توسّل و مراقبه با امام عصر(ع) رکن مهمّ سلوک در مکتب سامراء

برخی از علمای مکتب سامراء در حقیقت به جای مرشد و رفیق و ...، امام حیّ هادی را جایگزین می‏کنند و رفتار و آداب مراقبه و همچنین اذکار، اوراد و توجّهات را براساس توجّه به ساحت قدس مهدوی تنظیم می کنند‏.

خبرگزاری شبستان: چنانچه گذشت مکتب سامراء گام های مثبت و ارزنده ای را در عرصه ترویج ایده مهدویت برداشت. ازجمله شخصیت های مهم این مکتب مرحوم آیت الله میرزای شیرازی است که در حکم معروف تحریم تنباکو جنبشی در عالم فقه به راه انداخت. در این یادداشت تلاش داریم برخی از شخصیت های دیگر مکتب سامراء را معرفی کنیم.


1- آخوند ملاّفتحعلی سلطان‏آبادی
مرحومان آخوند ملافتحعلی سلطان‏آبادی و سیّد اسماعیل صدر ازجمله کسانی‏ هستند که نگارنده در پیوند مستقیم با موضوع مقاله، از آنان مطلبی در دست ندارد، امّا به دلیل پاره‏ای ملاحظات توجّه به ایشان را ضروری می‏داند.
آخوند ملاّفتحعلی سلطان‏آبادی (اراکی) در حوالی سال‏های 40ـ 1235 به دنیا می‏آید و در سال 1318 قمری دار فانی را وداع گفته و جنازه‏اش را در نجف به خاک می‏سپارند. او پس از توسّل به ساحت قدس مهدوی(ع) در ایران تحت تربیت سیّد محمّد سلطان‏آبادی قرار می‏گیرد. و در عراق به محضر درس اواخر صاحب جواهر، شیخ مرتضی انصاری، حاج ملاّعلی رازی و میرزای شیرازی می‏رسد. او از موثّقین میرزای شیرازی بوده است که میرزا قصد مهاجرتش را به او می‏گوید و او را امام جماعت قرار داده و خود به او اقتدا می‏کند.


برخلاف تصوّر برخی سیره و سلوک آخوند ملافتحعلی با آخوند ملاّ حسینقلی متفاوت بوده است و منجر به بروز اختلافاتی علی‏رغم هم‏حجرگی اولیه می‏شود.
آخوند ملاّفتحعلی سلطان‏آبادی‏ـ از آن حیث که شخصیّتی محدّث و روایی مسلک همچون محدّث نوری او را در جای جای آثارش با تعابیر بلندی ستوده است‏ـ به نظر فردی به شدّت متعبد به شرع و روایات بوده است و درسی در تفسیر قرآن، نهج‏البلاغه و صحیفه‏ی سجادیه داشته است. به غیر از آنکه در میان شاگردان او کسانی که شهرت فلسفی یا عرفانی داشته باشند، نام برده نشده‏اند و میرزای شیرازی نیز به او توجّه خاصّ داشته است. تا حدّی که به امر او اقامه جماعت می‏کرده و میرزا خود به او اقتدا می‏کرده است. وی درس تفسیر قرآن، نهج‏البلاغه و صحیفه‏ی سجادیه داشته است. به عنوان مثال حاجی نوری در کلمه‏ی طیبه در حکایت چهارم از باب پنجم (که حکایات پنجم و ششم نیز متعلق به آخوند ملافتحعلی سلطان‏آبادی است) در ابتدای حکایت، آخوند را چنین می‏ستاید: عالم ربّانی و فاضل صمدانی، مؤیّد مسدّد و قطب دایره رموز اخبار و قرآنی جناب آخوند ملاّفتحعلی سلطان‏آبادی ایده‏اللّه‏تعالی.
حکایت تفسیر عجیب او از آیه "و اعلموا انّ فیکم رسول اللّه‏.... الآیة" که برای سیّد اسماعیل صدر، حاجی نوری، سیّد حسن صدر و میرزای نائینی طرح می‏کند، نیز شهره‏ی عام و خاصّ است.


آخوند ملاّ فتحعلی سلطان‏آبادی از آن جهت مهم به نظر می‏رسد که حلقه‏ای از اصحاب سامراء را در تربیت خود قرار داده است و به نظر می‏رسد، تأثیر فکری مهمّی در آن‏ها داشته باشد. آن‏چنان‏که اسامی شاگردان روزهای جمعه او را چنین آورده‏اند: سیّد اسماعیل صدرـ محدّث نوری‏ـ شیخ محمّد تقی شیرازی‏ـ سیّد محمّد اصفهانی‏ـ شیخ حسن علی طهرانی‏ـ سیّد ابراهیم خراسانی‏ـ شیخ حسن کربلایی و میرزای نائینی. شیخ فضل‏اللّه‏ نوری او را صاحب تشرّفاتی به خدمت امام عصر(ع) می‏دانسته است. درس او پس از فوت میرزای شیرازی به کربلای معلی منتقل می‏شود.


2ـ سیّداسماعیل صدر
سیّد اسماعیل‏بن‏سیّد صدرالدّین صدر موسوی متولّد سال 1255 قمری در اصفهان است که در سال 1281 قمری به نجف به سوی درس شیخ انصاری مهاجرت می‏کند، امّا شیخ از دنیا می‏رود. وی سپس به درس میرزای شیرازی، شیخ مهدی حفید الشیخ الأکبر کاشف الغطاء و شیخ راضی نجفی می‏رود. او پس از مهاجرت میرزای شیرازی به سامراء طی نامه‏ای از جانب میرزا جهت یاری وی در کنار سیّد محمّد فشارکی اصفهانی و شیخ محمّدتقی شیرازی به سامراء فرا خوانده می‏شود. و در سال 1312 پس از میرزا از او درخواست مرجعیّت می‏شود که برای فرار از آن همراه با آخوند سلطان‏آبادی به کربلا مهاجرت می‏کند و تا آخر عمر آن‏جا باقی می‏ماند و در آخرین سفرش به کاظمین در سال 1334 قمری در آن‏جا بیمار گشته و دار فانی را وداع می‏گوید.
مرحوم صدر بسیار مورد توجّه میرزا بوده و از ارکان علمی اصحاب سامراء محسوب می‏شود و ازجمله کسانی است که محدّث نوری او را به میرحامد حسین برای دریافت آثارش در جهت انتفاع و ترویج بنیان عقیده امامت معرّفی می‏کند. علی‏رغم آنکه سندی روشن پیرامون موضوع این مقاله از او در دسترس نگارنده نیست. به نظر نقش بسزایی داشته است. خاصّه آنکه میرزا مهدی اصفهانی بنیانگذار مکتب معارف خراسان نیز چند سالی را در محضر او به تلمذ علمی و معنوی می‏پردازد. و به نقل از همان مصدر، ایشان مبانی تجرید شرعی را نیز به وی می‏آموخته و او را تحت تربیت قرار می‏دهند.

 

3- محدّث نوری

علاّمه حاج شیخ محمّدحسین نوری معروف به محدّث نوری در 18 شوّال 1254 در یالو (از توابع شهرستان نور در استان مازنداران) متولّد می‏شود و در سال 1320 ق در نجف از دنیا می‏رود. او اوّلین مهاجرتش به عتبات عالیات را در سال 1273 قمری قرار می‏دهد و تا سال 1294 که همراه میرزا به سامراء مهاجرت می‏کند، چند بار از نجف به اماکن دیگر و از آن‏جا به نجف مهاجرت می‏کند و چند ماهی نیز درس شیخ انصاری را درک می‏کند.
استادان او شیخ عبدالرّحیم بروجردی، شیخ عبدالحسین تهرانی، شیخ انصاری، میرزای شیرازی، آخوند سلطان‏آبادی، سیّدمهدی قزوینی، مولی علی تهرانی، حاج ملاّعلی کنی و میرمحمّد هاشم خوانساری بوده‏اند.
محدّث نوری در حقیقت یکی از عناصر فرهنگی میرازی شیرازی در سامراء بوده است که دارای آثار فراوانی است. او 2 اثر از 3 اثر خود پیرامون امام عصر(ع) یعنی جنة‏المأوی و نجم‏الثاقب را در دوران حیات میرزای شیرازی در سامراء می‏نگارد و سومین اثرش‏ـ یعنی کشف الاستار که پاسخ به قصیده بغدادیه است‏ـ را در سال وفات استاد دیگرش آخوند ملاّفتحعلی به سال 1318 و احتمالاً در نجف می‏نگارد.


دو اثری که محدّث نوری در دوران سامراء می‏نگارد، هر دو پیرامون راه‏یافتگان به ساحت قدس مهدوی‏اند که بعدا منبع علمی شاگردش صدرالاسلام همدانی در تکالیف الأنام می‏گردند. توجّه فراوان محدّث نوری به حدیث و علوم روایی و زحمات بی‏بدیل او در ترویج بزرگ‏ترین میراث مکتب امامت ـ مهدویت به عنوان سرچشمه‏ی کسب علم و فیض و ریزه‏خوار سفره حجج الهی بودن او در طلب و دریافت معرفت بر هیچ دانش‏پژوهی مخفی نیست.
محدّث نوری ازجمله حامیان جدی میرحامد حسین‏ـ صاحب عبقات الأنوارـ بوده است که نه تنها همانند بسیاری از علما به نگاشتن نامه‏ای در تشویق و تأیید میرحامد حسین اکتفا نمی‏کند؛ بلکه با وی در جهت گردآوری کتب میراث حدیثی در تعامل جدی بوده است. نامه‏هایی که میان این دو بزرگوار در طی سال‏های 1300 تا 1305 رد و بدل می‏شده‏اند، همگی شاهد صدق این مدّعایند. تفحّص در آثار محدّث نوری و توجّه او به انتخاب موضوعات که بیانگر دغدغه‏ها و نگاه‏های او است حرف‏های فراوانی به دنبال دارد که تفصیل آن به مجال واسع سپرده می‏شود. احیاء تراث دعایی و زیارتی، توجّه به امام عصر(ع)، تربیت اهل وعظ، تذکّر عامه مردم به سوی عالمان شیعی بر مبنای تعلیمات ائمّه(ع)، نگاه ویژه به مسأله قرآن و عدلیت آن با ائمّه هدی(ع) و ترویج روایات معلّمین الهی، همگی اشاره به نوعی نگاه خاص به باورداشت امامت ـ مهدویت دارد. نگاهی که در آن، مردم از خواندن تشرّفات افراد مختلف به امام عصر(ع) پس از مقدّماتی از نصوص در اثبات امام دوازدهم، به امام زنده‏ای که ملجأ همه امور شیعیان خویش است، متذکّر می‏شوند و آداب توجّه به او را می‏آموزند (نجم‏الثاقب). همچنین توجّه به امر زیارت به عنوان مهم‏ترین سند نگاه شیعه به حقیقت امامت‏ـ مهدویت به عنوان "بودن در محضر امام" در آثاری چون تحیة الزّائر، در کنار توجّه به علمای دین و اهل منبر، چه از جانب مردم (کتاب کلمه طیّبه) و چه از جانب اهل علم (کتاب لؤلؤ و مرجان) به عنوان جایگاه پیامبر و ائمّه دین که ترویج شریعت به حیات آن است؛ همه خبر از توجّهی خاص به تفسیر امامت‏ـ مهدویت در نظر او دارد.


4ـ شیخ محمّدباقر بیرجندی
ابوالحسن، الشیخ محمّدباقر ابن‏محمّد حسن ابن‏اسداللّه‏ ابن‏عبداللّه‏ القائنی البیرجندی از علمای محصّل در مکتب سامراء است. او در سال 1276 در شهر گازار از شهرهای قائن ولادت یافته است و در سال 1353 در بیرجند دار فانی را وداع گفته است. او تحصیلات عالیه خود را در نجف و سامراء در نزد بزرگان آن زمان سپری می‏کند. در نجف، اصول را از میرزای رشتی و فقه را از ملاّمحمّد ایروانی و میرزا حسین طهرانی می‏آموزد. سپس در سامراء در حلقه‏ی اصحاب میرزای شیرازی در می‏آید و به درس وی می‏رود و حدیث را نزد محدّث نوری فرا می‏گیرد. او صاحب اجازاتی از فاضل ایروانی، محدّث نوری، شیخ محمّد حسن مامقانی و شیخ جعفر شوشتری است. آثار فراوانی دارد که از میان آن‏ها بغیة الطالب فی من رأی الامام الغائب و کبریت احمر در شرایط منبر، از همگی مشهورتراند. او نیز همانند سایر برجستگان اصحاب سامراء به محضر آخوند سلطان‏آبادی حاضر می‏گشته و در تفسیر، نهج‏البلاغه و صحیفه سجادیه می‏گرفته است. او هم‏سوی با استاد خود محدّث نوری بوده است و موضوعات مورد تحقیق او نیز مشابه محدّث نوری بوده است. وی در ردّ صوفیه کتاب نگاشته و در آداب منبر نیز صاحب اثر است. هم‏چنین مهم‏ترین اثر مستقلش پیرامون امام عصر را بغیة‏الطالب قرار داده و همانند محدّث نوری در آن به بحث از تشرّف یافتگان پرداخته است. از او اثر دیگری به نام صمصام المهدوی در ردّ بر فاضل هروی در امامت بر جای مانده است.


5ـ شیخ فضل‏اللّه‏نوری

حاج شیخ فضل‏اللّه‏ لاشکی کجوری معروف به نوری در دوم ذی‏حجّه 1259 قمری در قریه لاشک از توابع کجور مازندران از آسیه خانم همسر آخوند ملاّ عبّاس نوری به دنیا آمد. او پس از طی مقدّمات در زادگاهش در جوانی به نجف اشرف مهاجرت کرده و در درس سیّد مهدی قزوینی غروی حلاوی (م 1300 ق)، آخوند ملاّ فتحعلی سلطان‏آبادی (م 1318 ق). شیخ راضی (م 1290 ق)، شیخ مهدی آل کاشف الغطاء (م 1289)، میرزا حبیب اللّه‏ رشتی (م 1312 ق) و میرزای شیرازی (م 1312 ق) حاضر می‏شود. وی سپس همراه با میرزا به سامراء مهاجرت می‏کند. و در سال 1303 ق به فرمان میرزای شیرازی به تهران می‏آید.
شیخ فضل‏اللّه‏ در حقیقت یکی از خواص میرزای شیرازی و سفیر سیاسی میرزا است. او در طی واقعه تحریم تنباکو اصول مبانی سیاسی مبتنی بر نگاه دینی استاد خود را به خوبی مشق می‏کند و از بازوهای او در آن واقعه می‏گردد.
ازجمله جهاتی که پیرامون شیخ فضل‏اللّه‏ متأسّفانه مجهول است؛ کمالات علمی و معنوی او و ارادتش به حضرت ولی عصر(ع) است. او تربیت علمی را در محضر میرزای شیرازی و تربیت معنوی را در محضر آخوند سلطان آبادی طی می‏کند. از او اشعاری در ثنای ولی عصر و هم‏چنین اثری تحت نام صحیفة مهدویه که حاوی ادعیه و زیارات مربوط به ساحت قدس حضرت مهدی(ع) است، باقی مانده است. او ازجمله کسانی است که محدّث نوری در نامه نگاری‏هایش با میرحامدحسین وی را از شایقین به مؤلّفات او و ازجمله کسانی که "بنای بر انتفاع دارند و خواهش دارند و اسباب ترویج و نشرند" نام می‏برد.
 

نکته‏ی مهم درباره‏ی شیخ فضل‏اللّه‏ پیرامون موضوع این مقاله، نوع نگاه یک فقیه ارادتمند به امام عصر(ع) به واقعه‏ی مشروطه است و خطری که از آن احساس می‏کند.
او هدف از مبارزات خود را کسب رضای امام عصر(ع) قرار می‏دهد: امیدوارم که تمامی اقدامات و.... حوادث این ایّام نتیجه دهنده‏ی خیر ملّت و دولت... و منظور نظر قبول حضرت حجّة اللّه‏(ع).... باشد.( (خاطرات و اسناد ظهیرالدّوله، ایرج افشار / 157، پس از بازگشت از تحصن قم).
شیخ شهید، از آن رو با مشروطه مخالفت می‏کند که آن را محبوب امام زمان(ع) نمی‏داند.
ای عزیز، درختی که این همه ثمره خبیثه را مربی باشد چگونه تصوّر دارد محبوب امام عصر(عج) باشد؟( رسایل و اعلامیه‏ها....، ترکمان / 67.)
 

نکته‏ی جالب آنکه، اویی که همّ خود را در آن زمان، کسب رضای امام عصر(ع) عنوان می‏کند، بنیان انحرافات مشروطه را در دو فرقه می‏داند: بابیه و طبیعیه. وجه اشتراک این دو فرقه‏ـ لفظا مختلف امّا لبّا متفق، به تعبیر شیخ‏ـ در چیست که عامل اتّفاق نظر آن‏ها در آن زمان حسّاس گردیده است؟ شاید واضح‏ترین پاسخ همانی باشد که شیخ در میانه همان لایحه مطرح کرده است: «و نستجیر باللّه‏ حضرت حجّة‏ابن‏الحسن عجّل‏اللّه‏ فرجه را امام موهوم خواندن.» در حقیقت وجه مشترک این دو تفکّر، حذف باورداشت امامت ـ مهدویت در نوع نگاه و بیانی است که ایشان داشته‏اند. چرا که در تفکّر بابیه مردم به جای آن‏که به امام زنده‏ی خود دلالت شوند و به او روی می‏آورند، حائلی میان خود و او می‏یابند که آن‏ها را مستغنی از امام می‏داند و عملاً منجر به حذف امام زنده‏شان از صحنه‏ی فکر و عملشان می‏گردد، دقیقا همان خطری که میرزای شیرازی نیز بدان متذکّر بود. از سویی دیگر در تفکّر طبیعیه و نگاه منوّرالفکرها نیز اساسا عالم بدون باورداشت امامت ـ مهدویت و بدون نیاز به امام حیّ هادی و به استغنای اندیشه‏های بشری و اهوای انسانی تفسیر و اداره می‏شود. یکی از مهم‏ترین پیامدهای ماجرای مشروطه‏ـ آن‏چنان‏که بعدها ظاهر گردیدـ تغییر نگاه به باورداشت امامت‏ـ مهدویت در میان شیعیان بود. نگاهی که کمترین توجّه به خواست و محبوبیت حجّة‏اللّه‏ در آن لحاظ می‏شود و او کاملاً در پس پرده غیبت، از دل و ایمان و تفکّر جامعه شیعی نیز غیبت می‏کند و در یک کلام باورداشت امامت ـ مهدویت از امام حیّ به امام موهوم نقل مکان می‏کند.


6ـ سیّد ابوالقاسم حسینی دهکردی
سیّدابوالقاسم حسینی دهکردی از علمای اصفهانی الاصل است که در سال 1272 به دنیا آمد و در سال 1353 از دنیا رفت. در شرح حال او هم آثار مستقلی مانند آفتاب علم و هم مقالاتی مانند مقدّمه‏ای بر کتاب منبرالوسیلة به چاپ رسیده است. او در اصفهان مقدّمات را نزد سیّد محمّد جواد دهکردی، ابوالمعالی کلباسی، شیخ محمّدباقر نجفی، ملاّاسماعیل حکیم درب کوشکی (درس حکمت و اسفار) میرزامحمّدحسن نجفی و ملاّمحمّدباقر فشارکی می‏آموزد. در سال 1301 در 29 سالگی به عتبات عالیات مهاجرت می‏کند و در سامراء به حلقه‏ی سامراء می‏پیوندد. وی 7 سال در محضر میرزای شیرازی تلمّذ می‏کند و به درس آخوند ملاّفتحعلی راه می‏یابد و با محدّث نوری رابطه‏ی نزدیک برقرار می‏کند. وی سپس به سفارش آخوند سلطان‏آبادی رهسپار نجف می‏شود تا مدارج علمی بیشتری را طی کند. بدین ترتیب در نجف به درس شیخ زین العابدین مازندرانی، میرزای رشتی و آخوند خراسانی می‏رود. ایشان صاحب اجازه از سیّد هاشم چهارسوقی، شیخ محمّدحسن نجفی، ملاّ محمّدباقر فشارکی، آخوندخراسانی، محدّث نوری و شیخ زین‏العابدین مازندارانی است.
 

در حالات او توجّه فراوان به ائمّه‏ی هدی و توسّلات زیادی خاصه به ساحت قدس مهدوی نقل شده است. به ویژه آن‏که در دستورالعمل سلوکی خویش جایگاهی خاص را برای توسّل به امام عصر(ع) قرار داده است.
مشهورترین اثر وی منبرالوسیله است که در آن دو نحوه اثرپذیری از اساتیدش هویدا است. یکی گرایش وی به روایات ائمّه‏ی دین و توجّهش به خاندان عصمت و توسّل به ایشان و دیگری تمایل او به آخوند ملاّصدرا و کتاب اسفار که آن را در اصفهان در دوران جوانی از حکیم درب کوشکی فرا گرفته است. به همین سبب در منبرالوسیله، آن‏جا که در صدد تشریح عقاید دینی برمی‏آید، به جای استناد به آثار صرفا فلسفی، از تفسیر اصول کافی ملاّصدرا مدد می‏گیرد.

در هرحال او مردی بسیار متوسّل به ساحت قدس مهدوی است که تأثیرش در یکی از شاگردانش یعنی سیّدمحمّد تقی موسوی اصفهانی‏ـ صاحب مکیال المکارم‏ـ آشکار می‏شود و به عنوان حلقه واسط صاحب مکیال با اصحاب سامراء ظاهر می‏شود؛ چرا که مکیال المکارم از آثار برجسته در حوزه امامت‏ـ مهدویت است.


7ـ سیّدمحمّدتقی موسوی اصفهانی
فقیه احمدآبادی، سیّد محمّد تقی موسوی اصفهانی، مشهور به صاحب مکیال از علمای نامی اصفهان است که در سال 1301 در اصفهان ولادت یافته است و در سال 1348 دار فانی را وداع گفته است.(2)
استادان او را پدرش سیّد عبدالرزّاق، پسر عمه‏اش میرزا اسداللّه‏ در نحو و تصریف، سیّد محمود حسینی کلیشادی اصفهانی (م 1324)، سیّد ابوالقاسم دهکردی (م 1353)، شیخ عبدالکریم گزی (م 1339)، منیرالدّین بروجردی اصفهانی (م 1342)، میرزا بدیع درب امامی (م 1318)، آخوند ملاّ محمّد کاشی (م 1333)، میر محمّد صادق خاتون‏آبادی (م 1348)، ملاّ حسین فشارکی (م 1353) و سیّد محمّد باقر درچه‏ای (م 1342) ذکر کرده‏اند. او به واسطه‏ی استفاده و اجازه‏اش از مرحوم دهکردی و بروجردی اصفهانی در زمره اصحاب سامراء محسوب می‏شود. حالات او نسبت به امام عصر(ع) بر هیچ‏کس پوشیده نیست و آثار منحصر به فرد او بی‏شک تحت تأثیر سیّد ابوالقاسم دهکردی بوده است. از وی چند اثر کم‏نظیر پیرامون امام عصر(ع) برجای مانده است. به علاوه آن‏که در سایر آثارش به آن‏حضرت اشاره داشته است. ایشان نورالابصار فی فضیلة الانتظار، کنز الغنائم فی فوائد الدّعاء للقائم، وظیفة الأنام فی زمن غیبة الإمام و مکیال المکارم فی فوائد الدّعاء للقائم را پیرامون مهدویت می‏نگارد و در کتاب دیگر خودـ ابواب الجنّات فی آداب الجمعات‏ـ بخشی را به دعای بر ظهور حضرت اختصاص می‏دهد. فضای آثارش منحصر به فرد است. هم‏چون سایر اصحاب سامراء به تکلیف‏نگاری روی می‏آورد. و به ادعیه و زیارات مربوط به آن جناب توجّهی خاص مبذول می‏دارد.


فضایی که برای معنای انتظار و میزان واجب آن و هم‏چنین علامات و آثار درجه کامله آن به نحو اختصار در مقصد سوم و خاتمه نور الابصار می‏آورد، بسیار زیاد شبیه به سایر آثار مکتوب پیرامون امام زمان در میان اصحاب سامراء از جمله محدّث نوری و صدر الاسلام همدانی است. او در نورالابصار، انتظار را واجب و شرط قبول اعمال می‏شمرد. بدین ترتیب توجه و انتظار امام حیّ هادی بیش از یک موعودخواهی در میان ادیان تفسیر می‏شود. او در آثارش در تلاش است به تشریحی از باورداشت امامت‏ـ مهدویت دست یابد، تشریحی که هم‏چون فقهای شیعه از اثبات عقیده‏ی امامت آغاز می‏شود، امّا به تحلیل رفتاری ـ عقیدتی با امام حیّ دوران ختم می‏شود.


8ـ صدرالاسلام همدانی

میرزا علی‏اکبر فرزند میرزا شیرمحمّد صدرالاسلام همدانی در همدان متولد شد و در همان‏جا از دنیا رفت. او دوران علمی خود را در نجف را طی دو مرحله، یک‏بار به مدّت 6 سال و دیگری به مدّت 2 سال سپری کرده است. استادان وی در نجف مرحومان محدّث نوری، سیّد محمّد مجتهد موسوی نجفی و میرزا حسین رازی تهرانی بودند.
آنچه صدرالاسلام را در این تحقیق مورد توجّه قرار داده است، تألیف گران‏سنگ او با نام "تکالیف الأنام فی غیبة الإمام" است که پیرامون تکالیف شیعیان در دوران غیبت امام عصر(ع) به رشته‏ی تحریر درآورده است. او تعابیر بلندی را پیرامون استاد خود محدّث نوری بیان می‏دارد که براساس آن‏ها بهره‏ی علمی و معنوی خود را وام‏دار از او می‏داند.
قریب 6 سال در نجف اشرف، مجاور و محصّل بودم. خدمت اکثر استادان عظام تلمّذ نموده. ... وی یک الگوی جدید در آداب سیر و سلوک شرعی، امّا با نگاهی به باورداشت امامت ـ مهدویت ارائه می‏کند.
 

 

وی پس از بیان تکلیف معرفت امام(ع) و نایبان خاص و عام ایشان در تکلیف سوم به طرح مسأله‏ی مراقبت می‏پردازد و این اصل مهم در آداب سلوک را به صورت مراقبه در محضر امام(ع) تعریف می‏کند.
بدان‏که یکی از تکالیف مقرره مشکله تو در غیبت امام عصر(عج) که مشکل‏ترین تکالیف است، حالت مراقبه است با خدای خود جلّ‏جلاله. و کیفیت آن در ریاضات شرعیه، مدوّن و مضبوط. و حقیر در کتاب خرابات بسط عظیمی داده‏ام. و نظیر آن مراقبه با امام عصر ارواحنافداه است و این حالت مراقبه را معنی آن است که در تمام حرکات و سکنات و افعال و اعمال و اقوال خود، مراقب امام خود باشی و به طور یقین بدانی که امام(ع) همه جا با تو همراه است، آنی و دقیقه‏ای از تو جدایی و انفکاک و غفلت ندارد.... .( تکالیف الأنام، انتشارات بدر/ 35، تکلیف 3.ز)


وی با این نظام خود، در حقیقت به جای مرشد و رفیق و... امام حیّ هادی را جایگزین می‏کند و رفتار و آداب مراقبه و هم‏چنین اذکار و اوراد و توجّهات را براساس توجّه به ساحت قدس مهدوی تنظیم می‏کند. ... تبیینی که علاوه بر بیان نظام سلوک شرعی، امام معصوم همان ولیّ هدایت‏کننده‏ی زنده‏ای است که اعمال در منظر او انجام می‏شود و بر اساس خواست و محبّت او تنظیم می‏گردند، هدایت او به مأموم می‏رسد و با این هدایت، مأموم از داشتن رفیق و مرشد بی‏نیاز می‏شود و به جای آن، به دستورات و آداب شرع متوجّه می‏گردد و با محوریّت قبول امامت و انتظار امام زمان علیه‏السلام به تهذیب نفس و بندگی همّت می‏گمارد.


جالب آنکه او در تکلیف 60ـ به عنوان آخرین مطلبی که در کتابش مطرح می‏کندـ مخالفت خود را با طریق صوفیه و ادّعاهای ایشان اعلام می‏دارد و آن‏ها را خاموش‏کنندگان نور الهی می‏داند. صدرالإسلام به برخی عبارات محی‏الدّین عربی، ابوالحسن خرقانی، عبدالقادر گیلانی و برخی دیگر از مشایخ صوفیه اشاره می‏کند و در حقیقت، اساس نظام سیر و سلوک را بر خلاف سنّت مشهورـ که به سوی ضلالت و اطفاء نور خدا و مقابله با ائمّه‏ی دین علیهم‏السلام بنا نهاده شده است‏ـ بر مبنای امام معصوم حیّ هادی بنا می‏نهد.

 

9ـ میرزا مهدی اصفهانی
میرزا محمّد مهدی غروی اصفهانی بنیان‏گذار مکتب معارف خراسان است که در سال 1303 قمری در اصفهان ولادت یافت و در سال 1315 قمری به سفارش مرحوم ارباب به کربلا نزد سیّد اسماعیل صدر مهاجرت کرد و تحت تربیت او رار گرفت. مدّت اقامت او در نزد سیّد اسماعیل صدر مشخّص نیست، امّا به نقل شاگردانش در نزد او غیر از تحصیل علوم رایج، تربیت معنوی نیز یافت و قدرت تجرید را کسب کرد.
هیچ بعید نیست که او در این ایّام به واسطه‏ی سیّد اسماعیل صدر در حلقه‏ی آخوند سلطان‏آبادی نیز درآمده باشد. او سپس به سفارش مرحوم صدر به نجف مهاجرت کرد و در درس میرزای نائینی وارد گشت و مبانی آخوند خراسانی رانیز فرا گرفت. او در همین حال در حلقه‏ی شاگردان ملاّ حسینقلی همدانی نیز وارد می‏شود و با سیّد احمد کربلایی و شیخ محمّد بهاری، سیّد علی قاضی و دیگران رفاقت می‏کند و در نزد ایشان نیز به درجه‏ی دریافت تصدیق‏نامه نیل به معارف و وصول به مقام معرفة النفس می‏رسد. امّا در همان اوان حضورش در نجف‏ـ که در حقیقت به هنگام مصاحبت با حلقه‏ی شاگردان ملاّحسینقلی همدانی بوده است‏ دچار دو معضل فکری می‏شود که خود آن‏ها را در موضوع معرفت‏ که برای حل آن به کتب عرفا و فلاسفه مراجعه می‏کندـ و احتیاج به رفیق و هادی و قطب و.... با وجود امام عصر(ع) به عنوان هادی بیان می‏کند. سپس به امام زمان(ع) متوسّل می‏شود و به واسطه‏ی ایشان هدایت می‏گردد. این توسّل، سبب تحوّل فکری او می‏شود که منجر به پایه‏گذاری مکتب معارف خراسان می‏شود.


نکته مهم پیرامون میرزای اصفهانی در موضوع این مقال، آن است که او نیز یک خانه‏ی دیگر از جدول مکتب سامراء را کامل می‏کند. باورداشت امامت ـ مهدویت او که همانند اسلاف خود از ریشه‏های مشترکی بهره‏مند است، او را به اشکال مشابهی پیرامون مشرب عرفان و فلسفه در عقاید و سلوک می‏کشاند و همانند سیّد عبدالغفار مازندرانی که در روح مجرّد بیان او مطرح شده است و یا همانند صدرالإسلام همدانی در تکالیف الأنام احتیاج رفیق و مرشد با وجود امام حیّ هادی را فکری ناصحیح می‏داند و عرفان و فلسفه را راه‏گشای معرفت نمی‏بیند .
او آن‏چنان‏که میان آخوند ملاّفتحعلی و آخوند ملاّ حسینقلی نیز اختلاف در تفکّر و مشرب پدیدار می‏شود، میان خود و شاگردان ملاّ حسینقلی نیز اختلاف در تفکّر و مشرب می‏بیند. سپس در صدد برمی‏آید بر اساس هدایت ولیّ وقت خود و بر مبنای کلمات ائمّه‏ی دین(ع) و نه کلمات غیر ایشان، به تبویب نظام معرفتی دست زند که ثمره‏ی آن مکتب معارف خراسان است. نکته‏ی بسیار جالب آن است که او نیز همانند سلف خود همّت اصلی خود را در هنگام تربیت طلاّب به توجّه به امام عصر(ع) قرار می‏دهد و بدون استثناء شاگردان او توجّه او را به ساحت قدس مهدوی در کسب علم و معرفت و تربیت نفس یادآور می‏شوند. او همانند صدرالإسلام توسّل و مراقبه با امام عصر(ع) را رکن مهمّی در سلوک و تربیت می‏داند و یکی از شاگردانش ـ شیخ مجتبی قزوینی‏ـ در دستور سلوک خود جایگاه ویژه‏ای برای باورداشت امامت‏ـ مهدویت قائل می‏شود. جالب آن‏که به هنگام تشویق یکی از شاگردانش به اسکان در تبریز در نامه‏اش همّت خود را به توجّه او به امام عصر(ع) مصروف می‏دارد و وظیفه‏ی او را توجّه دادن مردم به امامشان می دانند...


او همانند صدرالإسلام بنیان علوم و معارف غیر اهل بیت و ترویج آن‏ها را برای بی‏توجّه کردن آن‏ها از ائمّه‏ی دین و تخفیف ایشان در اذهان مردم می‏داند. نگاه او نیز به باورداشت امامت‏ـ مهدویت، در راستای نظام فکری مکتب سامراء در همین زمینه است و اگر میرزای شیرازی آغازگر توجّهی خاص بود، او نیز آغازگر توجّهی خاص در جهتی دیگر بود، چنان که محدّث نوری، صدرالإسلام همدانی و شیخ محمّدباقر بیرجندی نیز آغازگران توجّهی دیگر در جهتی دیگر بودند.

پی نوشت: برگرفته از باورداشت امامت-مهدویت در مکتب سامراء، مفید، حسین.
 

ادامه دارد/

کد خبر 146418

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha