خبرگزاری شبستان، بزرگترین کشور آفریقایی، پهناورترین کشور اسلامی و دارندۀ عنوان طولانی ترین درگیریهای داخلی در آفریقا از خصیصه های کشور سودان است که امروز جهان عرب و اسلام تنها نظاره گر جدا شدن عضوی از این کشور و غرب و اسرائیل و نهاد های بین المللی در تلاش برای قطع کردن عضوی از جهان اسلام.
سودان بیش از 20 سال است که با درگیری های طایفه ای و قبیله ای دست و پنجه نرم می کند و به نظر نمی رسد که راه پایان این درگیری ها و پایان مشکلات جنوب سودان تجزیه باشد، چراکه تجزیه سرآغاز مشکلات دیگر برای سودانی ها خواهد بود.
سودانی ها براساس توافقنامه نیواشا که با اعمال فشارهای دولت های غربی در دی ماه 1383 مطابق با ژانویه 2005 میلادی به امضای دولت وشورشیان جنوب سودان رسیده بودند، در حال حاضر بر اساس آن توافقنامه درصدد تعیین سرنوشت پهناورترین کشور اسلامی و آفریقایی هستند.
باید توجه کرد که مسئله تجزیه جنوب سودان، از زمان استعمار انگلیس در این منطقه ریشه دوانده است و نطفه های اصلی این تحرکات به حدود یک قرن پیش یعنی زمان استعمار انگلیس برگردد. زمانی که انگلیس برآن شد تا زبان انگلیسی را درجنوب سودان ترویج کند و دین اسلام مردم جنوب سودان را به مسیحیت تغییر دهد؛ در اندیشه تحولی بزرگ در جهان اسلام بود.
اگرچه استعمارگر پیر انگلیس از سالها پیش زمینه این جدایی را مهیا کرده بود، اما دوستان و همپیمانانش، این استعمار گر پیر را در این مسیر تنها نگذاشتند و در سالهای بعد وارد گود شدند.
برهمین اساس، نباید تلاش های آمریکا، فرانسه و کشورهای غربی دیگر را در مسیر تجزیه طلبی جنوب سودان نایده گرفت، چراکه کشورهایی همچون آمریکا که داعیه انسان دوستی و هواداری از حقوق بشرشان!! گوش فلک را پرکرده است، نمی توانند دست بر دست بگذارند و شاهد ظلم !! در کشورهای اسلامی و عربی باشند و تنها هم وغمشان حمایت از این کشورها ست.
آمریکادر دوران هشت ساله ریاست جمهوری بیل کلینتون (دمکرات ها) اقدام به ارسال سلاح های آمریکایی برای گروه های مسلح جنوبی کرد. همچنین در دوران هشت ساله ریاست جمهوری بوش پسر(جمهوریخواهان) حمایت های سیاسی و تبلیغاتی بسیارگسترده ای از گروه های جدایی طلب انجام شد و امروز نیز وعده باراک اوباما برای حذف نام سودان از فهرست سیاه کشورهای حامی تروریست، دست این شیطان بزرگ را در بروز این فتنه برملاتر می کند.
آمریکا و کشورهای اروپایی از سالها پیش با حمایت جدایی طلبان سودان، آتش تفرقه و اختلاف را در این کشور شعله تر می کردند، به طوری می توان دست آنها را در آتش افروزی های چند سال گذشته در منطقه غرب سودان یعنی دارفور مشاهده کرد؛ شاید بتوان گفت که این اقدامات تنها برای ایجاد کارشکنی در روند حل مشکلات مردم سودان که دولت آن برای حل آن تلاش می کرد، اجرا شد؛ تا زمینه ای جدایی و تجزیه این کشور بهتر فراهم کند.
در همین حال، دست دشمن دیرینه اسلام یعنی اسرائیل در این بلوا هویدا است؛ سران صهیونیستی که از سالها پیش، شاید از همان ابتدای تأسیس این رژیم راهکارهایی را برای مقابله با مخالفتهای جهان اسلام و کشورهای عربی در پیش گرفتند. دکترین بن گوریون، محاصره کشورهای عربی همسایه (مصر، سوریه، اردن، لبنان و عراق) از طریق کشورهای حاشیه ایی آنها (ایران، ترکیه، اتیوپی) و تقویت اقلیتهای موجود در کشورهای مخالف اسراییل است.
موساد با پیروی از سخنان بن گوریون که می گوید: «ما ملتی کوچک هستیم و امکانات و منابع ما اندک است و باید این خلاء را در برخورد خود با کشورهای عرب دشمن از طریق شناخت نقاط ضعف آنها بویژه در زمینه روابط موجود بین گروههای نژادی و اقلیتهای طایفه ای برطرف کنیم به گونه ای که ما به آنها دامن بزنیم تا در نهایت به مشکلاتی تبدیل شود که حل یا مهار آنها برای این کشورها دشوار شود»؛ به حمایت از خواسته های کردها در عراق، دروزیها در لبنان و شورشیان در جنوب سودان مشغول شدند تا با این حمایت ها به امیال شیطانی خود دست پیدا کنند و آرزوی نیل تا فرات را با تفرقه و ایجاد اختلاف در کشورهای اسلامی و عربی تحقق بخشند.
اسرائیل برای تجزیه کشورهای عربی و اسلامی بیش از آمریکا و غرب اشتیاق دارد، چرا که این رژیم از سال پیش با برقراری روابط با اوگاندا، اتیوپی، اریتره و جنوب سودان در اندیشه تجزیه مناطقی در اطراف مصر و محدود کردن مرزهای این کشور است و سودان نیز در واقع عمق استراتژیکی برای امنیت ملی مصر به شمار می رود.
صهیونیستها می خواهند با تسلط بر جنوب سودان بر منابع و سرچشمه های آبی نیل برای تامین آب مورد نیاز خود سیطره یابند و همچنین به خاطر مخالفتهای مردم مصر با اسرائیل، این رژیم درصدد است تا از این مسیر فشارهای خود را بر بر مصر برای همراهی بیشتر سیاستهای این رژیم تشدید کند.
همچنین یکپارچگی و قدرتمندی کشورهای اسلامی و عربی، به هیچ وجه به نفع این رژیم نیست و اسرائیل نمی تواند به راحتی در منطقه جولان دهد و به اعمال نامشروع و ناشایست و غیر انسانی خود در منطقه ادامه دهد، اما زمانی که کشورهای قدرتمند منطقه دچار ضعف و فرسایش شوند؛ بیشتر در تلاش برای حل مشکلات کشور خود هستند و مسایل دیگر را به فراموشی می سپارند.
اگر چه برخی تحلیلگران افریقایی معتقدند که دخالت هیچ کشوری در تصمیم جدایی طلبان جنوب سودان دخیل نبوده است، زیرا دولت درحق مردم جنوب سودان ظلم ها و جفاها روا داشته است و آنها با درک و منطق خود تن به جدایی داده اند؛ اما این مسئله که آنها مجبورند تا از حمایت های غربی برخوردار شوند، مسئله ای آشکار و مبرهن بر همگان است، چرا که هیچ مولد نوپایی نمی تواند بدون کمک اشخاص قدرتمند برپای خود بایستد، پس لاجرم نیازمند کشورهای قدرتمند است.
اما آیا آمریکا و غرب تنها به خاطر نوع دوستی به کمک مردم جنوب سودان آمده اند یا به خاطر قرار گرفتن بخشی از نیل در جنوب سودان ،وجود لایه هایی از معادن منیزیم، اورانیوم و مس در این منطقه حساس و همچنین وجود منطقه نفت خیز «ابیی» که در حد فاصل شمال وجنوب سودان قرار داد، همت خود را برای تجزیه این منطقه جزم کردند و مردم جنوب سودان را برای تحقق این مسئله شارژ کردند.
مروان قبلان، تحلیلگر سیاسی در دمشق درباره مسایل کنونی در سودان می گوید: سودان در سالهای اخیر تبدیل به عرصه رقابت قدرتهای بزرگ و به ویژه آمریکا و چین شده است. اگر تمام مردمی که از عملکرد دولتهایشان ناراضی هستند بخواهند در صدد جدایی بر آیند شاهد فروپاشی اغلب کشورها و تکه تکه شدن آنها خواهیم بود. بنابراین نارضایتی از عملکرد دولت نمیتواند توجیه خوبی برای جدایی و تشکیل یک کشور جدید باشد. بلکه، دولت عمر البشیر مقصر برخی نابسامانیهای جنوب سودان است، اما تمام تقصیر بر گردن وی نیست و سودان قربانی مداخلات منطقهای و بینالمللی شده است. همین که کشورهای غربی اینقدر بر لزوم جدایی جنوب سودان تاکید میکنند نشان میدهد که جنوب سودان پس از جدایی منزوی نخواهد شد و همین کشورهای غربی دور و برش را خواهند گرفت. ترس من از این است که جدایی جنوب سودان منجر به یک سری جداییهای زنجیرهای و پیاپی در دارفور و دیگر مناطق شود.
برخی تحلیلگران همچنین معتقدند که پس از جدایی جنوب از سودان احتمال بروز درگیری هایی به علل مختلف وجود دارد و یکی از این علتها وجود نفت منطقه ابیی اعلام می کند چرا که عمر البشیر در سخنان اخیر خود گفته است که رهبران جنوب اگر بخواهند به زور مالکیت منطقه مرزی نفت خیز «ابیی» را از آن خود کنند، دولت سودان بیکار نخواهد نشست. جنوب سودان نیز به علت نداشتن مرز دریائی، باید نفت خود را از طریق شمال سودان واز پایانههای نفتی شمال که در ساحل دریای سرخ قرار دارند، صادر کند و همین مسئله، چالش هایی را برای هر دو طرف به همراه خواهد داشت.
همچین مسئله دیگر، وجود قبایل مختلف در جنوب سودان مانند قبایل دینکا، کواهله ،النویره ، البرتی، التبو والمسیریه که در خود مجموعههایی از مسلمانان ومسیحیان جای دادهاند و همین مسئله وضاع این منطقه را پیچیدهتر خواهد ساخت.
این تحلیلگران متعقدند که اگر در این اثنا جنگی رخ دهد و در کوتاه مدت به پایان نرسد، شعله های این آتش کشورهای همجوار آن همچون مصر، چاد، لیبی، کنیا، اتیوپی، اریتره و اوگاندا را در برمی گیرد و کشورزهای آفریقایی بهای هنگفتی را بر آن می پردازند.
تاسف بارترین مسئله در رویداد ناخجسته را می توان سکوت بی دلیل اتحادیه عرب و سازمان کنفرانس اسلامی و سران کشورهای اسلامی در مسئله تجزیه سودان دانست؛ کشورهای عربی و اسلامی با عدم دخالت خود در این جریان، مسیر را برای حضور بیگانگان در منطقه هموار کردند و بدون تردید دود این سکوت و این بی تفاوتی اول به چشم کشورهای همجوار سودان و پس از آن منطقه خاورمیانه خواهد رفت. سران کشورهای عربی و اسلامی نباید به یک یا چند سخنرانی در این باب اکتفا می کردند؛ چرا که آنگونه از سخنان این سران مشخص است آنها به خوبی می دانند که در پشت این مسایل دستان چه کسانی پنهان شده است؛ پس چرا دوست دارند که آتشی که در دامن سودان افتاده است در دامن کشورهای دیگر بیفتد؛ آنها به خوبی می دانند پای ثابت این رخداد شوم انگلیس، آمریکا و اسرائیل هستند و احتمال وجود اسرائیلی دیگر در آفریقا می رود؛ اگر امروز سران و ملتهای کشورهای اسلامی و عربی به سکوت مرگبار خود ادامه دهند باید شاهد تجزیه کشورهای دیگر نیز باشند، چرا که آنها با اهمال کاریهای خود، سند مرگ تدریجی کشورهای اسلامی و عربی را امضا می کنند.
پایان پیام/
نظر شما