دکتر «مهدی مطهر نیا» استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بین الملل در گفتگو با خبرنگار شبستان به تشریح وضعیت اتحادیه اروپا در بحبوحه بحران یورو و گمانه زنی در مورد آینده این اتحادیه پرداخت.
با توجه به اختلافاتی که بر سر مقابله با بحران یورو در میان مقامات اروپایی بروز کرده، آینده اتحادیه اروپا را چگونه ارزیابی می کنید؟
اتحادیه اروپا اساسا یک فرایند است که دهه های گذشته بعد از جنگ جهانی دوم را به خود اختصاص داده است. تشکیل این اتحادیه یکی از ایده های آرمانی است که متفکران روابط بین الملل در قالب نظریه همگرایی به آن پرداخته اند. اروپایی ها در طول این سالها توانسته اند نمادی از این همگرایی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را بین کشورهای این منطقه به اجرا بگذارند و نگاه سایر دولتها تا حدودی به این همگرایی اروپایی مثبت است.
این در حالی است که بسیاری از کشورهای منطقه به این اتحادیه پیوسته و برخی دیگر نیز مانند ترکیه پشت درهای آن متوقف شده اند. اما مسئله ای که مطرح است این اتحادیه از دیدگاه درونی دچار ضعف ها و چالش هایی جدی است، چه از نظر ساختاری و چه از نظر کارکردی، اما آنچه در مجموع مورد توجه است این است که اتحادیه اروپا طی این سالها توانسته یک ایده آرمانی را به یک واقعیت عینی و عملیاتی تبدیل کند. از این جهت گذار از یک ایده آرمانی به یک واقعیت عینی فی نفسه بحران زا و بحران زی است.
لذا باید گفت آینده اتحادیه اروپا محصول یک برون یابی روند است. به این معنا که چالشهای گذشته را در قالب یک روش آینده پژوهی به تحلیل روند پرداخته و مورد توجه قرار دهیم، از این منظر می توان گفت اروپا توانسته چنین ایده ای را وارد عرصه عمل سیاسی کند و با ادامه این روند شاهد گذار تدریجی و در عین حال پرچالش از وضعیت آرمانی به وضعیت واقعی خواهیم بود. پس باید گفت آینده اروپا بسیار پرفراز و نشیب و مملو از چالشهای جدی است اما تجربه گذشته نشان داده که اراده کشورهای اصلی مانند فرانسه و آلمان در جهت ایجاد یک همگرایی معنادار بین کشورهای اروپایی می تواند در این زمینه مورد توجه قرار گیرد.
بحران یورو موجب تردید برخی از اعضای اتحادیه اروپا برای باقی ماندن در این اتحادیه شده است، به نظر شما خروج این اعضا چه تاثیری بر ادامه این روند خواهد داشت؟
خروج این اعضا بیش از آنکه به زیان اتحادیه تمام شود، منافع خودشان در دراز مدت مورد چالش قرار می گیرد. این ملاحظه باعث شده که برخی کشورها مانند یونان نیز از این اقدام خودداری کنند. یک نوع سنجش پارادایم محورانه نشان می دهد که حتی مخالفان اتحادیه اروپا مانند یونان که با بحرانی جدی دست و پنجه نرم می کنند، با نگاهی هدف محور و پراگماتیستی، خروج از اروپا را در وضعیت فعلی از باقی ماندن در آن هزینه آور تر می بینند. به همین دلیل در این مورد بسیار محافظه کارانه برخورد می کنند، لذا باید گفت نگرانی خروج برخی از اعضا در اتحادیه اروپا وجود دارد اما خروج کشورهایی که بیش از آنکه برای اتحادیه اروپا منفعت آور باشند، هزینه ساز هستند در عمل می تواند در دراز مدت قدرت اتحادیه اروپا را با کشورهای قدرتمند شکل و محتوای بهتری بخشد. پس خروج این کشورها هر چند در حال حاضر چالش به شمار می رود اما در دراز مدت به سود کشورهای قدرتمند عضو خواهد بود.
آیا مشخص نبودن ساختار تصمیم گیری در اتحادیه اروپا یک نقطه ضعف برای این اتحادیه نیست؟
بله یکی از اصلی ترین ایرادهای وارد بر اتحادیه اروپا به اشکال ساختاری آن بازمی گردد چرا که ایده تشکیل این اتحادیه بر اساس نخبه گرایی طراحی شده بود و مردم این منطقه آمادگی جدی برای پیوستن به نهادهای فراملی آن نداشتند، رای منفی مردم هلند و فرانسه به قانون اساسی اتحادیه اروپا را نباید فراموش کنیم. لذا سخن گفتن از پرچم و سرود ملی واحد هنوز هم برای اروپایی ها آرمانی است و شهروندان همچنان آمادگی رسیدن به این همگرایی را ندارند. از سوی دیگر بسیاری از آنان از ایجاد قدرتی منطقه ای که منافع آنها را در نظر نگیرد، نگران هستند.
از همین رو باید گفت این چالش جدی در برابر اتحادیه اروپا وجود دارد، اما ما با کمک گرفتن از منطق نسبت می توانیم بگوییم نسبت به گذشته اتحادیه اروپا توانسته به یک نوع همگرایی عینی تعریف شده از یک اتحادیه دست یابد که هم اکنون برای برخی مناطقه دیگر مانند آفریقا مطرح است. در هر حال نمی توانیم از گذار این ایده آرمانی به عرصه عمل سیاسی بصورت ایده پردازانه بنگریم و بگوییم که همه چیز باید آرمانی باشد. این اتحادیه در بستر فراز و نشیب های جنگ سرد، دوران پساجنگ سرد و زمان کنونی که در حال عبور از یک نظم کهن به نظمی نوین در عرصه روابط بین الملل هستیم، کارایی خود را نشان داده است.
به نظر شما هدف چین از نزدیک شدن به اتحادیه اروپا و ارائه پیشنهاد کمک مالی به کشورهای بحران زده این اتحادیه چیست و پکن بدنبال چه چیز است؟
چیزی که برای چین مهم است ایجاد توازن قدرت با ایالات متحده آمریکا از طریق اتحادیه اروپا است. چینی ها به خوبی به این نکته واقف اند که غرب اگر بتواند به عنوان یک پیکره واحد در مقابلش صف آرایی کند، این کشور در یک اردوگاه بسته ای از نظر سیاسی و اقتصادی در نظام بین الملل قرار می گیرد که اتحادیه غرب آن را محاصره کرده است.
در حالی که اگر چین بتواند نوعی توازن قدرت بین اروپا و آمریکا ایجاد کرده و آن را در یک بافت رقابتی و بین المللی در ساحت های گوناگون به نوعی رقابت بین دو اردوگاه غربی قرار دهد، می تواند از فضای تنفسی بیشتر و بهتری در جهت حرکت در نظام بین الملل استفاده کند. بسیاری از رقبای آمریکا در ساحت های سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی همواره به اتحادیه اروپا به عنوان عضوی که می تواند رقیب این کشور در عرصه جهانی باشد نگاه کرده اند و چین هم اینچنین است.
اگر انگلیس به اتحادیه اروپا بپیوندد یعنی نوع همگرایی خود با اتحادیه اروپا را مانند کشورهای آلمان و فرانسه تعریف کند و از طرفی روسیه خود را به اروپا نزدیک کند، می تواند تا حدود زیادی توازن قدرت را در مقابل آمریکا به نفع این اتحادیه شکل دهد. این در حالی است که اگر همپیوندی که بصورت سنتی بین اروپایی ها و آمریکا وجود دارد، شکل گیرد 14 درصد قدرت اروپا در کنار 20 درصد قدرت ایالات متحده می تواند درصد 34 به 14 درصد قدرت چین را محتوا بخشید و توازن قدرت را علیه چین شکل دهد. به اعتقاد من چین می خواهد با نزدیک شدن به اتحادیه اروپا این توازن را به نفع خود تغییر دهد.
نظر شما