خبرگزاری شبستان: چنانچه گذشت مکتب سامراء گام های مثبت و ارزنده ای را در عرصه ترویج ایده مهدویت برداشت. ازجمله شخصیت های مهم این مکتب مرحوم آیت الله میرزای شیرازی است که در حکم معروف تحریم تنباکو جنبشی در عالم فقه به راه انداخت. در این یادداشت تلاش داریم برخی از شخصیت های دیگر مکتب سامراء را معرفی کنیم.
1- آخوند ملاّفتحعلی سلطانآبادی
مرحومان آخوند ملافتحعلی سلطانآبادی و سیّد اسماعیل صدر ازجمله کسانی هستند که نگارنده در پیوند مستقیم با موضوع مقاله، از آنان مطلبی در دست ندارد، امّا به دلیل پارهای ملاحظات توجّه به ایشان را ضروری میداند.
آخوند ملاّفتحعلی سلطانآبادی (اراکی) در حوالی سالهای 40ـ 1235 به دنیا میآید و در سال 1318 قمری دار فانی را وداع گفته و جنازهاش را در نجف به خاک میسپارند. او پس از توسّل به ساحت قدس مهدوی(ع) در ایران تحت تربیت سیّد محمّد سلطانآبادی قرار میگیرد. و در عراق به محضر درس اواخر صاحب جواهر، شیخ مرتضی انصاری، حاج ملاّعلی رازی و میرزای شیرازی میرسد. او از موثّقین میرزای شیرازی بوده است که میرزا قصد مهاجرتش را به او میگوید و او را امام جماعت قرار داده و خود به او اقتدا میکند.
برخلاف تصوّر برخی سیره و سلوک آخوند ملافتحعلی با آخوند ملاّ حسینقلی متفاوت بوده است و منجر به بروز اختلافاتی علیرغم همحجرگی اولیه میشود.
آخوند ملاّفتحعلی سلطانآبادیـ از آن حیث که شخصیّتی محدّث و روایی مسلک همچون محدّث نوری او را در جای جای آثارش با تعابیر بلندی ستوده استـ به نظر فردی به شدّت متعبد به شرع و روایات بوده است و درسی در تفسیر قرآن، نهجالبلاغه و صحیفهی سجادیه داشته است. به غیر از آنکه در میان شاگردان او کسانی که شهرت فلسفی یا عرفانی داشته باشند، نام برده نشدهاند و میرزای شیرازی نیز به او توجّه خاصّ داشته است. تا حدّی که به امر او اقامه جماعت میکرده و میرزا خود به او اقتدا میکرده است. وی درس تفسیر قرآن، نهجالبلاغه و صحیفهی سجادیه داشته است. به عنوان مثال حاجی نوری در کلمهی طیبه در حکایت چهارم از باب پنجم (که حکایات پنجم و ششم نیز متعلق به آخوند ملافتحعلی سلطانآبادی است) در ابتدای حکایت، آخوند را چنین میستاید: عالم ربّانی و فاضل صمدانی، مؤیّد مسدّد و قطب دایره رموز اخبار و قرآنی جناب آخوند ملاّفتحعلی سلطانآبادی ایدهاللّهتعالی.
حکایت تفسیر عجیب او از آیه "و اعلموا انّ فیکم رسول اللّه.... الآیة" که برای سیّد اسماعیل صدر، حاجی نوری، سیّد حسن صدر و میرزای نائینی طرح میکند، نیز شهرهی عام و خاصّ است.
آخوند ملاّ فتحعلی سلطانآبادی از آن جهت مهم به نظر میرسد که حلقهای از اصحاب سامراء را در تربیت خود قرار داده است و به نظر میرسد، تأثیر فکری مهمّی در آنها داشته باشد. آنچنانکه اسامی شاگردان روزهای جمعه او را چنین آوردهاند: سیّد اسماعیل صدرـ محدّث نوریـ شیخ محمّد تقی شیرازیـ سیّد محمّد اصفهانیـ شیخ حسن علی طهرانیـ سیّد ابراهیم خراسانیـ شیخ حسن کربلایی و میرزای نائینی. شیخ فضلاللّه نوری او را صاحب تشرّفاتی به خدمت امام عصر(ع) میدانسته است. درس او پس از فوت میرزای شیرازی به کربلای معلی منتقل میشود.
2ـ سیّداسماعیل صدر
سیّد اسماعیلبنسیّد صدرالدّین صدر موسوی متولّد سال 1255 قمری در اصفهان است که در سال 1281 قمری به نجف به سوی درس شیخ انصاری مهاجرت میکند، امّا شیخ از دنیا میرود. وی سپس به درس میرزای شیرازی، شیخ مهدی حفید الشیخ الأکبر کاشف الغطاء و شیخ راضی نجفی میرود. او پس از مهاجرت میرزای شیرازی به سامراء طی نامهای از جانب میرزا جهت یاری وی در کنار سیّد محمّد فشارکی اصفهانی و شیخ محمّدتقی شیرازی به سامراء فرا خوانده میشود. و در سال 1312 پس از میرزا از او درخواست مرجعیّت میشود که برای فرار از آن همراه با آخوند سلطانآبادی به کربلا مهاجرت میکند و تا آخر عمر آنجا باقی میماند و در آخرین سفرش به کاظمین در سال 1334 قمری در آنجا بیمار گشته و دار فانی را وداع میگوید.
مرحوم صدر بسیار مورد توجّه میرزا بوده و از ارکان علمی اصحاب سامراء محسوب میشود و ازجمله کسانی است که محدّث نوری او را به میرحامد حسین برای دریافت آثارش در جهت انتفاع و ترویج بنیان عقیده امامت معرّفی میکند. علیرغم آنکه سندی روشن پیرامون موضوع این مقاله از او در دسترس نگارنده نیست. به نظر نقش بسزایی داشته است. خاصّه آنکه میرزا مهدی اصفهانی بنیانگذار مکتب معارف خراسان نیز چند سالی را در محضر او به تلمذ علمی و معنوی میپردازد. و به نقل از همان مصدر، ایشان مبانی تجرید شرعی را نیز به وی میآموخته و او را تحت تربیت قرار میدهند.
3- محدّث نوری
علاّمه حاج شیخ محمّدحسین نوری معروف به محدّث نوری در 18 شوّال 1254 در یالو (از توابع شهرستان نور در استان مازنداران) متولّد میشود و در سال 1320 ق در نجف از دنیا میرود. او اوّلین مهاجرتش به عتبات عالیات را در سال 1273 قمری قرار میدهد و تا سال 1294 که همراه میرزا به سامراء مهاجرت میکند، چند بار از نجف به اماکن دیگر و از آنجا به نجف مهاجرت میکند و چند ماهی نیز درس شیخ انصاری را درک میکند.
استادان او شیخ عبدالرّحیم بروجردی، شیخ عبدالحسین تهرانی، شیخ انصاری، میرزای شیرازی، آخوند سلطانآبادی، سیّدمهدی قزوینی، مولی علی تهرانی، حاج ملاّعلی کنی و میرمحمّد هاشم خوانساری بودهاند.
محدّث نوری در حقیقت یکی از عناصر فرهنگی میرازی شیرازی در سامراء بوده است که دارای آثار فراوانی است. او 2 اثر از 3 اثر خود پیرامون امام عصر(ع) یعنی جنةالمأوی و نجمالثاقب را در دوران حیات میرزای شیرازی در سامراء مینگارد و سومین اثرشـ یعنی کشف الاستار که پاسخ به قصیده بغدادیه استـ را در سال وفات استاد دیگرش آخوند ملاّفتحعلی به سال 1318 و احتمالاً در نجف مینگارد.
دو اثری که محدّث نوری در دوران سامراء مینگارد، هر دو پیرامون راهیافتگان به ساحت قدس مهدویاند که بعدا منبع علمی شاگردش صدرالاسلام همدانی در تکالیف الأنام میگردند. توجّه فراوان محدّث نوری به حدیث و علوم روایی و زحمات بیبدیل او در ترویج بزرگترین میراث مکتب امامت ـ مهدویت به عنوان سرچشمهی کسب علم و فیض و ریزهخوار سفره حجج الهی بودن او در طلب و دریافت معرفت بر هیچ دانشپژوهی مخفی نیست. محدّث نوری ازجمله حامیان جدی میرحامد حسینـ صاحب عبقات الأنوارـ بوده است که نه تنها همانند بسیاری از علما به نگاشتن نامهای در تشویق و تأیید میرحامد حسین اکتفا نمیکند؛ بلکه با وی در جهت گردآوری کتب میراث حدیثی در تعامل جدی بوده است. نامههایی که میان این دو بزرگوار در طی سالهای 1300 تا 1305 رد و بدل میشدهاند، همگی شاهد صدق این مدّعایند. تفحّص در آثار محدّث نوری و توجّه او به انتخاب موضوعات که بیانگر دغدغهها و نگاههای او است حرفهای فراوانی به دنبال دارد که تفصیل آن به مجال واسع سپرده میشود. احیاء تراث دعایی و زیارتی، توجّه به امام عصر(ع)، تربیت اهل وعظ، تذکّر عامه مردم به سوی عالمان شیعی بر مبنای تعلیمات ائمّه(ع)، نگاه ویژه به مسأله قرآن و عدلیت آن با ائمّه هدی(ع) و ترویج روایات معلّمین الهی، همگی اشاره به نوعی نگاه خاص به باورداشت امامت ـ مهدویت دارد. نگاهی که در آن، مردم از خواندن تشرّفات افراد مختلف به امام عصر(ع) پس از مقدّماتی از نصوص در اثبات امام دوازدهم، به امام زندهای که ملجأ همه امور شیعیان خویش است، متذکّر میشوند و آداب توجّه به او را میآموزند (نجمالثاقب). همچنین توجّه به امر زیارت به عنوان مهمترین سند نگاه شیعه به حقیقت امامتـ مهدویت به عنوان "بودن در محضر امام" در آثاری چون تحیة الزّائر، در کنار توجّه به علمای دین و اهل منبر، چه از جانب مردم (کتاب کلمه طیّبه) و چه از جانب اهل علم (کتاب لؤلؤ و مرجان) به عنوان جایگاه پیامبر و ائمّه دین که ترویج شریعت به حیات آن است؛ همه خبر از توجّهی خاص به تفسیر امامتـ مهدویت در نظر او دارد.
4ـ شیخ محمّدباقر بیرجندی
ابوالحسن، الشیخ محمّدباقر ابنمحمّد حسن ابناسداللّه ابنعبداللّه القائنی البیرجندی از علمای محصّل در مکتب سامراء است. او در سال 1276 در شهر گازار از شهرهای قائن ولادت یافته است و در سال 1353 در بیرجند دار فانی را وداع گفته است. او تحصیلات عالیه خود را در نجف و سامراء در نزد بزرگان آن زمان سپری میکند. در نجف، اصول را از میرزای رشتی و فقه را از ملاّمحمّد ایروانی و میرزا حسین طهرانی میآموزد. سپس در سامراء در حلقهی اصحاب میرزای شیرازی در میآید و به درس وی میرود و حدیث را نزد محدّث نوری فرا میگیرد. او صاحب اجازاتی از فاضل ایروانی، محدّث نوری، شیخ محمّد حسن مامقانی و شیخ جعفر شوشتری است. آثار فراوانی دارد که از میان آنها بغیة الطالب فی من رأی الامام الغائب و کبریت احمر در شرایط منبر، از همگی مشهورتراند. او نیز همانند سایر برجستگان اصحاب سامراء به محضر آخوند سلطانآبادی حاضر میگشته و در تفسیر، نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه میگرفته است. او همسوی با استاد خود محدّث نوری بوده است و موضوعات مورد تحقیق او نیز مشابه محدّث نوری بوده است. وی در ردّ صوفیه کتاب نگاشته و در آداب منبر نیز صاحب اثر است. همچنین مهمترین اثر مستقلش پیرامون امام عصر را بغیةالطالب قرار داده و همانند محدّث نوری در آن به بحث از تشرّف یافتگان پرداخته است. از او اثر دیگری به نام صمصام المهدوی در ردّ بر فاضل هروی در امامت بر جای مانده است.
5ـ شیخ فضلاللّهنوری
حاج شیخ فضلاللّه لاشکی کجوری معروف به نوری در دوم ذیحجّه 1259 قمری در قریه لاشک از توابع کجور مازندران از آسیه خانم همسر آخوند ملاّ عبّاس نوری به دنیا آمد. او پس از طی مقدّمات در زادگاهش در جوانی به نجف اشرف مهاجرت کرده و در درس سیّد مهدی قزوینی غروی حلاوی (م 1300 ق)، آخوند ملاّ فتحعلی سلطانآبادی (م 1318 ق). شیخ راضی (م 1290 ق)، شیخ مهدی آل کاشف الغطاء (م 1289)، میرزا حبیب اللّه رشتی (م 1312 ق) و میرزای شیرازی (م 1312 ق) حاضر میشود. وی سپس همراه با میرزا به سامراء مهاجرت میکند. و در سال 1303 ق به فرمان میرزای شیرازی به تهران میآید.
شیخ فضلاللّه در حقیقت یکی از خواص میرزای شیرازی و سفیر سیاسی میرزا است. او در طی واقعه تحریم تنباکو اصول مبانی سیاسی مبتنی بر نگاه دینی استاد خود را به خوبی مشق میکند و از بازوهای او در آن واقعه میگردد.
ازجمله جهاتی که پیرامون شیخ فضلاللّه متأسّفانه مجهول است؛ کمالات علمی و معنوی او و ارادتش به حضرت ولی عصر(ع) است. او تربیت علمی را در محضر میرزای شیرازی و تربیت معنوی را در محضر آخوند سلطان آبادی طی میکند. از او اشعاری در ثنای ولی عصر و همچنین اثری تحت نام صحیفة مهدویه که حاوی ادعیه و زیارات مربوط به ساحت قدس حضرت مهدی(ع) است، باقی مانده است. او ازجمله کسانی است که محدّث نوری در نامه نگاریهایش با میرحامدحسین وی را از شایقین به مؤلّفات او و ازجمله کسانی که "بنای بر انتفاع دارند و خواهش دارند و اسباب ترویج و نشرند" نام میبرد.
نکتهی مهم دربارهی شیخ فضلاللّه پیرامون موضوع این مقاله، نوع نگاه یک فقیه ارادتمند به امام عصر(ع) به واقعهی مشروطه است و خطری که از آن احساس میکند.
او هدف از مبارزات خود را کسب رضای امام عصر(ع) قرار میدهد: امیدوارم که تمامی اقدامات و.... حوادث این ایّام نتیجه دهندهی خیر ملّت و دولت... و منظور نظر قبول حضرت حجّة اللّه(ع).... باشد.( (خاطرات و اسناد ظهیرالدّوله، ایرج افشار / 157، پس از بازگشت از تحصن قم).
شیخ شهید، از آن رو با مشروطه مخالفت میکند که آن را محبوب امام زمان(ع) نمیداند.
ای عزیز، درختی که این همه ثمره خبیثه را مربی باشد چگونه تصوّر دارد محبوب امام عصر(عج) باشد؟( رسایل و اعلامیهها....، ترکمان / 67.)
نکتهی جالب آنکه، اویی که همّ خود را در آن زمان، کسب رضای امام عصر(ع) عنوان میکند، بنیان انحرافات مشروطه را در دو فرقه میداند: بابیه و طبیعیه. وجه اشتراک این دو فرقهـ لفظا مختلف امّا لبّا متفق، به تعبیر شیخـ در چیست که عامل اتّفاق نظر آنها در آن زمان حسّاس گردیده است؟ شاید واضحترین پاسخ همانی باشد که شیخ در میانه همان لایحه مطرح کرده است: «و نستجیر باللّه حضرت حجّةابنالحسن عجّلاللّه فرجه را امام موهوم خواندن.» در حقیقت وجه مشترک این دو تفکّر، حذف باورداشت امامت ـ مهدویت در نوع نگاه و بیانی است که ایشان داشتهاند. چرا که در تفکّر بابیه مردم به جای آنکه به امام زندهی خود دلالت شوند و به او روی میآورند، حائلی میان خود و او مییابند که آنها را مستغنی از امام میداند و عملاً منجر به حذف امام زندهشان از صحنهی فکر و عملشان میگردد، دقیقا همان خطری که میرزای شیرازی نیز بدان متذکّر بود. از سویی دیگر در تفکّر طبیعیه و نگاه منوّرالفکرها نیز اساسا عالم بدون باورداشت امامت ـ مهدویت و بدون نیاز به امام حیّ هادی و به استغنای اندیشههای بشری و اهوای انسانی تفسیر و اداره میشود. یکی از مهمترین پیامدهای ماجرای مشروطهـ آنچنانکه بعدها ظاهر گردیدـ تغییر نگاه به باورداشت امامتـ مهدویت در میان شیعیان بود. نگاهی که کمترین توجّه به خواست و محبوبیت حجّةاللّه در آن لحاظ میشود و او کاملاً در پس پرده غیبت، از دل و ایمان و تفکّر جامعه شیعی نیز غیبت میکند و در یک کلام باورداشت امامت ـ مهدویت از امام حیّ به امام موهوم نقل مکان میکند.
6ـ سیّد ابوالقاسم حسینی دهکردی
سیّدابوالقاسم حسینی دهکردی از علمای اصفهانی الاصل است که در سال 1272 به دنیا آمد و در سال 1353 از دنیا رفت. در شرح حال او هم آثار مستقلی مانند آفتاب علم و هم مقالاتی مانند مقدّمهای بر کتاب منبرالوسیلة به چاپ رسیده است. او در اصفهان مقدّمات را نزد سیّد محمّد جواد دهکردی، ابوالمعالی کلباسی، شیخ محمّدباقر نجفی، ملاّاسماعیل حکیم درب کوشکی (درس حکمت و اسفار) میرزامحمّدحسن نجفی و ملاّمحمّدباقر فشارکی میآموزد. در سال 1301 در 29 سالگی به عتبات عالیات مهاجرت میکند و در سامراء به حلقهی سامراء میپیوندد. وی 7 سال در محضر میرزای شیرازی تلمّذ میکند و به درس آخوند ملاّفتحعلی راه مییابد و با محدّث نوری رابطهی نزدیک برقرار میکند. وی سپس به سفارش آخوند سلطانآبادی رهسپار نجف میشود تا مدارج علمی بیشتری را طی کند. بدین ترتیب در نجف به درس شیخ زین العابدین مازندرانی، میرزای رشتی و آخوند خراسانی میرود. ایشان صاحب اجازه از سیّد هاشم چهارسوقی، شیخ محمّدحسن نجفی، ملاّ محمّدباقر فشارکی، آخوندخراسانی، محدّث نوری و شیخ زینالعابدین مازندارانی است.
در حالات او توجّه فراوان به ائمّهی هدی و توسّلات زیادی خاصه به ساحت قدس مهدوی نقل شده است. به ویژه آنکه در دستورالعمل سلوکی خویش جایگاهی خاص را برای توسّل به امام عصر(ع) قرار داده است.
مشهورترین اثر وی منبرالوسیله است که در آن دو نحوه اثرپذیری از اساتیدش هویدا است. یکی گرایش وی به روایات ائمّهی دین و توجّهش به خاندان عصمت و توسّل به ایشان و دیگری تمایل او به آخوند ملاّصدرا و کتاب اسفار که آن را در اصفهان در دوران جوانی از حکیم درب کوشکی فرا گرفته است. به همین سبب در منبرالوسیله، آنجا که در صدد تشریح عقاید دینی برمیآید، به جای استناد به آثار صرفا فلسفی، از تفسیر اصول کافی ملاّصدرا مدد میگیرد.
در هرحال او مردی بسیار متوسّل به ساحت قدس مهدوی است که تأثیرش در یکی از شاگردانش یعنی سیّدمحمّد تقی موسوی اصفهانیـ صاحب مکیال المکارمـ آشکار میشود و به عنوان حلقه واسط صاحب مکیال با اصحاب سامراء ظاهر میشود؛ چرا که مکیال المکارم از آثار برجسته در حوزه امامتـ مهدویت است.
7ـ سیّدمحمّدتقی موسوی اصفهانی
فقیه احمدآبادی، سیّد محمّد تقی موسوی اصفهانی، مشهور به صاحب مکیال از علمای نامی اصفهان است که در سال 1301 در اصفهان ولادت یافته است و در سال 1348 دار فانی را وداع گفته است.(2)
استادان او را پدرش سیّد عبدالرزّاق، پسر عمهاش میرزا اسداللّه در نحو و تصریف، سیّد محمود حسینی کلیشادی اصفهانی (م 1324)، سیّد ابوالقاسم دهکردی (م 1353)، شیخ عبدالکریم گزی (م 1339)، منیرالدّین بروجردی اصفهانی (م 1342)، میرزا بدیع درب امامی (م 1318)، آخوند ملاّ محمّد کاشی (م 1333)، میر محمّد صادق خاتونآبادی (م 1348)، ملاّ حسین فشارکی (م 1353) و سیّد محمّد باقر درچهای (م 1342) ذکر کردهاند. او به واسطهی استفاده و اجازهاش از مرحوم دهکردی و بروجردی اصفهانی در زمره اصحاب سامراء محسوب میشود. حالات او نسبت به امام عصر(ع) بر هیچکس پوشیده نیست و آثار منحصر به فرد او بیشک تحت تأثیر سیّد ابوالقاسم دهکردی بوده است. از وی چند اثر کمنظیر پیرامون امام عصر(ع) برجای مانده است. به علاوه آنکه در سایر آثارش به آنحضرت اشاره داشته است. ایشان نورالابصار فی فضیلة الانتظار، کنز الغنائم فی فوائد الدّعاء للقائم، وظیفة الأنام فی زمن غیبة الإمام و مکیال المکارم فی فوائد الدّعاء للقائم را پیرامون مهدویت مینگارد و در کتاب دیگر خودـ ابواب الجنّات فی آداب الجمعاتـ بخشی را به دعای بر ظهور حضرت اختصاص میدهد. فضای آثارش منحصر به فرد است. همچون سایر اصحاب سامراء به تکلیفنگاری روی میآورد. و به ادعیه و زیارات مربوط به آن جناب توجّهی خاص مبذول میدارد.
فضایی که برای معنای انتظار و میزان واجب آن و همچنین علامات و آثار درجه کامله آن به نحو اختصار در مقصد سوم و خاتمه نور الابصار میآورد، بسیار زیاد شبیه به سایر آثار مکتوب پیرامون امام زمان در میان اصحاب سامراء از جمله محدّث نوری و صدر الاسلام همدانی است. او در نورالابصار، انتظار را واجب و شرط قبول اعمال میشمرد. بدین ترتیب توجه و انتظار امام حیّ هادی بیش از یک موعودخواهی در میان ادیان تفسیر میشود. او در آثارش در تلاش است به تشریحی از باورداشت امامتـ مهدویت دست یابد، تشریحی که همچون فقهای شیعه از اثبات عقیدهی امامت آغاز میشود، امّا به تحلیل رفتاری ـ عقیدتی با امام حیّ دوران ختم میشود.
8ـ صدرالاسلام همدانی
میرزا علیاکبر فرزند میرزا شیرمحمّد صدرالاسلام همدانی در همدان متولد شد و در همانجا از دنیا رفت. او دوران علمی خود را در نجف را طی دو مرحله، یکبار به مدّت 6 سال و دیگری به مدّت 2 سال سپری کرده است. استادان وی در نجف مرحومان محدّث نوری، سیّد محمّد مجتهد موسوی نجفی و میرزا حسین رازی تهرانی بودند.
آنچه صدرالاسلام را در این تحقیق مورد توجّه قرار داده است، تألیف گرانسنگ او با نام "تکالیف الأنام فی غیبة الإمام" است که پیرامون تکالیف شیعیان در دوران غیبت امام عصر(ع) به رشتهی تحریر درآورده است. او تعابیر بلندی را پیرامون استاد خود محدّث نوری بیان میدارد که براساس آنها بهرهی علمی و معنوی خود را وامدار از او میداند.
قریب 6 سال در نجف اشرف، مجاور و محصّل بودم. خدمت اکثر استادان عظام تلمّذ نموده. ... وی یک الگوی جدید در آداب سیر و سلوک شرعی، امّا با نگاهی به باورداشت امامت ـ مهدویت ارائه میکند.
وی پس از بیان تکلیف معرفت امام(ع) و نایبان خاص و عام ایشان در تکلیف سوم به طرح مسألهی مراقبت میپردازد و این اصل مهم در آداب سلوک را به صورت مراقبه در محضر امام(ع) تعریف میکند.
بدانکه یکی از تکالیف مقرره مشکله تو در غیبت امام عصر(عج) که مشکلترین تکالیف است، حالت مراقبه است با خدای خود جلّجلاله. و کیفیت آن در ریاضات شرعیه، مدوّن و مضبوط. و حقیر در کتاب خرابات بسط عظیمی دادهام. و نظیر آن مراقبه با امام عصر ارواحنافداه است و این حالت مراقبه را معنی آن است که در تمام حرکات و سکنات و افعال و اعمال و اقوال خود، مراقب امام خود باشی و به طور یقین بدانی که امام(ع) همه جا با تو همراه است، آنی و دقیقهای از تو جدایی و انفکاک و غفلت ندارد.... .( تکالیف الأنام، انتشارات بدر/ 35، تکلیف 3.ز)
وی با این نظام خود، در حقیقت به جای مرشد و رفیق و... امام حیّ هادی را جایگزین میکند و رفتار و آداب مراقبه و همچنین اذکار و اوراد و توجّهات را براساس توجّه به ساحت قدس مهدوی تنظیم میکند. ... تبیینی که علاوه بر بیان نظام سلوک شرعی، امام معصوم همان ولیّ هدایتکنندهی زندهای است که اعمال در منظر او انجام میشود و بر اساس خواست و محبّت او تنظیم میگردند، هدایت او به مأموم میرسد و با این هدایت، مأموم از داشتن رفیق و مرشد بینیاز میشود و به جای آن، به دستورات و آداب شرع متوجّه میگردد و با محوریّت قبول امامت و انتظار امام زمان علیهالسلام به تهذیب نفس و بندگی همّت میگمارد.
جالب آنکه او در تکلیف 60ـ به عنوان آخرین مطلبی که در کتابش مطرح میکندـ مخالفت خود را با طریق صوفیه و ادّعاهای ایشان اعلام میدارد و آنها را خاموشکنندگان نور الهی میداند. صدرالإسلام به برخی عبارات محیالدّین عربی، ابوالحسن خرقانی، عبدالقادر گیلانی و برخی دیگر از مشایخ صوفیه اشاره میکند و در حقیقت، اساس نظام سیر و سلوک را بر خلاف سنّت مشهورـ که به سوی ضلالت و اطفاء نور خدا و مقابله با ائمّهی دین علیهمالسلام بنا نهاده شده استـ بر مبنای امام معصوم حیّ هادی بنا مینهد.
9ـ میرزا مهدی اصفهانی
میرزا محمّد مهدی غروی اصفهانی بنیانگذار مکتب معارف خراسان است که در سال 1303 قمری در اصفهان ولادت یافت و در سال 1315 قمری به سفارش مرحوم ارباب به کربلا نزد سیّد اسماعیل صدر مهاجرت کرد و تحت تربیت او رار گرفت. مدّت اقامت او در نزد سیّد اسماعیل صدر مشخّص نیست، امّا به نقل شاگردانش در نزد او غیر از تحصیل علوم رایج، تربیت معنوی نیز یافت و قدرت تجرید را کسب کرد.
هیچ بعید نیست که او در این ایّام به واسطهی سیّد اسماعیل صدر در حلقهی آخوند سلطانآبادی نیز درآمده باشد. او سپس به سفارش مرحوم صدر به نجف مهاجرت کرد و در درس میرزای نائینی وارد گشت و مبانی آخوند خراسانی رانیز فرا گرفت. او در همین حال در حلقهی شاگردان ملاّ حسینقلی همدانی نیز وارد میشود و با سیّد احمد کربلایی و شیخ محمّد بهاری، سیّد علی قاضی و دیگران رفاقت میکند و در نزد ایشان نیز به درجهی دریافت تصدیقنامه نیل به معارف و وصول به مقام معرفة النفس میرسد. امّا در همان اوان حضورش در نجفـ که در حقیقت به هنگام مصاحبت با حلقهی شاگردان ملاّحسینقلی همدانی بوده است دچار دو معضل فکری میشود که خود آنها را در موضوع معرفت که برای حل آن به کتب عرفا و فلاسفه مراجعه میکندـ و احتیاج به رفیق و هادی و قطب و.... با وجود امام عصر(ع) به عنوان هادی بیان میکند. سپس به امام زمان(ع) متوسّل میشود و به واسطهی ایشان هدایت میگردد. این توسّل، سبب تحوّل فکری او میشود که منجر به پایهگذاری مکتب معارف خراسان میشود.
نکته مهم پیرامون میرزای اصفهانی در موضوع این مقال، آن است که او نیز یک خانهی دیگر از جدول مکتب سامراء را کامل میکند. باورداشت امامت ـ مهدویت او که همانند اسلاف خود از ریشههای مشترکی بهرهمند است، او را به اشکال مشابهی پیرامون مشرب عرفان و فلسفه در عقاید و سلوک میکشاند و همانند سیّد عبدالغفار مازندرانی که در روح مجرّد بیان او مطرح شده است و یا همانند صدرالإسلام همدانی در تکالیف الأنام احتیاج رفیق و مرشد با وجود امام حیّ هادی را فکری ناصحیح میداند و عرفان و فلسفه را راهگشای معرفت نمیبیند . او آنچنانکه میان آخوند ملاّفتحعلی و آخوند ملاّ حسینقلی نیز اختلاف در تفکّر و مشرب پدیدار میشود، میان خود و شاگردان ملاّ حسینقلی نیز اختلاف در تفکّر و مشرب میبیند. سپس در صدد برمیآید بر اساس هدایت ولیّ وقت خود و بر مبنای کلمات ائمّهی دین(ع) و نه کلمات غیر ایشان، به تبویب نظام معرفتی دست زند که ثمرهی آن مکتب معارف خراسان است. نکتهی بسیار جالب آن است که او نیز همانند سلف خود همّت اصلی خود را در هنگام تربیت طلاّب به توجّه به امام عصر(ع) قرار میدهد و بدون استثناء شاگردان او توجّه او را به ساحت قدس مهدوی در کسب علم و معرفت و تربیت نفس یادآور میشوند. او همانند صدرالإسلام توسّل و مراقبه با امام عصر(ع) را رکن مهمّی در سلوک و تربیت میداند و یکی از شاگردانش ـ شیخ مجتبی قزوینیـ در دستور سلوک خود جایگاه ویژهای برای باورداشت امامتـ مهدویت قائل میشود. جالب آنکه به هنگام تشویق یکی از شاگردانش به اسکان در تبریز در نامهاش همّت خود را به توجّه او به امام عصر(ع) مصروف میدارد و وظیفهی او را توجّه دادن مردم به امامشان می دانند...
او همانند صدرالإسلام بنیان علوم و معارف غیر اهل بیت و ترویج آنها را برای بیتوجّه کردن آنها از ائمّهی دین و تخفیف ایشان در اذهان مردم میداند. نگاه او نیز به باورداشت امامتـ مهدویت، در راستای نظام فکری مکتب سامراء در همین زمینه است و اگر میرزای شیرازی آغازگر توجّهی خاص بود، او نیز آغازگر توجّهی خاص در جهتی دیگر بود، چنان که محدّث نوری، صدرالإسلام همدانی و شیخ محمّدباقر بیرجندی نیز آغازگران توجّهی دیگر در جهتی دیگر بودند.
پی نوشت: برگرفته از باورداشت امامت-مهدویت در مکتب سامراء، مفید، حسین.
ادامه دارد/
نظر شما