خبرگزاری شبستان: امام خمینی(ره)، ورای اخلاق و عرفان؛ سالیان متمادی به تحقیق، تدریس و تالیف در زمینه حکمت متعالی اشتغال داشتند و در آثار و اندیشههایشان از این مکتب استفاده کرده اند. حکمت متعالی ظرفیتهای فراوانی دارد و با وجود این حکمت زایا، پویا و پایا میتوان از بالندگی اندیشه سیاسی در ایران سخن گفت. بنابراین بررسی نسبت انقلاب اسلامی و حکمت متعالی را به عنوان موضوع گفت و گو انتخاب کردیم و به گفت و گو با علیرضا صدرا، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران نشستیم که اکنون از نظر شما میگذرد. «علم مدنی فارابی»، «ارزش های حاکم بر جامعه ایرانی»، «مشروعیت سیاسی»، «گرایش فلسفی سیاسی» و «نقش راهبردی دولت در نظریه سیاسی امام خمینی(ره)»و «مفهومشناسی سیاسی حکمت متعالی» از مهمترین آثار اوست.
چه چشماندازهایی برای این انقلاب وجود دارد؟
نظام جمهوری اسلامی ایران به نوبه خود نظام سیاسی بدیع و نوبنیاد، نمونه(الگو و اسوه)، الهامبخش و اثربخش است که کاملا آن را در جریان نوخیزی و خیزش و بیداری انقلابی اسلامی منطقه شاهد هستیم. این انقلاب و نظام انقلابی بعد از دوران تأسیس و گذار و نهادسازی و نظامسازی وارد مرحله تثبیت و با تحمیل جنگ و دفاع مقدس شده و با سربلندی از جنگ بیرون آمد و ثبات تاریخی را برای ایران و جمهوری اسلامی ایران به ارمغان آورد و دوره سازندگی خود را آغاز و زیربنای توسعه خویش را پیریزی کرده است و اکنون نیز چشمانداز فراز آینده توسعه متعالی را پیشرو دارد. توسعه اقتصادی توأمان با توسعه و تعادل اجتماعی و سیاسی در جهت توسعه و تعالی فرهنگی، معنوی و اخلاقی فرارو داشته که این مهم تنها با ارتقای کارآمدی، بهره وری و اثربخشی علمی از جمله حکمی و عملی از جمله حکومتی و دولتی به مثابه نقطه آغاز و عزیمت و محوریت کارآمدی و توسعه تمدنساز ملی میسر بوده و دست یافتنی است. این امر بدون پیشینه و پشتوانه مکتب دینی اسلام(قرآن و سنت) بهویژه مذهب و رهیافت راهبردی ولایت و امامت و بدون حکمت متعالی مدنی سیاسی صدرایی و حکمت متعالی سیاسی حضرت امام(ره) که از آثار و آرای ایشان هویدا است، نه تنها قابل تبیین علمی و نظری نیست قطعا قابل ترسیم عملیاتی و راهبردی- کاربردی و قابل تحقق عینی به طریق اولی نبوده و یا حداقل آنگونه که باید و شاید نیست. بنابراین با پیشینه و پشتوانه مکتب دینی- حکمت مدنی متعالی عموما و حکمت سیاسی متعالی حضرت امام(ره) خصوصا و با رهنمودهای راهبردی مقام عظمای رهبری میتوانیم با همکاری علمی حوزهها و دانشگاهها این جریانهای حکمی و علمی و فقهی را که فقه، حکمت، توسعه، انقلاب و نظام و توسعه متعالی، جمهوریت و مکتب و کارآمدیش توحیدی دو ساحتی متعادل و متعالی اسلامی است را بتوانیم از نظر علمی درست تبیین کنیم و نهادها و نیروهای راهبردی و سیاستگذار درست ترسیم عملیاتی کنند و راهبردها و کاربردهای آن را مشخص کنند و نیروها و نهادهای اجرایی، ما آن را اجرایی و جاریسازی کنند تا بتوانیم به اهداف بلند ولی کاملا دست یافتنی چشمانداز توسعه اقتصادی و سیاسی و فرهنگی متعالی جمهوری اسلامی دسترسی پیدا کنیم. در این صورت یقینا میتوانیم در منطقه خاورمیانه که قلب استراتژیک دنیا در حال حاضر و آینده است تأثیرگذار و الهامبخش باشیم. بنابراین اکنون چالشی فراروی همه نیروها و نهادهای علمی، راهبردی و کاربردی فهمیم و فرهیخته وجود دارد که تبیین علمی مکتبی-حکمی اسلامی توسعه متعالی جمهوری اسلامی ایران و ارتقای هرچه بیشتر کارآمدی آن و ترسیم عملیاتی این چشمانداز و تحقق عینی آن است.
حکمت متعالی یعنی حکمت توحیدی، علوی و مهدوی
این کار چگونه امکانپذیر است، یعنی شما چه راهکارهایی را برای تحقق این آمال پیشنهاد میکنید؟
همان طور که اشاره شد این کار تنها با پیشینه و پشتوانه آموزههای دینی، حکمی و فقهی و علمی متعالی دست یافتنی هستند. وقتی میگوئیم حکمت متعالی یعنی حکمت اسلامی، توحیدی، قرآنی، نبوی، علوی و مهدوی. منظور از حکمت متعالی چیزی جز اینها نیست البته حکمت قرآن کاملِ کامل است، هر حکمتی ولو در حد حکمت متعالی باشد سایهسار آن هستند ولی نکته این است که اسلامی که در کشورهایی مانند عربستان هم وجود دارد غالبا یا نوعا از آن امثال وهابیت، القاعده و طالبان بیرون میآید که یا سازشکاری و محافظهکاری داشته و یا شورشگری و افراطگری میکنند. قرائتهای ظاهرگرایانهای از اسلام وجود دارد که حتی قرائتهای اجتهادی و اصولی در ایران را دگراندیش میداند و تکفیر میکند. قرائتهای ضد عقلانی، ضد منطقی، قرائتهای ظاهرگرایانه، قرائتهای مقدسمآبانه خشکاندیشانهای که این همه گرفتاری برای جهان اسلام ایجاد کرده و میکند. بنابراین آن قرائتی از اسلام کارآمد است که در آموزههای حضرت امام(ره) آن را تجربه کردهایم و آن برخورد عقلانی، منطقی و حکمی و علمی اسلام و حقیقت اسلام است با حفظ و رعایت اسلام و نه تظاهر به اسلام و اسلام ظاهری.
امام علی(ع) در مورد قرآن میفرماید: «ظاهره انیق و باطنه عمیق: ظاهر قرآن زیبا و باطن آن عمیق است».
اسلام مکتبی است که اگر علمی حکمی یعنی عالمانه و حکیمانه با آن برخورد کنیم و حکمت کتاب قرآن و مکتب اسلام (قرآن و سنت) را به ویژه با نگاه و رهیافت راهبردی (بنیادینجامع/رسا+ نظاممند/سازوارهدفمند) ولایت و امامت استخراج کنیم ظاهرش هم زیبا خواهد شد. در غیر این صورت به گرفتاریهایی دچار خواهیم شد که به جای اینکه جهانسازی کنیم جهانسوزی میکنیم آن طور که اکنون القاعده، طالبان، گروههای تکفیری و وهابیت و سعودیهای صهیونی با ادعای اسلام ناب و پاکدینی انجام میدهند و قرائتهای غیر حکمی و ضد حکمتآمیز از قرآن و اسلام دارند. آن حرکتی مهم، مؤثر، سازنده و مفید و اکنون در جهان اسلام تعیینکننده است که به نوعی با عقلانیت، اعتدال، منطق، حکمت، فقاهت، اجتهاد، نگاه اصولی و نهایتا نگاه علمی راهبردی، عملی و کاربردی متعالی مد نظر است که بنمایههای آن را در حکمت متعالی از ابتدا تا حکمت متعالیه صدرایی معطوف به سیاست میبینیم و در حکمت سیاسی متعالی حضرت امام(ره) از کتاب مصباحالهدایة تا ولایت فقیه، صحیفه نور، وصیتنامه، پیام به گورباچف و مانند اینها بنای آن را میبینیم. زیربنا در حکمت متعالیه صدرایی و بنا و بنیاد آن در نظریه سیاسی حکمی حضرت امام(ره) مشاهده میشود و انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران در حقیقت شکل بیرونی شاکله آن است و نهایتا چشمانداز توسعه متعالی جمهوری اسلامی ایران که در صورت تحقق توسعه متعالی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی پیشدرآمد تجدید و تأسیس تمدن انقلاب اسلامی خواهد بود و إنشاءالله نماد و زمینهساز انتظار فعال و انقلاب سازنده مهدوی خواهد بود. با چشماندازی که ارتقای هرچه بیشتر کارآمدی ملی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران که با این آموزهها و آمیزههای حکمی و علمی سیاسی متعالی کاملا دست یافتنی هستند و امید داریم که اندیشمندان، فرهیختگان و رسانهها در جهت تبیین، ترسیم و تحقق این امر هر کسی وظایف خاص خود را به نحو أحسن انجام دهد و توفیق را از خداوند داریم و امید به ظهور و حضور حجت نهایی که عالم به دین، سیاست و حکیم حاکم و حاکم حکیم مکتب نهایی و جهانی مهدوی و متعالی است که خواهد آمد و حاکمیت توحیدی مستقیم؛ متعادل و متعالی، حکومت متعالی و سیاست متعالی جهانی را تحقق خواهد بخشید.
فلسفه اسلامی هیچ گاه از سیاست خالی نبوده است
گفتید که بحث سیاست در اندیشه اندیشمندان و متفکران اسلامی دور نبوده، این اندیشه چه جایگاهی در میان اندیشمندان و فیلسوفان اسلامی داشته و چگونه به امام(ره) رسیده است و ایشان چه نقشی در ارتقای این بحث داشتند؟
در هیچ زمانی بحث سیاست به معنای هدایت، راهبری و راهبرد در فلسفه اسلامی تعطیل نشده است، اما گرفتاری که در جهان اسلام ایجاد شده بود این بود که بین اندیشه و عمل فاصله افتاده بود. حوزهها جداگانه کار میکردند و حکام هم با شمشیر میآمدند و میرفتند. حوزهها هیچ وقت تعطیل نبودند، بلکه همیشه بودند و ارائه نظر دادند لکن وقتی بحث حکومتی مبتلابه و معتنابه نبوده. این مباحث توسط اندیشمندان مسلمان به صورت اجمالی، نظری و گذرا مطرح شده است. مولوی در مثنوی معنوی میگوید:
اصل لشکر بیگمان رهبر بود/ لشکر بیرهبر تن بیسر بود* این همه که مرده و سرگشتهایم/ زان بود که ترک سرور کردهایم. مولانا به عنوان کسی که قطبالاقطاب و عارف عریف است، بحران جهان اسلام و سرگردانی را در فقدان رهبری صالح میداند، فلاسفه که جای خود دارند. در جهان اسلام بین راهبرد راهبری و راهبری راهبردی شکاف افتاده بود، مثل اینکه بین مغز و اعضاء شکاف افتاده باشد نه اینکه حوزهها تعطیل بوده است. حوزهها از زمان شیخ طوسی به این طرف چراغش فروزان بوده و مباحث مختلف همواره سلسلهوار وجود داشته است و وارد مباحث شدند. عطار نیشابوری میگوید: طاعتی در امر اگر یک ساعت است بهتر از بی امر عمری طاعت است. امر یعنی رهبری، به لحاظ سیاسی همان بحث ولایت و رهبری است البته هر کسی با ادبیات خاص خودش مطرح میکند.
امام(ره) میفرماید: فقه، قرآن و روایات ما اگر 100قسمت باشد 99 قسمت آن مربوط به سیاست، حکومت و مسائل اجتماعیات عمومی است یک قسمت آن مسائل شخصی است. گاهی این طور شده که به سبب عدم ابتلا و اعتنا و امکان و فاصله افتادن بین عقلانیت علمی و بعد عملی و اجرایی حکومتها در جهان اسلام، شکاف و فاصله افتاده و این مباحث کمرنگ شده است. ملاصدرا در اسفار، حکمت را به سیاست تعریف میکند اما ایشان قطعا وارد بحثهای حکمت عملی و عملی کردن سیاست قطعا نشده است و بعدا افرادی مانند سیدجمالالدین اسدآبادی این مباحث را ادامه میدهند و وارد عمل میشوند. سیدجمال شاگردی مکتب سیاست متعالیه را میکند و بنیانگذار خیزش و بیداری اسلامی است. حکمت صدرایی را با فقه انصاری ترکیب کرده و برآیند اینها شاخصه بیداری اسلامی شده است. آیتالله نائینی، تنبیهالامة و تنزیهالملة را نوشته که در این اثر در فضای حکمی متعالی استنشاق میکند و هم دارد در فضای فقه انصاری تبیین میکند از این حیث مدعی تأسیس نیست، ایشان اولین نظریه جامع فقه سیاسی شیعه را ارائه داده تا حضرت امام(ره) که قدمهای بعدی را در این راه برداشت. در ترسیم عملیاتی حکمت و فقه کتاب شرح جنود عقل و جهل را مینویسند که با این کار تئوری ارائه میدهد و از طرف دیگر ولایت فقیه را مینویسد که دارد دکترین و طرح عملیاتی ارائه میدهد. خودش هم نظام تأسیس کرد و رهبری نظام را بر عهده گرفت که در تاریخ هم سابقه ندارد. حکمای بزرگی در طول تاریخ بودند اما هیچ وقت حاکم نبودند در طول تاریخ فقط خواجه نصیر وجود دارد که ضمن اینکه عالم است عامل(کارگذار) هم است اما خودش مؤسس نبوده و رهبر نظام هم نبوده است. حضرت امام(ره) به عنوان یک حکیم و فقیه متعالی مفسر متعالی اخلاقی و عرفانی و عارف عریف متعالی و متکلم متعالی نظامی را تأسیس کرده و رهبری آن را برعهده گرفته که بیبدیل است.
در طول تاریخ فقهای بزرگی مانند شیخ مرتضی انصاری، مرحوم صاحب جواهر و ... وجود داشتند. در طول تاریخ عرفای عریفی مانند ابن عربی، مولوی، نجمالدین هم کم نبودند فلاسفه و حکمای حکیم مانند ابن سبنا، فارابی، ملاصدرا و ... و مفسرین بزرگ و اخلاقیان بزرگ هم بودند اما در دوران غیبت، شخصیتی همانند امام نداشتیم و همیشه عرفا، فقها، فلاسفه بودند که هر کسی به زبان خاص خود موضوع فقدان رهبری صالح را بیان کردند، اما در واقع امام(ره) این خلأ را پر کرد یعنی حکمت را حاکم کرده است، یعنی امام(ره) ضمن اینکه فقه و حکیم است حاکم هم هست.
امام(ره) از ابتدا حکیمی است که نگاه سیاسی و راهبردی به حکمت دارد نه حکیمی است که نگاه به سیاست میکند. امام(ره) حکمت را پیشینه و پشتوانه حکومت نگاه میکند اما در ملاصدرا سیاست و حکومت برآمد حکمت است، اما امام(ره) حکمت را بهعنوان بنیاد پیشینه و پشتوانه و اتاق فکر سیاست و حکومت نگاه میکند امام(ره) از ابتدا نگاه راهبردی مرجعیت و رهبری دارد اما در عناوین آثارش هم مشهود است. عرفان امام(ره) حکمی و حکمتاش عرفانی و حکمت و عرفان ایشان اسلامی و قرآنی هست.
پایان پیام/
نظر شما