ایمان، نیرومندترین عامل برای استقامت در برابر تحریم اقتصادی

حوادث زندگی نبی اکرم اسلام (ص) هم چون چراغی فروزان است که تحلیل ان میتواند ما را از بسیاری از ناگواریهای حوادث و چالشها و چاهها در زندگی شخصی و اجتماعی نجات بخشد

خبرگزاری شبستان : حوادث زندگی نبی اکرم اسلام (ص) هم چون چراغی فروزان است که تحلیل ان میتواند ما را از بسیاری از ناگواریهای حوادث و چالشها و چاهها در زندگی شخصی و اجتماعی نجات بخشد .
در قران میخوانیم :
لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا ﴿الأحزاب: ٢١﴾
مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند.

 

تحلیل حوادث زندگی نبی اکرم (ص) واجد اصولی کلی است که دست یابی به این اصول در تمامی ازمنه مصباح هدایت است .
دین اسلام دین کاملی و پیروان خود را نسبت به تمامیت دین اسلام مطلع کرده. چنین دینی واجد اصولی کلی است که در هر زمان و هر مکان قابلیت پاسخگویی به نیازهای بشری برای سعادت دنیوی و اخوری را دارا است .
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ﴿المائدة: ٣﴾
امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم


سالیان متمادی است غرب و ایالات متحده ایران را تحریم کرده است. زمانی این تحریمها سخت تر و زمانی رقیقتر است. در این نوشتار تلاش داریم بخشی از حوادث حیات نبی اکرم که با بحث تحریم ارتباط دارد را بازگو کنیم .
رهبر فرزانه انقلاب ایت الله خامنه ای در فرمایشلت اخیر خود این مهم را بازگو کردند که وضع کنونی مسلمین ، وضع مسلمانان در شعب ابی طالب نیست . به دیگر بیان مسلمانان در حال حاضر در موضع قوت و فعل قرار دارند و تحریم اقتصادی غرب توان مقابله با نهضت و بیداری اسلامی را دارا نیست . در ادامه وضع مسلمانان در زمان حیات نبی اکرم را در شعب مرور میکنیم باشد که به اسوه حسنه دست یابیم .


بعد از انکه قریش و کفار نتوانستند مانع تبلیغ پیامبر شوند مصمم و هم پیمان و همقسم،و متفق‏ و متحد شدند که همه‏گونه روابط خود را با اقلیت مسلمانان قطع کنند،و خرید و فروش‏ با آنها تحریم گردد،ارتباط زناشوئی موقوف شود،و در کارهای اجتماعی آنها را دخالت‏ ندهند،و در امور شخصی با آنان همکاری ننمایند.
صفحات تاریخ بشریت،گواهی میدهد که نیرومندترین عامل برای استقامت و پایداری اقلیتها در برابر اراده اکثریت،همان نیروی ایمان و اعتقاد است که گاهی با ریختن‏ آخرین قطرهء خون خود،نقش پایداری را انجام داده‏اند.و ما برای این گفتار صدها گواه‏ و شاهد در اختیار داریم.

 

سران حکومت بت‏پرستی،از نفوذ و پیشرفت حیرت‏انگیز آئین یکتاپرستی انگشت‏ تعجب بدندان گرفته و در پی چاره بودند،اسلام آوردن امثال«حمزه»و تمایل جوانان‏ روشن‏دل«قریش»و آزادیکه در کشور«حبشه»نصیب مسلمانان شده بود،بر حیرت‏ و سرگردانی حکومت وقت میافزود؛و از اینکه از نقشه‏های پوشانی خود بهره‏ای نبردند، سخت اندوهناک بودند،بفکر نقشه‏ی دیگری افتاده و خواستند،بوسیله«محاصرة اقتصادی»که نتیجهء آن بریدن رگهای حیاتی مسلمین بود،از نفوذ و پخش اسلام بکاهند و پایه‏گزار و هواداران آئین خدا پرستی را در میان این حصار،خفه سازند.-لذا-سران‏ حکومت عهد نامه‏ای بخط«منصور بن عکرمه»و امضای هیئت عالی قریش؛در داخل کعبه‏ آویزان کرده و سوگند یاد کردند تا دم مرگ طبق مواد زیر رفتار کنند:
1- همه‏گونه خرید و فروش با هواداران«محمد»حرام است.
2- ارتباط و معاشرت با آنان اکیدا قدغن است.
3- کسی حق ندارد،ارتباط زناشوئی با مسلمانان برقرار کند.
4- در تمام پیش‏آمدها بایداز مخالفان«محمد»طرفداری کرد.


متن پیمان با مواد فوق بامضاء تمام متنفذین«قریش»رسید و با شدت هرچه تمامتر مورد اجراء گذارده شد،یگانه حامی صاحب رسالت«ابو طالب»از عموم خویشاوندان‏ فرزندان هاشم و مطلب دعوتی بعمل آورد،و یاری پیامبر را دوش آنها گذارد،و تصمیم گرفت،که عموم«فامیل»از محیط«مکه»بیرون رفته،و در دره‏ای که در میانکوههای«مکه»قرار داشت،و معروف به«شعب ابی طالب»بود و خانه‏های محقر،و سایبانهای مختصری در آنها وجود داشت سکونت اتخاذ کنند،و از محیط زندگی مشرکان‏ دور باشند،و برای جلوگیری از حمله‏های ناگهانی«قریش»دیدبانهائی در نقاط مخصوصی‏ گماشته تا آنها را از هرگونه پیش‏آمد گزارش دهند.


این محاصره سه سال تمام طول کشید،فشار و سختی بحد اعلی رسید،ناله جگرخراش‏ فرزندان«بنی هاشم»بگوش سنگدلان«مکه»میرسید،ولی در آنها چندان تأثیر نمیکرد جوانان و مردان؛با خوردن یکدانه خرما بسر میبردند و گاهی یکدانه خرما را دو نیم‏ میکردند و در تمام این سه سال فقط در ماههای حرام که امنیت کامل در سرتاسر شبه‏جزیره‏ برقرار میگردید،،بنی هاشم از شعب بیرون آمده و بدادوسته مختصری اشتغال میورزیدند سپس بداخل دره رهسپار میگردیدند؛و پیشوای بزرک آنها فقط در همین ماهها توفیق نشر و پخش آئین خود را داشت.


ولی ایادی و عمال سران قریش،در همین ماهها نیز وسیله آزار و فشار اقتصادی‏ آنها را فراهم میاورند زیرا غالبا بر سر بساطها و فروشگاه‏ها حاضر بودند و هرموقع‏ مسلمانانها مایل میگشتند که چیزی را بخرند،فورا بقیمت گرانتری خود خریدار آن میشدند و بدینوسیله نیروی خرید را از مسلمانان سلب مینمودند.
در این میان بالخصوص«ابو لهب»پافشاری میکرد و در میان بازار فریاد میکشید و میگفت مردم!قیمت اجناس را بالا ببرید،تا پیروان محمد را قوهء خرید نباشد و برای تثبیت‏ قیمت اجناس،خود بقیمت گرانتر خرید مینمود،و بدینوسیله همیشه عقربه ارزش در یک افق بالاتری گردش میکرد.
فشار گرسنگی بحدی رسیده بود که سعد بن وقاص میگوید شبی من از میان دره بیرون‏ آمدم،در حالیکه داشتم تمام قوا را از دست میدادم،ناگهان پوست خشکیده شتری را دیدم،آنرا برداشتم و شستم و سوزاندم،و کوبیدم،و بعد؛با آب مختصری خمیر کرده و از این طریق سه روز بسر بردم.


جاسوسان«قریش»در تمام راه مراقب بودند که مبادا کسی خواروباری به«شعب‏ ابی طالب»ببرد؛ولی با این کنترل کامل،گاه بیگاهی،حکیم بن حزام برادرزاده‏ «خدیجه»و ابو العاص بن ربیع،و هشام بن عمر نیمهء شبها مقداری گندم و خرما برشتری‏بار کرده و تاریکی«شعب»میآورند؛سپس افسار آنرا دور گردنش می‏پیچیدند،و رها میکردند؛و گاهی همین مساعدت موجب گرفتاری آنها میگردید،روزی«ابو جهل»دید؛ حکیم مقداری خواروبار برشتری حمل کرده،و راه دره را پیش گرفته است وی سخت بر او برآشفتـ،و گفت باید تو را پیش قریش ببرم و رسوا کنم،کشمکش آنها بطول انجامید «ابو البختری»که از دشمنان اسلام بود،عمل«ابو جهل»را تقبیح کرد،و گفت وی غذای‏ خود برای«عمه»خود(خدیجه)میبرد،توحق ممانعت نداری،حتی اکتفاء باین جمله‏ نکرد؛و«ابو جهل»را لگد مال نمود.


شدت عمل«قریش»در اجراء عهدنامه ذره‏ای از صبر و بردباری«مؤمنان»نکاست‏ ولی ناله فرزندان و کودکان و وضع رقت‏بار عموم مسلمانان،گروهی را تحت‏ تأثیر قرار داد،و از امضاء عهدنامه سخت پشیمان گشتند و در فکر حل قضیه افتادند.
روزی«هشام بن عمر»؛پیش«زهیر بن ابی امیه»که نوهء دختری عبد المطلب بود، رفت،و چنین گفت:آیا سزاوار است که تو غذا بخوری؛و بهترین لباسها را بپوشی،اما خویشاوندان تو برهنه و گرسنه بسر ببرند،بخدا سوگند؛هرگاه تو درباره خویشاوندان‏ «ابو جهل»چنین تصمیمی میگرفتی،و او را برای اجراء آن دعوت مینمودی هرگز،تسلیم‏ تو نمیگشت،«زهیر»گفت من یکه و تنها نمیتوانم،تصمیم قریش را بشکنم،ولی هرگاه‏ مردی با من همراه باشد،من عهدنامه را پاره میکنم؛هشام،گفت:من با تو همراهم،وی‏ گفت شخص سومی با ما همراه‏ساز؛وی برخاست،بسراغ«مطعم بن عدی»رفت و گفت‏ هرگز تصور نمیکنم تو راضی شوی دو گروه(بنی هاشم و بنی المطلب)از فرزندان عبد مناف‏ که تو نیز افتخار انتساب بآن خانواده را داری جام مرگ بنوشند،گفت چه کنم از یک فرد کاری‏ ساخته نیست،وی پاسخ داد:دو نفر دیگر هم با تو همراه است و آن دو نفر عبارتند از من و «زهیر»ولی«مطعم»پاسخ داد که باید کسان دیگری نیز با ما همکاری کنند،از این نظر «هشام»جریانرا با«ابی البختری»و«زمعه»بترتیبی که با«مطعم»در میان گذارده‏ بود؛در میان نهاد و آنها را برای همکاری دعوت نمود و قرار گذاردند که همگی بامدادان‏ در مسجدحاضر گردند.
جلسه قریش،با شرکت زهیر و گروهی از همرازان او منعقد گردید،وی مهر خاموشی‏ را شکست و گفت:قریش باید امروز این لکه ننگین را از دامن خود پاک گرداند؛باید امروز این نامهء ظالمانه پاره گردد زیرا وضع جگرخراش فرزندان هاشم همه را ناراحت‏ کرده است.


ابو جهل در آن گفت:این مطلب هرگز عملی نیست و پیمان«قریش»محترم است
از آنطرف«زمعه»بیاری«زهیر»برخاست و گفت بایست پاره شود و ما از آغاز راضی‏ نبودیم،از گوشه دیگر،عده‏ای نیز که خود طراحان این جریان و بازیگر این نقشه بودند سخنان زهیر را تایید کردند،ابو جهل احساس کرد که مطلب جدیست و قبلا توطئه‏ای شده‏ است،و این گروه در غیاب او تصمیم قاطع گرفته‏اند-لذا-کوتاه آمد،و ساکت نشست‏ مطعم فورا از فرصت استفاده نموده و به محل«صحیفه»(نامه‏ای که پیمان در آن نوشته شده‏ بود)رفت تا آنرا پاره کند دید تمام ورقه را موریانه خورده است،و فقط از آن کلمه«بسمک‏ اللهم»که قریش نامه‏های خود را با آن آغاز مینمودند،باقی مانده است.
ابو طالب،آنروز جریانرا از نزدیک میدید و منتظر ختم جریان بود-لذا-پس از آنکه کار یکسره گردید،جریانرا حضور برادرزاده خود معروض داشت و با تصمیم و مشورت ابو طالب گروه پناهنده به شعب،باردگر به منازل خود بازگشتند.
درباره پاره کردن ورقه روایات دیگری نیز وارد شده است،که مطلب را بطور دیگری‏ نقل میکند که ما برای اختصار از نقل آن خودداری نمودیم.


پینوشت :
ایت الله جعفر سبحانی،مقاله : نکات جالبی از تاریخ اسلام‏ حوادث سال هشتم بعثت‏ محاصرهء اقتصادی
سبحانی ، جعفر، فروغ ابدیت ، ص 340 به بعد

 

ر.دارائی
پایان پیام/

 

کد خبر 112736

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha