بیرون بیاید و مرکز انسان سازى دراین جایگاه و دانشگاه باشد، مى‏فرماید: «انسان حاضر نمى‏شود که‏کشور خودش را تسلیم کند به غیر...، حاضر نمى‏شود که تحت ذلت‏برود و اسارت. آنها هم از انسان مى‏ترسند.... رضاخان‏ از مدرس ‏مى‏ترسید براى اینکه انسان بود...»
رضاخان رقیب خودش را مدرس ‏مى‏دانست که وقتى که مى‏ایستاد و صحبت‏مى‏کرد، متزلزل مى‏کرد همه را، یک انسان بود...»
در جاى دیگر مى‏فرماید: «آن روزى که رضا شاه آمد و آن همه‏کارها را کرد، باز یک آخوند بود که توى مجلس، به اسم مدرس‏رحمه‏الله علیه مقابلش ایستاد و مى‏گفت که نه. هیچ کس نبود، مدرس بود و چند نفر هم که اطراف او بودند. دیگر در تمام مملکت‏هیچ قدرتى در مقابل او نمى‏ایستاد.»
امام تاکید مى‏فرماید وقتى شخصى مطابق تعلیمات قرآنى پرورش‏یابد و به دستورهاى دینى عمل کند، چون مدرس تربیت مى‏شود:
«....یک مدرس مثل یک گروه است جلوى قدرت رضاخان... باپیرمردى خودش مى‏ایستد جلویش را مى‏گیرد و جلو شوروى (سابق) که‏مى‏خواستند به ایران حمله کنند مى‏گیرد. »
رضاخان که خود را تنها و درمانده دید.در 18 فروردین 1303 مفتضحانه به بومهن رفت. افرادى چون مصدق وعلى دشتى دوباره وى را به صحنه سیاست آوردند تا به ظلم و خیانت‏خویش ادامه دهد. امام در خصوص اعتراض مدرس به جمهورى رضاخانى‏مى‏فرماید: «پیشترها مجلس شوراى ملى آقایان اگر یک کلمه از طرف‏ دولت انگلستان اشاره مى‏شد که باید فلان کار را انجام بدهید، احتمال این که مخالفت بکنند نداشتند... رضاخان مى‏خواست که‏ جمهورى درست کند و مدرس مخالفت مى‏کرد. مى‏دانست که مى‏خواهد حقه‏ بزند و مردم را بچاپد. فقط مدرس ایستاد و جلوى او راگرفت....»
در سال 1361، امام خطاب به هیات وزیران فرمود: «تاریخ‏مرحوم مدرس را دیده‏اید که یک سید خشکیده لاغر با لباس کرباسى یک‏همچو آدمى در مقابل آن قلدرى که هر کس وقت را درک کرده باشد مى‏داند که زمان رضاشاه غیر زمان محمد رضا شاه بود.... در مقابل‏او همچو ایستاد در مجلس و در خارج مجلس که یک وقت گفته بود: سید! چه از جان من مى‏خواهى؟ گفته بود که: مى‏خواهم تو نباشى.»
مخالفت مدرس با رضاخان به سبب استبداد و قلدرى رضاخان نبود،او در اعماق اعمال رضاخان نکته خطرناک‏ترى مى‏دید که از این اموربسیار وخیم‏تر بود. به نظر وى، رضا خان مزدور خارجى بود وانگلیس مى‏خواست‏به وسیله وى سلطه خود را بر ایران تحکیم بخشد ودر مقابل شوروى دیروز کمربند امنیتى ایجاد کرده، منافع غرب رادر منطقه تامین کند. آنها مذهب و علماى شیعه را سد راه این‏نقشه خطرناک مى‏دیدند و بر آن بودند به وسیله رضاخان تقدس زدایى‏کرده، به ارزشها هجوم برند و روحانیت را تضعیف کنند.
مدرس خود درباره مقابله با رضاخان مى‏گوید: «اختلاف من با رضاخان بر سرکلاه و عمامه و این قبیل مسائل جزئى مثل نظام اجبارى نیست. من‏در حقیقت‏با سیاست انگلستان که رضاخان را عامل اجراى مقاصد استعمارى خود در ایران قرار داده مخالفم. من با سیاستهایى که‏آزادى و استقلال ملت ایران و جهان اسلام را تهدید مى‏کند، مبارزه‏ مى‏کنم، راه و هدف خود را مى‏شناسم. در این مبارزه هم پشت‏سر خودرا نگاه نمى‏کنم که شما یا کسان دیگر همراهى مى‏کنید یا نه. لازمه‏ مبارزه در این راه از خود گذشتگى و فداکارى است...»
تنها در تنگنا
مدرس پاکدامن، ثابت قدم و تهى از کینه جویى بود و هیچ وقت ‏احساسات را در سیاست دخالت نمى‏داد، این ویژگى سبب مى‏شد رفتارى حساب شده با قدرتمندان داشته‏ باشد.
آیت‏الله‏حاج شیخ محمد رضا طبسى مى‏گوید: «یک روز عید غدیراز قم به تهران رفتم و خدمت مرحوم آیه الله مدرس رسیدم. ایشان‏نشسته بودند و مردم فوج فوج براى دیدن و دست‏بوسى‏شان مى‏آمدند وعید را تبریک مى‏گفتند. در این بین، یک شخص عینکى از طرف حکومت‏آمد و گفت: دستور داده‏اند دو نفر دو نفر براى دیدن شما بیایندکه اینجا شلوغ نشود. مرحوم مدرس با تندى به خدمتکار خودفرمودند: عموغلى! این شخص را بیرون کن. بعد فرمودند: او غلط کرده چنین گفته است. بعد رو کردند به ما و گفتند: او(رضاخان)براى سردار سپه خوب است نه براى شاهى.
او همانگونه که فروتنى را درجاى مناسب اعمال مى‏کرد، هر کجا لازم مى‏دید غرور و نخوت حکومتیان و قدرتمندان را به بازى‏مى‏گرفت، براى مثال وقتى فرمانفرما باآن موقعیت‏سیاسى که دردستگاه حکومت داشت. نزد مدرس مى‏رفت، قلیان دستش مى‏داد ومى‏گفت: شما آبش را بریز تامن آتشش را درست کنم!
همین رفتار ساده به فرمایش حضرت امام خمینى(ره) موجب شکست ‏غرور فرمانفرما مى‏شد. امام، پس از نقل ماجراى مذکور، مى‏افزاید: «... این براى این بود که برخورد با این مغزهاى فاسد، گاهى‏باید طورى باشد که اول طمع نکنند به آن طرف. اگر چنانچه باتواضع و خضوع و آن طورى که آن وقتها متداول بود رفتار مى‏کردند، او طمع مى‏کرد که اگر چنانچه مطلبى دارد تحمیل کند. اما وقتى ‏برخورد این طورى بود، ساده ولى کوبنده، دیگر نمى‏توانست‏ به او تحمیل کند مطلبى را...»
آنچه در مبارزات شهید مدرس با استبداد و استکبار به عنوان یک‏واقعیت تلخ مطرح است، تنهایى او است. روزى از مدرس پرسیدند: شما که چنین تنها شده‏اید و همواره زیرنظرید، با چه دل و جراتى با این شدت با رضاخان مخالفت مى‏کنید و مشت ‏به سندان مى‏کوبید؟! پاسخ داد: من در تمام عمرم هر تصمیمى گرفتم دنبالش رفتم و وظیفه خود مى‏دانم که با هرگونه حکومتى که موازین اسلامى را مراعات نکند، مبارزه کنم.
آیت‏الله حاج شیخ محمدرضا طبسى در باره تنهایى مدرس مى‏گوید: «مرحوم مدرس در مدرسه سپهسالار(شهید مطهرى کنونى)در شبستان زیرساعت تدریس مى‏فرمودند. من هم گاهى موفق مى‏شدم از قم به درس ‏ایشان مى‏رفتم. روزى در جلسه درس نامه‏اى خدمت ایشان آوردند، آن ‏را ملاحظه کردند و با آگاهى از مضمونش به گوشه‏اى پرت نمودند و فرمودند: اعتنا نکنید. گویا این نامه از سوى دستگاه حکومت‏یا خود رضاخان بود. بعد با یک دنیا تاسف فرمود: چکار کنم؟ اگرپنج نفر مثل خودم مى‏داشتم، با این کفش دهانش را خرد مى‏کردم.»
البته قاطعیت و صراحت مدرس موجب نمى‏شد به کسى توهین کند.
امام خمینى(ره)ضمن تایید سیاست مدرس در آن دوران، روش‏ انفعال سیاسى دیگران در مقابل رضاخان را مورد انتقاد قرار داده، مى‏فرماید: «... در همان زمان یکى از اشتباهات این بودکه مردم یا آنهایى که باید مردم را آگاه کنند پشتیبانى از مدرس‏ نکردند. مدرس، تنها مرد بزرگى بود که با او مقابله کرد وایستاد و مخالفت کرد...
در آن وقت‏باز جناح‏هایى مى‏توانستند که‏پشت‏سر مدرس را بگیرند و پشتیبانى کنند و اگر پشتیبانى کرده ‏بودند، مدرس مردى بود که با منطق قوى و اطلاعات خوب و شجاعت وهمه اینها موصوف بود و ممکن بود که در همان وقت‏شر این‏خانواده(خاندان پهلوى)کنده بشود و نشد.»
امام خمینى(ره)به تنهایى مدرس در نبرد با رضاخان چنین اشاره‏مى‏کند: «... آن روزى که رضاشاه آمد و آن همه کارها را کرد یک‏آخوند بود توى مجلس به اسم مدرس که مقابل (رضاخان) مى‏ایستاد ومى‏گفت که نه. هیچکس نبود. مدرس بود. چند نفرى هم اطراف اوبودند. دیگر هیچ قدرتى در تمام مملکت در مقابل وى‏ نمى‏ایستاد. (اما) مدرس در مقابل رضاشاه و نه گفت...»
امام(ره)معتقد بود که هیچ کدام از گروههاى ملى و مذهبى حمایت‏ لازم را از مدرس به عمل نیاوردند و تنهایى مدرس‏موجب شد رژیم‏پهلوى به رشد سرطانى‏اش ادامه دهد. افزون بر این، حضرت ‏امام(ره) یادآور مى‏شود مدرس نه‏ تنها در مبارزه بلکه در نوع تفکر نیز تنها بود: «...اگر در هر شهرى و استانى چند نفر موثر، افکار مثل مرحوم مدرس شهید را داشتند، مشروطه به طور مشروع وصحیح پیش مى‏رفت و قانون اساسى با متمم آن که حاج شیخ فضل‏الله در راه آن شهید شد، دستخوش افکار غربى و دستخوش تصرفاتى‏که در آن شد، نمى‏گردید و اسلام عزیز و مسلمانان مظلوم ایران آن ‏رنجهاى طاقت فرسا را نمى‏کشیدند...»
فرجام فداکارى
جو اختناق و سرکوبى شدید آن زمان ارتباط شهید مدرس را بامردم بسیار کاهش داد. رژیم رضاشاه سرانجام در 27 رمضان سال‏1356 ه .ق. مصادف با دهم آذر 1316 ه.ش آن مجتهد بزرگ را به‏شهادت رساند.
تا قبل از پیروزى انقلاب اسلامى، مزار شهید مدرس در کاشمر درهاله‏اى از غربت زیارتگاه عاشقان حقیقت‏ بود. در طول سالهاى‏ اختناق، تنها یک ستون آجرى که به وسیله مردم برپا شده بود، نشان دهنده آرامگاه این سید بود. در این سالهاى هراس و وحشت، مردم به پیروى از زندگى ساده و بى‏پیرایه شهید مدرس که غالب‏ روزها نان و ماست مى‏خورد، بعد از ظهر روزهاى چهارشنبه در مزارش‏ نان و ماست توزیع مى‏کردند و زیر سایبانى که در دهه 1330ه . ش‏ساخته شده بود، یادش را گرامى مى‏داشتند.
با پیروزى انقلاب‏ شکوهمند اسلامى، بزرگداشت ‏شهید مدرس در راس برنامه‏هاى اساسى‏نظام جمهورى اسلامى قرار گرفت. حضرت امام خمینى(ره)تولیت وقت‏آستان قدس رضوى را مامور تعمیر و احیاى مقبره آن شهید والامقام ساخت. در فرازى از حکم امام(ره) چنین آمده است: «...امید است ایشان(آیت‏الله واعظ طبسى)به وجهى مناسب با شخصیت آن‏بزرگوار این خدمت را... به اتمام برسانند و موجب رضایت‏خداوندمتعال و خشنودى حضرت رضا(ع)و فرزند عزیزش حضرت بقیه‏الله (‏ارواحنالمقدمه الفداء) را فراهم نمایند...»
بدین گونه تلاشى ارزشمند براى گرفتن غبار از مرقد غریب این‏مبارز نستوه آغاز گردید و عملیات اجرایى ساختمان اصلى آرامگاه‏شروع شد.(در سال 1363)درسال 1367 این محل شامل نه رواق و محل‏اصلى به دست مبارک مقام معظم رهبرى که در آن زمان رئیس‏جمهورى اسلامى ایران بود. مورد بهره بردارى قرار گرفت و تحویل‏اوقاف شد.
به دلیل مشکلات موجود، ائمه جماعات، خصوصا امام جمعه کاشمر ومردم این سامان، اصرار داشتند، تولیت آرامگاه به آستان قدس‏رضوى تفویض گردد. حضرت آیت‏الله خامنه‏اى خواست آنان را اجابت‏فرمود و در چهارم مرداد 1373 آیت‏الله واعظ طبسى را به تولیت‏آستانه و آرامگاه شهید مدرس منصوب فرمود. با این حکم طرح جامع‏آرامگاه آغاز شد.
اکنون آرامگاه مدرس با بارگاه مشهورترین امامزادگان کشور برابرى مى‏کند. وقتى انسان در آن مجموعه قرار مى‏گیرد، به یاد این جمله وى مى‏افتد که خطاب به رضاخان گفت: «قبر من هرجا که‏باشد زیارتگاه مردم مى‏شود اما تو در جایى مى‏میرى که نه آب باشد و نه آبادانى.»

 

منبع: پایگاه حوزه

کد خبر 2422

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha