در اصل، اصطلاح «جامعه بینالملل» به مجموعهای از کشورها، دولتها، سازمانهای بینالمللی، قوانین حاکم و نیز جامعه مدنی جهانی اطلاق میشود؛ جامعهای که بهعنوان بازیگری با نفوذ روبهافزایش در سیاستگذاریها و شکلدهی به افکار عمومی در کشورهای آزاد و دموکراتیک نقش ایفا میکند.
این تعریف وسوسهبرانگیز است که بپرسیم: پس «جامعه عربی» چه؟ ما بیش از ۲۰ کشور داریم، قدیمیترین سازمان منطقهای، مجموعهای از پیمانها و قوانین فرامرزی، جوامع مدنی با توان و اثرگذاری متفاوت، بازیگران غیردولتی و افکار عمومی که هنوز بهعنوان بازیگری پایدار و مداوم وارد عرصه نشده است. چرا در معنای سیاسی این اصطلاح و جدا از کاربرد رایج آن در علوم اجتماعی، کمتر سخنی از «جامعه عربی» به میان میآید؟
کشورهای عربی همزمان با آغاز جنگ نسلکشی علیه غزه، با درخواست از جامعه بینالمللی برای مداخله بهمنظور توقف جنگ، ارسال کمکها و حل بحران همراه شدند. این خوب است، بهویژه وقتی که «جامعه بینالمللی» در غفلت و بیعملی خود غوطهور بود. اما با تداوم جنگ، طولانیشدن آن، افزایش هزینهها و تبدیل شدنش به عاملی برای شرمساری دولتها در برابر ملتهایشان، لحن رسمی اعراب تندتر شد: انتقاد از جامعه بینالمللی، محکوم کردن ناتوانی و کوتاهی آن، متهم کردنش به استانداردهای دوگانه و مسئول دانستنش در قبال فاجعه.
اما اگر منصفانه نگاه کنیم، تقریباً تمام کشورهای جهان جز واشنگتن محاصره و قحطی را محکوم کرده و خواستار پایان جنگ شدهاند. در غرب، خیابانها شاهد گستردهترین و پایدارترین منظمترین و مداومترین اعتراضهای مردمی هستند، رسانهها روایت اسرائیلی را زیر سؤال بردهاند و اسرائیل روزبهروز منزویتر شده است.
ادامه دادن به انتقاد از جامعه بینالمللی، روشی انحرافی است که دولتهای عربی در پیش میگیرند تا از نام بردن واقعی مقصر اصلی یعنی آمریکا به عنوان عامل کشتار، قحطی و تعطیلی فرصتهای حلوفصل و دیپلماسی شانا خالی کنند. به جای اینکه بگویند «واشنگتن مشکل است، نه راهحل». این بازی رقتانگیزی است که نشان از ناتوانی مطلق دارد.
حالا بیایید مواضع «جامعه بینالمللی» و «جامعه عربی» را مقایسه کنیم. شدیدترین محکومیتها از برخی اجزای جامعه بینالمللی صادر شده، با جزئیات نه کلیگویی. کشورهای آفریقایی، آمریکای لاتین و اروپایی جسارت بیشتری در توصیف واقعیت دارند تا کشورهای عربی.
هیچ کشور عربی، رژیم صهیونیستی را به دادگاه لاهه نکشاند، اما آفریقای جنوبی این کار را کرد. در جهان، تظاهرات به سفارتهای اسرائیل و آمریکا یا بنادر صادرات به رژیم صهیونیستس نزدیک میشوند، اما در هیچ کشور عربی چنین اجازهای داده نشده است.
برخی میگویند نیازی به تظاهرات در جهان عرب نیست چون دولتها کوتاهی نکردهاند، در حالی که دولتهای غربی در حال خیانتاند. اما این ادعای «عدم کوتاهی» بهسختی باورپذیر است؛ اگر کوتاهی نکردهاید، بگذارید مردم به خیابان بیایند و از شما تمجید کنند، از چه میترسید اگر واقعاً همقایقید؟
در چندین پایتخت غربی، موج هدفگیری فعالان و حامیان فلسطین کاهش یافته، پرچمها، کوفیهها و شعارهای فلسطینی دیوارها و میدانها را پوشانده است؛ اما در جهان عرب، معترضان تحت پیگردند، بالا بردن پرچم و شعار فلسطینی جرم است و دهها فعال عرب به اتهام همبستگی با فلسطین و برهم زدن «آرامش روزمره» زندانیاند.
برخی میگویند نیازی به تظاهرات در جهان عرب نیست چون دولتها کوتاهی نکردهاند، در حالی که دولتهای غربی در حال خیانتاند. اما این ادعای «عدم کوتاهی» بهسختی باورپذیر است؛ اگر کوتاهی نکردهاید، بگذارید مردم به خیابان بیایند و از شما تمجید کنند، از چه میترسید اگر واقعاً همقایقید؟
دولتهای عربی به جای «دیپلماسی برای کمکرسانی»، به «کمکرسانی دیپلماتیک» بسنده کردهاند، نه تحریم، نه قطع رابطه، نه فشار اقتصادی. حتی همین کمکرسانی نیز مبهم و فاقد شفافیت است؛ دستکم شش کشور عربی هرکدام ادعا میکنند که بزرگترین کمککنندهاند، با درصدهای اغراقآمیز و اصلاً خود موضوع کمکرسانی جای بحث دارد، زیرا تداوم قحطی و مرگ کودکان، زنان و سالخوردگان بر اثر گرسنگی، شاهدی بر شکست کامل است.
برخی کشورهای غربی و لاتین حتی تهدید به تعلیق روابط یا اجرای آن کردهاند، در حالی که در جهان عرب، نه توافقی لغو شده، نه معاملهای متوقف؛ بلکه حتی حجم همکاری اقتصادی با اسرائیل در برخی موارد افزایش یافته است.
در زمانی که رسانهها و خبرنگاران جهانی برجسته از حمایت کامل روایت اسرائیلی به سمت نقد، محکومیت و افشای توحش و نسلکشی حرکت کردهاند، برخی رسانههای عربی در نفاق و تملق غوطهورند و همچنان همچنان در دام مداهنه با قدرتها و شیطانسازی از مقاومت گرفتارند. آنها با مفاهیم کرامت، آزادی و رهایی دشمنی ایدئولوژیک دارند. و این مایه تأسف است، نه تعجب؛ کسی که به بردگی خو گرفته، زبان آزادگان را بلد نیست.
در حالی که واشنگتن از شدت نگرانی و بدبینی نسبت به انزوای رژیم صهیونیستی در سطح جهانی سخن میگوید و دولت نتانیاهو را به اندیشیدن به رفع آن ترغیب میکند، دولت ترامپ همچنان از احتمال عادیسازی روابط بین این رژیم و شش کشور عربی سخن میگوید و همه کشورهای عربی، دور و نزدیک، را به سوار شدن بر قطار ابراهیم تشویق میکند. زیرا اگر بتواند این کشورها را به سازش وادارد، شکافی بزرگ در دیوار انزوای بینالمللی اسرائیل ایجاد کرده است و بعد، همانها با زبان نقد جامعه بینالمللی، میکوشند جامعه عربی را از بار مسئولیت در تداوم و طولانیشدن این فاجعه تبرئه کنند.
نظر شما