خبرگزاری شبستان، گروه بین الملل: «ژان پیر فیلیو» پژوهشگر دانشگاه ساینس پو در پاریس و نویسنده کتابی درباره غزه با انتشار گزارشی درباره اهمیت این شهر در طول تاریخ، نوشت: تلاشهای بسیاری برای سیطره بر غزه انجام شده است. پس از گذشت سه ماه از جنگ شدید در نوار غزه یک موضوع روشن شده است و آن این است که این منطقه به مرکز سیاست فلسطین تبدیل شده است و تصور رهبران جهان و نهادهای بین المللی نسبت به محاصره هوایی و زمینی و دریایی غزه که بتوان آن را از سیاست بین الملل دورکرد، اشتباه است.
در گزارش که مجله فارین افرز فرانسه منتشر کرد، آمده است: حمله غافلگیرانه حماس در هفتم اکتبر علیه رژیم صهیونیستی عیوب این مسئله را روشن کرد که این جنگ مسئله فلسطین را تغییر داده است و غزه و ساکنان آن را در مرکز هر گونه مذاکرات اسرائیلی – فلسطینی در آینده قرار داده است.
در این گزارش آمده است: امروزه کمتر کسی تاریخچه چهار هزار ساله غزه را به یاد دارد. غزه نقش مهمی در پویایی سیاسی منطقه و همچنین اختلافات و درگیریهای سیاسی درباره و قدرت نظامی داشته است.
غزه از زمان قیمومیت بریتانیا در قرن بیستم، به قلب ناسیونالیسم فلسطین تبدیل شده است. بنابراین، اگر موقعیت منطقه و جایگاه راهبردی آن در نظر گرفته نشود، هرگونه تلاش برای بازسازی غزه به نتیجه نخواهد رسید.
ژان پیر فیلیو در گزارش خود آورده است: این منطقه هرگز بدون برداشتن محاصره فاجعه بار و ارائه چشم اندازی مثبت از رشد اقتصادی خلع سلاح نمی شود. بنابراین قدرت های بین المللی باید به جای تلاش برای به حاشیه راندن غزه از نظر سیاسی، با یکدیگر همکاری کنند و به غزه اجازه دهند تا نقش تاریخی خود را به عنوان چهارراهی که دریای مدیترانه را به شمال آفریقا و کشورهای مشرق زمین مرتبط می کند، بازیابد.
ایالات متحده باید مرکزیت غزه را در هرگونه راه حل پایدار برای مبارزه فلسطین به رسمیت بشناسد.
برخلاف واقعیت تلخ امروزی فقر، کمبود شدید آب و بدبختی بیپایان انسانی، در گذشته غزه یا وادی غزه از باروری گیاهان و خنکی برخوردار بود. مهمتر از این مسئله، موقعیت راهبردی غزه است که مصر و مشرق زمین را به هم متصل می کند. این موقعیت ممتاز آن را از قرن هفتم قبل از میلاد، زمانی که هیکسوس ها از غزه به دلتای نیل حمله کردند، به محل رقابت تبدیل کرد، اما بارها توسط فراعنه در طیبه شکست خوردند. اما فراعنه سرانجام غزه را به مردمان دریا معروف به فلسطینیها واگذار کردند، آنها فدراسیونی متشکل ازشهرهای غزه، عسقلان، اسدود و عقرون تشکیل دادند.
این نویسنده فرانسوی به داستان شمشون و دلیله اشاره کرد و نوشت: در دوران قدیم، غزه با موقعیت متمایز خود، به عرصه درگیری بین قدرت هایی تبدیل شد که سعی در اعمال هیمنه خود داشتند، زیرا تحت کنترل آشوری ها و بابلی ها قرار گرفت. در اواسط قرن ششم توسط کوروش کبیر امپراتور ایران تحت کنترل قرار گرفت.
با این حال، بزرگترین شوک در سال ۳۳۲ قبل از میلاد وارد شد، زمانی که اسکندر مقدونی محاصره ویرانگر ۱۰۰ روزه را بر غزه در مسیرش به مصر انجام داد. سرانجام نیروهای اسکندر به آنچه می خواستند رسیدند، اما به بهایی سنگین. اسکندر در جریان محاصره زخمی شد و تصمیم گرفت از مردم شکست خورده غزه انتقام بگیرد و بیشتر مردان غزه را سلاخی کرد و زنان و کودکان را به بردگی گرفت.
براساس این گزارش، اهمیت غزه فراتر از موقعیت راهبردی آن است، در دوره هلنیستی، به یک دولت شهر و مرکز مذهبی در دوران اولیه مسیحیت و سپس اسلام تبدیل شد. در سال ۴۰۷ قبل از میلاد، «پورفیریوس» اسقف غزه توانست کلیسایی را بر معبد اصلی بت پرستی خدای زئوس بنا کند. مهمتر از آن، «قدیس هیلاریون» (۲۹۱-۳۷۱) بود که یک مجتمع رهبانی مهم در غزه تأسیس کرد و به یک مرکز زیارتی مشهور تبدیل شد.
«هاشم بن عبد مناف» جد حضرت محمد(ص) در هنگام سفر تجاری به غزه در نزدیکی سال ۵۲۵ میلادی چشم از جهان فرو بست، به همین دلیل مسلمانان، این شهر را غزه هاشم می نامند. در قرن نوزدهم، عثمانیها مسجدی در اطراف قبر هاشم ساختند.
در قرن دوازدهم موضوع مناقشه مسلمان و صلیبیون بود، سپس در قرن سیزدهم توسط ممالیک و مهاجمان مغول برآن مسلط شدند و در قرن سیزدهم و در دوره حکومت ممالیک-ترک، شاهد دوران طلایی خود بوده است. این شهر شاهد موقوفات مساجد و کتابخانه ها و کاخ ها بود و به عنوان یک راه تجاری شکوفا شد.
در سال ۱۵۱۷ غزه تحت سلطه عثمانی قرار گرفت و به استثنای مدت کوتاهی که ناپلئون بناپارت این شهر را در سال ۱۷۹۸ اشغال کرد. غزه به خاطر هوای خوب، جمعیت همگن و استاندارد زندگی خوبش شناخته شده بود.
یک جهانگرد فرانسوی در سال ۱۶۵۹، آن را به عنوان «مکانی مفرح و بسیار دلپذیر» توصیف کرد، دو قرن پس از آن، «پیر لوتی» گردشگر فرانسوی دیگری نوشت که مزارع گسترده و وسیع جو پوشیده از سبزه تحسین برانگیز است.
هنگامی که در سال ۱۹۰۶ خط جدایی بین مصر تحت کنترل بریتانیا و امپراتوری عثمانی ترسیم شد، این خط از رفح گذشت و یک منطقه تجاری واقعی بین دو امپراتوری ایجاد کرد.
در طول جنگ جهانی اول، نیروهای انگلیسی و عثمانی بر سر شهر غزه با هم رقابت کردند، نیروهای بریتانیایی تنها خطوط دفاعی عثمانی را در بار سوم توانستند نابود کنند، «ژنرال ادموند» در ۷ نوامبر ۱۹۱۷، روزی وارد این شهر ویران شده شد،علام کرد بیانیه بالفور را اعلام کرد، این بیانیه به یهودیان وعده می داد که در فلسطین کشوری داشته باشند، و این بیانیه در قطعنامه جامعه ملل گنجانده شده بود که به بریتانیا حق قیمومیت فلسطین را می دهد.
غزه که مورد هدف جنبش صهیونیسم قرار نگرفت، به خصوص جریان انقلاب بزرگ بین سال های ۱۹۳۶-۱۹۳۹ به مرکز ناسیونالیسم و میهن پرستی تبدیل شد .سازمان ملل طرحی برای تجزیه فلسطین ارائه کرد که غزه را بخشی از کشور عربی دانست.
پس از شکست طرح تقسیم که جنبش صهیونیسم از آن استقبال کرد و جنبش ملی فلسطین و کشورهای عربی مخالفت کردند، درگیری مسلحانه بین یهود و عربها منجر شد. این مسئله به اولین موج پناهندگان به ویژه از یافا انجامید که یادآور تلخی برای معضل کنونی بود. انگلیسیها پیشنهاد دادند که این منطقه برای رسیدن کمکهای بشردوستانه از قاهره مناسب است.
پس از اعلام بن گوریون در می ۱۹۴۸ به تاسیس رژیم جعلی «اسرائیل»، نیروهای عربی وارد عمل شدند، به طوری که ۱۰ هزار سرباز مصری وارد غزه شدند، اما به دورتر از اسدود نرسیدند و توسط عملیات اسرائیل دفع شدند. در سال ۱۹۴۹، اسرائیل نه تنها کشورهای عربی را شکست داد، بلکه ۷۵۰ هزار فلسطینی را در رخدادی که به نام نکبه نامیده می شد، آواره کرد. آتش بسی که مصر با رژیم صهیونیستی بانظارت سازمان ملل متحد امضا کرد، غزه را در اداره مصر قرار داد و خط ۱۹۰۶ را به عنوان مرز ترسیم کرد.
غزه پس از قرن ها به عنوان شاهراه تجاری و یک موقعیت راهبردی مهم، به یک «قطعه» زمین تبدیل شد. جمعیت غزه از ۸۰ هزار نفر به ۲۰۰ نفر نفر افزایش یافت. زیرساختی برای خدمت رسانی به این تعداد وجود نداشت. در ابتدای زمستان ۱۹۴۸-۱۹۴۹، کمیته بین المللی صلیب سرخ تخمین زد که روزانه ۱۰ کودک بر اثر سرما جان خود را از دست می دهند. وسعت بیابان ، نجات یافتگان را مجبور به ماندن در محاصره کرد، ۲۵ درصد از جمعیت عرب در فلسطین تاریخی در غزه محصور شدند که یک درصد از مساحت آن را تشکیل می دهد. این درحالی است که رژیم صهیونیستی بر ۷۷ درصد فلسطین مسلط شد و ۲۲ درصد از آن تحت حاکمیت اردن هاشمی قرار داشت.
براساس این گزارش، سازمان ملل تصمیم گرفت آژانس امداد به آوارگان فلسطینی را برای نظارت بر نیازهای آوارگان تأسیس کند. مجمع عمومی که این تقسیم را تصویب کرد، درباره حق بازگشت پناهندگان تصمیم گرفت. از آنجایی که مصر در غزه هیچ حقوقی ندارد، این منطقه به مرکز رشد ناسیونالیسم فلسطینی تبدیل شده است.
بن گوریون تهدید بلندمدت غزه را درک کرد، به طوری که در کنفرانس صلح لوزان، الحاق نوار غزه و جذب ۱۰۰ هزار پناهنده را پیشنهاد کرد، اما این پیشنهاد در اسرائیل و مصر رد شد، به طوری که دفاع از غزه به یک موضوع ملی تبدیل شد.
سازمان ملل متحد به ناتوانی خود در حل مسئله فلسطین اعتراف کرد، به طوری که کنفرانس لوزان متوقف شد و آژانس امداد به آوارگان فلسطین به آژانس امداد و کار سازمان ملل متحد برای آوارگان فلسطینی تبدیل شد که از آن زمان تاکنون به مهمترین سازمان پناهندگان در غزه تبدیل شده است.
زمانی از اشغال فلسطین نگذشته بود که مقاومت در اردوگاهها آغاز شد، مصر و «اسرائیل» تلاش کردند تا عملیات چریکها را کنترل کنند و سعی در نفوذ به آنها داشتند، اما عبدالناصر در اوایل دهه ۱۹۵۰ از مقاومت به عنوان یک جنبش نیابتی برای پاسخ به رژیم صهیونیستی استفاده کرد.
در سال ۱۹۵۶، یک افسر امنیتی در کیبوتص در نزدیکی غلاف غزه کشته شد، این مسئله باعث شد «موشه دایان» رئیس ستاد در مورد نارضایتی های حل نشده هشدار دهد و بگوید: آنها هشت سال در اردوگاههای غزه نشستند و در مقابل چشمان آنها زمینها و روستاهایشان را که پدرانشان در آن زندگی میکردند، به خانههای خود تبدیل کردیم.
کنترل نوار غزه به اولویت بن گوریون و دایان تبدیل شد، در نوامبر ۱۹۵۶، رژیم صهیونیستی به مدت چهار ماه بر نوار غزه در چارچوب حملات سه جانیه مسلط شدند. در این حملات هزارن فلسطینی کشته شدند که سازمان ملل یک قتل عام در خانیونس که ۲۷۵ نفر کشته شدند و قتل عام در رفح که ۱۱۱ نفر به قتل رسیدند، را ثبت کرد.
این شوک به حدی عمیق بود که فلسطینی ها پس از خروج اسرائیلی ها به جای قیمومیت سازمان ملل خواستار بازگشت حاکمیت مصر شدند که فرصتی از دست رفته برای ایجاد یک فلسطین مستقل بود.
رژیم صهیونیستی برای دومین بار در سال ۱۹۶۷ غزه را اشغال کرد، زمانی که «دایان» وزیر جنگ و «اسحاق شامیر» وزیر پیشین ستاد ارتش با پاک کردن مرز بین غزه و رژیم صهیونیستی و بازکردن بازار کار به روی ساکنان آن شرط کردند که میهن پرستی فلسطینیها را از بین ببرند.
با این وجود، رژیم صهیونیستی موفق نشد،«آریل شارون» فرمانده وقت منطقه، به تخریب بخش هایی از اردوگاههای پناهندگان اقدام کرد.
امروز ارتش صهیونیستی در حمله به غزه از همان نقشه هایی استفاده می کند که شارون برای تفکیک بین محورهای امن و رزمی استفاده می کرد.
مسئولان رژیم صهیونیستی اذعان داشته اند که مشکل پناهندگان از بین نخواهد رفت. در سال ۱۹۷۴، شارون طرحی را برای اسکان تعدادی پناهنده در داخل فلسطین اشغالی پیشنهاد کرد، هرچند این پیشنهاد نمادین بود، اما این پیشنهاد نیز مانند طرح بن گوریون رد شد.
رژیم صهیونیستی بازی جدیدی را آغاز کرد و با سیاست تفرقه بنداز حکومت کن، جنبش فلسطین را بین فتح و جنبش اسلامی تقسیم کرد. در پایان دهه ۱۹۸۰ اولین انتفاضه در اردوگاه جبالیا رخ داد و تا کرانه باختری گسترش یافت. شیخ «احمد یاسین» رهبر جنبش اسلامی غزه، ، جنبش فتح را به ترک وظیفه مقدس خود متهم کرد.رژیم صهیونیستی تلاش کرد بازی قدیمی را انجام دهد و تا سال ۱۹۸۹ منتظر ماند تا یاسین را زندانی کند.
انتفاضه ادامه داشت تا اینکه « اسحاق رابین» در سال ۱۹۹۲ به قدرت رسید. سپس توافقنامه اسلو در سال ۱۹۹۳ برگزار شد و جنبش حماس به عنوان یک قدرت حضور چشمگیری داشت. شارون معتقد بود پس از شهادت احمد یاسین و مرگ یاسر عرفات بر انتفاضه پیروز شده است، اما طرح خروج از غزه در سال ۲۰۰۵ بدون مشورت با محمود عباس انجام شد و برنامه توسعه بلندپروازانه «جیمز ولفنسون» فرستاده ویژه گروه چهارجانبه - ایالات متحده، روسیه، اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد را خراب کرد.
این نویسنده معتقد است که سیاستهای رژیم صهیونیستی در قدرت جنبش حماس در غزه کمک کرده است. میراث سیاستهای رژیم صهیونیستی پیروزی حماس در انتخابات سال ۲۰۰۶ و جنگ کنونی بین حماس و اسرائیل را می توان نتیجه انکار هویت تاریخی غزه بدانیم.
در طول ۱۶ سال محاصره غزه، رژیم صهیونیستی گمان می کرد ک توانسته دو میلیون و ۳۰۰ غزه ای را از فلسطینیها در سرزمینهای اشغالی و قدس و کرانه باختری جدا کند و به حاشیه براند. تشکیلات خودگردان در کاهش محاصره شکست خورد، زیرا درگیری با جنبش حماس باعث تضعیف مشروعیت قدرت آن در رام الله شد.
براساس این گزارش، اختلاف فلسطینی- فلسطینی مانع هرگونه تلاش برای احیای روند صلح شد. نوار غزه از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۲۱ شاهد جنگهایی بود که هزاران فلسطینی در آن کشته شدند.
با این حال، واقعیت وحشتناک انسانی که از هفتم اکتبر تا امروز رخ داد، را نمی توان انکار کرد . واکنش اسرائیل به عملیات حماس تکرار صحنه های نکبت است، به طوری که ۲۱ هزار فلسطینی را شهید شدند و میلیون ها نفر آواره شدند.
اهداف جنگی نتانیاهو «محو حماس به عنوان یکی از اهداف بن گوریون در سال ۱۹۵۶ است،اگر این امر محقق شود، هیچ حامی برای بازگرداندن نظم به نوار غزه وجود ندارد. غزه برای بازگشت صلح به منطقه باید به ریشه های تاریخی خود بازگردد و این به معنای پایان دادن به محاصره و برقراری ارتباط با اطراف و جهان است تا به مرکز تجاری و دانش تبدیل شود، همانگونه که در گذشته بود.
نظر شما