خبرگزاری شبستان: شهادت روحانیون و ائمه جماعات در سنگرهاى مقدس جهاد و دفاع از دین و در محراب گسترده و نورانى جبهههاى حق، خواندن نماز عشق با وضوى خون است و رداى سرخ ائمه جماعات شهید، عَلَمى است که نشان از عاشوراى مجدد تاریخ امروز ما دارد. آنان صداقت و حقانیت رهبرى دینى را با اهداى خون پاک خویش به ثبت رساندند و در کربلاهاى ایران، با تکبیر عشق و ایمان در محراب عشق و حقیقت قیام نمودند و با آغوش باز، شهادت را پذیرا شدند. آرى شهیدان سرفرازى همچون آیات و حجج اسلام جاوید، شاهآبادى، نواب صفوى،موحدی قمی، مفتح و همرزمان به خون غلتیده ایشان با قلبى مالامال از معرفت ناب، نماز عشق را با سلام شهادت به پایان بردند و تا کوى دوست پرکشیدند.
شهید حجت الاسلام هوسی خراسانی در سال 1335هـ.ش در خانواده ای کارگری و متوسط متولد شد آموزش ابتدایی و دبیرستان را در زادگاهش به پایان برد وی که به معارف اسلامی عشق می ورزید، در سال 1352 به حوزه علمیه مشهد وارد شد.وی هوش و استعدادی سرشار داشت و توانست مقدمات صرف و نحو و ادبیات عرب را در مدتی کوتاه بیاموزد در پی آن منطق، فقه و اصول و سطح و بخشی از سطح عالی را نزد استادان حوزه فرا گرفت.
ایشان از ذوق شعری نیز برخوردار بود به طوریکه برخی آثار به جای مانده اش معرف توان شاعری اوست. اخلاقی انسانی و نیک داشت به گونه ای که هر کس با نخستین برخورد شیفته او می گردید نیکان را دوست داشت و به اولیای الهی عشق می ورزید، به ویژه با روح عصر و زمان، حضرت مهدی (عج) پیوندی استوار داشت و عشق به آن امام راستین در دلش جای گرفته و یاد آن حضرت در روان و زبانش جاری بود در دعای ندبه حاضر می شد و چون شیفتگان عاشق، ناله سر می داد.
پیش از آغاز نهضت اسلامی شب ها به مساجد می رفت و به مردم بینش و آگاهی می داد از هر موقعیت، برای هدف والای روشنگری استفاده می کرد و گاه اتوبوس، یا خیابانی را به مجلس وعظ و سخنرانی تبدیل می کرد.شبهای شنبه جلسه تفسیر داشت و با آیات قرآن مردم را آشنا می ساخت، که البته یادداشت های آن گفتار موجود است.
شهید هوسی در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکتی فعال داشت و در پخش نوار و اعلامیه های امام کوشا بود کارهای او از نظر ساواک دور کند. به طوری که یکی از شب های ماه رمضان 1356 تصادفی ساختگی برای دستگیری او ترتیب داد و ایشان را به بازداشتگاه کشاند.پس از پیروزی در پاسداری از دست آوردهای انقلاب از هیچ کوششی دریغ نداشت در مهرماه 1360 در سازمان تبلیغات اسلامی عضویت یافت و از سوی آن سازمان به جهاد سازندگی وردآورد کرج معرفی گردید.
ایشان پس از آن به عضویت بخش فرهنگی آن نهاد درآمد در اواخر این دوره ضمن حکمی از سوی جهاد کرج، مامور حل اختلافات آن منطقه شد و در رفع اختلافات به صورت چشمگیری موفق شد.
در 23 اسفند 1360 بنا به دعوت تلفنی از فرمانداری تهران در حالیکه با دو تن دیگر از جهادگران به نامهای مرتضی یزدی و جواد رجبی عازم فرمانداری بودند در خیابان اسدآبادی توسط منافقین که به لباس پاسداری درآمده بودند؛ اتومبیلشان متوقف گردید و پس از آن با رگبار به شهادت رسیدند، از آنجا که این راهزنان دین و شرف از بدن بی جان این رادمردان نیز وحشت داشتند، جسد مطهرشان را نیز توسط نارنجک آتش زا به آتش کشیدند و بدین سان چراغ عمر آن جهادگر نستوه، پس از 25 سال تلاش به خاموشی رفت.
وی شب پیش از شهادت تا نیمه های شب در مسجدی که اقامه جماعت می کرد مشغول تهیه دفترچه های بسیج اقتصادی برای مردم بود و آن شب را در مسجد امام حسین (ع) خوابید و با شهید یزدی هم پیمان شد که تا مرز شهادت از تلاش و جهاد بازنایستند.صبح زود صدای قرآن او دیگران را از خواب بلند کرد دوستانش به وی گفتند: چرا امروز حالت دیگری داری؟ در پاسخ گفت: من دیشب مهمان امام حسین (ع) بودم و دیگر هیچ نگفت، تا در پی تلفن ناشناس و فرد مجهولی، به طرف فرمانداری تهران حرکت کردند به گفته شاهدان عینی، منافقین خیابان فرعی هشت ستون را بسته بودند و هنگامی که اتومبیل حامل ایشان به آنجا رسید ایستادند و از او کارت شناسایی خواستند، ولی او از دادن کارت امتناع ورزید سرانجام کارت شناسایی وی را گرفتند یکی از منافقین صدا زد خودش است و ناگاه رگبار آتش به سوی آنها باریدن گرفت و سپس ماشین یکپارچه آتش شد و هر سه تن به شهادت رسیدند و منافقین پا به فرار گذاشتند.
پایان پیام/
نظر شما