سال 2013، به کار انداختن دیپلماسی درباره ایران

شورای ایران- امریکا و انجمن کنترل تسلیحات امریکا در روز نشستی درباره این موضوع که دولت جدید اوباما در سال 2013 چه سیاستی درباره ایران بویژه برنامه هسته ای در پیش خواهد گرفت برگزار کردند.

خبرگزاری شبستان: شورای ایران- امریکا و انجمن کنترل تسلیحات امریکا در روز 26 نوامبر 2012 نشستی درباره این موضوع که دولت جدید اوباما در سال 2013 چه سیاستی درباره ایران بویژه برنامه هسته ای در پیش خواهد گرفت برگزار کردند. در این نشست، زبیگنیو برژینسکی و تریتا پارسی یک گفت وگوی دو نفره انجام داده اند و میزگردی هم با حضور رالف اکئوس، احمد صدری، داریل کیمبال و جیمز والش برگزار شده است.

«ایران هسته ای» متن کامل این نشست را که حاوی نکات بسیارمهمی درباره ریزه کاری های سیاستگذاری امریکا درباره ایران است را منتشر کرده است:

سال آتی فرصت های مهمی را برای حل و فصل بن بست هسته ای ایران مدت یک دهه به طول انجامیده است فراهم می کند. با وجود تشدید تحریمها، افزایش توانایی هسته ای ایران، کم کم شروع شدن یک جنگ نرم و تهدید به کشمکش نظامی کامل قریب الوقوع هیچگاه تا این اندازه یافتن راهی دیپلماتیک که از بروز فاجعه جلوگیری نماید حیاتی نبوده است.

با پشت سر گذاشتن نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و دورنمای کوچکی که تا قبل از ورود ایران به فصل آینده انتخابات خود وجود دارد ضروری است که احزاب کلیدی تلاشهای دیپلماتیک متوقف شده را برای جلوگیری از جنگ و یک ایران مسلح به تسلیحات هسته ای تجدید نمایند. نشانه های قوث وجود دارد مبنی بر اینکه دور جدید مذاکرات 1+5 قبل از پایان سال جاری آغاز خواهد شد. پرسشهای مهمی بی جواب باقی مانده است از قبیل اینکه: بالاخره چگونه باید طرف های مختلف دیپلماسی را به کار خواهد انداخت؟ یک توافق در این زمینه چگونه به نظر خواهد رسید؟ و بهترین راهی که طرف های مختلف می توانند به این توافق نایل شوند چیست؟

جلسه درباره دیپلماسی و بلندپروازیهای هسته ای ایران

پارسی: صبح بخیر. اگر ممکن است همه سر جای خود بنشینند. به نشست انجمن کنترل تسلیحات و کنفرانس شورای ملی ایران و آمریکا با عنوان «ایران 2013: بکار انداختن دیپلماسی» خوش آمدید. اسم من تریتا پارسی است. من رئیس شورای ملی ایران و آمریکا هستم و به همه بینندگان برنامه ما در تلویزیون C-SPAN نیز خوشامد می گویم.

تقریبا 4 سال از زمانی که رئیس جمهور اوباما آشکارا دست دوستی خود را به سمت ایرانی ها دراز کرد بدین امید که آنها مشت گره کرده خود را بگشایند می گذرد. مع ذلک امروزه پس از چند دور دیپلماسی و تحریمها و سانتریفیوژهای بیشتر، دو طرف هنوز مشت های گره کرده خود را به هم نشان می دهند و مذاکره درباره دوستی خیلی کم شده است. تلاشهایی توأم با ترس در دیپلماسی وجود داشته است اما شکستن محدودیتهای سیاسی از دو طرف مشکل بوده است و رفع عادتهای قبلی دشمنی با یکدیگر نیز مشکل بوده است. پنجره ای را که اوباما از آن منظر دیپلماسی را در سال 2009 می نگریست با نقض حقوق بشر در ایران در پی انتخابات 2009 در آنجا به سرعت بسته شد و از ناحیه کنگره نیز فشارهای رو به افزایش گذاشت و برخی متحدان آمریکا در منطقه نیز علیه دیپلماسی اقدام نمودند. بنابراین توجهات به سمت تحریمها رفت و تهران نیز با توسعه برنامه هسته ای اش به آن پاسخ داد و امروز اوضاع از دو طرف بدتر از چند سال پیش است.

در عین حال تحریم ها به طبقه متوسط ایران کمک نکرد (آن را متلاشی کرد؟) و مردم را بیشتر فقیر کرد در حالی که سرکوبگری و نقض حقوق بشر تشدید شده است و برنامه هسته ای آن نیز بتدریج توسعه پیدا کرده است. اما با انتخاب مجدد اوباما پنجره جدیدی باز شده است که به دیپلماسی فرصت می دهد و در چند ماه آینده تا سال نوی ایرانی هر دو طرف برای یک مذاکره موثر از فضای سیاسی و قابلیت مانور زیادی برخوردار خواهند بود. منطق دیپلماسی روشن است. این تنها گزینه ای است که حقیقتاً می تواند این مسئلهرا حل کند. تحریم ها می توانند اقتصاد ایران را فلج کنند ولی هزینه آن وارد کردن تلفات زیاد به جنبش طرفدار دموکراسی است اما تحریمها به تنهایی نمی توانند این مسئلهرا حل نماید.

گزینه نظامی می تواند برنامه هسته ای ایران را برای یک یا دو سال به عقب بیاندازد اما هزینه آن این خواهد بود که یک ایران انتقام جو سرانجام به سلاح هسته ای دست پیدا کند. تنها دیپلماسی می تواند یک راه حل پایدار و واقعی فراهم کند. پوشیده نیست که رئیس جمهور اوباما در کنفرانس مطبوعاتی 14 نوامبر تعهد خود را به راه حل دیپلماتیک اعلام نمود. من از ایشان نقل قول می کنم: «باید راهی باشد که ایرانیان بتوانند از قدرت هسته ای صلح آمیز برخوردار باشند و در عین حال به تعهدات بین المللی خود پایبند باشند و به جامعه بین الملل بروشنی اطمینان دهند که در پی سلاح هسته ای نیستند. بنابراین در ماه های آینده تلاش خواهم کرد تا ببینم آیا می توانیم گفت وگویی با ایران داشته باشیم و نه فقط با حضور آمریکا بلکه جامعه بین الملل هم دخیل باشد تا ببینیم آیا می توانیم این موضوع را حل نماییم».

دیپلماسی گزینه روشنی است اما روشن نیست که دیپلماسی چگونه می تواند موفق شود. امروز ما بهترین کارشناسان را در این مسئلهدر اختیار داریم تا به ما کمک کنند که این مسئلهروشنتر شود و راهی بیابند تا دیپلماسی در سال 2013 موفق گردد. سپس بعد از این جلسه بحث سخنان زبیگنیو برژینسکی مشاور سابق امنیت ملی را می شنویم. تحلیل های درخشان ایشان همواره به موضوعات روشنی افکنده و دیگران را تحت تاثیر قرار داده است. قبل از اینکه جای خودم را به داریل کیمبال مدیر اجرایی انجمن کنترل تسلیحات بدهم اجازه دهید از کسانی که کفالت مالی این کنفرانس را بر عهده گرفتند و حمایت دست و دل بازانه آنها به نفع فعالیت های ما برگزاری این کنفرانس را ممکن ساخت تشکر نمایم. کفیلهای مالی ما عبارتند از Ploughshares Fund و صندوق برادران راکفلر.

داریل جایگاه در اختیار شما است.

کیمبال: خیلی متشکرم از تریتا و از شورای ملی ایران و آمریکا نیز برای همکاری با انجمن کنترل تسلیحات در برگزاری این رویداد تشکر می کنم. من داریل کیمبال مدیر اجرایی انجمن کنترل تسلیحات هستم. جای خوشوقتی است که در اینجا هستم و همانطور که تریتا گفت این مسئلهمدتی است که ادامه پیدا کرده است حتی قبل از اینکه رئیس جمهور اوباما به این مسئولیت برسد. آمریکا، چین، فرانسه، آلمان و روسیه که به P5+1 معروف هستند و همچنین انگلستان سعی کرده اند تا بر سر برنامه هسته ای با ایران مذاکره نمایند. هر دو طرف فرصتهای زودگذر را برای کاهش خطر یک ایران مسلح به سلاح هسته ای و جلوگیری از خطر جنگ یعنی کاهش خطر جنگ بر سر برنامه هسته ای از دست دادند.

آمریکا و آژانس های جاسوسی غرب از سال 2007 ارزیابی کرده اند که ایران قادر به هسته ای شدن است بدین معنا که ایران اگر تصمیم بگیرد ظرفیت علمی، فنی و صنعتی را برای تولید سلاح هسته ای دارد. همین سازمانهای اطلاعاتی تا به امروز ارزیابی می کنند که ایران هنوز چنین تصمیمی نگرفته است. سازمانهای اطلاعاتی و کارشناسان مستقل نیز معتقدند که ایران اگر از امروز شروع کند چند ماه وقت لازم دارد تا مواد شکافت پذیر لازم را برای تنها یک بمب فراهم کند و برای ساخت سلاح هسته ای قابل تحویل نیز وقت بیشتری لازم است. پانتا وزیر دفاع اخیرا تخمین زده است که برای این کار دو یا سه سال وقت لازم است و آخرین گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز بر اساس بازرسی های مستمر از تاسیسات هسته ای ایران خصوصاً تاسیسات غنی سازی فوردو و نطنز دریافته است که ایران به توسعه ظرفیت غنی سازی خود؛ ظرفیت غنی سازی اورانیوم، از جمله تا سطح 20 درصد که به 90 درصد لازم برای ساخت سلاح هسته ای نزدیکتر می شود ادامه می دهد و از پاسخ به سئوالات آژانس درباره ابعاد نظامی احتمالی برنامه هسته ای خود امتناع می ورزد و هنوز در مقابل بازرسی های بین المللی سخت تر طبق پروتکل الحاقی آژانس مقاومت می کند.

بنابراین ما معتقدیم که هنوز وقت هست و همه طرف ها علاقه مندند که به یک راه حل دیپلماتیک برسند و بعد از چندین دور مذاکرات میان گروه 5+1 و ایران به نظر می رسد که اگر چه دور جدیدی از مذاکرات در ماه آینده یا شاید اوایل سال 2011 باقی مانده باشد. روشن است که دو طرف پیشنهادهای خاص و ملموسی را مطرح ساخته اند اما این پیشنهادات دارای افکار و نظرات مختلفی است خصوصا درباره توالی گام های لازم برای اینکه جامعه بین الملل مطمئن شود که برنامه ایران صلح آمیز است و از نگاه ایرانیان تحریم های ملی و بین المللی که در جریان است به عقب برگردد.

بنابراین ما این نشست امروز را یک ماه بعد از انتخابات ریاست جمهوری ترتیب دادیم تا بحث های متمرکزی درباره گزینه هایی که اکنون برای گروه 5+1 و ایران در دور بعدی مذاکرت وجود دارد و بهترین فرصت را برای حل این بن بست دراز مدت فراهم می کند تا از یک ایران مسلح به سلاح هسته ای و یا با یک حمله نظامی احتمالی به تاسیسات هسته ای ایران و یا هر دو جلوگیری نماید. بنابریان ما افتخار داریم که امروز سه تن از کارشناسان عالی جهان را که متخصص در این زمینه و در خصوص عدم اشاعه هسته ای و منطقه خاور میانه هستند در اینجا داریم. طرف چپ من رئیس کمیسیون ویژه سازمان ملل متحد در خصوص عراق آقای سفیر رالف اکئوس هست که از سوئد به اینجا آمدند. در کنار ما آقای دکتر احمد صدری هستند که استاد جامعه شناسی و مردم شناسی هستند و آقای جیمز گورتر رئیس مطالعات اسلامی در کالج لیک فارست نیز با ما هستند. دکتر جیم والش نیز که عضو پیوسته موسسه فن آوری ماساچوست (MIT) و برنامه مطالعات امنیتی هستند در اینجا حضور دارند.

ما از هر یک از آنها خواسته ایم تا حدود 5 تا 7 دقیقه دیدگاه های خود را درباره این سه سئوال اساسی بیان نمایند: با توجه به گشوده شدن چشم انداز جدیدی از فرصت برای دیپلماسی، گام های بعدی که هر یک از طرفین برای حل نگرانی های مربوط به اشاعه و کاهش خطر جنگ می توانند بردازند چیست؟ چگونه هر یک از طرفین باید پیشنهادهای مربوطه خود را تعدیل کنند تا هر دو طرف به وضعیت برد- برد برسند؟ و بهترین راهی که هر دو طرف باید انتخاب کنند تا به اینجا برسند چیست؟ برای مثال آیا مذاکرات مستقیم میان ایران و آمریکا به پیشرفت کار کمک می کند؟ بنابراین ما قصد داریم که در اینجا بین 5 تا 7 دقیقه از هر یک از حاضران بشنویم. سپس قصد داریم که سئوالات را اول از گزارشگران سپس از شنوندگان بگیریم.

بدین ترتیب به همه خوشامد می گوییم و از سفیر اکئوس می خواهیم که شروع کنند و دیدگاه های خود را درباره سئالات کلیدی مزبور ارائه کنند.

رالف اکئوس: متشکرم. باید بگویم که اگر کار زیادی نکنیم مسایل ادامه خواهد یافت و خطر بالایی وجود خواهد داشت در حالی که ایران البته به غنی سازی خود و دستیابی به سوخت رآکتور ادامه خواهد داد. ایران ممکن است تواناییهای خود را افزایش دهد و تا 20 درصد غنی سازی را ادامه دهد و اسرائیل و آمریکا برای یک اقدام نظامی آماده شوند. خشونت در سطح پایین تر علیه ایران به اشکال مختلف ممکن است ادامه پیدا کند و ایران و اسرائیل کار را تشدید کنند و حمله به رآکتورها انجام شود و با توجه به موفقیت بالقوه سوریه عملیات علیه تاسیسات سوریه صورت بگیرد و این مسایل همگی خویشتنداری و محدودیت ایران را برای کسب سلاح های هسته ای کنار خواهد زد.

بنابراین ما در وضعیت نگران کننده ای هستیم و اجازه دهید اضافه کنم که مردم ایران تحت تحریمهای بسیار سنگین دچار رنج و محنت خواهند شد. پس دو چیز است که باید تغییر کند: دیپلماسی و بازرسی. اول به دیپلماسی می پردازیم. شما در مورد 1+5 پرسیدید. فکر می کنم هدف یک جبهه متحد است. 1+5 یعنی مسئولیت جهانی مبتنی بر شورای امنیت سازمان ملل متحد. اروپاییها 3+3 را ترجیح می دهند یعنی اینکه می خواهند اتحادیه اروپا بازیگر اصلی باشد. من این مورد را زیاد نمی پسندم اما اگر در اروپا بودید باشید بهتر است بگویید 3+3 وگرنه به شما شام نمی دادند. (خنده حضار) .

حفظ 1+5 اهمیت دارد اما فکر می کنم آمریکا نباید طوری که قبلا عمل کرده عمل کند و در داخل این گروه پنهان شود. آمریکا الان وقت آن را دارد که مسئولیت بگیرد و تغییراتی انجام دهد و با ایران روابط خود را آغاز نماید. آیا الان وقت آن نیست؟ ایرانی ها دیگر از اشغال سفارت آمریکا در سال 1979 و در زمان انقلاب اسلامی دست برداشتند و سعی کردند تیراندازی و سرنگونی هواپیمای ایرانی بر فراز خلیج [فارس] را فراموش کنند و همچنین ما و آمریکایی ها به یاد خواهیم داشت که ایرانی در ماجرای 9 سپتامبر دست نداشت.

مشکل روابط دیپلماتیک با ایران چیست؟ فکر می کنم برای آمریکا مشکلی نباشد زیرا روزولت و ترومن و آیزنهاور با استالین رابطه داشتند. خدای من استالین که بدتر است. به نظر من آمریکا و ایران باید بفهمند که در منطقه منافع مشترک دارند. اول از همه افغانستان است. سال 2014 حضور ناتو در آنجا خاتمه می یابد و چیزی باید جایگزین آن شود. در جایی که ایران و آمریکا منافع مشترک دارند وضعیت خاصی به وجود خواهد آمد و ممکن است طالبان و القاعده بر کشور مسلط خواهند شد و امکان این امر خیلی زیاد است. عراق نیز همینطور. عراق به کجا می رود؟ من فکر می کنم که الان وقت آن است که ایران و آمریکا درباره این دو مسئلهمهم استراتژیک که کاملا مورد غفلت قرار گرفته است گفت وگویی را آغاز کنند و من خیلی از این موضوع نگران هستم.

البته چیزی که آمریکا باید باور داشته باشد این است که هر گونه مذاکره ای را درباره تغییر رژیم باید کنار بگذارد. این بر عهده مردم ایران و اصلاح طلبان است که اگر می خواهند در جامعه تغییرات ایجاد کنند. این آمریکا نیست که باید تغییر رژیم ایجاد کند بلکه باید روابط دیپلماتیک برقرار کند. آمریکا نباید از طریق سوئیس یا دیگران روابط برقرار کند و نباید اطلاعات را از طریق روزنامه ها یا بروکسل یا جاهای دیگر بفرستد بلکه باید خود گفت وگوی مستقیم با ایران برقرار نماید. پس این یک مسئله بود. مسئله دیگر بازرسی است. باید حق ایران را برای داشتن فن آوری غنی سازی به رسمیت شناخت و باید بتدریج فرایند برداشتن تحریمها را آغاز کرد. البته این اقدامات رایگان انجام نخواهد شد. باید در داخل ایران بازرسی های سرزده و سیستم نظارت دائم از جمله سیستم هشداردهی در داخل تاسیسات ایران وجود داشته باشد. من بعدا درباره اینکه چگونه این کار را باید کرد صحبت خواهم کرد زیرا نمونه های آن را داریم. این امر جلوی برنامه فرار را خواهد گرفت و علائمی به جامعه بین الملل ارسال خواهد کرد و به سبب این موضوع تحریم های شدید وضع خواهد شد. من در همین جا صحبت هایم را قطع می کنم.

کیمبال: نظراتتان را درباره گام های بعدی در دور بعدی مذاکرات بفرمایید.

صدری: برای شروع چه مبنای شگفت انگیزی داریم! در واقع، 34 سال شکاف در روابط ایران و آمریکا که شامل 10 سال مذاکرات هسته ای می شود، زمینه را برای بدبینی فراهم می کند. بنابراین گفته می شود هیچ زمانی برای شروع مذاکره با ایران خوب نیست. زمان مناسب هرگز فرا نمی رسد و من فکر می کنم همین الان زمان مناسبی برای این کار است. درست پس از انتخابات آمریکا و درست قبل از آغاز انتخابات ایران. آیا شما به یاد می آورید سال 2008 را زمانی که ما در همین نقطه بودیم ، به استثناء وضعیت فعلی، در عرصه عمل وضعیت بسیار بدتر است. مواد شکافت پذیر بیشتری وجود دارد، عزم بیشتری بر اقدامات ناپسند موجود است و خوش بینی کمتری وجود دارد. بنابراین می خواهم بگویم زمان مناسب برای شروع مذاکرات حالاست. در سال 2008، دولت اوباما تصمیمی برای آن نداشت، نوعی محاسبه عقلانی مبنی بر اینکه احتمالا حل و فصل این مسئله در آن زمان موجب می شد رئیس جمهور احمدی نژاد منتفع شود و به او در دور دوم برای آغاز هر اقدامی کمک می کرد. خب، ما همه می دانیم چه اتفاقی افتاد: انتخابات مؤثر نبود، ناآرامی در خیابان ها وجود داشت و آشوب کاملاٌ زمان باقی مانده از آن سال را مصروف خود می کرد و در واقع، فکر می کنم، به همین دلیل الان بیش از هر زمانی برای شروع مذاکرات خوب است. بنابراین شروع کار چگونه باشد؟ چه چیزی ما را از انجام این کارباز می دارد؟ البته، انفعال در هر دو طرف موجب هم افزایی می شود و منافع سیاسی موردنظر موجب تولید نوعی همبستگی درون گروهی از تصویرسازی طرف دیگر به عنوان شرور و اهریمن می شود. اما تنها یک راه برای شکستن این بن بست وجود دارد و آن کار باید شجاعانه صورت گیرد. فکر می کنم دو طرف باید در پای این دیوارسنگی مرمری حاضر شوند و این پیکره درون این سنگ را ببینند و دو کار انجام دهند: اعمال فشار، زور. بلکه خارج از این وضعیت به چشم اندازی از رسیدن به مصالحه جدید برسند و البته در این خصوص خطراتی و پاداش هایی نیز وجود دارد. هر سیاستمداری که آشکارا می گوید، من قصد دارم با طرف دیگر به صلح برسم و این موضوع را حل و فصل کنم، می توان او را به خاطر طرح این موضوع گرفتار کرد و اگر موفقیتی کسب نکرد احتمالا به دار آویخت. اما در این زمینه پاداش های بزرگی نیز وجود دارد، چرا که همه ما سیاستمداران را می شناسیم که می خواهند با رفع این گره کور 10 ساله جایی برای خود در تاریخ داشته باشند.

پس چه چیزی موجب شده که رهبر عالی ایران، (حضرت آیت الله) خامنه ای، از برداشتن گامی به جلو خودداری کند؟ 27 سال پیش من در مناسبتی، شاید بعداٌ در بخش پرسش و پاسخ درباره آن صحبت کنم، متقاعد شدم که آیت الله خامنه ای، در مورد آمریکایی ها ذهنی توطئه پندار دارد. گفته می شود که او از آمریکا بیزار است و مذاکره کنندگان واقعا این مشکل را دست کم گرفته اند. برای درک عمیق اینکه ایرانیان چگونه به این موضوع نگاه می کنند، می توان به عرضه کتاب جدیدی از سوی مذاکره کننده ارشد ایرانی در سایت آمازون اشاره کرد که تحت عنوان: « بحران ایران هسته ای: خاطرات»، به قلم حسین موسویان است که بینش بسیار خوبی از نحوه نگاه ایرانیان به موضوع ارائه می دهد.

چشم اندازی در این کتاب است که در جایی که موسویان در حال قدم زدن با هیئت جدید برای مذاکرات است و آنها می گویند، خوب، اجازه دهید برویم سراغ مذاکرات و پیشنهادهای ما. یکی از آنها این است، آن هم درحالی که مذاکرات در جریان است، لطفا غنی سازی اورانیوم را کنار بگذارید. موسویان می پرسد، خوب، شما فکر می کنید که قرار است این کار چه مدت ادامه یابد؟ آنها می گویند، خوب، حدود 10 سال. بنابراین، منظور من این است که برخی ایرانیان درمورد کارکردن ساعت هم به آمریکائی ها مشکوک هستند، در حالی که این فقط یک کارکردن معمولی ساعت هست. هنگامی که او نزد (حضرت آیت الله) خامنه ای می رود و می گوید: خوب، این چیزی است که آنها می گویند. (حضرت آیت الله) خامنه ای می گوید: من به شما گفته بودم. بی اعتمادی در این سو چیزی است که وجود دارد. وقتی رابطه ای وجود ندارد، البته این نوع از احساسات منفی تقویت می شوند.

در حال حاضر، چگونه ما باید از این وضعیت خارج شویم؟ خب، همانگونه که سفیر پیش ازاین گفته است، تصور آن بسیار آسان است. به نوعی این باورکردنی نیست که مشکل حل نشده است. البته حقوق بین المللی ایران تحت مفاد NPT باید به رسمیت شناخته شود. و نیز به منظور جلوگیری از تسلیحاتی شدن ایران باید سیستم هشداردهنده بسیار خوب و بازرسی های سرزده از ایران راه اندازی شود. چرا این موضوع پیش نمی رود؟ دلیل این وجود بی اعتمادی در طرفین است. براین اساس اقدامات اعتماد ساز جهت دهی شده است و گروه های مختلف باید با این اقدامات اعتماد ساز روبرو شوند. درباره ایران، مجدداٌ تصور آنچه که پیش خواهد آمد، آسان خواهد بود. شما می دانید، این یعنی متوقف کردن غنی سازی 5/3 یا 5 درصد و قرار دادن مواد با غنای 20 درصد زیر نظر سیستم های نظارتی بسیار مستقیم و بسیار خوب آژانس بین المللی انرژی اتمی.

آمریکایی ها برای اعتماد سازی چه کاری می توانند انجام دهند؟ من فکر می کنم این سئوال خوبی است که پرسیده شود. آمریکایی ها چه کاری می توانند انجام دهند؟ و زیبایی آن این است که آمریکایی ها لازم نیست درجریان این مذاکرات دست به هر کاری بزنند. به نظر من، چیزی که رئیس جمهور ایالات متحده قادر است انجام دهد احیای گفتمان خلع سلاح هسته ای است، همان شیپوری را که او از پراگ نواخت و ریاست جمهوری خود را با آن آغاز کرد. این کار، برجسته، جهانی و بسیار جذاب است. و به اعتقاد من او جایزه صلح نوبل را بخاطرطرح موضوع و پیش کشیدن این بحث دریافت کرد. ممکن است هنوز موفق نشده به آن هدف دست یافته باشد. و این یک فرصت مناسب است تا رئیس جمهور اوباما این گفتمان را احیا نماید و اگر او این کار را انجام دهد که البته انجام می دهد، من این جسارت را به خرج می دهم که حدس بزنم که جهان برای زندگی مکانی بهتر خواهد بود، و من فکر می کنم اگر سلاح های هسته ای کمتری در جهان موجود باشد هر کسی شرایط امن تری خواهد داشت.

اما این نیز با کمال تعجب می تواند به عنوان کاتالیزور در روابط خاص ایران و ایالات متحده عمل کند، چرا که اگر قدرت های هسته ای جهان به جای اینکه به کشورهای غیر هسته ای بگویند آن طور که ما می گوییم عمل کنید و نه آنگونه که ما انجام دادیم وهمچنان مشغول انجام آن کار باشند (توسعه سلاحهای هسته ای)، بیایند به آنها بگویند ما درحال برداشتن یک گام به عقب هستیم و شما هم توسعه ندهید - این کار در گفتمان منع گسترش سلاح های هسته ای به مثابه ستون فقرات است و پایه های منطقی بحث بر آن مبنا قرار می گیرد. این کار بسیار موثرترخواهد بود و می خواهم با جسارت بگویم که این امر اقدام خوبی برای اعتماد سازی خواهد بود و هم اینکه در واقع، اقدامی اعتماد ساز محدود به این چارچوب خاص نخواهد بود. این موضوع در سطحی بسیار بزرگتر اجرا خواهد شد و کاتالیزوری خواهد بود که ایرانیان و آمریکایی ها را ممکن است وارد سیستم یک به علاوه یک کند و امیدوارم که این اتفاق بیافتد و با امید های موجود به حل این مسئله کمک کند.

کیمبال: با تشکر از شما. جیم والش، شما دیدگاه های خود را درخصوص اینکه آنچه طرفین می توانند در این مرحله انجام دهند، بیان کنید.

والش: ابتدا می خواهم از شورای ملی ایران و آمریکا (NIAC) و انجمن کنترل تسلیحات برای فراهم نمودن زمینه برگزاری این گردهمایی فوق العاده و ازاینکه اجازه داده شد تا دراین مباحث درکنار همکاران برجسته ای باشم ، تشکر کنم. قصد دارم مطالبی را بیان کنم که کاملا متفاوت است با آنچه تا کنون گفته شده است. اجازه دهید با محتوا شروع کنم. این محتوای بحث است که بیش از همه دیده می شود. ما قبلاٌ در همین مرحله بوده ایم و به این فکر می کردیم که فرصت هایی برای پیشبرد کار و حل و فصل این مشکل وجود دارد و پس از آن یکی از دو طرف و به باور من هر دو طرف در طول زمان متناوباٌ در تعقیب موضوع از این طریق شکست خورده اند، اخیرا در پاییز سال 2009 زمانی که امکان داشت توافق کوچکی در مورد 20 درصد غنی سازی صورت بگیرد ایران دیگر هرگز به میز مذاکره بازنگشت. آنها درگیر مشکلات سیاسی داخلی خودشان بودند. و بنا بر این شما فقط زمانی می توانید یک مذاکره داشته باشد که دو طرف بر سر میز مذاکره حضور داشته باشند. این در حالی بود که ایرانیها در آن مقطع از میز مذاکره دور شدند. به همین ترتیب، ایالات متحده آمریکا هم طی چند سال گذشته و در شماری از موارد، چندین فرصت را از دست داد.

هم اکنون ما اینجا هستیم و باید از خودمان سئوال کنیم، ما درحال حاضر یک فرصت خوب در اختیار داریم، اما آنچه که باید انجام دهیم متفاوت است؟ از آنجا که ما قبلا اقدام کرده و شکست خورده ایم، باید روشن کنیم چه کاری می خواهیم انجام دهیم که متفاوت با شرایط پیشین باشد؟ اجازه دهید یادآوری کنم که ما موفقیت هایی هم داشتیم. در سال 2003 توافقنامه ای حاصل شد که براساس آن ایران برنامه غنی سازی خود را به مدت دو سال به حالت تعلیق درآورد. مردم فراموش کرده اند. درحالیکه رسیدن به موفقیت امکان پذیر است. اگر شما همچنان به سادگی، چیزهایی که قبلا موثر و نتیجه بخش نبوده اند را تکرار کنید، به موفقیتی در این زمینه نمی رسید. بنابراین دراین خصوص باید متفاوت با گذشته فکر کنیم.

الف) درک من از موضوع. من هم پیشنهاد ایران را که در ماه سپتامبر حدود همان زمان سفر رئیس جمهور احمدی نژاد، منتشرشد خوانده ام و هم با سیاستگزاران ایالات متحده در این باره سخن گفته ام. پیرو نظرات همکارانم، باید بگویم که در هر دو طرف عدم اعتماد واقعی وجود دارد. کسانی در دولت ایران هستند که فکر می کنند ایالات متحده خیلی راحت به دنبال تغییر رژیم است و در این راستا شواهدی که می بییند این است که دانشمندان ترور می شوند، علیه نیروگاه های هسته ای خرابکاری می شود و انواع عملیات مخفیانه و یا تحریم ها اعمال می شوند. زمانی که شما در تهران نشسته باشید و مستعد چنین افکاری باشید به نظر می رسد بسیاری اقدامات و فشارها برای تغییر رژیم جهت دهی شده است. و درباره ایالات متحده -افرادی هستند در ایالات متحده که فکر می کنند ایران برغم متوقف کردن برنامه خود در سال 2003 ، بدون توجه به چیز دیگری مصمم است تا به بمب اتمی دست یابد. آنها درون خود این باور را دارند که درست فکر می کنند.

بنابراین، این مذاکرات به سادگی، دوباره پر از تردید و ابهام است و برگزاری یک مذاکره واقعی دشوار می نماید، آن هم وقتی که یک طرف فکر می کند طرف دیگر به دنبال حقه زدن است و طرف دیگر فکر می کند که آنها در تلاشند حریف را از صحنه خارج کنند. بنا بر این فکر می کنم ما باید با این مسئله دست و پنجه نرم کنیم که چگونه به دو طرف نشان دهیم که طرف دیگر در این عرصه جدی است؟

من اینگونه می فهمم که طرفین مجموعه ای از پیشنهادات را ارائه کرده اند و هر دو می خواهند به توافقی در زمینه غنی سازی 20 درصدی دست پیدا کنند. نمی خواهم وارد بسیاری از جزئیات بشوم اما آنها مایلند با توپ های کوچک بازی کنند، چیزی به دست آورند و سپس قوطی خالی را به سمت پایین جاده هل بدهند. فکر می کنم این یک اشتباه است. اول از همه، شما درحال منقبض و کوچک کردن فضای مذاکره هستید. اگر شما می خواهید در مورد 20 درصد صحبت کنید، پس نمی توانید در مورد مسائل دیگر صحبت کنید -و طبیعتاٌ کارتان به اختلاف نظر می انجامد، چرا که مجموعه دیگری از موضوعات برای بحث و رسیدن به توافق وجود ندارد.

کیمبال: جیم، آیا می توانید تشریح کنید چرا 20 درصد مورد توجه واقع شده است؟ منظورم این است که از لحاظ فنی چه چیز قابل توجهی دراین مورد مطرح است؟

والش: مطمئنا. اجازه دهید بگویم، شما می دانید 4 سال پیش موضوع 20 درصد اصلا مطرح نبود. آنچه موجب شد تا این موضوع به صدردستور کار بیاید چیزی است که در ابتدا به عنوان یک اقدام اعتماد ساز آغاز شد. حالا چه اتفاقی می افتد؟ شما به غنی سازی اورانیوم 3 تا 5 درصد اقدام می کنید. نمی توان سلاح های هسته ای را با اورانیوم 3 تا 5 درصد غنا ساخت و برای این کار به اورانیوم غنی شده حدود 90 درصد نیاز دارید. اورانیوم غنی شده 3 تا 5 درصد چیزی است که برای راکتورهای تولید برق مانند بوشهر استفاده می شود.

برخی راکتورها مانند راکتورهای تحقیقاتی برای تولید ایزوتوپ های پزشکی و سایر موارد نیاز به اورانیوم غنی شده 20 درصدی دارند. هنگامی که شما به سمت 20 درصد غنی سازی می روید، بله، شما در حال رفتن به سمت 90 درصد غنی سازی هم هستید، چرا که با اینکار به طور قابل ملاحظه ای مسیر تولید 90 درصد غنی سازی را طی کرده اید. یعنی شما تنها بخشی از راه را طی نکرده اید بلکه بخش اساسی راه به سوی تولید اورانیوم با غنای 90 درصد را طی کرده اید. قسمت دشوار همان جایی است که شما برای اولین بار شروع به غنی سازی کرده اید. وقتی بیشتر غنی سازی کنید، رسیدن به سطوح بالاتر و بالاتر غنی سازی آسان تر می شود.

بنابراین 20 درصد آن چیزی است که طرفداران منع گسترش سلاح های هسته ای نسبت به آن وسواس پیدا کرده اند. آنها این واقعیت را که ایران تا 20 درصد غنی سازی می کند را نمی پسندند، و آنها قطعا این واقعیت را دوست ندارند که ایران به انباشت مقادیر غنی شده تا20 درصد بپردازد چرا که ممکن است به سرعت آنها را به 90 درصد غنا برساند. جالب توجه اینکه اگر به آخرین گزارش های آژانس بین المللی انرژی اتمی نگاهی بیاندازید، اجازه دهید بگویم به 3 گزارش اخیرکه هر 3 ماه یکبار منتشر می شوند، می بینید در آنجا گفته شده ایران غنی سازی 20 درصدی را آغاز کرده است، اما محدودیت هایی را برای خود قائل شده است. آنها می دانند که غرب و دیگران در مورد 20 درصد وسواس دارند و از این رو آنها تا حدی به تولید پرداخته اند. اما آنها هر چه بیشتر تولید کرده اند، راه های دیگری برای تعامل با آن یافته اند تا میزان کل در یک جهت افزایش نیابد و موجب به صدا درآمدن زنگ هشدار در طرف مقابل نگردد. بنابراین ایرانیان از این موضوع به خوبی آگاه هستند.

زمانی (آقای) احمدی نژاد مطرح بود ولی در واقع او کسی نیست که فرمان می دهد و او در خارج از این عرصه هست. هر چیزی رخ دهد، به رهبری عالی بر می گردد هر چند (جناب آقای) احمدی نژاد هنوز بخشی از دولت است. وقتی وی در نیویورک بود از او پرسیدم شما فکر می کنید چه کار می توان کرد؟ و پاسخ او حول موضوع 20 درصد بود. پس ایرانی ها می خواهند در همین زمینه کاری انجام دهند و آمریکایی ها و گروه 1+5 به دنبال آن هستند. نگرانی من در این مورد است که آنها بر حوزه بسیار محدودی متمرکز شده اند و لذا آنها در اشتباهات قدیمی خود گرفتار خواهند شد. این آن چیزی نخواهد بود که بر بی اعتمادی عمیق طرفین غلبه کند. فکرنمی کنم ما بتوانیم همچنان به توپ ضربه بزنیم و یا قوطی خالی را با ضربه راهی پایین جاده کنیم ، چرا که خطر جنگ وجود دارد. خطر حمله اسرائیلی ها مطرح است. خطر بروز جنگ تصادفی میان نیروهای دریایی در خلیج فارس وجود دارد. چنانچه ما این موضوع را گسترش دهیم، فرصت بزرگتری را فراهم کرده ایم تا اقدام برای هر گونه آشفتگی و شلیک گلوله ها صورت گیرد.

من فکر می کنم با دو موضوع محتوا و فرآیند روبرو هستیم. فرآیند: ما نمی توانیم هرشش ماه یکبار یک نشست در مقابل دوربین های تلویزیونی داشته باشیم و بعد هم هیچ. و سپس انتظار داشته باشیم یک توافقی صورت گیرد. به مذاکرات درمورد یوگسلاوی نگاه کنید. برای انجام هر مذاکره واقعی، شما باید تمام وقت ملاقات و گفتگو داشته باشید. هر هفته و در همه اوقات. شما باید پشت درهای بسته دیدار کنید. در نهایت دوربین ها را خسته می سازید و آنها را از ورود به جلسات باز می دارید. پس از آن شما می توانید کاری را انجام دهید. به عنوان یک موضوع فرآیندی، ما نمی توانیم متکی به مجموعه ای از سخنرانی آن هم برای نمایش باشیم. باید مذاکرات جدی متکی برمبانی ثابت صورت گیرد. با مطالب و محتوایی وسیع روبرو هستیم. طرفین پیشنهاداتی را مطرح کرده اند و درعین حال، آنها درخواست های زیاد و در مقابل چیزهای بسیار کمی ارائه نموده اند. من هر دو طرف را دیده ام و این کلاسیک است و هر کسی این کار را می کند. اما در این شرایط خاص که در آن هیچ یک از طرفین به دیگری اعتماد ندارد، پیشنهادات را به عنوان شواهد و قرائن مورد توجه قرار داده و می گویند طرف دیگر جدی نیست. بنابراین فکر می کنم نیاز است هر دو طرف پیشنهادات را تغییر دهند.

ایرانیان می گویند، خوب، وقتی که ما از موضوع 20 درصد غنی سازی خلاص شویم و مدرکی حاکی از تمیز بودن پارچین بگیریم، کارمان انجام شده است، و همه تحریم ها باید برطرف شوند. اما این چیزی نیست که قرار است اتفاق بیافتد. چرا که ما با تحریم هایی روبرو بودیم که در جریان مذاکرات داشتیم و درسال 2003 آغاز شد و نگرانی هایی مقدم بر آن مطرح بود که ربطی به غنی سازی 20 درصد نداشت. می دانید که ایران باید پروتکل الحاقی را تصویب نماید. این امر می باید از طریق ترتیبات فعلی پادمان دنبال شود و این کار به شیوه ای صورت گیرد که رو به جلو باشد و نه با اکراه. این اتفاق رخ نمی دهد. پس قرار نیست از مسائل اصلی فاصله بگیریم حتی اگر ما 20 درصد را حل کنیم و ایران باید این امر را به رسمیت بشناسد.

گروه 1+5 هم باید وارد این بازی شوند. آنها هم با توپ کوچک بازی می کنند. چیزهایی که آنها به ایران ارائه کرده اند بسیار محدود و بسیار کوچک است. و در واقع، برخی از آنها قدیمی شده است. شما می دانید که ارائه قطعات یدکی برای هواپیماها واقعا مشکل را حل نمی کند. این فرآیند باید تغییر کند و ما باید جدی باشیم و به طور مداوم ملاقات و گفتگو کنیم، درباره محتوای پیشنهادات، چیزهایی باید مطرح شود که فضای لازم برای توافق را در اختیارشان بگذارد و بتواند به طرف دیگر نشان دهد که برغم وجود شک و تردید در قلبتان، امکان دارد که کاری انجام شود و پیشرفتی در این زمینه شکل بگیرد.

کیمبال: با تشکر از همه شما برای ارائه نظرات بسیار غنی و ما می خواهیم به کمک برخی از پرسش های مخاطبان کمی بیشتر مطالب را بشکافیم .

اجازه دهید من از سفیر اکئوس در باره تجربه شخصی ایشان و آنچه او از تجربه عراق آموخته است، بپرسم و از چیزهایی بپرسم که برای ما روشن کند، آنچه می توانست صورت گیرد، آنچه باید کرد و آنچه که امکان ندارد در مورد ایران انجام داد. منظورم این است، آنچه می توانیم در اینجا انجام دهیم و شما در این مورد کمی صحبت کردید، چه می توان به ایران برای حفظ وجهه داد و چگونه می توان از تعیین مهلت های غیر واقعی و بروز نوعی کشمکش اجتناب کرد؟

اکئوس: عراق البته یک مورد خاص بود. اما آن موضوع با بازرسی آژانس بین المللی انرژی اتمی شروع نشد. این شورای امنیت بود که یک ارگان تابعه بنام UNSCOM را ایجاد کرد و علاوه بر UNSCOM، تیم اقدام وابسته به آژانس بین المللی انرژی اتمی بود که وظیفه داشت به خصوص روی بعد هسته ای تمرکز کند، به خصوص در مورد توانائیهای اعلام شده عراق. همانطور که به خاطر می آورید آژانس بین المللی انرژی اتمی از عراق بخاطر مشارکت فوق العاده در تکمیل نظام پادمان قدردانی کرد. آنها دریافتند به شکلی تاثیرپذیر از عراق فریب خورده اند آن هم فریبی، بسیار موثر. به همین دلیل متوجه شدند که باید ترتیبات دیگری ایجاد شود. در آن زمان عنایت به بعد سازمان مللی موضوع یعنی احترام به تمامیت ارضی و استقلال عراق بدان معنا بود که تیم اقدام نمی توانست به سراغ تاسیسات اعلام نشده برود. فقط بازرسی از تاسیسات اعلام شده ممکن بود. اما در یک مورد، پس از آن که شورای امنیت سازمان ملل، اجازه دهید بگویم، حق نقض تمامیت را به UNSCOM داد، UNSCOM مسئولیت یافت تاسیسات و فعالیت های اعلام نشده را شناسایی نماید. سپس در قالب یک همکاری بسیار خوب این موضوع به نتیجه رسید. اما زیبایی موضوع در این بود که سیستم تحریم های سخت علیه عراق وجود داشت ولی بلافاصله پس از آغاز بازرسی، سیستم تحریم به تدریج رها شد. رفتار خوب منجر شد به سبک شدن تحریم ها. رفتار بد، یعنی برخی از انسدادها و امتناع ها نیز با برخورد خشن شورای امنیت مواجه شد. شورای امنیت، تحت منشور سازمان ملل متحد، این اعمال فشار را مقرر کرده بود و نه دولت ها به صورت انفرادی یا اسرائیل یا هر کس دیگر.

البته می دانیم که این سیستم بی نهایت خوب کار کرد. در واقع صد در صد راندمان داشت. این چیز بدی نیست که سازمان ملل متحد این وظیفه را عهده دار شود. فکر می کنم احتمالا تنها موردی بود که موفق به تولید راندمان صد درصدی شد. بنابراین این بدان معناست که تخریب توانمندی ها با زور منع شود و در مقابل نظارت به طور قاطع اعمال گردد.

بنابراین همه چیز درخشان و خوب بود تا زمانی که دولت ایالات متحده -در بهار 1997، از طریق مادلین آلبرایت- طی بیانیه ای در دانشگاه جورج تاون اظهار داشت: خلع سلاح به خوبی پیش می رود و البته ما هنوز نمی توانیم تحریم ها را - که شرایطی تحت نظارت شورای امنیت بود - لغو کنیم. ما نمی توانیم تحریم ها را برطرف کنیم تا زمانی که صدام حسین از قدرت کنار گذاشته شود. و این گونه بود که موضوع تغییر رژیم مطرح شد. البته، به یک معنا این تخریب عملیات و نهاد محسوب می شد.

فکر می کنم این تجربه ای بود. کوفی عنان رهبری گروه کوچکی را برعهده داشت تا برای تاسیس مجدد چیزی موثر و شبیه ساز و کار فوق اقدام کند. گزارش او متاسفانه چندان مورد توجه قرار نگرفت. اما فکر می کنم در آن گزارش ما ایده هایی داریم برای کار. در آنجا بازرسی های سرزده مداخله جویانه مطرح می شود. حقی به جامعه بین المللی می بخشد که به هر جا که در آن نگرانی وجود دارد، برود نه جایی که ایران اعلام می کند. و اما بهایی که باید برای آن پرداخت رفع تحریم هاست و مطمئنا به صورت تدریجی. لازم نیست این کار را یکباره انجام دهیم. برای سهولت در کار می توان به صورت همکاری مشترک صورت گیرد تا پس از آن ما بتوانیم یک نتیجه مثبت داشته باشیم. من می گویم تغییر رژیم را باید به مردم ایران سپرد. تغییر رژیم به خارج (کشورهای خارجی) مربوط نمی شود.

کیمبال: با تشکر از شما. ما یک یا دو سئوال از خبرنگاران در ردیف جلو را می گیریم و پس از آن به سراغ پرسش های مخاطبان می رویم.

پرسش: من باربارا اسلاوین هستم از شورای آتلانتیک و آ. ال مانیتور دات کام. جیم، می خواهم شما کمی بیشتر درمورد چیزی صحبت کنی که صرفاٌ توپ های کوچک نخواهد بود. چرا که عقل متعارف می گوید اگر شما بتوانید موضوع 20 درصد غنی سازی را حل و فصل کنید، این موجب فروکش کردن نگرانی اسرائیلی ها می شود. آنها بیشتر نگران 20 درصد و موضوع فردو هستند. چرا نباید به این کار به عنوان عرصه خوبی برای شروع به عنوان ما به ازاء رفع تحریم، که برای ایرانیان تاکنون چیزی بهتر از این روی میز قرار داده نشده، توجه کرد؟

والش: بله، این یک سئوال بزرگ است و کاملا حق با شماست. جایی که عقل متعارف قرار دارد و من با عقل متعارف موافقم. 20 درصد فوری ترین اولویت کوتاه مدت از نقطه نظر منع گسترش سلاح های اتمی است، هیچ تردیدی در آن نیست و حق با شماست که می گویی بخشی از کل خط قرمز - خط قرمز اسرائیل- بر فردو متمرکز است. اما از آنجا که شما فردو را مطرح کردید، موضع ایالات متحده آنگونه که من درک می کنم از رفتن به این مذاکرات این است که آنها می خواهند فردو به کلی از مدار خارج شود - نه اینکه به سادگی متوقف شود یا عملیاتی در آن نباشد. - فکر می کنم که پذیرش این مورد برای ایرانیان و جلو رفتن در این راه، سخت است. اگر شما بیانیه ها و مواضع اعلامی سیاست خارجی ایران در خصوص این موضوع بخوانید، آنها می گویند، بله، ما می دانیم که شما چه می خواهید. شما می خواهید ما فردو را ببندیم. ما نمی گوییم آنجا یک مرکز تجاری است. ما آنجا را ساختیم زیرا شما ما را تهدید به حمله می کنید. لذا آنها نکته خاصی را مورد اشاره قرار می دهند. آیا می توان آنها را نسبت به تعطیل کردن فردو متقاعد نمود به گونه ای که فقط نطنز هدف بازی برای بمباران بماند؟ آیا آنها با این موضوع احساس راحتی می کنند؟ شاید اینطور باشد اما من شک دارم. بنابراین سئوال این است که آیا شما با در دست داشتن یک قرصی سمی به مذاکره می روید که طرف دیگر نمی تواند آن را بپذیرد(ببلعد). این گونه راه به جایی برده نمی شود و حتی در جایی بدتر از جایی که قبلا قرار داشتید می روید زیرا در این حالت درباره نیات شما تلخ تر و مشکوک تر اندیشیده می شود.

من فکر می کنم چیزهایی را می توان در فردو انجام داد. فکر می کنم ایرانی ها مایلند در مورد آن صحبت کنند. آنها متوجه هستند که این چیزی است که بیشترین نگرانی ماست. من فکر می کنم که ما می توانیم آن را انجام دهیم؛ اجازه دهید یادآوری کنم که آنجا تحت بازرسی آژانس بین المللی انرژی اتمی قرار دارد و اورانیوم با غنای 20 درصد که آنها تولید می کنند نیز تحت نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی قرار دارد. اما من فکر می کنم ایرانی ها می توانند برای ایجاد اطمینان در غرب و اسرائیل کارهای بیشتری انجام دهند، توقف نه ولی تعلیق بله. شاید غنی سازی 3 تا 5 درصد بتواند انجام شود اما 20 درصد نه. راه هایی برای تعامل در این مورد وجود دارد. اما یکی از چیزهایی که باعث آسان تر شدن تعامل می شود- من این را به دیپلمات ها و حرفه ای ها می سپارم- اگر شما درباره فردو و مجموعه ای از موضوعات دیگرصحبت می کنید و به بن بست رسیده اید چگونه عمل می کنید؟ شما می توانید بگویید من این مورد را قبول می کنم اگر شما آن مورد را قبول کنید. شما می توانید با این کار شروع کنید که بسته هایی را کنار هم قرار بدهید تا افراد مذاکره کننده بتوانند زمینه های مشترک را پیدا کنند و آنها احساس کنند از اینها چیزی گیرشان می آید تا بتوانند آن به مردم خود بفروشند (وجهه خود را حفظ کنند). برخی افراد فکر می کنند دیپلماسی اینطور است که شما وارد می شوید و هرچیزی را که می خواهید بدست می آورید و طرف دیگر هیچ چیز گیرش نمی آید. چنین دیپلماسی وجود ندارد. شما ممکن است ایران را دوست نداشته باشید. ایران مشکلات زیادی دارد، اما موضوع اکنون در مورد ایران نیست. این در مورد دستیابی ما به اهداف دیپلماتیک مان است و مطمئن شدن از اینکه آنها تبدیل به یک دولت دارنده سلاح هسته ای نمی شوند و به تعهدات دیگر خود پایبند هستند. بنا بر این اینکه شما ایران را دوست دارید یا نه، واقعا مهم نیست. این است، می توانید تعاملی بیابید که مؤثر عمل کند؟ به همین دلیل است که فکر می کنم عرصه کنونی قرار نیست زمینه ای برای چانه زنی بزرگی باشد، طرفین در شرایط چانه زنی برای یک معامله بزرگ نیستند. اما از سوی دیگر فکر نمی کنم ما باید به دنبال کوچکترین چانه زنی محتمل باشیم، چرا که چیزی در میانه مطرح است. بخشی از این تعامل، به عنوان راهی برای شکستن این بن بست روانی و همچنین شکستن بن بست دیپلماتیک، نشان دادن این است که در مذاکرات جدی هستیم.

صدری: میتوانم یک سئوال بپرسم؟

کیمبال: البته. بفرمایید.

صدری: چگونه شما می توانید این موضوع را به کنگره بفروشید (بقبولانید)؟ با توجه به موضع سختی که کنگره در مورد روابط ایران و آمریکا اتخاذ کرد، چگونه قوه مقننه قبول چنین اقدامی و چنین پیشنهادی را می پذیرد؟

والش: اول از همه، من فکر می کنم این موضوع بیشتر در حوزه قوه مجریه است. واقعا نمی دانم چه لایحه ای کنگره می تواند تصویب کند که به توافقی در مورد فردو برسند. بدیهی است هر کس که به مذاکره با ایران می نشیند باید چیزهایی در دست داشته باشد. درست مثل ایرانیان - به یاد داشته باشید، آنها انتخابات ریاست جمهوری را در پیش دارند. اگر قرار است به یک تعاملی رسیده شود که مرتبط است با کسی که ممکن است به عنوان رئیس جمهور عمل کند، مخالفان قصد حمله به وی را دارند و سعی می کنند تا آن توافق را تضعیف کنند. شما قبلاٌ شاهد این بوده اید. اما من فکر می کنم که رئیس جمهور اختیار کافی دارد و این یک مسئله اجرایی است. همچنین این موضوع ملل متحد و گروه1+5 است. بنا بر این فکر می کنم در صورتی که رئیس جمهور ایالات متحده بیاید و بگوید، نگاه کنید، ما رهبران فرانسه و انگلیس و چین و روسیه و آمریکا و سایر اعضای از سازمان ملل متحد در تلاشیم از اشاعه سلاح های هسته ای جلوگیری کنیم، شما احتمالا به آن حساسیتی نخواهید داشت و این گونه بحث و استدلال، قابلیت پیروزی دارد. هیچ کس قذافی را دوست نداشت، هیچ کس لیبی را دوست نداشت. اما ما یک برخورد و تعامل در لیبی داشتیم. هیچ کس شوروی را دوست نداشت، اما ما با شوروی به یک تعامل رسیدیم. بنابراین فکر می کنم این شدنی است.

کیمبال: من فکر می کنم در بخشی از پاسخ این سئوال ، یکی از مسائل که برای بسیاری در کنگره مطرح است این است که آیا این مذاکرات، به ایران اجازه می دهد تا به غنی سازی 5/3 درصدی ادامه دهد یا نه. موضع تاریخی ایالات متحده به اوایل سال های 2000 بازمی گردد که بر مبنای آن، تعلیق تمامی غنی سازی به عنوان یک اقدام اعتمادساز باید مطرح شود. اما جیم، از آنچه شما می گویید، ما از آن نقطه گذشته ایم و ایران اکنون دارای سانتریفیوژهای بسیار بیشتری است و آنها خواهان شناسایی به اصطلاح حق خود، تحت معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای هستند. سئوال اینست که آنها در چه سطحی ادامه خواهند داد؟

والش: موافقم با شما. من فکر می کنم اینکه آیا کشورها حق غنی سازی دارند یا نه قبال بحث است. کشورها قطعا دارای حق فعالیت های صلح آمیز هستند ولی نسبت به حق غنی سازی برخی ابهامات وجود دارد و اختلاف نظرهایی هست. من فکر می کنم ایرانیان این را به عنوان یک اصل پیشنهاد کرده اند و و البته من معتقدم داشتن اصولی که بتواند راه مذاکرات را هموار سازد، مهم است. یکی از این اصول می تواند باشد که ایران باید تا آنجا که نیاز دارد غنی سازی کند. آیا این چیزی است که ایران بتواند با آن مخالف باشد. اما این در واقع به معنای غنی سازی خیلی زیاد نیست چون آنها فقط یک نیروگاه هسته ای دارند. روسها سوخت لازم را به آنها می دهند. ما مایلیم سوخت راکتور هسته ای تهران را به آنها عرضه کنیم. بنا بر این به نظر من یکی از مشکلات این است که برنامه هسته ای ایران بزرگتر از نیازهای این کشور است. ایران دارای سانتریفیوژها و ظرفیتی می باشد که بسی فراتر از امکان استفاده عملی این کشور است.

کیمبال: بسیار خوب. برخی از حضار سوالاتی در باره سیاست داخلی و منطقه ای ایران دارند. بنابراین شاید پروفسور صدری و سفیر اکئوس بتوانند به آنها پاسخ دهند. یک سئوال این است که با توجه به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران طی چند ماه آینده، این امر چه تاثیری بر استراتژی مذاکراتی ایران خواهد گذاشت؟ در این فاصله چه کسی حرف نهایی را می زند؟ یک موضوع مرتبط نیز بروز جنگ داخلی در سوریه است. ایران یک متحد نزدیک به رژیم اسد می باشد. این امر بر محاسبات امنیتی ایران چه تاثیری دارد؟ آیا ایران قصد دارد برخی از این موضوعات را در گفتگوهای خود با 1+5 بگنجاند؟

صدری: البته خاورمیانه تغییر کرده است. بهار عربی، جنگ در سوریه و اینک تقابل میان اسرائیل و حماس،که ما را به گونه ای به خاورمیانه ای که می شناختیم باز می گرداند، و مصر که یک بازیگر بزرگ در این زمینه شده است. اما پیش از اینها ایران به دلیل بهار عربی شاهد افول اقبال و محبوبیت خود در خیابان های عربی بوده است. و سپس وضعیت سوریه که یک عنصر بسیار مهم در کاهش نفوذ ایران در منطقه می باشد. این یکی از دلایلی است که اکنون زمان مناسبی برای آغاز مذاکره با ایران می باشد زیرا ایران دیگر به دلیل وضعیت جاری در سوریه و لبنان نه یک ابرقدرت نرم و نه یک ابرقدرت سخت در منطقه بشمار می رود. لبنان فاجعه ای است که در راه است و سوریه فاجعه ای است که همین حالا با آن سروکار داریم. اگر من یک آمریکایی بودم، یکی از مذاکره کنندگان آمریکایی، می گفتم که اکنون دقیقا زمانی است که باید به سمت مذاکره رفت. انتخابات ریاست جمهوری در پیش است باید دید که وی چه کسی را به عنوان شخص مسئول مذاکرات آتی تعیین خواهد کرد. اگر وی کسی را منصوب کند که فقط یک بوروکرات معمولی نبوده و دارای استعداد و جایگاهی باشد، آنگاه این امر آشکارا به این معنی است که جدی تر است.

کیمبال: بسیار خوب. سفیر اکئوس نظر شما در مورد وضعیت سوریه و تاثیر آن بر محاسبات ایران چیست؟

اکئوس: روشن است که ایران پهناور است، منظورم این است که ایران اکنون تقریبا همان اندازه پهناور است که 600-500 سال پیش در زمان جنگ امپراتوری ایران با عثمانی ها بود. البته نفوذ ایران در سوریه افزایش یافته است و وضعیت آن در غزه را نیز می بینیم که به حماس موشک می دهد، حزب ا... را نیزمی بینیم و لبنان که هنوز شاهد حضور قوی ایران است. در رابطه با کشورهای خلیج (فارس)، طبقات محروم بحرین تحت فشار فوق العاده از سوی ایران هستند، و البته، افغانستان جایی است که ایران نفوذ فراوانی دارد و شاید بتواند یک نقش سازنده ایفا کند اما باید در آنجا با آمریکا همکاری نماید.

بنابراین ایران نفوذ زیادی دارد و در هر جا می توان آن را دید. باید به یاد داشته باشیم که انقلابیون سال 1979 افراد بالغی هستند اما آنها به سن بازنشستگی رسیده اند و نسل دیگری در این کشور وجود دارد که به هیچ وجه همسو و شبیه آنان نیست. بنا بر این ایران اکنون بزرگ اما لرزان است ولی باز هم دارای نفوذ است. جیم در باره 5+1 صحبت کرد، و اینکه همه چیز باید در چارچوب 5+1 انجام گیرد. اما 5+1 بازیگر مناسبی در مورد امنیت آینده در عراق یا اوضاع افغانستان نیست زیرا در آنجا فقط آمریکا باید اقدام کند و همانطور که در اولین سخنرانی ام گفتم نباید در درون خود را پنهان سازد. آمریکا مسئولیتی دارد که به عقیده من باید به عهده گیرد و بنابراین من هنوز تاکید می کنم که برای اصلاح نقش گفت وگو با ایران، باید با دقت فراوان به دیگران توجه نماییم.

والش: در ارتباط با سوریه آنچه تعجب آور است اظهارات ایرانیان در مورد تمایل به گفت وگو با آمریکا در مورد سوریه است در حالی که من مقالات متعددی از ایرانیان و نیز اظهارات چندی از مقامات این کشور دیده ام که می گوید آمریکا باید از منطقه خاورمیانه خارج شود و این کار را بکند یا آن کار را نکند. در باره افغانستان مایلم با هر دو همکار خود موافقت کنم ولی ضمنا خاطر نشان سازم که در اینجا یک تسلسلی وجود دارد. شما می خواهید فردی که با او در حال چانه زنی هستید احساس کند انگیزه ای برای معامله وجود دارد و این یعنی آنها در باره اوضاع نگران هستند و می خواهند از طریق معامله چیزی بدست آورند و به مشکلات دیگر خود بپردازند. اما شما نمی خواهید آنها احساس خطر کنند و عقب بنشینند و به خود بگویند که ما در موقعیت بسیار ضعیفی برای مذاکره هستیم. بنا بر این مشکلات در سوریه و جاهای دیگر واقعی هستند و معتقدم بهار عربی توانایی آنها (ایرانیان) را در اینکه صدای اعراب باشند، کاهش داده است. اما این امرمستلزم ظرافت در نحوه تعامل است تا آنها پا پس نکشند و عقب نشینی نکنند.

کیمبال: اینک به موضوع احتمال تحریم های بیشتر آمریکا علیه ایران بپردازیم. در کنگره گروهی پیشنهاد داده اند که باید تحریم های بیشتری علیه ایران برقرار شود و تمام بخش انرژی ایران در لیست سیاه قرار گیرد. هر یک از شما فکر می کنید که این کار چه آثاری خواهد داشت و بویژه چه تاثیری بر ائتلاف بین المللی که در حال مذاکره با ایران است و در تحریم های تحمیلی از سوی شورای امنیت سازمان ملل نیز مشارکت دارد، خواهد گذاشت؟ زیرا من بر این باورم که بخشی از موفقیت دو یا سه سال گذشته به یکپارچکی P5 از جمله روسیه و چین به این رهیافت مربوط می شود.

اکئوس: آنها کنگره را به سویی می برند، که باید سعی در بلوکه کردن آن نمود. گفتگوی غیر دولتی یعنی مذاکرات مسیر یک و نیم، مسیر دو، رهیافتی فوق العاده مخرب و زیانبار است. منظورم آن است که در صورتی که اجرا شود فاجعه آمیز خواهد بود.

والش: فکر می کنم آنچه رولف کمی پیش در باره تجربه عراق و مادلین آلبرلیت گفت بسیار مهم است. شما این قصه را می گویید که ما کشوری را تحریم می کنیم، آنها نیز کاری را می کنند که ما می خواهیم انجام دهند، و سپس کسی اعلام می کند که خوب، واقعا اهمیتی ندارد که که شما چه می کنید زیرا ما به هر حال تحریم ها را حفظ خواهیم کرد و سپس همه چیز از هم می پاشد. ترس من آن است که این سناریوی آمریکا باشد. ما عاشق تحریم ها هستیم. من روی ایران و کره شمالی کار می کنم و می گویم که ما عاشق تحریم ها هستیم. تحریمها مفید هستند اما نمی توانند همه چیز باشند. ما نباید آنقدر بر ایران فشار آوریم تا صدای فریادش بلند شود و آنگاه فکر کنیم از این طریق تمام مشکلات ما از میان می رود. تحریم ها ابزاری هستند که به عنوان بخشی از رهیافت گسترده تر نظامی و دیپلماتیک و در پشتیبانی از دیپلماسی بکار می روند. اما اگر ما همانطور که در سال 2003 تحریم ها را تحمیل کردیم و سپس گفتیم شما باید برنامه هسته ای خود را متوقف کنید و آنگاه آنها کارهایی کنید که ما می خواهیم و بعد هم تحریم ها را ادامه دهیم. این اثربخش نیست و گامی به عقب محسوب می گردد. بنا بر این من سیاست تحریم را درک می کنم، برخورد سخت، برخورد سخت و برخورد سخت. اما همانطور که دولت آمریکا به درستی فهمیده است، ایران به دنبال سنجیدن میزان جدیت ما است همانطور که ما نیز به دنبال درک میزان جدیت ایرانیان هستیم. آیا ما در پی ادای قول خود مبنی بر کاستن از تحریم ها هستیم؟ و اگر ما چنین کاری نکنیم، من فکر نمی کنم که به جایی برسیم.

کیمبال: بسیار خوب. اینک تعدادی در مورد توافق برای توقف غنی سازی 20 درصدی وجود دارد و یک سئوال از شرکت کنندگان در پانل این است که چرا ضروری است ایران تاسیسات فردو - دومین تاسیسات زیرزمینی غنی سازی که اکنون حدود 2800 سانتریفیوژ در آن است- را تعطیل کند؟ آیا ایران با متوقف ساختن همه ظرفیت خود برای غنی سازی 20 درصدی موافقت خواهد کرد و تمام ذخایر 20 درصدی خود را به خارج منتقل خواهد نمود؟ و یکی دیگر این است که پیشنهاد غنی سازی 20 درصدی قبلا نیز مطرح شده است. چرا این پیشنهاد در آن زمان شکست خورد؟ سه سال پیش دولت اوباما پیشنهاد تامین سوخت راکتور تهران در ازای توقف غنی سازی را داد. چرا این پیشنهاد در آن زمان موثر واقع نگردید؟ چطور می توان این بار پیشنهاد مذکور را عملی کرد؟

اکئوس: ترکیه و برزیل پیشنهاد دیگری کردند که معتقدم پیشنهاد بسیار سازنده ای بود. پیشنهاد مذکور فقط یک عیب داشت - و ما دوباره به دیپلماسی باز می گردیم– زمان ارائه آن بسیار نامناسب بود زیرا یک روز پیش از آن ارائه گردید که آمریکا حمایت چین و روسیه را برای تصویب تحریمهای سخت علیه ایران داشت. در واشنگتن این گونه نگاه می شد که آنها (برزیل و ترکیه) در حال تخریب سیاست موفقیت آمیز ما در تحریم ها هستند. یعنی آنها با خود می گفتند اکنون که چین و روسیه با ما هستند آنها (برزیل وترکیه) ممکن است بیایند کاری بکنند که همه چیز واژگون گردد.

کیمبال: پس در گذشته زمان مناسبی برای این کار نبود؟

اکئوس: فکر می کنم پیشنهاد بسیار جالبی است. می تواند اصلاح شود اما باید همچنین شامل اورانیوم با غنای پایین نیز گردد.

والش: باید در این مورد صادق باشیم. هیچ تفاوتی بین سانتریفیوژی که در فوردو کار می کند با آن که در نظنز فعال است وجود ندارد. تنها تفاوت این است که نطنز را به سادگی می توان بمباران کرد اما بمباران فوردو بسیار سخت تر است. از نظر فنی این دو فرق چندانی با هم ندارند ولی از نظر سیاسی متفاوتند زیرا این دغدغه ای برای اسرائیل بوده که آن را به اطلاع آمریکا نیز رسانده است و برای اسرائیل دشوار است که موضوع فوردو را کنار بگذارد. آمریکا می تواند با این موضوع کنار بیاید ولی برای اسرائیل بسیار سخت تر است، و آنها نگرانند که ایران همانطور که کره شمالی بازرسان آژانس را اخراج کرد، بازرسان را بیرون کند و به سوی تولید بمب برود. برای همین است که آنها می خواهند ایران نه امکان غنی سازی 20 درصدی را داشته باشد و نه ذخایر 20 درصدی را نگهدارد. می دانید، اگر ایران همه چیز را به خارج منتقل کند– که البته گفته است نمی خواهد چنین کاری را انجام دهد اما من معتقدم قابل مذاکره است– و یا از غنی سازی 20 درصدی دست بکشد و تمام سانتریفیوژهای تاسیسات فردو صرفا غنی سازی 3 تا 5 درصد انجام دهند این به نظرم برای توافق و رسیدن به یک معامله کافی نیست. بنابراین من کمی در مورد مذاکرات آینده نگرانم - مگر آنکه ایرانیان آماده تعطیلی فوردو باشند.

اکئوس: من نیز بر اهمیت استفاده از هر فرصتی برای رسیدن به توافق تاکید می کنم. ما توافق ترکیه-برزیل را داشتیم که به دلیل این حادثه شکسته خورد. ما همچنین فرصت دیگری را در زمانی داشتیم که پیشنهادی روی میز بود و ایرانیان آن را به تهران بردند و به دلیل مسایل سیاسی داخلی ایران این پیشنهاد بی ثمر ماند. بسیاری از سیاستمداران در این قبیل مواقع رفتار بسیار بچگانه ای دارند. در واقع اغلب همکاران اصلاح طلب (آقای) احمدی نژاد گفتند چطور است وقتی که ما توافقی می کنیم شما می آیید و می گویید که ما همه چیز را حراج کرده ایم حالا هم که شما توافقی کرده اید ما تلاشهای شما را بی ثمر خواهیم کرد. پس در واقع این تلاش ها در اثر دلایل بچه گانه و نابخردانه ای به بار ننشست که مفهومش این نیست که ما نباید به تلاش خود ادامه دهیم. ما باید تلاش کنیم زیرا مجبور به این امر هستیم و من معتقدم اکنون زمان مناسبی است زیرا ما حوادث زیادی را پشت سر گذاشته ایم و اوضاع دارد برای ایرانیان بسیار سخت می شود. بنابراین باید با اعتمادسازی و با حسن نیت، شانس دیگری برای رسیدن به توافق بدهیم. فکر می کنم یک اقدام اعتمادساز دیگر همکاری ایران با آمریکا در مورد تجارت مواد مخدر است. مواد مخدر فراوانی در افغانستان تولید می شود و ایران در خط مقدم دفاعی قرار دارد و آمریکایی ها می توانند موضوعات هسته ای را کاملا به فراموشی سپرده و بگویند در خصوص مبارزه با مواد مخدر ماده ارائه برخی تجهیزات به ایران هستند. این قبیل اقدامات که بطور کامل خارج از چارچوب این مذاکرات است، می تواند به عنوان اقدامی اعتمادساز تاثیرات خود را به جا بگذارد.

کیمبال: دیگر به تحقیقات جاری آژانس بین المللی انرژی اتمی در ایران مربوط می شود که از لحاظ فنی بخشی از گفت وگوهای 1+5 با ایران بشمار نمی رود. این موضوعی میان مدیرکل آژانس با ایرانیان است. گزارش های خبری حکایت از آن دارد که ایران قرار است در نیمه ماه دسامبر مجددا نشستی با آژانس داشته باشد تا طرفین در مورد رهیافت ساختاری برای تحقیق پیرامون فعالیت های گذشته ایران به بحث و گفت وگو بپردازند. سئوال اینجاست که ایران و آژانس چگونه می توانند این موضوعات را حل و فصل کنند، بویژه در شرایطی که نگرانی های جدی در مورد ابعاد نظامی احتمالی برنامه هسته ای ایران وجود دارد. چگونه ایران می تواند بدون انتقاد ها و تحریم های بیشتر از این وضعیت خارج شده و پرونده خود را پاک سازد؟ این موضوعی است که سازمان ملل متحد قبلا نیز در ارتباط با سایر کشورها درگیر آن بوده است. نظر شما در مورد اقدامات لازم از سوی آژانس و ایران در نشست بعدی برای آغاز حل و فصل این موضوع چیست؟

اکئوس: من در این مورد مطالبی از جمله از نقطه نظر انتقادی نوشته ام اما از سوی آژانس نیز به مطالب من پاسخ (غیر علنی) داده شده است مبنی بر اینکه آژانس صلاحیت هایی در این زمینه دارد. من صلاحیت آژانس در مورد ابعاد نظامی را مورد سئوال قرار داده بودم. من در این مورد به تجربه طولانی خود در عراق نگاه می کنم. قضاوت من این است که آژانس در این موضوع صلاحیت ندارد. نظراتی در وین وجود دارد که باید دید می توان صلاحیت ویژه ای را ایجاد کرد. این موضوع بسیار حساسی است زیرا به ابعاد اشاعه مربوط می شود. شما چطور سلاح را می سازید؟ من فکر می کنم که بخاطر تهدید علیه صلح و امنیت جهانی شورای امنیت باید مسئولیت این امر را بعهده گیرد زیرا در صلاحیت این نهاد است – من تردید دارم – و البته نمی گویم اشتباه است که او (دخالت مدیر کل) صلاحیت دارد اما به هر صورت من کتبا صلاحیت این گروه و این ابتکار را مورد سئوال قرار داده ام.

کیمبال: بسیار خوب.

والش: بگذارید من از زاویه متفاوت ی که توام با بدگمانی و رک گویی اما عمل گرایانه است به این موضوع بپردازم. هرچند که من مبنای مستندی در اختیار ندارم اما این ادعای رئیس اطلاعات آمریکا را می پذیرم که ایران قبل از سال 2003 دارای یک برنامه سلاح ساختاری بود. من مایلم این موضوع را بپذیرم که آنها دارای یک برنامه هسته ای ساختاری بودند که در سال 2003 با مانع روبرو گردید و احتمالا برخی فعالیت های غیر ساختاری که از آن زمان تاکنون ادامه یافته است. واژه کلیدی در این عبارت کلمه ساختاری است. اگر کسی برای داشتن سلاح هسته ای جدی باشد، برنامه ساختاری دارد. بنابراین من فکر کنم آنها برنامه سلاح داشتند و آن را تعطیل کردند. فکر می کنم بخشی از اتفاقات در پارچین رخ می داد، این سایت عظیم نظامی که آژانس از آن بازدید کرد اما به دلیل بزرگی آن به همه ساختمان ها نتوانست برود. سپس آژانس از برخی منابع اطلاعاتی کسب خبر کرد که در یک ساختمان در پارچین فعالیت های انفجاری انجام می گرفت و این بار که پارچین بطور مستمر توسط ماهواره ها کنترل می شد و هیچ فعالیتی در آن به مدت 5 سال یا مدت زمانی طولانی صورت نمی گرفت، حالا پس از آنکه آژانس می خواهد از آن ساختمان بازدید کند ناگهان شاهد فعالیت های بسیار در آنجا هستیم. از نظر من آنجا تاسیساتی است که در برنامه تولید بمب دخیل بوده است و به همین دلیل در حال پاکسازی آن هستند و تا پاکسازی کامل اجازه نخواهند داد آژانس از آنجا بازرسی کند. این بخشی از برنامه ای است که مربوط به گذشته می باشد و ای کاش آنها چنین برنامه ای در گذشته نداشتند اما آنچه مرا نگران می سازد وضعیت هسته ای ایران در آینده است. اگر برنامه هسته ای آنها مربوط به گذشته باشد من اهمیتی نمی دهم اما ترجیح من آن است که به توافقی دست یابیم که مانع از پیشروی ایران به سمت برنامه سلاح هسته ای گردد و یا توافقی که ما ناگزیر به دخالت نظامی نشویم و این امر موجب سوق یافتن ایران به طرف سلاح هسته ای شود.

من از ماهیت روابطی که میان آژانس و ایران وجود دارد ناراحتم. سوابق گذشته نشان می دهد هر بار شما خواستید با ایران مذاکره کنید، با عصبانیت و بی اعتمادی از مذاکره بیرون آمده اید. اروپایی ها در سال 2003 این کار را کردند، آژانس اکنون دارد همین کار را می کند، اما این ارتباطی است که به هر حال باید توام با بازسازی اعتماد باشد در غیر این صورت سرانجام با دشواری مواجه خواهد گردید. در نهایت این قدرت های بزرگ مثل آمریکا، فرانسه و روسیه هستند که اگر تصمیم به معامله بگیرند به توافقی با ایران دست خواهند یافت، اما آژانس نیز یک نهاد مستقل است و من معتقدم این رابطه باید مورد توجه قرار گیرد.

کیمبال: خیلی سریع جیم، آیا فکر می کنی آژانس و ایران بتوانند این موضوع را حل و فصل نمایند پیش از آن که ایران و 1+5 چارچوب گسترده تری را برای حل این معضل تنظیم کنند؟

والش: پاسخ واقعی من این است که نمی دانم. حدسم این است که آژانس به جای آنکه در اول صف باشد در آخر صف قرار خواهد گرفت و فکر می کنم ما قبل از اینکه شاهد حل موضوع پارچین و ابعاد نظامی باشیم، شاهد مذاکرات 1+5 خواهیم بود.

کیمبال: چند سئوال دیگر پایانی داریم. اگر مذاکرات 1+5 با ایران نتواند به اعتماد سازی و یا ایجاد یک چارچوب وسیع تر طی چند ماه آینده بیانجامد، آنگاه ما 5 سال بعد از امروز مایلیم در چه وضعیتی باشیم؟ برای رسیدن به یک توافق پایدار در مورد برنامه هسته ای ایران چه کارهایی باید انجام گیرد؟

اکئوس: در مورد سئوال اول فکر می کنم پاسخ کاملا ساده ای دارد. اسرائیل به تعدادی از تاسیسات اتمی – نطنز – حمله خواهد کرد البته نه به همه آنها و این اقدامی خواهد بود که اسرائیلی ها خواهند گفت ببینید این کار در مورد سوریه بسیار موثر بود، ما به تاسیسات آنها حمله و آن را نابود کردیم. آن وقت چه اتفاقی افتاد؟ این حمله بدون مجوز شورای امنیت یا منشور ملل متحد انجام گرفت اما شورای امنیت جلسه ای تشکیل نداد، سوریه هم شکایتی نکرد زیرا نمی خواست بازرسان ببینند که در حال مخفی کاری بود و هیچکس دیگر هم شکایتی نکرد. منظورم این است که این حمله یک نقض آشکار حقوق بنیادین بین المللی بود. من معتقدم که اگر مذاکرات شکست بخورد –اسرائیل، احتمالا با حمایت پرزیدنت اوباما - اقدام خواهد کرد. من در این باره بسیار بد بین هستم.

کیمبال: و نتیجه چنین حمله ای چه خواهد بود و به کجا خواهد انجامید؟

اکئوس: ما شاهد حادثه اوسیراک بودیم. کنفرانس بازنگری معاهده عدم اشاعه هسته ای با مشکلات بزگی مواجه شد و مذاکرات بلوکه گردید و با تاخیر روبرو شد و هیچ توافقی بدست نیامد و سازمان ملل در آن زمان واکنش بسیار سنگینی داشت. من نگرانم اما امیدوارم چنین اتفاقی نیفتد. امیدوارم قدرت رهبری و دیالوگ کافی – از جمله از طرف اسرائیل – وجود داشته باشد. در مورد آینده من بسیار خوش بین هستم. همکاری ایران و آمریکا را در ابعاد منطقه ای، در خصوص عراق، افغانستان و منافع مشترک می تواند برای مردم دو کشور سودمند باشد. من همچنین امیدوارم که پنج سال پس از این اسرائیل و ایران دریافته باشند که این دو کشور شرکای استراتژیک در منطقه هستند – همانطور که زمانی بودند و در هر دو کشور افراد باهوش که مسایل را درک می کردند وجود داشتند. من نمی توانم بفهمم که چطور آنها اکنون تا این حد نابخرد شده اند، در جایی که این دو باید منافع فراوان مشترکی داشته باشند. با توجه به پیچیدگی جهان عرب، این دو کشور شرکای طبیعی و استراتژیک محسوب می شوند. آنها نباید وارد بازیهای تاکتیکی شوند. و در مورد – برنامه هسته ای ایران – در این شهر ابتکار فوق العاده ای توسط یک سازمان غیر دولتی موسوم به ابتکار تهدید هسته ای (NTI) در باره بانک سوخت هسته ای وجود دارد و این ابتکار مبلغ 50 میلیون دلار جمع آوری کرده – کنگره آمریکا 50 میلیون دلار، اروپایی ها سرانجام 20 میلیون دلار فراهم ساخته اند. و فکر می کنم محل خوبی برای سوخت راکتور ایران باشد اگر آنها نیازی به آن برای بوشهر نداشته باشند. آن باید پایگاهی برای بانک سوخت بین المللی تحت نظارت بین المللی و در چارچوب آژانس باشد.

کیمبال: پروفسور صدری نظر شما در مورد همین دو سئوال آخر چیست؟

صدری: 5 سال پس از امروز من مایلم شاهد یک ایران غیر هسته ای باشم اما همچنین مایلم یک خاورمیانه و یک جهان کمتر هسته ای را ببینم. البته واضح است که در مورد خلع سلاح من آنقدر خوش بین نیستم که تصور کنم این حرکت صد درصد موفق خواهد شد اما اگر کشورهای هسته ای گام هایی در زمینه کاهش ذخایر تسلیحاتی خود بردارند، این امر فضایی را برای مذاکرات ایجاد خواهد کرد که در ایران به آن نیاز وجود دارد.

در مورد سرانجام حمله به ایران- من فکر می کنم که این اتفاق محتمل نیست، زیرا اسرائیل و امریکا می دانند که ایران مانند سوریه و عراق نیست، ایران افغانستان نیست، ایران یک کشور قبیله ای نیست. اغلب دیپلمات هایی که در ایران بوده اند در باره یک حس هویت ملی بسیار قوی در میان ایرانیان صحبت می کنند. ایران کشوری است که دارای قدیمی ترین پرچم ملی در جهان می باشد. درفش کاویان ایران که در شاهنامه به آن اشاره می شود فقط یک شی اسطوره ای نیست. این یک مصنوع واقعی بود که به دست اعراب افتاد و به قیمت 300 هزار درهم فروخته شد. این پرچم، نشان پادشاهان نبوده بلکه نماینده ملت ایران بود. پادشاهان نشان خویش را داشتند اما درفش کاویان پیشاپیش لشکریان به اهتزار در می آمد. بنا بر این امیدوارم گامی در جهت حمله برداشته نشود و مایلم مذاکرات به نتیجه برسد زیرا اگر به نتیجه نرسد در واقع ما با امنیت ملی، منطقه ای و جهانی بازی مرگ کرده ایم.

والش: اجازه بدهید با آینده خوش صحبتم را آغاز کنم. آینده خوش، بهتر است اما کامل نیست. ما هنوز شاهد آن هستیم که فرایند بهار عربی هنوز تمام نشده است، دشمنی بین فلسطینی های و اسرائیلی ها احتمالا همچنان ادامه خواهد داشت، رقابت بین ایران و کشورهای خلیج (فارس) بویژه با عربستان سعودی همچنان وجود خواهد داشت ولی من می توانم یک آینده مثبت را تصور کنم که ایران عضو پروتکل الحاقی است و به موافقتنامه های پادمانش کاملا پای بند است ان هم به شکلی مثبت نه به شکل دفاعی. همچنین می توانم تصور کنم چند ملیتی شدن بخشی یا بخش هایی از برنامه (هسته ای) ایران، به نحوی که علاوه بر ایران، سایرین هم مالکیت و مدیریت آن را در خاک ایران داشته باشند. می توانم تصور کنم که کلیه تحریم های شورای امنیت سازمان ملل- همچنین بسیاری از تحریم های یکجانبه ولی احتمالا نه همه آنها- برداشته شده اند. حدس من که واقع بینانه است و یا حداقل ظاهرا این طور است آن است که برخی از تحریم ها (ی یکجانبه) ادامه می یابند ولی به اندازه کافی کاسته خواهند شد و یقینا تحریم های شورای امنیت رفع می شوند با فرض اینکه یک نتیجه مثبت حاصل شود که قادر باشند به سوی جلو گام بردارند. شاید یک ارتباط کمی بهتر بین آمریکا و ایران برقرار شود. مایلم شاهد باشم یک مناسبات بالغ مانند آنچه آمریکا با روسیه و چین دارد در واقع با کشورهایی که ضرورتا متحد آمریکا نیستند اما مناسبات دیپلماتیک با آنها وجود دارد و هر چند که شاید همدیگر را دوست نداشته بانشند اما با یکدیگر گفت وگو دارند.

احتمال کم اما نه بی اهمیتی وجود دارد که مناقشه روی دهد. فکر می کنم اسرائیلی ها خود، داستانی را که چه موقع حمله خواهند کرد بیان خواهند نمود. از این گزارش، نامید و دلسرد هستم که در آن آمده است نتانیاهو در سال 2010 سعی کرد به عنوان راهی برای مجبور کردن ایران به واکنش، کابینه خود را متقاعد کند اسرائیل را در حالت آماده باش قرار دهد و آمریکا را نیز به مناقشه وارد نماید. نمی دانم آن گزارش واقیعت داشته یا کذب بوده ولی رنگ و بوی واقعیت را داشت. این در واقع رفتار بسیار ریسک پذیر یک رئیس دولت است. این شبیه یکی از اشتباهاتی است که بین دو کشتی نیروی دریایی پیش می آید و به دنبال آن جنگ عارض می شود. من جنگی را پیش بینی نمی کنم ولی اگر 10 تا 15 درصد هم احتمال آن وجود داشته باشد همین هم، با توجه پیامدهای آن، بسیار زیاد است. بنابراین نگران هستم از اینکه این احتمال در طول زمان افزایش یابد. شما پرسیدید چنانچه جنگ شود چه عاید خواهد شد. ما با ایرانی مواجه خواهیم شد که دارای سلاح های هسته ای است. آنها در سال 2003 برنامه نظامی هسته ای را متوقف کرده اند ولی من بر سر مبلغ هنگفتی شرط می بندم که اگر جنگ شود آنها بلافاصله در جلسه ای اعلام خواهند کرد که قصد ساخت سلاح هسته ای را دارند. راجع به اوسیراک صحبت کردید. قرائن قوی وجود دارد که حمله به آن سایت در واقع پاسخی به صدام بوده است زیرا برنامه هسته ای صدام یکی از چند برنامه نظامی عجیب بود و اوسیراک بمباران شد چون صدام آن را تبدیل به یک اولویت کرد. لذا من از جنگ به دلیل پیامدهای آن برای منطقه بیمناک هستم زیرا بویژه از بابت عدم اشاعه یکی از مهمترین پیامدها تصمیم ایران برای رفتن به دنبال سلاح های هسته ای خواهد بود.

کیمبال: متشکرم. قبل از اینکه به دور بعدی گفت وگو برویم مایلم سئوال دیگری را از حضار بشنوم.

سئوال: ده سال مذاکره بدون هیچ ثمری سپری شده است. این سال ها و نیز بازیگران در منطقه، شبیه هم بوده اند لیکن اخیرا تغیراتی بوده که شاید یک راه حل جدید به نظر آید و آن محمد مرسی رئیس جمهور مصر است که هفته گذشته از یک اقدام غیر مترقبانه صحبت کرد. دیروز، سناتور کارل لوین اظهار داشت که بزرگترین چالش، آوردن محمد مرسی به طرف غرب است. لذا شاید این چیزی باشد که بایستی به آن دقت کرد. چه چشم اندازی را متصور هستید؟ احتمال آن را چگونه می بیند و غرب در رابطه با مصر چه می تواند بکند؟

والش: این سوال بزرگی است. من در رابطه با برنامه هسته ای مصر مطالبی نوشته ام. آنها در زمان ناصر، یک برنامه هسته ای نظامی داشتند و لذا من وقت زیادی را برای مطالعه راجع به این کشور صرف کرده ام. امیدوارم بسیار محتمل باشد که مصر، به عنوان رهبر کشورهای عربی و محبوبترین کشور عربی به جایگاه صحیح خود بازگردد، چنانچه راه خود به سوی دمکراسی را طی کند و مشروعیت داشته باشد. این بدان معناست که مصر سیاست های متفاوتی را در پیش خواهد گرفت و در برخی موضوعات با آمریکا اختلاف و با دیگران اتفاق نظر خواهد داشت. من معتقدم این برای آمریکا و اسرائیل و سایرین بسیار مهم است که آغوش خود را به سوی مصر باز کنند به نحوی که مصری ها بتوانند به عنوان یک شریک کاری باشند. نمی دانم مصری ها تا چه اندازه می توانند بر موضوع ایران تاثیر گذار باشند اما از آنجا که ایران بخشی از منطقه آسیای جنوب غربی و خاورمیانه است یک مصر قوی و خردمند می تواند مفید باشد.

کیمبال: پرفسور صدری آیا شما نظری در این مورد دارید؟

صدری: فکر می کنم ایران از مصری که سکان دارد جهان عرب باشد خوشنودتر است تا اینکه عربستان صعودی که جنبش سلفی ضد شیعه را هدایت می کند چنین نقشی را داشته باشد. اخوان المسلمین اساسا با ایده یک جمهوری اسلامی خصومتی ندارد. ارتباطات عمیقی بین انقلاب ایران و نوشته های اخوان المسلمین وجود دارد که امیدوارم یک حرکت تاکتیکی برای غلبه بر برخی مشکلات باشد. اخوان المسلمین امروز، اخوان المسلمین 30 سال پیش نیست. مطمئن نیستم اما احتمال دارد که مصر و ایران مناسبات خود را تجدید کنند. این موضوع اکنون بویژه با توجه به اینکه دولت (آقای) احمدی نژاد بر سر کار است بسیار گیج کننده است، ولی هماهنگ با منافع اصولی و منافع ملی ایران این احتمال وجود دارد که خیابان خالد اسلامبولی روزی نام دیگری بگیرد.

اکئوس: ارزیابی آقای طارق عزیز، دوست بسیار قابل اتکای من، این است که اخوان المسلمین مصر نسبتا میانه رو است. وی معتقد است مبارک با سرکوب کردن آنها و ممانعت از ایفای نقش توسط آنها در جامعه مصر، اشتباه راهبردی بزرگی مرتکب شد. از سوی دیگر نمی توانم تصور کنم مرسی خود را از عربستان سعودی جدا کند. مکه و مدینه دو عنصر مهم حافظین دو حرم مقدس هستند و ایران همان طور که می دانیم انی موضوع را به چالش کشیده است. ما باید به دقت حماس را زیر نظر داشته باشیم. مرسی در رابطه با عملیات غزه، درست عمل کرد به نحوی که مصر انجا حضور دارد ولی بدون هیچ رابطه ای با مرجع فلسطینی. نمی دانم معنای این اقدام مصر چیست ولی مرسی شکل جدیدی از استراتژی مصر نسبت به فلسطین را رقم زد. من کمی بیش از دوستانم در این جلسه نگرانم.

کیمبال: مایلم نکات کلیدی مطرح شده در این بخش راجع به برنامه هسته ای ایران و لزوم اجتناب از جنگ بر سر این برنامه را جمع بندی نمایم. ما در حال ورود به مقطع بسیار مهمی در رابطه با گفت وگوهای 1+5 با ایران هستیم. فرصت بسیار مهمی در چند هفته آتی وجود خواهد داشت که مستلزم رهبری قوی آمریکا و رهبری بهتر ایران است، یک معامله وسیع تر که فعالیت های هسته ای ایران را با نیازهای انرژی هسته ای این کشور، که همان گونه که جیم والش گفت حداقلی هستند، گره بزند و این باید همراه شود با پادمان وسیع تر آژانس که می تواند از بروز یک ایران دارنده سلاح هسته ای ممانعت کند. از سوی دیگر ما باید به تحریم ها نه ضرورتا به عنوان یک هدف نهایی بلکه به عنوان یک ابزار نگاه کنیم، ابزاری که در مذاکرات مودر استفاده قرار می گیرند. لازم است از اینکه تغییر رژیم به عنوان هدف سیاست های آمریکا بروز کند اجتناب گردد و بایستی روشن شود که ایرانی ها راه خروجی را از این وضعیت دشوار که خودشان را بواسطه برنامه هسته ای شان در آن گرفتار کرده اند در مقابل دارند. لازم است طرفین در دور بعدی گفت وگوها، بسیار خلاقانه تر ظاهر شوند و نباید صرفا همان پیشنهاداتی را روی میز بگذارند که در دورهای گذشته مذاکراتی با مقاومت مواجه شده اند. این دشوار است اما به نظر می رسد دیپلماسی بهترین انتخاب روی میز باشد.

پارسی: سخنران بعدی ما نیازی به معرفی ندارد. او یکی از بزرگترین مردان دولتی در قید حیات آمریکاست. دکتر برژینسکی از سال 1977 تا سال 1980 به عنوان مشاور امنیت ملی خدمت کرده است. در طول خدمت طولانی و برجسته اش وی به طور وسیعی با موضوع ایران سر و کار داشته: از مدیریت روابط با شاه، تا انقلاب 1979 و بحران گروگان ها و بالاخره تا چگونگی تعامل با چالش موضوع هسته ای ایران. نظرات و عقاید دکتر برژینسکی تعیین کننده بوده است. رئیس جمهور اوباما به او به عنوان یکی از متفکرین برجسته آمریکا اشاره داشته و رئیس جمهور کارتر مدال آزادی ریاست جمهوری را در سال 1981 بر گردن وی آویخته است. از نقطه نظر شخصی، بسیار قدردان هستم که توانسته ام از بینش و بصیرت ایشان بهره مند شوم زیرا این شانس را داشته ام که دکتر برژینسکی چند سال پیش در کمیته دکترای من حضور داشته باشند. دکتر برژینسکی که مخاف قوی حمله به عراق بود اکنون نیز مخالف قوی هر گونه ماجراجویی نظامی با ایران است و آن را به عنوان یک فاجعه شناسایی کرده اند. دکتر برژینسکی سخنرانی بسیار مهمی را در مارس 2009 در سنا داشتند که در آن هم دعوت به احتیاط کردند هم توصیه هایی را برای موفقیت دیپلماسی ارائه دادند. از آنجا که اکنون فرصت جدیدی برای دیپلماسی وجود دارد ما مناسب دیدیم از دکتر برژینسکی برای حضور در این جلسه دعوت کنیم تا از بینش و توصیه ایشان در مورد چگونگی موفق تر نمودن این دور از مذاکرات نسبت به دور پیشین استفاده نماییم.

برژینسکی: ابتدا مایلم به آنچه در مورد علاقه طولانی من به روابط ایران و آمریکا اشاره کردید بیفزایم که شاید شما ندانید این علاقه تا چه اندازه دیرین است. این علاقه با زمانی باز می گردد که من هنوز جوان بودم. من وارد جزیئات نمی شوم فقط همین قدر می گویم که مادر مرحوم من با یکی از سفرای ایران رابطه نسبتا جالبی داشت. در مقطعی حتی این سفیر به مادرم پیشنهاد کرد که مرا در مدرسه لا روزیر La Rozier در سوئیس ثبت نام کند یعنی همان جایی شاه آینده ایران (محمد رضا) مشغول تحصیل بود. سفیر ایران به مادرم گفت هیچکس نمی داند در آینده چه رخ می دهد شاید پسر شما نهایتا وزیر خارجه شود. مایلم بررسی کنم انتخاب های ما در صورتی که مذاکرات 1+5 با ایران چه به دلیل اصرار یک طرف به تسلیم طرف دیگر با به خاطر رویدادهای غیر مترقبه از سوی یکی از طرفین مذاکره، به نتیجه نرسد چه خواهد بود. در پاسخ به این باید بگویم که هیچ انتخاب خوبی پیش روی ما نخواهد بود البته هنوز گزینه هایی وجود دارند اما آنها در طیفی از بدترین تا کمتر بد قرار می گیرند. در عین حال حداقل این است که گزینه ای وجود دارد. بدترین سناریو آن است که آمریکا و یا اسرائیل یا مشترکا به ایران حمله کنند. این منجر به بحران منطقه ای و خصومت گسترده بویژه ای نسبت به آمریکا خواهد شد زیرا آمریکا به عنوان طرف تصمیم گیر در این زمینه تلقی می شود حالا چه مشترکا با اسرائیل یا به دنبال اسرائیل یا راسا خودش مبادرت به حمله نماید. در این صورت آمریکا وارد یک مناقشه بلند مدت با ایرانی ها (زمامداران) و شاید با مردم ایران خواهد شد. در حالی که نگرش ایرانی ها به طور کلی نسبت به آمریکا خصمانه نیست و حتی در شهرهای بزرگ، نسبت به آمریکا، ملاطفت وجود دارد، بروز مناقشه ای که در آن آمریکا از دید آنها به عنوان یک متجاوز عمل می کند و ورود آمریکا به عملیات نظامی، یقینا به سرعت خصومت پایداری نسبت به آمریکا ایجاد می کند.

این موضوع یک واقعه بی اهمیت نیست زیرا این امر به 85 میلیون نفر انسان باز می گردد. در کوتاه مدت، نیز مشکلات منطقه ای را شاهد خواهیم بود. منطقه توسط این مناقشه به آتش کشیده خواهد شد و احتمالا از طریق عراق به سوریه هم کشیده خواهد شد و دایره وسیعی از مناقشه را خواهیم داشت بویژه در بخش های غربی افغانستان یعنی در جایی که ایران این ظرفیت را دارد که زندگی را بر ما سخت کند. در رابطه با امنیت نفت که از طریق تنگه هرمز عبور می کند حتی اگر تنگه توسط آمریکا باز نگاه داشته شود مشکلاتی ایجاد خواهد گردید. حتی در صورت باز نگاه داشته شدن تنگه، باز هم قیمت بیمه انتقال نفت به نحو چشمگیری افزایش خواهد یافت. از سوی دیگر تردید دیگری نیز وجود دارد که تا چه اندازه عملیات نظامی، موفقیت آمیز خواهد بود. در واقع کارشناسان اسرائیلی در ارزیابی توان اسرائیل برای تاثیر قطعی، بدبین هستند. و ارزیابی آمریکائی ها بسته به حجم حمله آمریکا خواهد بود. حتی یک حمله نسبتا ملایم از سوی آمریکا، موجب خسارات و تلفات جدی برای ایرانی ها خواهد بود، موجب مرگ شمار زیادی از دانشمندان ایرانی و البته بسته به محل حمله، در مواردی احتمالا موجب کشته شدن حتی غیر نظامیان خواهد شد. به علاوه ابهام دیگری وجود دارد مبنی بر اینکه در صورت نشت مواد رادیو اکیتو در نتیجه حمله، چه اتفاقی خواهد افتاد. با توجه به این موارد، فکر نمی کنم حمله نظامی یک راه حل خیلی جذاب برای تعامل با مشکل باشد. مشکلی که اهمیت آن در مقایسه با تبعات حمله، رنگ خواهد باخت.

لذا من حمله نظامی به عنوان یک گزینه را رد می کنم و فکر می کنم که این یک اقدام بی نهایت غیر مسئولانه و به صورت بالقوه یک اقدام کاملا غیر اخلاقی است چنانچه آمریکا بخشی از این اقدام باشد. گزینه دوم که آن هم خیلی خوب نیست اقدام به خرابکاری های پنهان- از خرابکاری گرفته تا ترور و حتی تا جنگ سایبری- علیه ایران به منظور ممانعت از دستیابی این کشور به سلاحهای هسته ای است. فکر می کنم نتیجه این گونه اقدامات، نگران کننده و مشکل زا هست البته نه از باب نتیجه فوری آن، زیرا فاصله توانائی های آمریکا و ایران چنان زیاد است که بدیهی است تبعات منفی آن برای ایران بسیار بیشترخواهد بود اما در دراز مدت، ما نمی توانیم به طور کامل این واقعیت را رد کنیم که در باطن چنین راهبردی، نزول نظام بین المللی، و نزول قواعد بین المللی بازی است که در بلند مدت برای منافع ملی آمریکا بسیار مضر است بخصوص در پرتو این فرض که آمریکا مایل است یک قدرت موجود باقی بماند و نه می خواهد نظام بین المللی را بر هم زند بلکه منافع ملی اش در تحکیم نظم بین المللی و حتی توسعه اثر بخشی بین المللی اش است. لذا از این جنبه، خسارات چشمگیری به منافع ملی آمریکا وارد خواهد شد ضمن آنکه معلوم نیست چنین روندی به نتیجه مطلوب یعنی محروم کردن ایران از تونایی داشتن یک ظرفیت هسته ای نظامی چشمگیر منجر شود. در واقع آنچه شاید در راهبرد دوم نهفته باشد. نتیجه احتمالی مشابه راهبرد اول است. گزینه غیر مطلوب سوم ولی احتمالا تا اندازه ای کمتر مخرب، سیاست تحریم مداوم علیه ایران از تحریم های دردناک تا خفه کننده است. به عبارت دیگر در پیش گرفتن سیاستی که می توان تصور کرد ایران در یک نقطه زمانی به خواسته ها تن می دهد و نتیجه ای را می پذیرد که در فرایند مذاکراتی حاصل نخواهد شد. این کار پیچیده ای است زیرا در آن چارچوب بسیار دشوار خواهد بود که تشخیص داده شود کدام تحریم ها برای منظور هسته ای وضع شده و کدام تحریم ها برای مقاصد دیگری همچون (قطع) حمایت از حزب ا... و از سایر به اصطلاح سازمان های تروریستی یا به عبارت دیگر برای تغییر رفتار ایران اعمال شده اند.

 

پایان پیام/

کد خبر 220518

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha