شکل گیری نظم جدید منطقه‌ای : درسایه جنگ  اسرائیل – ایران

رژیم صهیونیستی  بدلیل نداشتن عمق استراتژیک و وجود دشمنان زیاد همواره با تهدید وجودی و بقاء روبرو بوده است، به همین دلیل ثبات در غرب آسیا به تثبیت جایگاه اسرائیل در منطقه و عادی‌سازی روابط بین کشورهای خاورمیانه و اسرائیل بستگی دارد. جمهوری اسلامی ایران به عنوان پرچمدار مقاومت ضد آمریکایی مانع اصلی تحقق «نظم ابراهیمی» و عادی‌سازی روابط اعراب و اسرائیل همچنان باقی خواهد ماند. گرچه آمریکا واسرائیل درتلاشند که با تضعیف ایران و حذف آن از رقابت قدرت منطقه ای، راه را برای «نظم نو» در منطقه هموارتر سازند.

داود احمدزاده کارشناس مسائل غرب آسیا در مقاله‌ای برای گروه بین الملل خبرگزاری شبستان درباره جنگ اخیر بین اسرائیل و ایران، نوشت: از ابتدای تاسیس رژیم صهیونیستی، خطر انزوا، تهدید جدی برای دولتمردان آن بوده است. این رژیم  بدلیل نداشتن عمق استراتژیک و وجود دشمنان زیاد همواره با تهدید وجودی و بقاء روبرو بوده است. به طوریکه عدم شناسایی این رژیم به عنوان موجودیت مستقل ازسوی کشورهای عربی واسلامی  بقای آن را به حمایت های همه جانبه غرب به ویژه آمریکا گره زده است.

با توجه به این تهدیدها، «دیوید بن گوریون» دکترین اتحاد پیرامونی را در جهت خروج از انزوا در برابر اتحاد دول عربی مطرح کرد. چارچوب اصلی این دکترین گسترش روابط با دولت‌های مسلمان غیرعرب بود.

۳ رکن اصلی استراتژی پیرامونی اسرائیل، بر ارکان نظامی، اطلاعاتی و دیپلماسی استوار بوده که در پیشبرد آن از راهبردهای غافلگیری، انتقال جنگ به داخل سرزمین دشمن و ابتکار عمل بهره گرفته شد. باتوجه به این استراتژی، اسرائیل در جهت بقاء و دوام خود نیاز جدی به همکاری نظامی با یک ابرقدرت منطقه ای داشت. بنابراین جهت اجرای این راهبرد با کشورهای پیرامون مرزهای اعراب مثل ترکیه، ایران و اتیوپی متحد شد و امروز پس از ۶ دهه، این دکترین با تغییرات منابع تهدید پی گیری می شود.

در واقع با وقوع انقلاب اسلامی در ۱۹۷۹وگسست اتحاد میان ایران واسرائیل سر آغاز تغییرات درنظم بنیادین مدنظر غرب بود. ایران با خروج از اتحاد استراتژیک با غرب به دشمن شماره یک منافع آمریکا واسرائیل در خاورمیانه وشمال آفریقا تبدیل شد.

 پس از آن هم شکل گیری محور مقاومت پس از بحران لبنان وجنگ گسترده با نیروهای اشغالگر آمریکائی واسرائیلی منجر به آزاد سازی بیروت وتحکیم قدرت حزب الله لبنان گردید.

 در پی آن شاهد ظهور حماس بعنوان نیرو پیشرو ومبارز در قبال اشغالگری در غزه ونیز سرزمین‌های اشغالی بودیم. شکست های پی درپی رژیم صهیونیستی در مقابل حزب الله لبنان وحماس شرایط برای جنگ گسترده تر منطقه ای با حمایت کامل ترامپ برای تحکیم قدرت منطقه‌ای وتضعیف محور مقاومت بوجود آورد. این رویارویی با وقوع حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ شکل واقعی‌تری به خود گرفت.

 به رغم آتش بس در جنوب لبنان جنگ در ویرانه‌های غزه همچنان ادامه دارد. همچنین ورود عنصر جدیدی بنام حوثی  در نبرد  با اسرائیل و بسته شدن باب المندب گذرگاه سوق الجیشی بر کشتی‌های عبوری به سوی سرزمین‌های اشغالی  حلقه محاصره  این رژیم را  تنگ ترنمود. در چنین شرایطی نتانیاهو برای بقای خود در قدرت با همراهی آمریکا جنگی تمام عیاری علیه ایران تدارک دید.

حمله اسرائیل به ایران به طور غیرمنتظره‌ای در شب ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ آغاز شد، اگرچه ماه‌ها هشدارهایی مبنی بر اجتناب‌ناپذیر بودن حمله اسرائیل به ایران داده شده بود.

این درگیری که در یک جنگ ۱۲ روزه به اوج خود رسید، امتداد یک مبارزه طولانی است که بیش از چهار دهه به طول انجامیده است. رویارویی که ریشه در ژئوپلیتیک دارد. اما با پشتوانه ایدئولوژیک، در طول چهل سال گذشته به عنصری اساسی از هویت جمهوری اسلامی تبدیل شده است. سال‌هاست که در پی نابودی اسرائیل به عنوان یکی از اهداف اصلی جمهوری اسلامی مطرح شده است.

این موضع که برخی آن را گسترش نفوذ ایران در میان ملت‌های مسلمان می‌دانند، سیاست‌های منطقه‌ای تهران را شکل داد و منجر به تشکیل محوری از بازیگران غیردولتی موسوم به «گروه‌های مقاومت» شد. این گروه‌ها که توسط محور غربی به عنوان نیروهای نیابتی ایران نامگذاری شده‌اند، یک استراتژی بلندمدت برای مقابله با نفوذ غرب واسرائیل در منطقه خاورمیانه بود.

نتانیاهو به عنوان نخست وزیر افراطی اسرائیلی پس از برگشت ترامپ به کاخ سفید تلاش مضاعفی داشته که اولا پای آمریکا را به جنگ همه جانبه درمنطقه باز کند و ازسوی دیگر به ظن خود با تضعیف محور مقاومت با حمله به ایران در حین مذاکرات با آمریکا به نوعی غافگیر کند.

در نهایت، این استراتژی از طریق روایت «دکترین اختاپوس» در تقابل با ایران، گروه‌های مقاومت در غزه، لبنان و عراق را مورد هدف قرار می‌داد و در عین حال تنها متحد دولتی ایران، سوریه، را به سمت فروپاشی سوق داد. محور غرب و اسرائیل، باتضعیف  نیروهای منطقه‌ای ایران و فرسوده کردن جمهوری اسلامی - که از قبل تحت تحریم‌های شدید بود -  تلاش نمودند که بازدارندگی ایران مبتنی بر گروه‌های مقاومت و قابلیت‌های موشکی را بی‌اثر سازند. آنها با سوءاستفاده از رخنه‌های عمیق اطلاعاتی و امنیتی، در ساعات اولیه حمله، عملیاتی برق‌آسا را ‌آغاز کردند و فرماندهان ارشد نظامی ودانشمندان هسته ای ایران را به شهادت رساندند.

و باغرور کاذب در راستای تضمین برتری هوایی که به دلیل فقدان نیروی هوایی قوی در سایه تحریم چندین ساله تلاش کردند با تحت تاثیر قراردادن پدافند ایران به پیروزی برسند، در این مسیر با ورود بمب‌افکن‌های آمریکایی به حریم هوایی ایران و حمله به تأسیسات هسته‌ای در فردو، نطنز و اصفهان به اوج دشمنی خود را با ملت ایران ثابت کردند.

با این وجود؛ به رغم سانسورشدید رسانه‌ای توان موشکی در ویران کردن مراکز نظامی اماکن اطلاعاتی وامنیتی در سرزمین‌های اشغالی نشان داد که ایران توان مقابله با هر تهدیدی را دارد و می‌تواند قدرت آفندی وپدافندی دربازه زمانی کوتاه بازسازی کند. به طوری که ضرباتی شدید موشکی و پهپادی ایران تحسین خود غربی برانگیخت وسر آغازی بر آتش بس گردید.

 بدین ترتیب، هدف اصلی اسرائیل خنثی کردن تهدید جمهوری اسلامی  محقق نشد. آنها گرچه ادعای  حمله به حساس‌ترین اماکن نظامی و امنیتی کشور را داشتند. با این وجود مراکز مسکونی و زیر ساخت‌ها وحتی بیمارستان‌ها آسیب جدی‌تر دیدند. تعداد شهدای غیر نظامی به مراتب از نظامی بالاتر است.

نظم نوین خاورمیانه

با این حال، آنچه روی داد صرفاً یک عملیات اسرائیل برای خنثی کردن ایران نبود. حمله به ایران آخرین و حیاتی‌ترین گام در راه‌اندازی یک معماری امنیتی جدید برای خاورمیانه و شکل‌دهی نظم سیاسی و اقتصادی تازه‌ای است که می‌تواند قدرت ایالات متحده را به عنوان ابرقدرت جهان در دهه‌های آینده تثبیت کند.

خاورمیانه منطقه‌ای غنی از انرژی ارزان است که توسط حاکمان اقتدارگرایی اداره می‌شود که می‌توانند با یک دستورالعمل واحد و دور زدن بوروکراسی، میلیاردها دلار برای تحقیق و توسعه در صنایع پیشرفته اختصاص دهند. ادغام ثروت نفت خاورمیانه با فناوری پیشرفته آمریکایی و ایجاد یک همکاری استراتژیک با ایالات متحده در این حوزه، صنایع آمریکایی را قادر می‌سازد تا از این فرصت بهره‌برداری کنند و رویای چین برای تبدیل شدن به ابرقدرت فناوری پیشرفته جهان تا سال ۲۰۴۹ را نقش بر آب کند.

در عصری که پیشرفت در صنایع پیشرفته از رشد اقتصادی به عنوان یک اولویت برای ایالات متحده و چین پیشی گرفته است، جایگاه ابرقدرتی آمریکا تنها در صورتی پایدار خواهد ماند که بتواند خاورمیانه را تثبیت کند و از فرصت‌های منطقه به طور بهینه بهره‌برداری کند. مهم‌تر از همه، باید از گسترش نفوذ چین و بهره برداری بالقوه آن از مزایای خاورمیانه جلوگیری کند.

با این حال، ثبات در غرب آسیا به تثبیت جایگاه اسرائیل در منطقه و عادی‌سازی روابط بین کشورهای خاورمیانه و اسرائیل بستگی دارد. در این زمینه، جمهوری اسلامی ایران به عنوان پرچمدار مقاومت ضد آمریکایی و عنصری که ضد سیستم تلقی می‌شود، مانع اصلی تحقق «نظم ابراهیمی» و عادی‌سازی روابط اعراب و اسرائیل  همچنان باقی خواهد ماند. گرچه آمریکا واسرائیل درتلاشند که با تضعیف ایران و حذف آن از رقابت قدرت منطقه ای، راه را برای «نظم نو» در منطقه هموارتر سازند.

تغییرات ژئوپلیتیکی و یکپارچگی اقتصادی

در بحبوحه گذار کنونی خاورمیانه از «بحران» به «توسعه»، ابتکارات ترویج یکپارچگی اقتصادی منطقه‌ای با شدت بیشتری دنبال می‌شوند. پروژه‌هایی مانند «آی‌ام‌ای‌سی» (کریدور هند-خاورمیانه-اروپا) و «کریدور میانی» به عنوان برندهای جدیدی که این ادغام را تسهیل می‌کنند، معرفی شده‌اند و اسرائیل به عنوان یک گره کلیدی، از طریق «چسبندگی اقتصادی» در منطقه تثبیت شده است.

در این سناریو، ایران باید اذعان کند که تغییرات اساسی در نظم امنیتی، سیاسی و اقتصادی منطقه در حال انجام است.

بر این اساس، ایران باید از ظرفیت‌های جغرافیایی و تمدنی خود برای پیشنهاد ابتکارات همسو با پویایی‌های جدید منطقه‌ای و رونمایی از استراتژی‌های کلان مکمل راهبردهای کشورهای همسایه بهره ببرد.

در بحبوحه گذار کنونی خاورمیانه از «بحران» به «توسعه»، ابتکارات ترویج یکپارچگی اقتصادی منطقه ای با شدت بیشتری دنبال می شوند.

مسیر رو به جلو

 در ۱۲ روز منازعه گسترده منطقه ای ایران با اسرائیل  ونیز حامیان غربی آن  بر سر موضوعات منطقه ای ونیز فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران نشان داد که به دنبال گسترش جنگ  و درگیری با همسایگان خویش در منطقه نیست و به رغم پاسخ به آمریکا به دلیل مشارکت در تجاوز اسرائیل و حمله به مراکز هسته‌ای ایران برحفظ تمامیت کشورهای همسایه تاکید دارد.  

این انعطاف‌پذیری که ریشه در «تحمل ذاتی تمدن ایرانی» دارد، فرصت قابل‌توجهی را برای ایران فراهم می‌کند تا خود را به‌عنوان یک بازیگر برجسته منطقه‌ای نشان دهد.

 ۱.تاکید بر حفظ یکپارچگی  وتمامیت ارضی کشورها وعدم دخالت در امور داخلی یکدیگر: ایران خواهان کاهش نفوذ قدرت‌های فرامنطقه‌ای مانند آمریکا و تقویت استقلال کشورهای منطقه است.

۲. امنیت ازنظر ایران درون زا است برای تامین امنیت مشاء نیاز به مشارکت تمام کشورهای منطقه  بدون دخالت نیروهای بیگانه است.

 ۳. غرب آسیا همواره با ائتلاف‌های ساخته وشکننده روبرو بوده و است. ایران معتقد است که ائتلاف‌های موقت و رقابت‌آمیز، امنیت پایدار ایجاد نمی‌کند و همکاری همه‌جانبه ضروری است.

۴. با کاهش نفوذ آمریکا در منطقه و ‌ضعف سلطه آن بر امور خاورمیانه، جایگاه اسرائیل به عنوان قلدر کوچک ‌ ‌سیاست سنتی ‌آن با وجود بی‌ثباتی ناشی از درگیری‌های اخیر در غرب آسیا، این تحولات نمی‌تواند مانع تلاش ‌کشورهای منطقه برای ایجاد نظمی چندقطبی و متوازن در خاورمیانه شود. شکل‌گیری روابط مسالمت‌آمیز ‌میان عربستان و ایران فرآیند مصالحه در منطقه را سرعت بخشیده و نشانه‌هایی از نظم جدید منطقه‌ای ایجاد ‌کرده‌است.

 ۵.ایران بر امنیت همه جانبه وتوسعه اقتصاد محور به جای امنیت محور تاکید دارد: نگاه توسعه محور به سیاست و قدرت می‌تواند زمینه پیشرفت، رفاه و توسعه بیشتر کشورها را فراهم کند.

۶. ایران براعتماد سازی و رفع موانع توسعه پایدار منطقه ای تاکید دارد: در امنیت جمعی، از یک سو امنیت همه کشورهای منطقه مد نظر است و از سوی دیگر سبب اعتماد بیشتر و در نتیجه سبب توسعه و پیشرفت بیشتر کشورها و منطقه خواهد شد.

کد خبر 1825821

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha