به گزارش خبرگزاری شبستان، سردار سرتیپ پاسدار علی فضلی، جانشین رییس سازمان بسیج مستضعفین صبح امروز در دیدار از خانوادههای شهدای استان گلستان اظهار داشت: در دوران دفاع مقدس و اوایل آن دو رویکرد در اداره جنگ به وجود آمد در یک طرف بنیصدر بود که به جوانان میگفت:" برای چی به جبهه آمدید" و با این حرفها روحیه آنها را تخریب میکرد و در طرف دیگر امام بود که روحیه و آرمان جوانان را قوت بخشید و مقابله و اداره جنگ در دو جبهه مبارزه با منافقین و بعثیها را به جوانان سپرد جوانهایی که در سنین 18، 19 سالگی فرمانده گروهان، گردان و تیپ و لشکر شدند و اگر این اعتماد امام به این جوانها نبود معلوم نبود امروز چه شرایطی داشتیم مولای ما امام خامنهای فرمودهاند:" اگر امروز حادثهای برای کشور پیش بیاید وضع ما به مراتب بهتر از گذشته است."
سردار فضلی گفت: ما گذشته الگویی نداشتیم یا اگر داشتیم اندک بود اما امروز الگوهای جوان و با بصیرت زیاد داریم ما کی وقت داشتیم که 35 هزار نفر بسیجی را به این سرعت و دقت سازماندهی کنیم آن روز حتی نمیتوانستیم 250 نفر را جابهجا کنیم، این ثمره و نتیجه اعتماد به جوانها است.
ورود جوانها به عرصه مدیریت کشور محل نگرانی نیست
سردار فضلی افزود: متاسفانه در فضای فعلی کشور الگوی غلطی جا افتاده و یک غفلتی صورت گرفته و احساس میشود که ورود جوانها به عرصه مدیریت کشور محل نگرانی و دغدغه است اما واقعیت این است که ما هر چقدر به جوانها اعتماد کنیم خروجی اش را خواهیم دید.
وی گفت: من خاطرم هست در سال 66 در منطقه ماووت عملیات بیتالمقدس دو بود که در لشکر سید الشهدا بودیم در منطقه 16 روز برف و باران میبارید و قطع هم نمیشد در چنین فضایی یکی از مقاومترین فرماندهان ما که توانست توی خط بماند آقا جواد عبداللهی بود که امروز یکی از مدیران متروی کرج است که آن روز یکی از جوانان ما بود.
افتخار میکنم که عضو لشکر 25 کربلا بودم
سردار فضلی اذعان داشت: من هم مثل شهید دهقان افتخار میکنم که عضو لشکر 25 کربلا بودم بنده در کنار سردار مرتضی قربانی از پایهگذاران لشکر 25 کربلا بودیم چند روز پیش در جلسه ستاد کنگره شهدای لشکر 25 کربلا در مازندران که برای دی ماه 1392 آماده میشوند چند نکته را متذکر شدم: یکی اینکه آن روزها لشکر 25 کربلا استانهای گلستان و مازندران را پوشش میداد لذا از این زاویه به این یادواره پرداخته شود دوم اینکه خیلی از این شهدای شاخصی که داریم در مقطعی در لشکر 25 کربلا حضور داشتند که از آن دست میتوان به دانشمند شهید حسن تهرانیمقدم اشاره کرد که مسئول ادوات لشکر 25 کربلا بود یگان موشکی سپاه از آنجا در ذهن این شهید بزرگوار شکل گرفت حسن شفیعزاده فرمانده توپخانه نیروی زمین سپاه که ایشان هم در مقطعی در لشکر 25 رئیس ستاد لشکر بود اگر بگردید چنین افرادی زیاد داریم در آن جلسه مازندران بچههای نجفآباد اصفهان هم بودند من به آنها نیز یادآوری کردم که درسته احمد کاظمی بچه نجفآباد بود و فرمانده لشکر نجفاشرف ولی خیلی از رزمندههایی که در کنار ایشان جنگیدند بچههای همین گلستان، مازندران، قزوین، قم و سمنان و . . . بودند.
در جمعآوری اسناد و آثار شهدا غفلت نشود
سردار فضلی گفت: این مستندها و روایتها باید زنده بماند و برای جمعآوریاش غفلت نشود اگر برای همه شهدای ما چنین قوارهای درست کنیم خود روایت را اسان میکند جوانترها هم راحتتر درک میکنند آقا میفرمایند مقتل بخوانید، واقعا این کمک میکند، خدا رحمت کند شهدای ما را، آنقدر متواضع بودند که هیچوقت از مقام و منصب خود سخن نمیگفتند و حتی خانوادهها و دوستان هم از جزییات آنها اطلاعی نداشتند.
بنیصدر به جوانان اعتماد نداشت / بنیصدر امام طاغوت و شهید بهشتی امام نور بود
فرمانده قرارگاه امام هادی (ع) گفت: بنیصدر به جوانان اعتماد نداشت او امام طاغوت و شهید بهشتی امام نور بود.
سردار فضلی اظهار داشت: در شرایطی که جنگ تحمیلی هم آغاز شد و فرماندهی جنگ بر عهده بنیصدر رئیس جمهور که فرمانده کل قوا هم بود واگذار شد بنیصدر برای اینکه اعتماد نیروهای مردمی و جوانانی که تحت عنوان بسیجی به جبهه میرفتند بشکند چندین بار در جبهه سخنرانی کرده بودند.
وی افزود: در جلسهای که با حسن باقری فرمانده اطلاعات عملیات سپاه داشتیم، سرپرست گروهها دور ایشان را گرفتند. ایشان پایهگذار اطلاعات عملیات سپاه بود و با شناساییهایی که انجام داده بود به اوضاع مسلط بود و توانسته بود یک سیستم تاکتیکی اطلاعاتی ایجاد بکند.
فرمانده قرارگاه امام هادی (ع) ادامه داد: ایشان به ما گفت "استان سقوط کرد، خرمشهر سقوط کرد، سوسنگرد هم همین طور و هویزه هم در آستانه سقوط است، عراقیها تا دروازه اهواز رسیدهاند و گلوله توپهای آنها تا پایگاه منتظران شهادت یا پادگان گلف میرسد که این بچهها اینجا جمع شده بودند" خلاصه همه اخبارها حاکی از سقوط بود.
بنیصدر: شما برای چی به جبهه آمدید؟
سردار فضلی ادامه داد: جلسه ما با حسن باقری تمام شد که گفتند آقای بنیصدر میخواهد به جبهه بیاید و با رزمندگان سخن کند. البته آن موقع به ما نیروهای مردمی میگفتند همه بچهها در حسینیه جمع شدیم، ایشان وقتی آمد از همان اول توهین و تحقیر ما را شروع کرد "شما برای چی به جبهه آمدید؟ شما که دانش نظامی ندارید؟ تجربه نظامی و تجهیزاتی ندارید؟ برای چی آمدید جبهه، شما دست و پا گیر ارتش شدهاید" بنیصدر میخواست با این بهانههای واهی از پشتیبانی فرار کند، البته ما انتظار تدارکات و غذا نداشتیم ولی حداقل به ما سلاح و مهمات میدادند که جلوی پیشروی دشمن را بگیریم.
جانشین بسیج مستضعفین کشور اذعان داشت: این قدر این جلسه توهینآمیز بود که بچهها با هم درگوشی صحبت کردند و نقشه کشیدند که وقتی بنیصدر از حسینیه خارج میشود او را در راه پلهها هل بدهند تا زمین بخورد و دست و پایش بشکند این کار انجام شد و ایشان هنگام خروج با سر و صدا و همهمه بچهها بیرون رفت و دو تا پله هم پایین افتاد اما محافظان وی را جمع کردند با این سخنرانی بنیصدر روحیه بچهها پایین آمده بود.
شهید بهشتی: ای کاش من هم مثل شما از اسلام و انقلاب و کشور دفاع میکردم
سردار فضلی اظهار داشت: در همین حال و هوا گفتند که شهید بهشتی می خواهد بین نماز ظهر با بچهها صحبت کند ایشان بین نماز به رزمندگان گفت "ای کاش من هم مثل شما سلاح به دست میگرفتم و از اسلام و انقلاب و کشور دفاع میکردم ای کاش من هم در سنگر زندگی میکردم" وقتی صحبتهای شهید بهشتی تمام شد اصلا فضای جلسه عوض شد و روحیه بچهها مضاعف شد چند ساعت پیش امام طاغوت سخنرانی کرد و الان امام نور، تفاوت از کجا تا کجا بود. بعد از سخنان شهید بهشتی ساعت دو بود که رادیو پیام امام را قرائت کرد که گفته بود "چنین سیلی به گوش صدام خواهیم زد که دیگر از جایش بلند نشود" وقتی این پیام امام با این صلابت به بچهها رسید شور و شعف وجود بچهها را فرا گرفت.
بنیصدر در دو جبهه تنور جنگ را داغ کرد
فرمانده قرارگاه امام هادی (ع) گفت: بنیصدر در دو جبهه تنور جنگ را داغ کرد یکی در جبهه خارجی و در مواجهه با عراقیها و دیگری در داخل کشور که از منافقین و ترورها حمایت میکرد. بنیصدر در غائله 14 اسفند 59 و بعد از آن آنقدر به روش خود ادامه داد تا اینکه در خرداد همان سال امام دستور عزل بنیصدر را داد و مجلس هم حکم بیکفایتی او را صادر کرد و ایشان به همراه رجوی از کشور گریخت و هنوز هم که هنوز است علیه ایران توطئه میکنند.
پایان پیام/
نظر شما