خبرگزاری شبستان: وقوع بیداری اسلامی سیاستمداران ترک را برآن داشت تا به این واقعه به مثابه یک فرصت طلایی نگریسته و هرچند مانند جمهوری اسلامی ایران کارکرد الگودهی بنیادین انقلاب در راستای براندازی دیکتاتوری را درابتدا نداشته اند، اما در ادامه دست به کار شده و پروژه الگودهی به کشورهای دستخوش انقلاب را در دستورکار خود قرار دهند. در این مقاله به بررسی واقعیات مدل ترکیه به عنوان یک مدل پیشنهادی برای کشورهای مسلمان منطقه می پردازیم. ترکیه کشوری است که سیاست خارجی آن به رغم تغییرات ظاهری به مناسبت تحول اوضاع منطقه ای و بین المللی ،بسیار متاثر از اصولی است که در تاسیس جمهوری ترکیه نوین تحت عنوان کمالیسم برساخته شد.
کمالیسم مبتنی بر اصول ششگانه ناسیونالیسم،سکولاریسم، جمهوری خواهی، مردم گرایی، دولت گرایی و اصلاح طلبی است.اصول یاد شده سیاست خارجی ترکیه را هرچه بیشتر به سوی غرب سوق می داده وبر اساس میراث کمالیسم بر مدت طولانی در ترکیه اسلام به عنوان نشانه رژیم های سنتی نگریسته شده است.
کمالیسم با قرار دادن اسلام همراه با انحطاط و عقب ماندگی های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، جمهوری لائیک ترکیه را پایه گذاری کرد. تحولات عمیق در صحنه سیاست بین المللی – منطقه ای و تاثیرات آن در ترکیه و پی بردن به نقائص سیاست های توجه صرف به غرب و غفلت از دنیای اسلام و منطقه خاورمیانه، به تغییرات یا به بیان دقیق تر به اضافه کردن اصولی به سیاست خارجی ترکیه انجامید، با این هدف که علاوه بر حفظ میراث کمالیسم منافع بیشتری را در سطح منطقه ای و بین المللی برای ترکیه به همراه داشته باشدو در نهایت اینگونه می شود که جهت گیری های متناقض بیشمار در سیاست های داخلی و بین المللی ترکیه رخ می دهد. باتوجه به این ملاحظات می توان در ادامه توضیح داد که چگونه است که ترکیه با وجود آنکه خودرا حامی حقوق مسلمین می داند،امادر سطح داخلی و بین المللی جهت گیری های متناقض آن اتخاذ می کند و به عنوان مثال مدل حکومتی لائیک را به کشورهای اسلامی متحول شده پیشنهاد می کند و به دنبال آن است که خودرابه عنوان الگویی موفق برای کشورها منطقه نشان دهد.
به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه با هدف چرخش در سیاست های منطقه ای
اظهار همانندی فرهنگی(تمایلات اسلام گرایانه) و سیاسی با بدنه اجتماع،کاپیتالیسم،جهانی شدن و اشتیاق ترکیه برای پیوستن به اتحادیه اروپا از مسائل تعیین کننده برای کمک به حزب عدالت و توسعه بود تا به قدرت برسد. از زمانیکه حزب عدالت و توسعه در ترکیه به قدرت رسید سیاست خارجی این کشور توسط احمدداوداغلو وزیرامورخارجه،تئوریزه شده است. اغلو دیدگا های خودرا در کتابی به نام "عمق استرتژیک " بیان کرده است. او استدلال می کند که" سیاست خارجی ترکیه دارای توازن و تعادل نیست وتاکید بیش از حد بر رابطه با اروپای غربی و آمریکا و غفلت از خاورمیانه و جهان اسلام موجب از دست رفتن بسیاری از منافع این کشور در این مناطق شده است. حزب عدالت و توسعه در مسیر جدید خود باید یادآورترکیه ای باشد که وارث یک امپراطوری چندملیتی شامل خاورمیانه ،شمال آفریقا،بالکان و قسمت هایی از اروپای مرکزی بود".این تاکیدبر میراث عثمانی به معنای توجه به آموزه های اسلامی در ترکیه و سیاست خارجی آن نیست بلکه تلاشی برای تعدیل و اعتلای کمالیسم و در راستای واقعیت ژئوپلتیک ترکیه و بهره برداری از منافع می باشد.
از نظر رجب طیب اردوغان، رهبر حزب عدالت و توسعه، ترکیه باید با مجموعه کشورهای متضاد مانندایران،اسرائیل،آمریکا،اعراب و اروپا در تعامل باشد و از قدرت نرم بهره گیرد. ترکیه در یک منطقه ی حساس سیاسی و انرژی واقع شده است و می تواند جهان اسلام را مدیریت کند.ترکیه جزو 50 کشور نخست جهان از نظر دارا بودن اکثریت مسلمان است و تنها کشوری است که همزمان عضوناتو نیز می باشد.براساس این یبنش است که اردوغان زمانیکه پیروزی حزب حاکم عدالت و توسعه در انتخابات ژوئن 2011 اعلام رسمی شد در مرکز شهر آنکارا خطاب به جمع کثیرهوادارانش گفت:"امروز از استانبول تا بوسنی پیروز شده ،از ازمیر تابیروت ،از آنکارا تا دمشق ،از دیاربکر تا رام الله،نابلس،جنین، کرانه باختری،قدس و غزه پیروز شده،امروز ترکیه تا خاورمیانه ،قفقاز،بالکان،و اروپا پیروز شده است" نقشه ی جغرافیایی که اردوغان در نطقش ترسیم کرد، سرزمین هایی را در بر می گیرد که زمانی قلمرو تحت حاکمیت ترکان عثمانی را تشکیل می دادند. دولت اردوغان به خوبی می داند که برای عملیاتی کردن اهداف کشورش، باید به هرطریقی نظر مثبت افکارعمومی در جهان اسلام را جلب کند و یکی از راهها ی این جلب نظر ،جانبداری از حقوق فلسطینی هاست،که به نظرمی رسد این جانبداری بیشتر در سطح کلام ، سخن رانی های احساسی و حرکت های نمایشی چون اعتراض اردوغان در اجلاس داووس به شیمون پرز بوده است تا اینکه بخواهد نتایج عینی مثبت و قابل ملاحظه ای در عمل به نفع فلسطینی ها داشته باشد.
غافل از اینکه مساله فلسطین دیگر از حد شعاردادن گذشته و فلسطینی ها دیگر متوجه این مساله هستند که صحبت از درگیری رژیم صهیونیستی ابزار دست رهبرانی چون اردوغان شده تا به منافع شخصی خود بر سند. اردوغان در تلاش است که خودرا به عنوان قیم فلسطین معرفی کند در حالیکه باید به نتایج به دست آمده نگریست که در نهایت اظهارات اردوغان و نتانیاهومشابه می شود و هردو در یک نقطه به هم می رسند وقیمومت ترکیه به برآورده شدن منافع رژیم صهیونیستی می انجامد و باید توجه داشت که حکومت های ترکیه روابط خود را با اسرائیل در سطح مطلوبی حفظ کرده اند و برای غرب به ویژه آمریکا رابطه با ترکیه دارای اهمیت بوده است و ترکیه در این زمینه وارث یک سلسله تعهدات و توافقاتی است که خودرا ملزم به رعایت آن می داند.نکته ی مهم این است که بخش عمده ای از این مناسبات، همکاری های اطلاعاتی و دفاعی است و ارتش ترکیه مسئولیت این جنس مناسبات را به عهده دارد. نقطه عطف این همکاری های متقابل در سال 1996 بود که آنکارا و تلاویو پیمان همکاری اطلاعاتی و نظامی امضا کردند. همچنین ترکیه و اسرائیل دارای روابط تجاری-نظامی گسترده هستند؛ بطوریکه در سال 2007 ترکیه هشتمین شریک بزرگ تجاری رژیم صهیونیستی شناخته شد. بنابراین درمورد مساله فلسطین نیز باردیگر چیزی که به ذهن متبادر می شود تناقضاتی است که در جهت گیری ،عملکرد و حتی سخنان سیاستمداران ترکیه وجود دارد و نشان می دهد که ترکیه به دنبال تامین منافع خود با طرح حمایت از فلسطین است.
آیا حزب عدالت و توسعه حزبی اسلامی است؟(دگردیسی در حزب)
رای دهندگان در ترکیه در نوامبر سال 2002 و ژوئیه سال 2007 با قاطعیت به حزب عدالت و توسعه رای دادند که با اسلامی جلوه دادن خود و اعلام حمایت از حقوق عموم مسلمانان ترکیه ،آنها را با خود همراه کردند.آنها با کنار زدن نسلی از سیاستمداران کهنه کارطرفدار سکولاریسم ،کرسی های لازم رابرای تشکیل دولت در اختیار حزب عدالت و توسعه قرار دادند.قبل از انتخابات سال 2002 بسیاری از رسانه های غربی حزب عدالت و توسعه را حزبی "بنیادگرا" توصیف کرده بودند بعد از انتخابات همان روزنامه نگاران صفت "اسلام گرا"یا "اسلامی" را برای آن به کار بردند ،و زمانیکه حزب فرآیند پیوستن به موازین کپنهاگ برای عضویت در اتحاذیه ی اروپایی را آغاز کرد ،از آن با عنوان حزبی با "ریشه ها ی اسلامی " یادکردند.
دوسال بعد در پی تصویب چندین بسته ی عمده ی اصلاحی در پارلمان ،حزب عدالت و توسعه به عنوان "اسلام گرای اصلاح شده " توصیف شد. بعداز انتخابات سال 2007 مجله اکونومیست حزب عدالت و توسعه را حزبی "بالنسبه اسلام گرا" خواند ،به عنوان مثال در این سال اردوغان تغییراتی بنیادین در فهرست نامزدهای جدید نمایندگی صورت داد.وی تقریبا تمام نمایندگانی که را که گرایشات اسلامی داشتند و نیز همه ی عناصر منتقد در حزب ،از قبیل ارتوگرول یالچن بایر را که به وجدان اخلاقی حزب شهرت داشت را،از این فهرست حذف کرد.اردوغان در تلاشی تاکنون ناموفق ،برای راضی کردن منتقدان سکولار/کمالسیت ،افرادی با پیشینه چپ گرایی ،سه روشنفکراز جامعه علوی و شماری از زنان را به قصد دفع اتهاماتی که حزب عدالت و توسعه را "حزبی دینی _ سیاسی " می نامیدند، نامزد کرد.پس از مدتی این حزب را در سال 2009 "اسلام گرای پیشین"معرفی کردند و در حال حاضر نیز به نظر می رسد با توجه به نوع پیشنهادات و تجویزات اردوغان برای مدل حکومتی کشورهای متحول شده منطقه، بتوان نام حزب "فارغ از اسلام" را برآن نهاد. به نظر می رسد این عناوین در واقعیت نیز عملکرد حزب عدالت و توسعه و دگردیسی پروژه وار آن را در این مدت نشان می دهد.
چنان که گویی همه این تغییرات از قبل برنامه ریزی و پردازش شده بوده است. ابتدا از گفتمان ارزش های معنوی(اسلامی) به منظور بسط پایگا های انتخاباتی خود ، حصر مطالبات گرو های دینی درون نظام سکولار برای حصول اطمینان از وفاداری مسلمین به اندیشه های حکومتی سود می جوید و در ادامه با هدف عضویت در اتحادیه اروپا و نزدیکی و اتحاد همه جانبه با غرب در عرصه داخلی به تعمیق هرچه بیشتر اصول سکولاریسم و در عرصه بین الملل به گسترش فعالیت در ناتو ، هراهی و همگاهی با سیاست های آنها درمورد کشورهای منطقه (به عنوان مثال سوریه و حوزه مقاومت ) اهتمام می ورزد و در نهایت برای کشورهای اسلامی منطقه خط و نشان کشیده و آنها را تهدید می کند.
حزب عدالت و توسعه خود را حزبی محافظهکار- دموکرات معرفی کرده و اردوغان رهبر آن اظهار داشت که لباس اسلامگرایی را از تن درآورده است، در واقع ظهور حزب عدالت و توسعه در بستر سیاسی ترکیه بیش از هر چیزی حاصل تحولات بینالمللی بوده است و در واقع نتیجه یک همکاری داخلی و خارجی از شرایط و قابلیتهای ترکیه و غرب، بر اساس اصل منافع متقابل بوده است. یکی و شاید مهمترین هدف این تحول به چالش کشاندن جمهوری اسلامی ایران و تقویت الگوی حزب عدالت و توسعه در برابر الگوی ایران بوده است. در واقع تلاش برای پذیرش تلقی خاص از اسلام توسط نظام جهانی با مدنظر قرار دادن فاکتور تاثیرگذار واقعیتی به نام اسلام بهعنوان مهمترین فاکتور در ترکیه و منطقه، سبب کمک به ظهور حزب عدالت و توسعه در ترکیه شد. رسیدن به این هدف با بهرهگیری از اسلام برای حفظ و تامین منافع غرب با توجه به شرایط جدید بوده و هست. همراهی ترکیه در حمله به لیبی و بروز بحران در روابط آنکارا – دمشق با وجود ارتقای آن به سطح راهبردی نشان داد که ترکها چون همیشه استاد استفاده از فرصتها، درک شرایط و تطبیق خویش با آن هستند. آنکارا در حقیقت در این تحولات نیز چون گذشته با مد نظر قرار دادن قابلیتهای خویش در مواجهه با تغییرات و معادلات جهانی، منافع ترکیه را در همراهی با غرب دانسته و خود را با آن هماهنگ کرد. در این رویکرد کلی، راهبرد آنکارا را منطق سیاست که منطق منافع است تعیین کرده و میکند و توجه به ارزش های اسلامی جای ندارد، مگر آنکه بنا بر ضرورت بخواهند از آن بهعنوان یک عامل تاکتیکی بهره بگیرند.
پروژه معرفی مدل
مدتی است در محافل بین المللی به مدیریت رسانه های غربی و از سوی عده ای از تحلیل گران مباحثی با عناوینی که در ادامه می آید مطرح و از سوی سیاستمداران ترکیه و کشورهای غربی به عنوان مدل مطلوب، به جدیت دنبال می شود، آنچنان که رجب طیب اردوغان با تمام ادعاهای پیشین خود در خصوص اسلام گرایی و دفاع از حقوق مسلمان ، مدل حکومتی لائیک را به مردم مسلمان مصر پیشنهاد می کند.عناوینی چون:
ترکیه ،الگوی تشکیل حکومت جدید درکشورهای متحول شده منطقه_
حکومت در ترکیه؛سازش و اعتلای اسلام و دموکراسی_
اعلام رضایت احزاب اسلام گرا در مصر و تونس از مدل حکومتی حزب عدالت و توسعه_
ترکیه ؛الگوی موفق گسترش اسلام گرایی در داخل و سیاست خارجی_
برای بررسی این نظرات بهتر است نگاهی به وضعیت داخلی ترکیه داشته باشیم تا با تحلیل اوضاع آن بنوان قضاوت دقیق تری دراین باره داشت که آیا ترکیه می تواند الگوی مناسبی برای کشورهای مسلمان منطقه باشد؟ به همین منظور ابتدا مشکلات اسلام گرایان ،شامل مشکلات درونی(عدم اتحادو اختلاف نظردرباره استراتژی عمل،نبود طبقه ی علماء و متخصصان دینی،فقدان رهبری واحد،ساختار لائیک و انحصارگرایی کمالیست ها و مشکلات بیرونی( زورمداری تمام عیار نظامیان در مقابل اسلام گرایان،گروههای فشار حامی لائیسیم ، مخالفت جدی غرب،آمریکا و اسلام گرایی،اروپاو اسلام گرایی،اسرائیل و اسلام گرایی) بررسی می شود.
عدم اتحاد و اختلاف نظردرباره ی استراتژی عمل: اختلاف نظر به این صورت است که در حالی که برخی معتقد به اولویت فعالیت های سیاسی و تشکیل نظام اسلامی هستند،برخی دیگر فعالیت های آموزشی و علمی را در اولویت می دانند و معتقدند که فعالیت های سیاسی _ اسلامی باعث جری شدن نظام لائیک برای برای سرکوب کلیت اسلام می شود.علاوه بر این ضعف تفکرتسنن درباره ی نحوه ی عمل در برابر نظام ظلم ، از توان اسلام گرایان می کاهد.
نبود طبقه علما(متخصصان علوم دینی): پس از اجرای نقشه های اسلام ستیزانه ی مصطفی کمال ،علما و نهاد روحانیت از هم پاشیده شدندودر کل در ترکیه سازمان دیانت به هیچ وجه سلزمانی عالم پرور وروحانی نبوده ،بلکه فارغ التحصیلان آن با کارمندان نظام لائیک محسوب می شوند.اکنون در ترکیه ،سازمان دیانت با 90 هزار پرسنل شامل ائمه ی جماعت ،خدام و موذن های بیش از 90هزار مسجداست،بزرگترین تشکیلات دولتی پس از وزارتخانه های ملی و کشور به شمارمی رود اما طبقه متخصصان دینی وجود ندارد،حتی بالاترین مقام سازمان دیانت ،یعنی ریاست آن به اشاره ی دولت های چپ یا راست لائیک مجبوراست هراز گاهی در صفحه ی تلویزیون ظاهر شود و سیاست های آنها را به شکلی فتواگونه تائید کند ؛ حتی اگراین سیاست ها برداشتن حجاب دانشجویان دخترو سرکوب نمازگزاران معترض به این مساله باشد.به همین دلیل تعجبی ندارد که اسلام گرایان در ترکیه ،پایه های نظری خود را از روشنفکران و عمل گرایان مسلمان اخذ کنند ونه از کسانیکه در امور دینی عالم و متخصصند.
فقدان رهبری اسلامی: حرکت های های اسلامی در ترکیه بر خلاف دیگر کشورها ،از حیث رهبری نیز متفاوت است. به عنوان مثال در مصر رهبران و متفکران مسلمان عملگرا مانند "حسن البناء" و "سید قطب" ، در رشد اخوان المسلمین و به دست آوردن جاذبه های مردمی متقابلی داشتندو در انقلاب اسلامی ایران،نقش بی بدیل امام خمینی (ره) در پیروزی و رهبری آن و تشکیل حکومت اسلامی ،بسیار بااهمیت و حیاتی بود ه است و لی در ترکیه اسلام خواهان هریک به نحوی دارای مشاغلی در حکومت لائیک بودند و در حال حاضرنیز به به فعالیت های عمل گرایانه در چارچوب محدود نظام لائیک خو کرده و مجبورند که فضای فرهنگی حاکم را به هرحال بپذیرند و از آنجائیکه نهاد مرجعیت در نیز در بین اهل سنت وجود ندارد طبیعی است که رهبری اسلام گرایان بسیار مشکل باشد.
موانع بیرونی
ساختارلائیک و انحصارگرایی کمالیست ها: مهم ترین مشکل اسلام گرایان در جامعه ی ترکیه ،ساختار تمامیت خواه نظام لائیک و انحصارگرایی کمالیت ها در کلیه ی شئون جامعه است،بنابراین اسلام گرایان در هرجا فعالیتی داشته باشند ،خودرابا تمامیت نظام روبرو می بینند.این در حالی است که اسلام گرایی در ترکیه از طرف نظام لائیک به عنوان بزرگترین دشمن نظام سیاسی کشور معرفی شده و لائیک های حاکم از هیچ اقدامی برای سرکوب آن خودداری نمی کنند.گرچه برخی جناح های سیاسی لائیک که به جناح لیبرال نظام معروفند ،خواهان هضم اسلام گرایان با راه دادن آنها به بخشی از سیستم به صورت رقابت حزبی هستند ،ولی نظام لائیک در ترکیه بیش از آنکه به حکومت چندحزبی دموکراسی غربی و پلورالیسم غربی نزدیک باشد ، به استبداد و تمامیت خواهی حزب حاکم ،مانند دیگر کشورهای شرقی و غربی شباهت دارد. به همین دلیل تئوریسین های کمالیست ،در تائید تصمیمات نظامیان می گویند که اگر قرار باشد میان دموکراسی و لائیسیسم یکی را انتخاب کنیم ،لائیسیسم را انتخاب و دموکراسی را فدای آن می کنیم، زیرا در شرایط موجود این امکان وجود دارد که اصرار بر دموکراسی به قربانی شدن هردوی آنها درپای اسلام گرایی بینجامد. با همین طرز فکراست که تندروهای لائیک در" شورای امنیت ملی "مبارزه ی سختی رابا اسلام گرایان آغاز کردند و قوانین متعددی ،از جمله ممنوعیت آموزش های قرآنی در بین مردم ،محدودیت شبکه های رادیو و تلویزیون اسلام گراو..در این شورا تصویب شده است.
در این دسته تشکیلات قضایی لائیک و دین ستیز ترکیه نیز قرار دارد،به طورکلی این دستگاه یکی از مهم ترین موانع رشد اسلام گرایی و و آزادی مذهبی مردم است و دشمنی خاصی با اسلام گرایان نشان داده است.آرای این دستگاه در مقابله با ابتدایی ترین جنبه های اسلام گرایی در این کشور ،شگفت انگیز است.دادستان های لائیک ،تقریبا بدون استثناء برای اسلام گرایان ،دختران دانشجوی با حجاب،تظاهرکنندگان علیه قوانین لائیک ،اعتراض کنندگان به استبداد لائیسم،روشنفکران اسلام گرا و اسلام گرایان عضوگروههای اسلامی ،تقاضای حبس های طولانی مدت یا اعدام کرده اندو قانون جزایی ترکیه تابه حال باعث انحلال شش حزب به جرم حمایت از آزادی مذهبی مردم شده است.
نظامیان در مقابل اسلام گرایان: فرهنگ عمومی ترکیه که از روانشناسی اجتماعی ترک ها و در طول قرن های متمادی شکل گرفته ،نوعی برتری و آزادی عمل خاص رابرای نظامیان قائل است . در واقع مهم ترین وظیفه ی ارتش حمایت از کمالیسم است و ابزارآن ،افسران نظامی است که یک طبقه بسیار ممتاز رادر کشور تشکیل می دهند.ارتش قدرت بسیار زیادی دارد،هرگاه که نظامیان قانون و مشروعیت را به چالش می خوانند،احزاب، پارلمان ، دولت و رسانه ها سرتسلیم فرود می آورند. قانون اساسی ترکیه ،ژنرال های ارتش را پاسدار دولت سکولار می داند.
مخالفت جدی غرب:
آمریکا و اسلام گرایی : آمریکا به دلیل موقعیت استراتژیک ترکیه و همسایگی آن با ایران، همواره حضور گسترده و بسیارفعالی در این کشورداشته است . پیوستن ترکیه به ناتو و دادن اجازه ی ایجاد پایگاه های متعدد نظامی به آمریکا وزمینه های فراوان همکاری اقتصادی و امنیتی بین آمریکا و این کشور،نقش بی بدیل به ترکیه در سیاست های آمریکا داده است. به قدرت رسیدن بعضی احزاب که بعضا گرایش های هرچند خفیف اسلام گرایانه داشتنه اند همواره جنجال رسانه های آمریکایی را در پی داشته است ،آنچنان که با انتشار تحلیل ها و گزارش های خبری متعدد،آشکارا از دولت آمریکا می خواستند که برای جلوگیری از احیای اسلام در ترکیه ،دست به هر اقدامی حتی کودتای نظامی بزند،اما ترکیه نیز همیشه مهم ترین افراد حکومتی را برای اعتماد سازی وتوجیهات بیشتر به آمریکا فرستاده است و مانند عبدالله گل به آنها این اطمینان را داده است که روابط ترکیه با آمریکا نزدیکتر از روابط این کشور با کلیه کشورهای جهان است و اینکه ترکیه همواره خواهان حفظ و تحکیم رابطه ی خارجی خود با واشنگتن است.
در مجموع عملکرد آمریکا نشان می دهد که این کشور از هیچ کوششی برای مهار اسلام گرایی در ترکیه و حمایت از لائیسیزم در این کشور فروگذاری نمی کند.
کشورهای اروپایی و اسلام گرایی در ترکیه: پژوهشگرانی که در مورد اسلام گرایی در ترکیه تحقیق کرده اند ،موضع اروپاییان را از موضع آمریکا سخت تر می دانند چراکه آنها اسلام را خطری بزرگ برای خود می دانند . روزنامه اشپیگل در مقاله ای می نویسد:" متاسفانه 97 درصد این سرزمین در آسیا و فقط 3 درصد آن خاک در اروپاست و بازهم متاسفانه 99 درصد ساکنان آن مسلمانند! از همین رو ترکیه کشوری است که اروپاییان به سختی قادر به درک و تحمل آن هستندو بیشتر باید به هراس و ریاکاری با مساله برخورد کنند؛ بخصوص که ترکیه با اصرار بیش از حد ،خواستار حضور در جمع کشورهای اروپایی است."
اسرائیل و اسلام گرایی در ترکیه: اسرائیل از دیرباز به دنبال داشتن پشتوانه هایی مطمئن در منطقه برای مقابله ی احتمالی با اتحاد کشورهای عرب و اسلامی بوده است.اسرائیلی ها به ترکیه به عنوان یک پشتوانه ی استراتژیک منطقه ای می نگرند و به گفته ی برخی صاحبنظران ،حتی این کشور رابه عنوان محل اسکان احتمالی بخشی از یهودیان برگزیده اند.نظامیان و لائیک های حاکم بر ترکیه نیز هرگاه حرکت های اسلام گرایانه واقدامات پارلمانی اسلام گرایان به پیروزی هایی دست یافته اند،ارتباط خود با اسرائیل را قوی تر کرده اند و این نشان می دهد که اسرائیل نیز پشتوانه ای برای نظام های لائیک و فاسدخاورمیانه شده است.ودر خصوص رابطه اسرائیل و ترکیه باید توجه داشت که اختلافات موجود میان آنکارا و تل آویو اختلافات راهبردی نبوده و نیست. این دو هنوز مهمترین متفقین غرب در منطقه بوده و حتی محافلی نه تنها در ایران، بلکه در مجلس ترکیه اعتقاد دارند که هدف پذیرش استقرار سپر موشکی دفاع از اسراییل است.
مسائلی که مطرح شد بخش از مشکلات اسلام گرایان درون ترکیه بود، با توجه به گستردگی و جدیت این مسائل ،باید از حامیان سرسخت الگو قراردادن ترکیه پرسید با این وضعیت چگونه می توان مدل حکومتی این کشور رابه کشورهای مسلمان منطقه پیشنهاد داد؟ شاید بسیاری ندانندکه ترکیه تنها کشورجهان است که نیایش پروردگار وانجام عبادت فردی(نماز) برای پرسنل نظامی آن جرم است و موجب اخراج وی می شودو نیز تنها کشوری است که اگرمردو زن (بدون ثبت دولتی در شهرداری)و مطابق مذهب خود یعنی اسلام بایکدیگر به سر برند،محکوم به عقوبت خواهندشد، ولی اگر اعلام کنند که بدون انجام عقدشرعی ،به صورت حرام با یکدیگر بوده اند(هرچند در شهرداری نیز حاضرنشده باشند)متمدن شناخته می شوند! و این در حالی است که بایدتوجه داشت 99 درصد مردم ترکیه مسلمانند.
دموکراسی در ترکیه
در حالیکه برخی نویسندگان ترکیه را یک دموکراسی موفق تلقی می کنند که یک نظام شگرف چندحزبی را پدید آورده است،عده ای دیگر بابررسی های خود نتیجه می گیرند که نظام سیاسی ترکیه از دموکراتیک بودن به دور است درحالیکه کماکان حکومت سکولاریستی و لائیک است و با تاکید بیش از حد بر حفظ لایسیزم به یک نظام تمامیت خواه شبیه است . یکی از عواملی که مفسران را از دموکراتیک خواندن حکومت در ترکیه باز می دارد این است که امروزه ارتش ترکیه با مداخلات روزمره ی خود مهم ترین مانع در دربرابر دموکراتیک شدن نظام سیاسی به شمارمی رود، نظامیان در ترکیه از وارثان کمالیسم و مدافعان سرسخت انهدام دین از صحنه ی جامعه و سیاست هستند. آنها ترجیح می دهند که ایالات متحده را به عنوان متحداصلی ترکیه حفظ کنند وآمریکایی ها نیز تازمانیکه نظامیان ترکیه سدی در برابر اسلام گرایان ترکیه هستند و پیوندهای نظامی گسترده علیه باآمریکا را ممکن می سازند از مداخله گسترده نظامیان در سیاست خرسندند ،در واقع برای آمریکایی ها کارکردن با نظامیان و نخبگان سکولار راحتتر است.
در خصوص وضعیت پارلمان و احزاب سیاسی واقعیت این است که پارلمان نقش بسیاری کمی در برقراری ثبات سیاسی دارد.درگیری های ایدئولوژیک گسترده میان احزاب موجبات بی ثباتی سیاسی در ترکیه است.به خاطر شخصی بودن احزاب سیاسی در ترکیه و نداشتن ریشه های دامنگستری توده های ،درگیری سیاستمداران به همراه نقایص نظام حزبی ترکیه موجب سیاستزدگی بخش های زیادی از دستگاه های دولتی می شود که همین مساله در نهایت هرج و مرج سیاسی پدید می آورد و به مداخله ی همه جانبه ی نیروهای سکولار ارتش می انجامد و در واقع این داستان تکراری نظام سیاسی ترکیه است.
اگر دموکراسی توجه به حقوق مردم را معنا می دهد که می دهد ترکیه با جمعیت 99 درصد مسلمان بازهم سکولار شناخته شده و قوانین دین اسلام بهعنوان قانونهای مرجع برای قانون اساسی در نظر گرفته نمیشوند که هیچ، اسلام گرایان با مشکلات عدیده و جدی در این کشور مواجهند که بدان پرداخته شد. به واقع بررسی وضعیت داخلی ترکیه نشان می دهد که در این کشور اسلام گرایی و دموکراسی وضعیت مناسبی ندارد و آنچه که کانون توجه و اهتمام تمام و کمال ترکیه است چیزی جز حفظ و گسترش نظام لائیسم در داخل و خارج از کشور نیست.
سیاست خارجی ترکیه (جهت گیری های اخیر)
پیش از این گفته شد که تحولات عمیق در صحنه سیاست بین المللی – منطقه ای و تاثیرات آن در ترکیه و پی بردن به نقایص سیاست های توجه صرف به غرب و غفلت از دنیای اسلام و منطقه خاورمیانه ترکیه را به بازتعریف سیاست خارجی خود واداشت . این بازگشت دلایل مختلفی داشت که از آن جمله فرصتهای اقتصادی و استفاده از جایگاه و موقعیت خود در خاورمیانه برای بسترسازی به منظور پذیرش در اتحادیه اروپا بوده است.پس از تحولات اخیر نیز استرتژی ترکیه و غرب معرفی سیستم حکومتی این کشور به عنوان مدل مطلوب برای کشورهای مسلمان منطقه بوده است.با بررسی سیاست خارجی ترکیه و جهت گیری های منطقه ای و بین المللی آن آشکارا می توان دید که راهبرد ترکیه به صورت کلی غیرمذهبی، منفعتمحور ، با حفظ اصل و هدف همراهی و هماهنگی با غرب است،به عنوان مثال باید گفت که اختلافات ترکیه با اسرائیل ،جزئی، ظاهری ،تاکتیکی و در حد پیداکردن یک واژه مناسب برای عذرخواهی است.نمونه واضح دیگر جهت گیری ترکیه نسبت به ناآرامی ها در سوریه است، ترکیه در تمامی تهدیدها و تحریم ها علیه سوریه با غرب همراه،همگام و حتی در بسیاری موارد پیشوا بوده است. شورا یا حکومت انتقالی مخالفان دمشق در استانبول تشکیل و مستقر می گردد وترکیه با برگزاری مانور نظامی در مرز خود با سوریه نشان میدهد که به جنگ با دمشق نیز می اندیشد و برای آن برنامه هایی دارد. مورد دیگری که اهداف سیاست خارجی ترکیه را نشان می دهد موافقت این کشور برای استقرار سامانه ی دفاع موشکی ناتو در این کشوراست.گرچه اردوغان اذعان دارد که ترکیه در صدد تهدید امنیت ایران نیست اما به هرحال واضح است که سپردفاع موشکی به ناتو میدان عمل می دهد تا هرگونه اقدام آفندی و پدافندی را علیه روسیه وایران پیش برد و از سوی دیگر خود ناتو اعلام کرده است که این سامانه علیه ایران است و جهانیان در حوادث اخیر شاهد بوده اند که ناتو رهبری عملیات مداخله نظامی نظامی در کشورخاورمیانه را و ظیفه ی خود می داند. با بررسی هایی که از واقعیت درون ترکیه و جهت گیری های سیست خارجی ترکیه شد، شاید بتوان بهتر قضاوت کرد که آیا نظام لائیک ترکیه می تواند الگوی مطلوب حکومت های آتی در کشورهای مسلمان منطقه باشد ویا خیر؟
پایان پیام/
نظر شما