به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان: نشست «رویکردی نو به اعتباریت هنر بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی» به همت گروه فلسفه هنر و ارتباطات مجمع عالی حکمت اسلامی عصر دوشنبه، ۲۶ آبان با ارائه «عبدالله فتحی» برگزار شد.
فتحی در ابتدای این نشست با بیان اینکه به اعتقاد فرمالیستها ویژگی ذاتی هنر این است که صورت آن موجب ادراک زیبایی می شود، گفت: به نظر آنها مولفهی اصلی یک اثر هنری فرم آن است؛ اما در مقابل این تعارف؛ تعاریف غیر ذاتگرا هم هست که به دلیل تحقق جریانهای هنری از قرن هجدهم به بعد به وجود آمد، از سوی دیگر تعریفی نیز تحتتاثیر نگاه «ویتگنشتاین» وجود دارد چراکه او بر اساس دیدگاهی که در فلسفه مبتنی بر بازیهای زبانی دارد معتقد است که بر همین پایه و اساس نگرشی در فلسفه هنر پیدا می شود.
استاد دانشگاه باقرالعلوم (ع) تصریح کرد: مکاتب مختلف هنری در دوره مدرن وجود دارند؛ حال اگر در این بین پست مدرن را نیز به عنوان یک جریان بپذیریم که فیلسوفان غربی می پذیرند در این صورت متضمن اثر هنری عجیبی است؛ در دوره باستان عقیده این بود که زیبایی طبیعی وجود دارد و فرد به عنوان یک هنرمند باید این زیبایی را در قالب نقاشی یا مجسمه روایت کند اما هنرمندانی که به ویژه از قرن هجدهم به بعد فعالیت کردند مولفههای مختلفی را در مورد اثر هنری زیر سوال می برند تا حدی که حتی عنصر لذت زیباییشناختی در اثر هنری نیز برای آنها محل تردید بوده و آن را هم زیر سوال میبرند.
وی افزود: گاهی برخی می گویند لازم نیست اثر هنری، ادراک زیباییشناسی را در پی داشته باشد بلکه متمرکز بر این دیدگاه می شوند که هنر چیزی است که ساخته می شود، یعنی یک مصنوع و محصول فعالیت انسانی است؛ برخی هنرمندان نظیر «مارسل دوشان» و «مائوریتزیو کاتلان» آثار حاضر و آماده را معرفی می کنند و می گویند این اثر هنریِ من است و استدلال می کنند که چه کسی گفته که حتما در امر هنر باید چیزی ساخته شود و همین که اثر متضمن ایده برای من باشد یعنی هنری است؛ مساله این است که چنین دیدگاههایی در فضای اجتماعی نیز پذیرفته شده است.
فتحی گفت: رویکرد دیگر این است که اساسا محصولی را به عنوان اثر هنری می دانیم که منجر به تحول در عالم هنر و آفرینش هنری شود و نهاد هنر هم آن را بپذیرد، این نگاه و تعریف؛ نهادی است و چون در تاریخ نهادهای هنری به شکل های مختلفی در جوامع و با مولفه های متفاوتی امر هنری را می پذیرفتند باید بگوییم تا حدود زیادی هنر به این وابسته بود که نهاد هنر چه می خواهد.
این پژوهشگر تصریح کرد: در تعاریف غیر ذاتگرا نیز تعاریف تاریخنگر را داریم که میگویند باید به تاریخ هنر نگاه کنیم، چیزی شبیه به نگاه و دیدگاه نئو ویتگنشتاینها؛ آنها میگویند که چیزی که امروز تحت عنوان هنر وجود دارد به راحتی ایجاد نشده است؛ ما میتوانیم به امری که در روزگار کنونی، هنر محسوب می شد هنر بگوییم و بعد به دوره قبل نگاه کنیم و متوجه شباهت هایی میان این دو دوره شویم و نهایتا ادامه دهیم تا به هنرهای اولیه که در تاریخ بشر وجود داشته است، برسیم؛ این فرآِیند تاریخی برای ما معرف یک پیوند خویشاوندی است اما نکته این است که تاریخ، فرهنگ و جامعه بر معنای هنر اثرگذار هستند.
وی ادامه داد: معنای هنر این است که به آنچه که در تاریخ هنر رخ داده بنگیریم و آنچه را که اتفاق افتاده از نظر بگذرانیم و راهی جز این نداریم؛ ماهیت هنر ثابت نیست بلکه یک ماهیت سیال تاریخی است و عصر به عصر و فرهنگ به فرهنگ تغییر کرده است؛ بنابراین، کسانی که رویکرد ذاتگرا دارند با توجه به این تاریخ نمی توانند هنر را تعریف کنند.
فتحی در ادامه بیان کرد: رویکرد دیگر؛ رویکرد پراگماتیستی و کارکردگرایانه است که محصول هنری را چیزی می داند که کارکرد زیبایی شناختی دارد؛ یعنی برای ادراک زیباییشناختی تولید میشود؛ به اعتقاد آنها کارکرد زیباییشناختی با توجه به جوامع، فرهنگها و انسانهای مختلف؛ متفاوت خواهد بود لذا در اینجا می شود صحبت از ذات واقعی و عینی برای اطلاقات هنر یافت.
استاد دانشگاه باقرالعلوم (ع) افزود: با مقدماتی که مطرح شد می توانیم نگاه اجمالی به تعریف هنر، تاریخ هنر و فلسفه هنر داشته باشیم؛ برای مثال اگر رویکرد ارسطویی نسبت به هنر را بپذیریم می گوییم هنر محصول امر هنری و چیزی است که تقلید از واقع باشد؛ اگر رویکرد کلاسیک و ذاتگرا در این بحث را مورد توجه قرار دهیم و تبیین کنیم و برای مثال بگوییم هنر چه بوده است؟ در این صورت هنر در معنای سنی و رایج خودش در دسته سوم علوم قرار می گرفته است؛ علوم دو دسته نظری و عملی داشتند؛ بر اساس نظر ارسطو هنر نوعی صنعت است و ما بر اساس همین اصطلاح می توانیم رویکردهای مختلفی را نسبت به هنر در نظر بگیریم.
وی افزود: یک رویکرد این است که بر اساس تعریف مذکور هنر را در این قالب تحلیل کنیم کما اینکه بسیاری از پژوهشگران در همین زمینه گام برداشتند؛ اما برای اینکه چنین رویکردی پذیرفته شود باید به اندازه ای رویکرد اول را هم قبول کنیم که از دل آن تازه نگاه جدیدی متولد می شود که طی آن بیان همه مولفه های واقعی شامل همه آثار هنری میشود و سخت است که در این بین تفکیک کنیم یا از سوی دیگر باید دایره معنایی بسته ای را در نظر بگیریم و بر اساس آن بگوییم هنر چیست؛ مثلا می گوییم هنر؛ محاکات دارد و برای مثال آن دسته از چیزهایی که محاکات ندارند اصلا هنری نیستند اما بعد در این میان جوامع هنری دقیقا همین آثار را هنر محسوب کردند و نزاعی میان فلسفه هنر و شما به عنوان یک فیلسوف هنر و کسانی که این دیدگاه را قبول ندارند شکل گرفت و باقی ماند و حل شدنی هم نیست.
فتحی در ادامه تصریح کرد: دقیقا اینجاست که با نظریه ادراکات علامه طباطبایی مواجه میشویم که به نظر نقطه ورود و باب جدیدی است چراکه مباحث تازه ای را در جریان رئالیسم فلسفه هنر راهگشایی می کند؛ اما پیش از ورود به بحث باید توجه کنیم که به رئالیسم در رویکرد فلسفه اسلامی میشود همان رئالیسم کلاسیک گفت؛ به بیان دیگر واقعیتی را می پذیرد و میگوید این واقعیات خارج از ذهن مستقل از فاعل شناسا وجود دارد که قابل شناسایی بوده و شناخت های ما نسبت به این واقعیات صادق هستند؛ همچنین ادارکات ما از آن واقعیات تقسیم به صادق و کذب می شود و البته خود گزاره های صادق هم تقسیم به گزارههای بدیهی و نظری میشوند؛ گزارههای نظری ارجاع به گزاره های بدیهی مییابد.
علامه طباطبایی روش جدیدی را در رئالیسم مطرح کرد، ایشان در رساله ادارکات اعتباری و در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم این نظر را بسط داد و معتقد بود که ما تاکنون در فلسفه گزارههایی را مبنا قرار می دادیم و با آنها کار داشتیم که همین گزاره ها بدیهی و نظری بودند
استاد دانشگاه باقرالعلوم (ع) افزود: علامه طباطبایی روش جدیدی را در رئالیسم مطرح کرد، ایشان در رساله ادارکات اعتباری و در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم این نظر را بسط داد و معتقد بود که ما تاکنون در فلسفه گزارههایی را مبنا قرار می دادیم و با آنها کار داشتیم که همین گزاره ها بدیهی و نظری بودند؛ به بقیه گزاره ها و گزارههایی که دراین دایره نمی گنجیدند توجهی نمی شد، ما می گوییم واقعیت همین است، که می شود در قالب همین گزاره های صادق بیان کرد؛ اما فراتر از این نوعی واقعیات هستند که انسانها آن را می سازند که در گزاره های صادق نمیآیند چراکه معطوف به غایاتی طراحی میشوند تا در زندگی مورد استفاده قرار بگیرند که باید مورد توجه باشند.
وی ادامه داد: علامه طباطبایی می گوید منظورم از ادراکات اعتباری، تصدیقاتی است که در این تصدیقات یک مصداق غیرواقعی را به یک مفهوم نسبت می دهیم، مثلا مفهوم شیر به معنای آن حیوان درنده ای که در جنگل است هم مصادیقی دارد به عنوان یک مفهوم ماهوی اما گاهی در تصدیق و گزاره ای یک مصداق را برای این مفهوم تصدیق میکنید و می گویید این از مصادیق آن است که به هیچ وجه در دایره مصادیق حقیقیاش نیست مثلا می گویید این فردِ انسان شیر است؛ منظور این نیست که او درنده است بلکه مثلا شخصی به دیگری می گوید او شیر است تا او را تحریک کند که نباید بترسی یا تحریک کند که نباید کاری را انجام دهی.
این پژوهشگر تصریح کرد: تصدیقات اعتباری تصدیق به این است که مصداق غیر حقیقی برای یک مفهوم داخل در دایره مفهومی آن مفهوم بشود و برای این تصدیق صورت میگیرد که یک فایده عملی و استفده ای از آن می کنیم؛ این ادراک اعتباری است که در ادبیات نمونه های فراوانی از آن وجود دارد؛ علامه طباطبایی در توضیح دیگاه اش این طور توضیح می دهد که مثلا گزاره علی شیر است گزاره صادق یا گزاره کاذبی است؟ با توجه به اینکه گزاره ها صادق، بدیهی و نظری هستند هیچ یک نیستند در نتیجه در تحلیل رئالیسم سنتی و رئالیسمی که قبل از علامه بود این رویکرد علامه به گزاره های اعتباری دیده نمیشود اما در مقابل از این گزاره ها استفاده می کنیم و مثلا می گوییم واقعا این شخص رئیس است، این شخص ماه است؛ این واقعیت چه نوع واقعیتی است؟ کدام بخش از رئالیسم این مساله را توضیح می دهد؟ علامه طباطبایی می گوید این واقعیت ادعا است؛ در واقع علامه رویکردی جدیدی در قالب رئالیسم ادعایی ایجاد کرده است.
استاد دانشگاه باقرالعلوم (ع) گفت: اگر با توجه به نگاه علامه طباطبایی سراغ هنر برویم و اگر هنر بتواند مفهوم حقیقی داشته باشد؛ تعریفی که مطلوب ما را برآورده می کند میتوان اینطور با حرف علامه تطبیق داد که دیدگاه علامه باب بحث در مورد اطلاق اعتباری هنر را گشود؛ به این معنا که به صورت ادعایی هنر را بر چیزی اطلاق می کنیم که راه را برای ما باز می کند و این معنای ذاتی برای هنر را باید در نظر بگیریم و همچنین یک معنای ابتکاری و اعتباری برای هنر و آنچه را هم که برخی در مورد هنر بیان می کنند شامل معنای قدیم آن نمی شود.
وی تصریح کرد: اینکه فردی بگوید افراد قبلی چیزی نگفتند و هنر همین است که من میگویم، دقیقا از همین جا دیدگاه علامه وارد می شود؛ ما می توانیم تلاش علامه برای توسعه رئالیسم در مکتب خودمان را ادامه دهیم، یعنی بگوییم که اصلا آیا اعتبار این چیزی است که علامه گفته است؟ البته که تحت دسته بندی سنتی بدیهی و نظری و معرفت شناسی صادق و کاذب قرار نمی گیرد، جریان صادق و کاذب داریم که به آن شکل نیست؛ در این بحث برخی تحقیقاتی را انجام دادند و تلاش کردند که از نظر علامه درباره اعتباریات و تعریف و تحلیل ایشان را فرض گرفته و گامی فراتر بروند امر اعتباری و ادارک اعتباری طبق تحلیلی که اشاره شد، به نتایجی می رسید و طبق آن نتایج تحلیل این می شود که انسان در جهان شناختی و معنایی خودش هویتهای معنایی را برای یکسری امور ایجاد می کند و به آنها با این هویت های معنایی یک شیئیت جدید می دهد، اگر با ادبیات فلسفه کلاسیک توضیح دهیم این می شود که در نظریه ارسطو و در مورد نظریه صورت، ارسطو معتقد است که عقل فعال در عالم تحت قمر، وقتی دارد خالقیت و آفرینشگری می کند می آید و صورت سیب را ایجاد می کند، چه زمانی ایجاد می کند؟ این زمینه تحقق دارد، آن ماده، مادهی موضوع صورت سیب است، شیء سیب و سبب می شود سیب در عالم تحقق یابد و وقتی که تحقق یافت موادی که ذیل آن هستند خاک و آب و ... اهمیتی ندارند بلکه شیئیت جدید است که عالم واقع را می سازد.
فتحی ادامه داد: در عالم شناخت و ذهن فاعل شناسا در ایجاد هویت معنایی و اعتباری همین اتفاق می افتد؛ یعنی یک هویت معنایی را به یک شیء می دهیم معنای آن شی و شیئیت آن تغییر می کند، یک عاشق که به معشوق خود معنایی را می دهد؛ لیلی شیء مادی و انسان است با تمام ویژگی هایی دارد اما این معنا از لیلی فقط برای مجنون است، عاشق، چنین نمایی از معشوق ایجاد می کند و جهان ذهن خود را با شیئیت جدید می سازد؛ این اتفاق در جوامع انسانی رخ می دهد؛ لذا در مورد هنر نیز می توان همین رویکرد را مطرح کرد که هنر نسبت به جوامع و فرهنگ های مختلف در تاریخ معانی متعدی یافته است و به یَد معتبره می تواند متفاوت باشد و البته می توان ویژگی مشترک هم پیدا کرد اما تاکید بر این است که هنر اعتباری است نَه به معنایی که علامه طباطبایی مطرح کردند که بگوییم معنای حقیقی هنر و معنای اعتباری و مصادیق ادعایی دارد که منجر به اشکالاتی میشود، بلکه ناظر بر نگاه علامه می توانیم بگوییم هنر ساخته می شود توسط جامعه که عمدتا جامعه هنری در آن تاثیرگذار است و در این جامعه که پذیرفته شد معنای ساخته شدهی امر هنری که ویژگی های مختلفی هم ایجاد میکند ممکن است ادراک زیباییشناختی ایجاد کند که در دوره قبل اصلا حتی منفور بوده است، مثل تفاوتی که در ادراک زیبایی در دوره رنسانس یا دوره چیزی ادراک زیبایی شاختی ایجاد کند و در دوره قبل اصلا منفود بوده است، مثل تفاوتی که در ادراک زیبایی در رنسانس داریم.
استاد دانشگاه باقرالعلوم (ع) گفت: برای مثال حرکت جوهری برای انسان در عالم هنر تاثیر گذار است، در جوامع مختلف انسان های مختلفی هستند، بر اساس نظریه حرکت جوهری، دیدگاه نسبت به رویکردهایی که مثلا در غرب وجود دارد تغییر می کند و به شما کمک می کند که نسبت به این رویکردها چگونه حرکت کنید و جلو بروید؛ همه این موارد به لطف مباحثی بود که علامه طباطبایی در نظریه ادراکات اعتباری مطرح کرد و این جرات را به ما داد که در رئالیسم سنتی وکلاسیک فراروری داشته باشیم و ان را بسط دهیم.
نظر شما