خادم: با تقلب نمی شود اصل و فرع را تفکیک کرد/در فرهنگ غیر واقعی شدیم

امیر رضا خادم گفت: ورزشکار یا هنرمند هم یک فرد عادی از بطن جامعه است فقط او یک شاخصه دارد که شاید بیش از دیگر افراد عادی باشد و چون دیده می‌شود به عنوان فردی خاص شناخته می‌شوند.

به گزارش خبرگزاری شبستان، بسیاری معتقد بودند که برادران خادم می توانستند جا پای تختی بگذارند اما این اتفاق نیفتاد. امیر خادم از زبان خودش در این مورد توضیح می دهد.

 

چرا بعد از تختی، پهلوانی آنطور که باید و شاید بین مردم جا نیفتاد و در خاطره‌ها نماند؟ آیا جامعه ما نیازی به پهلوان ندارد؟

مرحوم تختی در دوران خودش و در آن شرایط، فردی منحصر به فرد بوده است و نوع موضع‌گیری‌ها و اظهارنظراتش به رغم نداشتن تحصیلات آکادمیک، او را فراتر از یک فرد عادی جلوه داده است. تختی صاحب تفکری خاص بوده و به نظرم شخصی مانند تختی تا سال‌ها بعد در ورزش ما و حتی زمینه‌های دیگر اجتماعی تکرار نخواهد شد؛ شخصیتی که با مردم ارتباط دارد. تختی ارتباط قلبی و ذهنی خوبی با مردم برقرار کرده بود و این ارتباط مختص خود تختی بود که براساس باورهایش شکل گرفته بود. این عوامل یک موقعیت و شرایط خاص برای تختی فراهم کرده بود. در عین حال تختی هم توانسته بود افتخاراتی را برای جامعه‌اش کسب کند و این افتخارات به نسبت مدت کوتاه فعالیت در زمینه کشتی، زیاد بود. البته اگر بخواهیم واقع‌بینانه به قضیه نگاه کنیم نکته حائز اهمیت این است که متاسفانه تختی دیگر در بین ما نیست و زمانی هم از بین جامعه رفت که به تازگی عنوان قهرمانی را کسب کرده بود و هنوز در ذهن مردم خیلی پررنگ‌ بود. بعد از آن هم تا سال‌ها نمونه‌ای هم سطح یا نزدیک به ایشان هم تکرار نشد و اینها عواملی بود که سبب ماندگاری او شد. همه قهرمانان ما بخش‌هایی از ویژگی‌های تختی را دارند اما هیچگاه هم سطح او نیستند.

 

شما برای ماندگاری تختی به نوع ارتباطش با مردم و مردمداری او، موضع‌گیری‌ هایش در برابر حکومت شاه و حتی مرگ زودرس او اشاره کردید. اما با توجه به اینکه امروزه ورزشکاران از توانایی مالی برخوردارند و امکان کمک به دیگران را دارند اما باز هم نحوه همراهی با مردم جنبه تبلیغاتی دارد و اصالت خود را ندارد. نظر شما چیست؟ چرا مردم با ورزشکاران آن طور که باید و شاید ارتباط برقرار نمی‌کنند؟
من خودم هم داخل این جامعه ورزشکاران هستم و متاثر از همین نگاه‌ها هستم بنابراین نمی‌توانم عنوان کنم چرا این برداشت‌ها وجود دارد.

 

 اجازه بدهید سوالم را صریحتر بپرسم. چرا شما و برادرتان آقای رسول خادم نتوانستید جایگاهی مانند تختی را به دست آوردید؟ با وجود اینکه هر دو شما ظاهرا با رای مردم توانستید وارد مجلس و شورا بشوید و به نوعی از طرف مردم تایید شدید؟

نکته اول این است که قرار نیست این اتفاق هر روز بیفتد. چون ورزشکار یا هنرمند هم یک فرد عادی از بطن جامعه است فقط او یک شاخصه دارد که شاید بیش از دیگر افراد عادی باشد و چون دیده می‌شود به عنوان فردی خاص شناخته می‌شوند و جایگاهی متفاوت پیدا می‌کند. اشکال کار ما این است که انتظار داریم همه افراد ورزشکار شبیه به تختی شوند. ما اصولا اهل اغراق هستیم و از افراد مشهور چهره غیرواقعی می‌سازیم و بزرگنمایی‌هایی انجام می‌دهیم و افرادی در ذهن ما به وجود می‌آیند که بخشی از ویژگی‌های آنها واقعی بوده و بخشی هم زاییده تخیلات ماست و بعد می‌خواهیم افراد دیگری را شبیه به آن اسطوره‌ها در جامعه خود پیدا کنیم. این یک واقعیت تخریب‌کننده است و ممکن است هر فردی بهتر از چیزی باشد که از او انتظار دارند و اینکه ما یک اتفاق و فرد را به اسطوره تبدیل می‌کنیم و بعد هم رسیدن به آن اسطوره امکان‌پذیر نیست. وقتی مقایسه در میان باشد شاید باعث شود افراد مورد مقایسه دورتر قرار بگیرند. نکته دیگر اینکه قرار نیست افراد در نوع رفتار با هم مقایسه شوند یعنی قرار نیست اگر نمادی مانند تختی داریم که مثلا در یک مسابقه رفتاری را با حریفی انجام می‌دهد یا حرکتی خودجوش را انجام می‌دهد، فرد دیگری بیاید و همین رفتارها را تکرار کند و مانند تختی شود. خاطرم هست سال 1991 در عین حال که 21 سال بیشتر نداشتم و قهرمان جهان شدم و خیلی ادبیات فضای سیاست را نمی‌شناختم براساس آن چیزی که به آن اعتقاد داشتم، عنوان کردم همه این موفقیت‌ها خواست خدا بوده است. الان که به آن دوره نگاه می‌کنم می‌بینم گفته‌های من با اظهارنظرهای آن زمان متفاوت بود و از طرف مردم دیده شد و از طرف جامعه مورد قبول واقع شد چون واقعا به گفته‌های آن روز اعتقاد داشتم و با آنها بزرگ شده بودم. اما بعد از آن قضیه شاهد بودیم این گونه صحبت‌ها به گونه‌ای فرمایشی شد. خاطرم هست در مسابقات جهانی 1995 در تهران در مقابل چشم 12هزار تماشاگر که در سالن بودند و مسابقه هم به صورت مستقیم از تلویزیون پخش می‌شد، عکاسان از ورزشکاران ما که همگی هم جوان بودند و بعد از پیروزی شادی می‌کردند و می‌خواستند از تشک بیرون بیایید می‌گفتند که به تشک برگردید و دست‌ها را به آسمان بلند کنید و زمین را ببوسید که ما بتوانیم از این صحنه‌ها عکس بگیریم. وقتی این اتفاقات تحت شرایط فرمایشی استفاده شود، حرکتی کاملا مصنوعی و نمایشی است در حالی که آنها شادی واقعی خود را قبلا انجام داده بودند. در نهایت می‌خواهم بگویم متاسفانه ما در مباحث فرهنگی و اعتقادی آنقدر غیرواقعی وارد شده‌ایم که باعث شده اگر یک نفر واقعا به صورت ذاتی بخواهد این حرکت را انجام دهد به خاطر اینکه نمی‌خواهد ریاکار نام بگیرد، این کار را انجام نمی‌دهد. این عوامل باعث می‌شود ما مدام به دنبال افرادی مانند تختی که کارهایش دیکته شده از طرف دیگران نبود، بگردیم.

چه اتفاقی می‌افتد که ارتباط با اهل بیت در محیط ورزشی در ذهن مردم ماندگار می‌شود؟

یک بخش مربوط به این است که واقعا این رفتارها باید از درون فرد باشد. نکته بعد این است که فضا برای چنین اتفاقی وجود داشته باشد. زمانی که تقلب و رنگ و لعاب وارد شود نمی‌توانید اصل و فرع را از هم تفکیک کنید. به نظرم هر کاری که با اعتقاد انجام شود و از درون فرد برخاسته باشد، مطمئنا مردم هم آن را قبول می‌کنند و در ذهنشان ماندگار می‌شود. بنابراین نکته اصلی و بارز این است که خودمان بناهایی را ساخته‌ایم که باید از ابتدا خرابشان کنیم و دوباره از نو بنا کنیم تا بتوانیم در جاهای موردنیاز به آنها رجوع کنیم.

پایان پیام/


 

کد خبر 214249

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha