بستن بند به پای دین به بهانه ناشناخته بودن امور خدایی

اعتقاد غلط و تفسیر اشتباه اصول دین باعث شد که با باز شدن هر بند از پای طبیعت، بندی به پای دین بسته شود و بشر غیر متمدن، امور دارای دلیل را عادی و طبیعی دانسته و و امور با علل ناشناخته را خدایی!

خبرگزاری شبستان: سکولاریسم یا گیتی گرایی معنایی وسیع است که به تبع کاربرد آن تعاریف مختلفی می‌یابد. شاید بتوان به عنوان نقطه مشترک همه‌ی این تعاریف، آن را به نوعی فرار از اعتقاد به تاثیر و یا دخالت نیروهای خارج از طبیعت دانست. سکولاریسم در حوزه های مختلف کاربرد دارد که می توان به برخی از آنها اشاره کرد:
سکولاریسم در حوزه سیاست: به این معناست که دولت‌ها نباید لزوما گرایش دینی را در رفتار سیاسی خویش وارد کنند. بلکه در هر حکومتی باید نهاد دینی از نهاد اجرایی و حکومتی جدا بوده و نهاد دینی نباید سلطه‌ای بر حکومت داشته باشد بلکه امر باید برعکس باشد.
سکولاریسم در حوزه اخلاق: به این معناست که اخلاق فرد به دین او ربطی ندارد. این شاخه در حوزه اجتماعی بسیار رشد کرده و نفوذ آن در جوامع دینی نیز مشهود است. اعتقاد به اینکه انسان خوب بودن ربطی به دیندار بودن ندارد و اعتقاد به اینکه دین شخص تاثیری در اخلاق وی ندارد از جمله نتایج این شاخه است.
سکولاریسم در حوزه علم: اعتقاد به اینکه اگر علوم بخواهند در پیشرفتشان تحت سلطه‌ی دین باشند محدود می‌شوند. نتایج این تفکر توجیه هر رفتار غیر دینی در مسیر پیشرفت علم است.
سکولاریسم در حوزه هنر: زیبایی هنر وامدار دینی بودن آن نیست. می‌توان یک اثر مستهجن اما هنری و زیبا خلق کرد که اگرچه که ارزش دینی ندارد اما از نظر هنری ارزشمند است.
هالی اوک در در کتاب «سکولاریسم انگلیسی»، می‌گوید: سکولاریسم شیوه زیستن است که شالوده‌ی آن را انسان صرف تشکیل می‌دهد و برای کسانی است که باورهای مذهبی و خرافی را غیرقابل اطمینان و غیر قابل باور یافته اند.
 

بنابراین، سه دلیل برای گرایش به سکولاریسم می توان برشمرده:
فرار از خرافات، غیر قابل اطمینان بودن باورهای مذهبی و غیر قابل باور بودن باورهای مذهبی
البته جز این دلایل موارد دیگری نیز در تمایل به این نوع از تفکر وجود دارد:
ملموس نبودن نتیجه در امور دینی چراکه بسیاری از مطالب دینی هست که نتایج آن از طریق حسی مشخص نمی‌شود. به عبارت دیگر نتایج دنیوی محسوسی ندارد و لذا بشر قادر به ارزیابی آن توسط حواس دنیایی خود نیست.

 

تجربه ملموس بشری و رهاورد ناملموس دین
برخی امور دینی هست که خلاف تجربیات ملموس بشر است. یعنی تجربه‌ی دنیوی بشر آن را اشتباه درک می‌کند و دین آن را صحیح می‌داند. اختلاف دنیای سکولار غرب با دنیای اسلامی بر سر مسائلی مانند دیه زن و مرد بر این اساس شکل گرفته است.
این سه عامل را می‌توان به عناصر دینی گرایش به سکولاریسم تفسیر کرد. از طرفی گرایش به سکولاریسم عناصر دنیوی هم دارد.
قطعیت و مطمئن بودن برخی علوم بشری: به عنوان مثال قانون‌های ریاضی در نهایت اطمینان و استحکام هستند و قوانین فیزیک با درصد بالایی از اطمینان در زندگی بشر کاربرد یافته است. دیگر علوم نیز با بهره گیری از قوانین ریاضی و اعتماد به آنها نتایج عملی و عینی به بار آورده‌اند و برای بشر اطمینان بخش شده‌اند.
عینی بودن و ملموس بودن نتیجه در علوم بشری: علوم مادی و بشری برای بشر قابل ارزیابی است. هنگامی که بر اساس فرمول های ریاضی و فیزیک، یک هواپیما به آسمان پرواز کرده و در نهایت صحت به زمین می‌نشیند، نتیجه‌ی صحت این علوم کاملا ملموس و روشن است.
در این میان نمی توان از عوامل انگیزه ساز برای برخی افراد مستعد به مظنور جذب اندیشه های سکولار شدن، غافل بود، عواملی همچون قانع کننده نبودن رفتار علما و روحانیون دین چراگه بعضا رفتارهای غیر علمی و غیر حکیمانه از برخی دین مداران بخصوص در حوزه کلیسا بر موج سکولاریزم دامن زده است.

  

تفکر اشتباهی که بشر الهی را به بشر سکولار تبدیل کرد
اعتقاد غلط و تفسیر اشتباه اصول دین باعث شد که با باز شدن هر بند از پای طبیعت، بندی به پای دین بسته شود. بشر غیر متمدن، امور قانونمندی را که دلیل آن را می‌دانست به عنوان امور عادی و طبیعی می‌شناخت و اموری که علت آن را نمی‌دانست امور خدایی.
اگر با خود صادق باشیم رد پای این تفکر را در رفتار روزمره خود نیز می‌بینیم. ما کارهایی را کار خدا می‌دانیم که علت آن را نمی‌دانیم. اگر به ناگاه اتوموبیلی که ممکن بوده به شخصی برخورد کند مسیرش عوض شود، این امر را کار خدا می‌نامیم. اما اگر مسیر خود را عوض نکرده و به شخص برخورد کند آن را امری طبیعی و مقید به قوانین فیزیک و طبیعی می‌دانیم.
این تفکر در بسیاری از انسان‌های این عصر نهادینه شده و یگانه منشأ سوق بشریت به سکولاریسم همین است. بشر فلسفه ناخوانده و عدم تفسیر عقلانی دین در جامعه عامل این تفکر بدوی در الهیات است. بشری که اینچنین می‌اندیشد محکوم به سقوط در سکولاریسم است چرا که در عالم همه‌چیز اسباب و عللی دارد. اگر بشر هر آنچه را اسباب و عللش را نمی‌داند به خدا نسبت دهد دیری نخواهد پایید که اسباب و علل این پدیده نیز روشن خواهد شد و محدوده‌ی خدای بشری محدود تر می‌شود.

 

فلسفه اسلامی چگونه گرایش به سکولاریسم را مهار می‌کند؟
در فلسفه اسلامی، تبیینی از عالم ارائه می‌شود که می توان آن را صحیح ترین تفسیر از دین دانست. تفسیری که هم با‌ آموزه‌های دینی و سنت شیعی اسلام هماهنگ است و هم آنچنان عقلانی است که ایمان را در مقابل طبیعت قرار نمی‌دهد.
در فلسفه‌ی اسلامی، کارها بین خدا و طبیعت تقسیم نمی‌شود. همه‌ی امور طبیعت عللی طبیعی دارند. هر آنچه در عالم اتفاق می‌افتد چه در زمین و چه در آسمان همه و همه کار طبیعت است. و همه و همه تحت قوانین فیزیک و ریاضی. اگر هم برخی از آنها علت مشخصی ندارند به این خاطر نیست که خدا آنها را انجام داده بلکه صرفا به این خاطر است که ما علت آنها را کشف نکرده‌ایم. امام صادق (ع) می‌فرمایند: «أبی الله أن یجری الأمور إلا بأسبابها فجعل لکل شئ سبباً؛ خداوند امتناع دارد از این‌که امور را جز از راه اسباب آن فراهم آورد لذا برای هر چیز سببی قرار داده است»
در حکمت اسلامی، ربط خداوند به عالم در این نیست که در برخی امور عالم دست برده و آن را از مسیر طبیعی خود خارج کند، بلکه برعکس خداوند هیچ امری از امور عالم را از مسیر علّی خود خارج نمی‌کند.

 

اما ربط خداوند با عالم چیست؟
حکمای مسلمان، عالم را یکسره وابسته به خداوند می‌دانند. قوام و دوام عالم، قوانین عالم، وجود عالم و بود و نبود آن همه آنچنان به خداوند وابسته است که شعاع خورشید به خورشید. همانطور که شعاع خورشید وجودش همواره وابسته به خورشید است وجود عالم نیز آن به آن و لحظه به لحظه از مجرای فیض الهی سرچشمه می‌گیرد. لذاست که الهیات فیلسوفان مسلمان، مخالف و معاند طبیعیاتشان نیست و قوانین طبیعت را مقابل با قدرت خداوند نمی‌داند و از طرفی عالم را یکسره وابسته به خداوند دانسته و عالم هستی را جریان هستی و نور الهی می‌داند.
این تفکر نه جایی برای سکولاریسم گذاشته و نه انگیزه‌ای برای گرایش به آن برای بشر باقی می‌گذارد. پس می‌توان گفت که علت اصلی گرایش به سکولاریسم دوری از آموزه‌های صحیح دینی و گرایش به تفاسیر من درآوردی و غلط از دین است.
پایان پیام/
 

کد خبر 185931

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha