خبرگزاری شبستان: ستایش آزادی و طبیعت گرایی از جمله مهمترین موضوعاتی است که مورد توجه اومانیست ها بوده است. در این نوشتار ضمن بیان تاریخچه مختصری از نحوه و انگیزه شکل گیری این اندیشه، مفاهیم ستایش آزادی و طبیعت گرایی در اومانیسم و اسلام بررسی می شود.
اومانیسم جنبشی فلسفی و ادبی است که در نیمه دوم قرن چهاردهم از ایتالیا آغاز و به کشورهای دیگر اروپایی کشانده شد. این جنبش یکی از عوامل فرهنگ جدید را تشکیل می دهد. همچنین فلسفه ای است که ارزش یا مقام انسان را ارج نهاده و او را میزان همه چیز قرار می دهد و به بیانی دیگر سرشت انسانی و حدود و علائق طبیعت آدمی را به عنوان موضوع اتخاذ می کند.
جنبه زیربنایی رنسانس
اومانیسم در معنای ابتدائی که مفهومی تاریخی است، جنبه اساسی و زیربنایی رنسانس است یعنی همان جنبه ای که متفکران از آن طریق کمال انسانی را در جهان طبیعت و در تاریخ جست و جو کردند و تفسیر انسان را نیز در این جهت جویا شدند.
اومانیست ها مصمم بودند تا آن حیات روحی را که انسان در عصرکلاسیک دارا بود و در قرون وسطا از دست داده بود، دیگر بار از طریق ادبیات کلاسیک به او باز گردانند و آن همان روح "آزادی" بود که ادعای خودمختاری و خودرهبری آدمی را توجیه می نمود و به او اجازه می داد تا در حالی که خود را گرفتار طبیعت و تاریخ می دید، به دنبال قابلیتی باشد تا بتواند طبیعت و تاریخ را قلمرو حکومت خود ساخته و بر آن مسلط شود.
اومانیسم به عنوان "بازگشت به روزگار باستان" به معنی تجدید گذشته باستانی نبود بلکه درصدد بود تا به احیاء و توسعه استعدادها و نیروهایی بپردازد که گذشتگان دارا بودند و آن نیروها را به کار می گرفتند و این در حالی بود که اومانیست ها برخی از باورها و متعقدات مردم قرون وسطا را از دست داده بودند. دلیل توجه "بشر انگاران" به ادبیات باستانی (شعر، معانی بیانی،اخلاق و سیاست) این بود که آنان معتقد بودند چنین ادبیاتی قادر به تربیت انسانی است که به نحو مؤثری آزادی و اختیار خویش را به کار می گیرد.» (دایرةالمعارف پل ادواردز)
ستایش آزادی یکی از مهمترین موضوعات مورد توجه اومانیستها بود اما آزادی مورد نظر آنها عبارت بود از اختیاری که بتوانند آن را در طبیعت و جامعه اعمال نمایند و این آزادی در مقابل تفکر پذیرفته شده قرون وسطا بود که بر اساس آن، امپراطوری، کلیسا و اصول فئودالیته، نگهبانان نظم حاکم بر جهان تلقی می شدند و انسان مجبور به پذیرش صرف بود، چنان پذیرشی که کمترین تغییری در آن ممکن نبود. از این رو، اومانیسم از آزادی انسان به منظور طراحی حیات وی در جهان به طریقی مستقل دفاع نموده و دستورات سنّتی سران روحانی را به جای مساعدت در امور لازم الاجرا همچون سد و مانعی برای انسان تلقی می کرد."
رشد در سایه تنگ نظری های کلیسا
جنبش اومانیستی راه حلی جهت مقابله با فشار و استبداد سردمداران کلیسا در قرون وسطی بود و تصمیم داشت تا دیگر بار اختیار انسان را که سران روحانی کلیسا به کلّی از وی سلب کرده بودند به او بازگرداند.
اومانیست ها به مقابله با کلیسا و باور آنها که بین انسان و خدا، زمین و آسمان واسطه است، پرداختند. هر چند مقابله با کلیسا و عقاید بدعت آمیز و انحرافی آن صحیح بود اما اومانیست ها نیز خود به خطا رفتند، چرا که بر خودمختاری و خودرهبری انسان تأکیدی افراطی کردند. کلیسا با اعمال خشونت و سلب آزادی های انسان و نادیده گرفتن حقوق انسانی زمینه را برای رشد عقاید افراطی اومانیسم فراهم آورد. اومانیسم آزادی را در حد افراطی جستجو می کرد و به واسطه خشونت ها و سختی هایی که از جانب کلیسا اعمال شده بود، نسبت به مذهب دید منفی پیدا کرد و به همین خاطر اومانیسمی الحادی و افراطی اجازه رشد یافت.
این در حالی است که از دیدگاه اسلام، آزادی که تابع خواست و سلیقه و هوا و هوس انسان باشد مردود است. از منظر اسلام آزادیها فقط باید در نظام ارزشی مکتب قرار بگیرد. نظام ارزشی الگوهائی را به بشریت ارائه می دهد که در سایه آن سعادت حاصل می شود و این چهارچوب خواهان سختی و مشقت نیست بلکه بر اساس علمی بی منتها مصلحت بشریت را دانسته و الگوهای انسان ساز را به بشریت ارائه داده است و او را از بند بسیاری از خواستها و انحرافات آزاد می سازد و در مقابل برای او آزادی راستین و سعادت دنیا و آخرت را به ارمغان می آورد.
در آیات متعددی از قرآن آمده است که خداوند سختی و مشقت و بدی را برای بشریت خواهان نیست از جمله آنها:
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ ۚ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ ۖ وَمَن کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ ۗ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ؛
(روزه، در چند روز معدودِ) ماهِ رمضان است؛ ماهی که قرآن، برای راهنمایی مردم، و نشانههای هدایت، و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است. پس آن کس از شما که در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد! و آن کس که بیمار یا در سفر است، روزهای دیگری را به جای آن، روزه بگیرد! خداوند، راحتی شما را میخواهد، نه زحمت شما را! هدف این است که این روزها را تکمیل کنید؛ و خدا را بر اینکه شما را هدایت کرده، بزرگ بشمرید؛ باشد که شکرگزاری کنید!
بنابر آیاتی از این دست اگر منعی در دین برای مومنین گذاشته شده نه برای آن است که آزادی آنها سلب شود یا آنکه سختی و مشقتی بر آنها تحمیل شود بلکه فلسفه این منع مصلحت اندیشی، سعادت، پاک ساختن، تمام کردن نعمت، هدایت و تقوی الهی است.
آزادی تا جایی که با مصالح در تضاد نباشد
در این میان باید توجه داشت که آزادی طیف وسیعی را شامل می شود از جمله آزادی بیان و عقیده. از دیدگاه آیت الله مصباح یزدی اسلام، آزادی در همه این امور ثابت است مادامی که با مصالح مادی و معنوی، دنیایی و آخرتی تضادی نداشته باشد.
البته غرب هم که شعار آزادی عقیده را میدهد اگر جایی منافع خود را در خطر ببیند دیگر حقوق بشر و آزادی عقیده برایش اهمیت ندارد و به هر قیمتی با آن برخورد میکند. همین چند سال قبل شاهد بودیم که در آمریکا طی یک مراسم مذهبی و به صورت دستهجمعی دست به خودسوزی زدهاند. بعدها اسناد معتبر نشان داد که در این قضیه دست دولت و پلیس آمریکا در کار بوده است. آری، اگر عقیدهای با سیاست آنها در تضاد باشد دیگر آزاد نیست و این چنین آن را با صاحبانش میسوزانند.
در اصل جواز ایجاد ممنوعیت و محدودیت به هنگام احتمال خطرهای بزرگ و حساس، بین ما و غرب اختلافی نیست؛ اختلاف در تشخیص و تعریف مصالح است. آنها مصالح را فقط مادی و دنیایی میدانند اما ما مصالح را اعم از مادی و معنوی، دنیایی و آخرتی میدانیم.
نظام ارزشی اسلام، نظامی است هرمی شکل که یک نقطه مرکزی در بالا دارد و سطوح پایینتر آن به ترتیب طوری روی هم چیده میشوند که از کنار هم قرار گرفتن و روی هم قرار گرفتن آنها به آن نقطه راس هرم برسیم. آن نقطه نهایی ارزشها که در راس هرم قرار دارد همان چیزی است که ما از آن با تعبیر "قرب الیالله" یاد میکنیم. به تعبیر فلسفی ما کمال نهایی را قرب الی الله میدانیم. هر چیزی که انسان را به سمت خداگونه شدن ببرد امری است خوب و مطلوب و هر آنچه که انسان را از خدا بازدارد و وی را به سمت مادیت و حیوانیت سوق میدهد، بد و دارای ارزش منفی خواهد بود.
پایان پیام /
نظر شما