«برباد رفته» پازلی که در پایان  موقعیت من را تعریف می کند

هنرمند و مدرس دانشگاه چیدمان «برباد رفته» را در کل موقعیتی که در آن قرار گرفته توصیف می کند و می گوید: «برباد رفته» پازلی که در پایان، موقعیت من را تعریف می کند.

 

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری شبستان،  نمایش«بربادرفته» از سوی استودیو پویا آریان‌پور با همکاری مریم مجد و گالری دستان از 16 اردبهشت تا 20 خرداد در کارخانه‌ قند کهریزک برپاست. «پویا آریان پور»، هنرمند و مدرس دانشگاه در تور بازدید از نمایشگاه«بربادرفته»  توضیح داد: این نمایش شامل سه بخش می شود. بخش  اول طراحی ها و تصاویر که منابع الهام من هستند  و دومی حجم آویخته ای که آینه کاری شده و دیگری هم حجم فلزی، این سه دربرگیرنده پیام کلی نمایشگاه «بر باد رفته» هستند.

 

این هنرمند که سابقه اجرای چنین نمایشگاهی های در کارخانه های متروک را دارد درباره برپایی«بربادرفته» در کارخانه‌ قند کهریزک  گفت: این نوع هنر را می توان هنر مکان مدار گفت که در کشور ما زیاد تجربه  نشده است،  اگر هم شده تعداد آن کم بوده است.  این نوع هنر رابطه میان شما و آن فضاهایی که در آن هستید؛ در واقع هر مکان یک نوع باری در خود دارد و ما نمی توانیم خارج از آن بار مستقل از اثر آن را ببینیم؛ این در واقع ایده ای است که اثر خارج از فضای اطراف یک معنا دارد و در پاسخ عده ای می گویند خیر. هر اثری در مکانی می تواند معنای دیگری را در خود بوجود بیاورد، بنابراین استدلال این است که هر مکان در خود باری دارد که به اضافه تو یک سنتزی را بوجود می آورد و فقط نمی توانید بگویید یک حجم را در یک جایی قرار دادم.  این مسیری که من به سمت یک کارخانه می آمدم و به دنبال کارخانه های ناتمام می گشتم، کارخانه های تکامل نیافته، کارخانه هایی که در اوج تولید یک دفعه از کار افتاده بودند برای من سمبلی شد از یک هویت، انگار که در طول تاریخ این را ما تکرار کردیم، انگار در لحظه ای که چیزی را می ساختیم همان چیز از کار می افتد و این قدر این تکرار شد که  به قسمتی از زندگی تبدیل شد. من به همین دلیل به کارخانه ها توجه کردم و 30-40 جا را گشتم که ببینیم که کارخانه مورد نظرم چه می تواند باشد و من از آنجا می توانم الهام بگیرم.

وی درباره دلیل توجه اش به کارخانه های از کار افتاده برای خلق اثر اظهار کرد:  سوژه اولیه ذهن من از «دست رفته ها» بود وقتی که عکس اینجا(کارخانه قند کهریزک) را یکی از دوستان که کارش بازیگری است نشانم داد فهمیدم اینجا بنایی است که در آن فیلمنامه ای ساخته شده و می شود در آن کار کرد و در مسیر آمدن به اینجا بیشتر با از دست رفتگی ها روبرو شدم، یکی خود فضا یکی مسیری که به این فضا می رسید و این خیلی پر اهمیت بود؛  یعنی شما از شهر که به اینجا می آیید و از فضای شهری دور می شوید؛ ابتدا فضای سبز دشت ها خود را نشان می دهند سپس گلفروشی هایی که دارند برای تو تولید مرگ را مهیا می کنند و بعد می رسیم  به مغازه های سنگ قبر فروشی که  تصاویر آنها خنده رو است و گاهی به اینجا می خواهیم برسیم مسیر از دل بهشت زهرا می گذرد، باید از جلوی آسایشگاه معلولین برسیم و بعد برسیم به اینجا که خود بنا که پایان داستان است که نشانه های زندان کهریزک است دپوی بازمانده تهران اینجاست که عطر و رایحه آن فضا را پر می کند ولی برای من بیشتر از آنچه فکر می کنم دیتا داد، دیتاهایی که همه اش اصرار می ورزید به آن از دست رفتگی. قصه من در اینجا ساخته نشد حتی در این مکان، در مسیرمکرر به اینجا آمدن در چند سال در هر دفعه شما نت های بیشتری می گیرید از پیام های که راه می دهد.

پویا آریانپور افزود: کارخانه قند کهریزک اولین نشانه های صنعتی شدن ایران است، اولین کارخانه صنعتی اینجا ساخته شد؛ این بنا را امین الدوله می سازد و چندین سال بعد توسط خود دولت اینجا آتش می گیرد؛ این نشانه ابتدایی از آن چیزی است که من می گویم آن چیزی که در لحظه تولید از کار می افتد. این جزو پروژه هایی بود که در پروژه پیشین من، پروژه میراث صنعتی در پاکدشت انجام شد، کارخانه ای است که تولید خیلی جدی داشته و وقتی آنجا می رفتم می دیدم سالن ها خاک گرفته است و دفترچه ها هنوز روی میز هستند انگار آنجا یک انقلاب اتمی شده و... برای همین عمدی شد که کارها را همین جا شروع کنم زیبای ساختمان خودش را به شما حکم می کند، طراحی هایی اولیه در سالن اصلی شروع شد.

این هنرمند درباره بخش اول نمایش «بر باد رفته» توضیح  داد:  این پنل، پنلی است که در خانه و آتلیه من هست، اینها تصاویری است که در طول 30 سال جمع شده اند. برخی تصاویر تلخ هستند، برخی ها در مورد درد و برخی در مورد طبیعت است و اینها تصاویری است که در طول سال ها مورد توجه من بودند و مقداری از آنها همیشگی است مثل قسمت هایی که در مورد جنگ ها و دردها ست، چرا که خود به خود شده و گاهی برای من مثل یک بند تسبیح است، انگار من دوست دارم خودم را نگه دارم. بقیه چیزها توجهات من در طول این سال ها بوده است گاهی توجه من در دوره ای در مورد گیاهان بوده و در مورد آنها کار می کردم و در یک دوره ای سوژه ای داشتم به نام قصه گرگ و درخت ، بنابراین اینها مجموعه تصاویر و نوشته هایی است که بر من اثر گذاشته است. من به جای اینکه در پایان تصویر آخر اسکیج ها را بگذارم حس کردم که شما خودتان جستجو می کنید که «برباد رفته» از چه چیزهایی نشات گرفته است،حس کردم این منابع مهم تر از آن است چون طراحی ها نزدیک به اثر است من فکر کردم شما اینجوری جستجو می کنیدو بفهمید اینها از چه چیزی الهام گرفته شده است.

 

پویا آریان پور درباره پرچم های سیاه به عنوان منبع الهام در «آویخته در باد» گفت:  «همه ما در شهر که راه می رویم پارچه های سیاه را به تکرار می بینیم اما حسش نمی کنیم؛ من از بچگی این تلالو سیاه را می دیدم و برایم قشنگ بود و کار به معنای آن نداشتم، این پارچه برای من جذاب بود و در جاهایی هم اندازه آنها بزرگ شد و هر چقدر در دوره های تاریخی و اجتماعی این پارچه ها بزرگ تر شدند حرکتشان جالب تر شد؛ «پرچم» معمولا پیغامی از سوگ دارد اما برای من به عنوان یک چیزی که  هم دوستش دارم و هم از آن گریزان هستم یک پایه خلق و متناسب با مکانی شد که کار را در آنجا شروع کردم، جایی که خیلی آن را تحسین می کنم، جایی که در آن ملال هم داریم.  راهی که به اینجا می آمدم برای من شکوه مرگ را نشان می داد انگار در ستایش مرگ بود و قصه های من این گونه در اینجا شکل گرفت.  

وی در پاسخ به این سئوال که آثار شما بوی مرگ نمی دهد چرا می گویید مرگ  شکوهمند ، گفت: خیلی وقت ها من به عنوان آرتیست مسئله ام چیزی نیست و من می گویم «شکوه مرگ». نگاه کنید خیلی وقت ها من به عنوان هنرمند مسئله ام این نیست که چیزی را می دانم و به دیگران می گویم،  در واقع هر اثر هنری در آن طرح سوال است؛ ما هنرمندان خیلی وقت ها  مسئله مان این را بکنید یا نکنید نیست، آرتیست حول و حوش مفاهیم اجتماعی شروع می کند به خیال پردازی، حوزه بکنید و نکند در امور اجتماعی است که این کار را به آن دلایل باید کرد و یا نکرد. در واقع هر اثر هنری در آن طرح سوال است. ما آن مفاهیم را که بر روی آن حساس هستیم گاهی ممکن است مسایل محیط زیستی  و گاهی یک درخت، نمی خواهم بگویم درخت خوب است یا چند تا برگ دارد. آرتیست دنبال این نمی گرد، آرتیست  پیغامی که در کل رابطه درخت و برگ ها وجود دارد را می دهد و گاهی این پیغام با سوال همراه است، بنابراین چرایش را شماها باید به من بگویید؛ من احساسم این است که این راه شما را به سمت شکوه مرگ می برد و این بنا پایان نقطه است و البته این ایده اولیه است که ما می آییم اینجا ولی بعدش ما نمی دانیم که چرا این گونه شد از یک جایی خودم هم می فهمم که من می خواستم این حجم اینجا باشد، از یک جا احساس کردم فرمی که من به شکل پارچه درست کردم میل به فرار دارد و من به آن رنگ دادم و این را اسمش را می شود امید گذاشت و هر چیزی پنجره ها هم همین طوری هستند این خاصیت پروژه های مکان مدار است که فرد در رابطه با مکان تغییر می کند. از دست رفتگی پیام اول و آخری بود که من با آن کار داشتم.

پویا آریان پور درباره استفاده از آیینه کاری برای بیان مفهوم در اثر «آویخته در باد» توضیح داد:  این اثر از پارچه ها الهام گرفته شده پارچه های سیاهی که به شما گفتم خیلی جسمی بود و خیلی قرار بود حالت منجمد داشته باشد. من برای بازنمایی آینه کاری را انتخاب کردم و مسئله ام این بود که همان طوری که در مورد پارچه ها گفتم تلالوشان را  دوست داشتم و از طرفی خود معنا که می رسید که سوگ بود چقدر من را دور می کرد، برای من آینه کاری هم به لحاظ شخصی چنین پیغامی را همیشه داشته است، یعنی همیشه یک قسمت تحریک آمیز تجسمی دارد که خیلی زیباست و ایرانی و خارجی را تحت تاثیر قرار می دهد و مثل آن زیبایی پارچه است؛ از طرفی برای من در کودکی تمام چیزهایی که تناسبات سنتی داشته اند مثل خاتم کاری، آینه کاری، فرش و گچ برای من بازدارنده بوده است و همیشه تداعی کننده یک سنت است که متعصب و از ساختار خودش که خارجش کنیم مقاومت می کند؛ برای من کلا آینه کاری یک امر دو پهلو است که هم می دانم خاصیت تصویری سطحی اش می تواند گول ات بزند و همان قواعد سفت و سختی که در آن است از ساختار سنتی ما برآمده است و این با پارچه سیاه خیلی جور بود که در نقش آینه کاری آن پارچه  تبدیل به چیزی شود که زیباست و  در واقع چیزی است که من از آن پرهیز دارم . بنابراین دوست داشتم این پارچه در اول خیلی تیره باشد برای همین در یک سال من فقط تولید آینه تیره کردم، آینه ای که خراش سیاهی دارند و قالب منجمد بزرگی بودند.

وی افزود: در این ساختمان وقتی پرده ها بالا برود طراحی ها آغاز شد. من قصه ای نداشتم دنبال این نوع فضاها بودم، قصه من «از دست رفتگی» بود و به اینجا ختم شدم و مسیر آمدن مسیر مهمی بود راه و طراحی ها در اینجا آغاز شد و در خودش رشد کرد. طراحی از ابتدا این نبود؛ طرح ها از ابداع یک شکل سنگین یک تکه ای بودند که از پارچه الگو گرفتم و بعدا این پنجره ها کم کم مرا منعطف کرد، چون نوری از اینها می آمد که من میل به این داشتم که اینها را داینامیک کنم و آنها را به حرکت وادارم با اینکه برای من یک آرزویی از دست رفته بود ولی شروع کردم رنگ هایی را در جاهایی آوردم، شاید در جایی معنی امید را بدهد شاید چیزی دیگر؛ پارچه های سیاه  برای من به دو چیز ختم می شد یکی به نماهایی از رنگ و دو سطح زیرین، این برای من خیلی مهم بود و بسیار اهمیت داشت که این فرم زیبای تصویری در جایی ختم شود به یک توقفی که می رساندمش به سطح فایبرگلاس برایم سخت بود ولی در مسیر انگار خواستم این انقطاع معنا را برسانم به انقطاع پوسته و سختم بود که آیا حاضر باشم از خیر آینه کاری کلی بگذرم ، از یک جایی به بعد خود پروژه تغییر کرد. معمولا چیزی که در پروژه های مکان مدار اتفاق می افتد گفت و شنود شما با اثر گاهی شما را از یک خطی عوض می کند می توانید مقاومت کنید یا نکنید، من در پاره ای از جاها گوشم بدهکار بود که از یک فرم جذاب رسیده به یک فروپاشی، انگار از آن شکوه آینه کاری می رسید به یک فروپاشی آینه کاری و برای من خاصیت ویژوال نداشت، برای من یک معنا داشت که آیا  من شهامت اش را دارم که بتوانم پوسته را حفظ کنم و در حد نقش بماند، برای من آن شکوه مرگ شکوهی که از اول گفتم جاذبه داشت، می خواستم این شکوه در تولید مرگ باشد.

آریان پور درباره نقش های بر روی آیینه کاری اثر آویخته در باد توضیح داد:  نقش ها از کجا آمد؟ من سالها پیش به عنوان نقاش وارد حیطه مجسمه سازی شدم،چیزی که از  نقاشان در حیطه های دیگر کم می شود خیلی وقت ها فی البداهگی است در نقاشی ما با اینکه خیلی چیزها را از قبل بدانیم، پیش بکشیم و اقتصادش را بدانیم سروکار نداریم، در نقاشی«آن» تو اهمیت دارد، قسمتی که من خیلی پا دادم به اینکه این فی البداهگی حفظ شود شروع کردم بر روی اینها با ماژیک طراحی کردن و چیزی که برایم مهم بود خیلی مستقیم و بی واسطه آنچه در سرم می گذشت را طراحی می کردم،  این اثر محصول چهار سال است و این کار هی قطع شد و هی نتوانستیم جلو برویم، من خوشم می آمد این انقطاع با پیام های جسته و گریخته ای که من دارم در یک فرم همخوان جلو برود، ولی این طرح ها چه هستند ؟خیلی از اینها مثل این کار نگاه انتزاعی است، انتزاع به فرم است، در جاهایی مثل یک نقاشی توپوگرافی است، انگار دارم روی یک منطقه ای  زوم می کنم، اگر منطقه ای دارم خودم روشن می کنم از انجا گرفته شده است. گفتن آن برای من سخت است !ولی در یک قسمت دیگر خیلی شاعرانه است تحت تاثیر یک شعر از شرق دور بودم که به یک رود منتهی می شده است. در یک جایی دیگر تحت تاثیر پارچه های سیاه بودم خیلی از شعرهایی بر روی پارچه سیاه بود بر روی آن نوشتم و در یک جای دیگر یک کلمه عربی بر روی آن همان پارچه نوشته شده بود را نوشتم. در جاهایی نامه ای به خودم است که در همین نقش ها واژه ها است، تصویرهایی از طبیعت است و برای خودم هم هرچه هست پازلی است که در پایان موقعیت من را تعریف می کند. در کل این اثر و آن یکی اثر موقعیتی که در آن قرار گرفته ام را توصیف می کند و این بخواهم آن را مجزایی تصور کنم نمی توانم.

این هنرمند درباره اثر «شی بجامانده» نیز توضیح داد:  برای من این اثر یک اره است ،اره ای که دو دسته داشت  و دو گروه  با دو ایده متفاوت می خواستند آن را بکشند، اما عملی که انجام می شود برش است، خواه ناخواه خود فیزیک آن هم مثل کارهای من برداشت از ستون فقرات  حیوانات بدوی است برای من این چیست چیزی شبیه ابزار، اسلحه چیزی که فانکشن ندارد عملکرد آن هیچ چیزی نیست ولی مثل یک بازمانده است. وقتی به موزه های تاریخ طبیعی می رویم می بینیم یک شانه هست که از طریق آن می خواهیم بفهمیم آدم های آن دوران چگونه آدم هایی بودند؟ می توانیم فکر می کنیم خشن بوده اند  چگونه فکر می کنند و... این دو تا برای من هویتی می خواستند، می خواستند این تناقض گویی شان در این اثر باشد.

کد خبر 1180680

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha