امر به عبرت گیری از گذشتگان در آیات متعدد قرآن 

تفسیر گذشته نسبت به وقایع امروز عبرت نامیده می شود که در در آیات متعددی از قرآن به آن امر شده است چرا که عبرت‌گیری از جایگاه مهم تربیتی برخورد است.

به گزارش گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان؛‌ حجت الاسلام والمسلمین هادی عجمی،‌ مدرس حوزه و دانشگاه، پژوهشگر فقه فرهنگ و عضو گروه فقه تربیتی موسسه اشراق و عرفان در یادداشتی اختصاصی به خبرگزاری شبستان به مسئله عبرت دهی پرداخته است و در یادداشت خود آورده است: نسلها در حال گذشتن هستند؛ پس لازم است از اعمال نسهای پیشین عبرت بگیریم و به فرزندانمان نیز عبرت گیری را آموزش دهیم و گاهی نکاتی عبرت انگیز به آنها بگوییم. عبرت‌گیری از جایگاه مهم تربیتی برخورد است.

متن کامل این یادداشت در ادامه آمده است:

از گذشته گفته اند انسانها از یک سوراخ دوبار گزیده نیمشود!

نسلها در حال حرکت هستند و یکی پس از دیگری می آیند اما گاهی چون از رفتار یکیدیگر عبرت نمیگیرند، نسلهای بعدی از همان گزیده میشوند که نسلهای پیشین گزیده شده بودند! علت آن این است که از رفتار اشتباه گذشتگان عبرت نگرفته بودند!

مانند ایام کنونی که بسیاری از آنچه بر زبان میگفتیم اکنون در علم خورد را نمایان میکند.

مثلا در خبرهای آمد: منابع عبری گفته اند ۸ هواپیمای اماراتی حامل تجهیزات نظامی برای ارتش اسرائیل در فرودگاهی در نقب فرود آمدند.

این خبر خود یک عبرت دهی مهم دارد. به جوانان در کنار این خبر باید گفت اقتصاد وابسته یعنی همین! مانند روزگاری که سرباز ایرانی برای دفاع از یهودیان به اسرائیل فرستاده می‌شد!

معنای عبرت دهی

«عبر» در ریشه به معنای گذشتن از چیزی است؛ به همین دلیل گفته می‌شود: « عَبَرت‏ النّهرَ عُبُوراً».[۱] «الاعتبارُ بما مضی»[۲] که در حقیقت همان تفسیر گذشته نسبت به وقایع امروز است و در آن معنای عبور نیز وجود دارد.

نسلها در حال گذشتن هستند؛ پس لازم است از اعمال نسهای پیشین عبرت بگیریم و به فرزندانمان نیز عبرت گیری را آموزش دهیم و گاهی نکاتی عبرت انگیز به آنها بگوییم.

عبرت‌گیری از جایگاه مهم تربیتی برخورد است و روش‌های مصرح در آیات و روایات می‌باشد.

یکم. آیات قرآن

در آیات متعددی، به عبرت‌گیری از گذشتگان امر شده است؛ ازجمله آیات ذیل.

۱. آیه دوم سوره حشر

((هُوَ الَّذی أَخْرَجَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فی‏ قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصار)).[۳]

در این آیه پس از ترسیم نکاتی از پیشینیان، به عبرت‌گیری امر شده است: ((فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصار)).

این آیه دستوری مهم به انسان میدهد که باید عبرت بگیرد؛ اگر دارای بصیرت است!

۲. آیات دارای امر «یَنْظُرُوا»

در دسته‌ای از آیات دستور دهنده به توجه در عاقبت پیشینیان، فعل امر «یَنْظُرُوا» آمده است؛ از جمله در:

((وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی‏ إِلَیْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُری‏ أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذینَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ‏)).[۴]

«فَیَنْظُرُوا» امر است و ریشه آن «نظر» است. «نظر» معانی متعددی دارد؛ اما همه آنها به یک معنا رجوع می‌کند: «تأمُّلُ الشّیْ‏ء».[۵] در این آیه امر شده است به تأمل کردن و نگریستن در عاقبت پیشینیان. این تعبیر همان عبرت‌گیری از پیشینیان است. مقدمه این برداشت، این فرض است که امر کردن به تامل در عاقبت پیشینیان، تنها زمانی دارای حکمت تربیتی است که با هدف درس‌گیری از آنها باشد.

هرچند، تامل در سرگذشت هر قومی با هدف درس‌گرفتن از آنها، مستحبت و خوب است؛ اما در آیاتی، به‌طور خاص، به تامل در عاقبت گروه‌هایی امر شده است: «عاقِبَةُ الْمُفْسِدینَ»‏؛[۶] «عاقِبَةُ الظَّالِمینَ»‏؛[۷] «عاقِبَةُ الْمُنْذَرینَ»‏؛[۸] «عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ»؛[۹] «عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ»‏؛[۱۰] «عاقِبَةُ مَکْرِهِمْ».[۱۱] این امر خاص، نشان میدهد که عاقبت این افراد باید بیشتر مورد توجه باشد.

در نظام آموزش و پرورش لازم است عاقبت مفسدان و ظالمان گذشته مانند دوران پهلوی در ایران و ظلم های صهیونیسم بین الملل به جهانیان بهتر ترسیم شود. به گونه ای که سبب عبرت گیری دانش آموزان شود.

عبرت گیری در روایات

دسته‌ای قابل توجه از روایات اهل بیت(ع) امر به عبرت‌گیری کرده‌اند. این روایات از جهت سند دارای ضعف هستند و بسیاری از آنها مرسله هستند؛ ازاین رو، فارغ از بررسی سندی، نگاهی به آنها داریم.

۱. روایات امر کننده به عبرت‌گیری

چند روایت امر کننده به عبرت‌گیری در ادامه بیان شده است.

۱ـ۱. مرسله کنز الفوائد

اعْتَبِرُوا فَقَدْ خَلَتِ‏ الْمَثُلَاتُ‏ فِیمَنْ‏ کَانَ قَبْلَکُمْ.[۱۲]

۱ـ۲. مرسله‌های نهج البلاغة

در نهج‌البلاغه روایات متعددی از امیرمؤمنان درباره امر به عبرت‌گیری بیان شده است. از جمله:

فَاتَّعِظُوا عِبَادَ اللَّهِ‏ بِالْعِبَرِ النَّوَافِعِ‏ وَ اعْتَبِرُوا بِالْآیِ‏ السَّوَاطِع‏[۱۳]

وَ اعْتَبِرُوا بِمَنْ‏ أَضَاعَهَا وَ لَا یَعْتَبِرَنَّ بِکُمْ مَنْ أَطَاعَهَا [۱۴]

در این روایات بر عبرت‌گیری امر شده است. برپایه مناسبت حکم و موضوع، این امر دلالت بر رجحان مطلق دارد که می‌تواند در مراحلی واجب باشد.

۲. روایات بیان کننده آثار عبرت‌ گرفتن

در دسته‌ای از روایات، آثار عبرت‌گیری بیان شده است. از آنجا که سند آنها ضعیف است تنها نگاهی به آنها داریم.

۲ـ۱. حفاظت در مقابل اتفاقات پیش‌رو

از جمله در امیرمؤمنان به عمربن عاص آمده است

کَتَبَ عَلِیٌّ إِلَی عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ یَعِظُهُ وَ یُرْشِدُهُ ... لَوِ اعْتَبَرْتَ‏ بِمَا مَضَی‏ لَحَفِظْتَ‏ مَا بَقِیَ‏ وَ انْتَفَعْتَ بِمَا وُعِظْتَ بِهِ وَ السَّلَامُ».[۱۵]

۲ـ۲. آگاهی و بصیرت

در مرسله‌ای از امیرمؤمنان در نهج‌البلاغه آمده است: «منِ‏ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ وَ مَنْ‏ أَبْصَرَ فَهِمَ‏ وَ مَنْ‏ فَهِمَ‏ عَلِم».‏[۱۶] همچنین نقل شده است: «رَحِمَ‏ اللَّهُ‏ عَبْداً تَفَکَّرَ وَ اعْتَبَرَ فَأَبْصَر»[۱۷]

۲ـ۳. تقوا

«إِنَّ مَنْ‏ صَرَّحَتْ‏ لَهُ‏ الْعِبَر عَمَّا بَیْنَ‏ یَدَیْهِ‏ مِنَ‏ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَی عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَات».‏[۱۸]

۲ـ۴. بی‌توجهی به دنیا

قَالَ الصَّادِقُ ع‏ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمُعْتَبِرُ فِی‏ الدُّنْیَا عَیْشُهُ‏ فِیهَا کَعَیْشِ‏ النَّائِمِ‏ یَرَاهَا وَ لَا یَمَسُّهَا وَ هُوَ یزید [یُزِیلُ‏] عَنْ قَلْبِهِ وَ نَفْسِهِ بِاسْتِقْبَاحِهِ مُعَامَلَاتِ الْمَغْرُورِینَ بِهَا مَا یُورِثُهُ الْحِسَابَ وَ الْعِقَاب‏[۱۹]

۲ـ۵. هدایت

َ الِاعْتِبَارُ یَقُودُ إِلَی‏ الرَّشَادِ [۲۰]

استدلال به روایات

برپایه آثار بیان شده برای عبرت‌گیری می‌توان گفت:

ـ عبرت‌دهی از روش‌های اثربخش در تربیت و هدایت است؛

ـ عبرت‌دهی از مصادیق مصرح هدایت دیگران است و حکم آن را پیدا می‌کند.

عبرت گیری در سیره اهل بیت(ع)

عبرت‌گرفتن از گذشتگان و سفارش به آن در سیره اهل بیت بوده است. حضرت امیر مؤمنان می‌فرمایند:

«بُنَیَّ إِنِّی وَ إِنْ لَمْ أَکُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کَانَ قَبْلِی فَقَدْ نَظَرْتُ‏ فِی أَعْمَالِهِمْ وَ فَکَّرْتُ فِی أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِی آثَارِهِمْ حَتَّی عُدْتُ کَأَحَدِهِمْ بَلْ کَأَنِّی بِمَا انْتَهَی إِلَیَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَی آخِرِهِمْ‏ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِکَ مِنْ کَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِه»‏[۲۱]

این روایت نشان میدهد که بررسی دقیق تاریخ گذشتگان و عبرت گرفتن از آنها وزن ویژه ای در سیستم تربیتی حضرت امیر مؤمنان دارد.

بنابراین تاریخ صرفا اطلاعات عمومی نیست! تاریخ و مطالعه زندگی پیشینیان باید با هدف عبرت گیری در نظام آموزش و پرورش تدریس گردد.

پدر و مادر نیز میتوانند از هر اتفاقی برای عبرت دهی به فرزندان بهره ببرند.

پی نوشت ها:

[۱]. العین و الباء و الراء أصلٌ صحیح واحدٌ یدلُّ علی النفوذ و المضیِّ فی الشی‏ء. یقال: عَبَرت‏ النّهرَ عُبُوراً. و عَبْر النهر: شَطُّه‏ . احمد بن فارس، معجم المقاییس اللغة، ج‏۴ ۲۰۷

[۲]. قال: و العِبرة: الاعتبارُ بما مضی. همان، ج‏۴، ص ۲۱۰ .

[۳]. (۵۹) الحشر : ۲.

[۴]. (۱۲) یوسف : ۱۰۹. ((أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ فَما أَغْنی‏ عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ‏)) (۴۰) غافر : ۸۲. ((أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لِلْکافِرینَ أَمْثالُها)) (۴۷) محمد : ۱۰.

[۵]. نظر، النون و الظاء و الراء أصلٌ صحیح یرجع فروعُه إلی معنًی واحد و هو تأمُّلُ الشّیْ‏ء. احمد بن فارس، معجم المقاییس اللغة، ج‏۵ ۴۴۴

[۶]. (۲۷) النمل : ۱۴ / (۷) الأعراف : ۱۰۳ / (۳) آل‏عمران : ۱۳۷.

[۷]. (۱۰) یونس : ۳۹

[۸]. (۱۰) یونس : ۷۳.

[۹]. (۱۲) یوسف : ۱۰۹

[۱۰]. (۱۶) النحل : ۳۶

[۱۱]. (۲۷) النمل : ۵۱

[۱۲] کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد - ایران ؛ قم، چاپ: اول، ۱۴۱۰ ق. ج‏۲ ؛ ص۳۱

[۱۳] محمد بن حسین شریف الرضی، نهج البلاغة، ص۱۱۶.

[۱۴] محمد بن حسین شریف الرضی، نهج البلاغة، ص۲۸۴.

[۱۵] نصر بن مزاحم، وقعة صفین - قم، چاپ: دوم، ۱۴۰۴ ق. ص۴۹۸؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۳۲، ص: ۵۳۹. سند روایت ضعیف است: أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ الثِّقَةُ شَیْخُ الْإِسْلَامِ أَبُو الْبَرَکَاتِ عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ الْمُبَارَکِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْأَنْمَاطِیُّ قِرَاءَةً عَلَیْهِ وَ أَنَا أَسْمَعُ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْحُسَیْنِ الْمُبَارَکُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ بْنِ أَحْمَدَ الصَّیْرَفِیُّ بِقِرَاءَتِی عَلَیْهِ قَالَ: أَبُو یَعْلَی أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحَرِیرِیُّ: قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ ثَابِتِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ [مُحَمَّدِ] بْنِ ثَابِتٍ الصَّیْرَفِیُّ: قَالَ أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُقْبَةَ قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ سُلَیْمَانُ بْنُ الرَّبِیعِ بْنِ هِشَامٍ النَّهْدِیُّ الْخَزَّازُ: قَالَ أَبُو الْفَضْلِ نَصْرُ بْنُ مُزَاحِمٍ: نَصْرٌ عَنْ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ شَقِیقِ بْنِ سَلَمَةَ قَال‏ ... مدحی درباره عمده روایان این سند نشده است.

[۱۶] محمد بن حسین شریف الرضی، نهج البلاغة، ص۵۰۶ .

[۱۷] لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ (للیثی) - قم، چاپ: اول، ۱۳۷۶ ش. ص۲۶۱.

[۱۸] محمد بن حسین شریف الرضی، نهج البلاغة، ص۵۷.

[۱۹] منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم علیه السلام، مصباح الشریعة - بیروت، چاپ: اول، ۱۴۰۰ق. ص۲۰۱.

[۲۰] محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، . ج‏۸ ؛ ص۲۲. مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَعْمَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عُکَایَةَ التَّمِیمِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ النَّضْرِ الْفِهْرِیِّ عَنْ أَبِی عَمْرٍو الْأَوْزَاعِیِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ. سند ضعیف است و مدحی از راویان نخست نشده است.

[۲۱] شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، ص۳۹۳ و ۳۹۴.

کد خبر 1734055

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha