خبرگزاری شبستان:خواحه نصیرالدین طوسی دو هدف اساسی را در سراسر زندگی خود تعقیب می کرد:یکی،نشروترویج مذهب شیعه دوازده امامی ودیگری،تحصیل علوم عقلی ونقلی ورواج آنها بودودرهردوجنبه بیشترین موفقیت را به دست آورد.وی در نشر،ترویج و تحکیم مذهب تشیع،اصول دین و آیین آن رابه مبانی وقواعدعقلی استوار ساخت وباتأ لیف کتاب های متعددی ،همچون تجریدالاعتقادوقواعدالعقاید،فصول العقایدورساله امامت ،کلام شیعه دوازده امامی را بسیار متقن و محکم مدلل نمود. درزمینه علوم عقلی بافراگیری اقسام خکمت ،ضمن ترویج و نوآوری و تألیفات فراوان درآنها و پاسخ گویی به سئوال هایی درباره علوم عقلی و فلسفه ،با شرح کردن کتاب «الاشارات»ابن سینا و نظریه های وی و دفع شبهه ها و اشکال های فخررازی از فلسفه سینایی دفاع کرد.
نصیر الدین طوسی در روز یازدهم جمادی الاول سال 597 هجری در طوس به دنیا آمد و همانجا نشو و نما کرد و به همین جهت هم مشهور به طوسی شد.اصل او از جهرود از توابع قم،از محلی که آن را وشاره مینامند بود.حیات علمی را با اشتغال به علوم عقلی در نزد دایی خود شروع کرد.شاید استفاده او از درس معین الدین سالم بن بدران مازنی مضری امامی نیز در قم بوده است.جلد سوم کتاب «الغنیة در فقه»تألیف سید ابو المکارم بن زهره جلبی فقیه را نزد او خوانده و معین الدین در سال 619 هجری به او اجازه داده است.سپس به نیشابور که مرکز فرهنگی و علمی آن روزگار بود رفت و در محضر فرید الدین محمد بن ابراهیم نیشابوری معروف به شیخ عطار تلمذ کرد.او پای درس سراج الدین سرخسی،و فرید الدین داماد نیشابوری،ابو السعادات اصفهانی،اسعد بن عبد القاهر اصفهانی از علمای امامیه و کمال الدین بن یونس موصلی نشست و بهرهها برد. فقه را نزد کمال الدین میثم بحرینی خواند و گفتهاند که فقه را نزد علامه حلی نیز فرا گرفت و این دو دانشمند،فلسفه و کلام را از خواجه طوسی فرا گرفتند.زندگی شیخ طوسی در قم،نیشابور، قهستان،بغداد و حله سپری شد و بالاخره در 18 ذیحجه 672 هجری در بغداد درگذشت و در کنار قبر امام موسی بن جعفر(ع)به خاک سپرده شد.
نصیر الدین طوسی در میان علما،معروف به استاد البشر بود،زیرا در علوم فلک و ریاضیات و اختیارات و فلسفه و کلام و علوم دیگر مبرز بود و نام او در اقطار عالم،زبانزد شده بود.شهرت علم و دانش او به درجهای رسیده بود که شاگردش علامه حلی و شارح کتابهای او،در حقش گفته است: «این بزرگوار افضل اهل زمان خود در علوم عقلی و نقلی بود»،و در جای دیگری گفته است:«او استاد بشر و عقل یازدهم است ،کاری که خواجه در استوار کردن مبانی فلسفه مشاء کرد از بهترین کارهای او بود،به ویژه برای گروهی که ارسطو استاد مسلم و حقایق عالم را با فلسفه او بیان شده میپنداشتند.خواجه در فلسفه، پیرو بزرگ شیخ است ولیکن خود او نیز عقایدی ابراز داشته و...حتی گاهی عقاید مشائیان را تضعیف و برخی اوقات سخنان ابو البرکات بغدادی (در گذشته 547 هـ.ق)صاحب«المعتبر»و شیخ اشراق(در گذشته 587 هـ.ق)را بر آراء شیخ رئیس ترجیح داده و بهتر دانسته است.بیجهت نیست که خواجه را«محق»و«استاد ابو البشر»لقب دادهاند. این لقب به سبب نبوغ و شخصیت علمی و سیاست اوست.بدون تردید میتوان گفت که خواجه در روزگار خویش-به حدی که در خور یک انسان کامل و بزرگوار باشد-به غایت قصوی رسیده بود و همواره نوشتهها و آثار او در دست فاضلان میگشت و حالا نیز کم و بیش همان حالت را دارد. لیکن در میان مستشرقان و عالمان غرب،خواجه در ریاضیات و فلک بیشتر مشهور است تا در فلسفه، از این رو بیشتر اهتمام آنها مصروف بر این بوده است که آثار ریاضی و نجومی او را احیاء کنند و به محتویات آنها آگاه گردند.
شیخ طوسی طی مدتی که در ایران به سربرد-از تاریخ ولادت تا زمانی که به اسماعیلیان پیوست- عمر خود را در راه تحصیل و تکمیل علوم در مراکز علمی این سرزمین از قبیل قم و نیشابور و جاهای دیگر گذراند وبا آغاز حملات مغول، خود را به اسماعیلیان نزدیک کرد و .در اثنای توقف در آنجا،کتابی برای ناصر الدین،به نام«اخلاق ناصری»به فارسی نوشت که آن را از کتاب«الطهارة»تألیف ابو علی بن مسکویه استخراج و تلخیص کرده است.همچنین «رساله المعینیه»را در هیأت برای پسرش معین الدین بن ناصر الدین نوشت و کتابهای دیگری که بعدا از آنها نام میبریم در همانجا به رشته تحریر درآورد.پس از آن که پیشوای اسماعیلیان او را به قلعه میمون دژ دعوت کرد،بدانجا رفت تا آنکه علاء الدین کشته شد. وی پس از یک ربع قرن زندگی با اسماعیلیان در همدان به هلاکوخان پیوست.
خواجه در آخر«شرح اشارات»خود که در قلاع اسماعیلیان به سال 640 هجری تألیف کرده است اشاره به این مطلب میکند که اجبار،او را در اقامت میان اسماعیلیه تأیید میکند و ناراحتی و دلتنگی او را از زندگانی میرساند. طوسی بقیه کتابهای خود،خاصه کتابهایی را که در مذهب امامیه صراحت دارد،تألیف کرد و در 14 ماه شوال 654 هجری به هولاکو اطلاع داد که او شیعه اثنا عشری است. هولاکو،خواجه طوسی را،به علت مکانت علمی و ارزش فکری،در شمار خواص خود درآورد. طوسی از مکانت و قرب و منزلت خود در دربار هولاکو استفاده کرد و هرچه در قوه داشت به کار برد تا بقیه علما و فلاسفه و حکما را از نابودی که در انتظارشان بود نجات دهد و در نتیجه مغول،پس از مدت کمی،دیانت اسلام را پذیرفتند.
هولاکو به طوسی دستور داد رصد خانه عظیمی روی تپه شمالی مراغه برپا سازد که 12 سال به طول انجامید و در خلال این مدت،زیجی را جمعآوری کرد که پس از مرگ هولاکو تکمیل شد و معروف به زیج ایلخانی است...و کتابخانه بزرگی به آن ضمیمه کرد و کتابهایی را که از کتابخانههای بغداد غارت کرده بودند،در آنجا گرد آورد.طوسی برای انجام این کار بزرگ از یک عده علمای فلک شناس مشهور که نخبه و برگزیده بودند دعوت کرد تا او را یاری کنند. از طرف دیگر خواجه نصیر الدین توانست کتابخانه مهم و معتبری،با چهار صد هزار کتاب، در مراغه تأسیس کند و برای طلاب علم و محصلین مدارس و مراکز علمی حقوق و مقرری دایم،در حدود درجه و مرتبه آنان،برقرار سازد. ؛در صورتی که پیش از این اقدام خواجه،تحصیل این قبیل از علوم سری و محرمانه بود و پاداشی نداشت.به این ترتیب،عده بسیاری از دانشمندان و شیفتگان علوم،دعوت خواجه را پذیرفتند و از هر ناحیه به سوی ایران و مراغه روی آوردند.البته رصدخانه مراغه،اولین رصدخانه از نوع خود،در اسلام نبود،بلکه رصدخانههای متعدد دیگر پیش از این،به وجود آمده بود.
نگاه دیگران
استاد طوقان میگوید: «طوسی اولین دانشمندی است که حالات ششگانه را،در مثلث کروی قائم الزاویه استعمال کرد،و آن را در کتاب خود به نام«الشکل القطاع»وارد ساخت،و کسی که این کتاب را مطالعه کند،در آن مطالبی میبیند که در بهترین کتابهای جدید درباره مثلثات خواهد دید.او میگوید:...شکی نیست که این،کتاب اثر بزرگی درباره مثلثات و بالا بردن سطح معلومات مربوط به آن دارد،و میتوان گفت پس از او چیز مهمی اضافه نشده است.»و باز میگوید«طوسی در تذکره خود،بسیاری از آراء و نظریات فلکی را توضیح داده،و آن را به طرزی مشکل تنظیم کرده و همین امر سبب شده است که شرحهای بسیاری از طرف علمای عرب و مسلمانان بر آن نوشته شود.» طوسی انتقادی بر کتاب«مجسطی»دارد،و نظامات جدیدی برای عالم مطرح کرده است،که سادهتر از نظام بطلمیوس است،و در آن نظام،حجم بعضی از کواکب و ابعاد آنها را هم وارد کرده است. سارتون اعتراف میکند:انتقادی که خواجه نصیر الدین طوسی بر«مجسطی»وارد ساخته، دلالت بر نبوغ و ید طولای او در علوم فلک دارد و میشود گفت انتقاد او اولین قدمی بود که سبب اصلاحات کوپرنیکی در آن شد.عظمت و شخصیت خواجه،در تهذیب نظریات و عقاید فلاسفه یونان نیز در این راه تأثیری بسیار داشت،و علما و متفکران اسلامی را که تابع نظر یونانیان بودند،و نظر آنها را بدون دقت و تحقق و به صورت مواد خام از آنها میگرفتند،متوجه و متنبه ساخت. نظریات یونانیان تا عصر خواجه مورد تصدیق هگمان بود.از تألیفات علمی و فلسفی و حکمتی که خواجه نصیر الدین طوسی داشته است بالغ بر صد کتاب و رساله در دست است،و بر بعضی از آنها شرح و حاشیه و حاشیه بر حاشیه آن قدر نوشتهاند که شماره این شروح و حواشی از سی متجاوز میشود.اغلب کتب او به زبان عربی است که آن روز هنوز هم زبان علم و معرفت ایران بود، معهذا عدد کتب فارسی او هم شاید به سی برسد. حتی مقداری شعر هم از او در کتب ضبط کردهاند که مضمون غالب آنها علمی و فلسفی است.
خواجه در بیشتر دانشهای متداول روزگار خویش بویژه فقه،حکمت،کلام،منطق، ریاضیات،فلک و نجوم و اخلاق و...مهارت شایان داشت و در اغلب این رشتهها،تألیفات ارزنده نفیسی دارد.
تورق در مکتوبات
فهرست آثار مهم خواجه در«فوات الوفیات»ابن شاکر کتبی(در گذشته 762 هـ.ق)و«روضات الجنات»خوانساری،و از همه دقیقتر در آثار و احوال خواجه جمع و تألیف آقای مدرس رضوی آمده است ولیکن ما اینجا آثار مهم او را که به نحوی از انحاء مورد دقت و نظر اهل فن بوده نام میبریم و درباره آنها سخن میگوییم:
-«تجرید الاعتقاد»در علم کلام،و آن کتاب در این موضوع از کتابهای دقیق و استوار است و مورد عنایت بسیاری از دانشمندان بوده و بر آن شرح کردهاند یا تعلیق زدهاند.مهمترین شرحهای این کتاب از آن علامه حلی،حکیم قوشچی و عبد القادر لاهیجی است.این شرحها اغلب با اصل چاپ شده است و شرح علامه به سال 1353 هجری در صیدا در مکتبه عرفان چاپ شد و نام آن«کشف المراد» است و همین شرح،نزدیکترین تفسیر است به مقاصد خواجه طوسی که علامه حلی نوشته است.
-«شرح اشارات»ابن سینا در فلسفه،این شرح با شرح فخر رازی بر«اشارات»به سال 1325 هجری در مصر مطبعه خیریه چاپ شد و دکتر سلیمان دنیا،«اشارات»را در مصر تنها با شرح خواجه و با دقت و حواشی سودمند چاپ کرد. خواجه در این کتاب،بسیاری از اشتباهات و نقضهای نابهجای امام را بر شیخ الرئیس جواب گفته و نه تنها از دایره ادب بیرون نرفته،بلکه از او به عنوان شارح فاضل یاد کرده است.برای شرح بیشتر در این باره به ترجمه امام فخر رازی نگاه کنید.
-«التذکرة فی علم الهیئة»،و آن کتاب مختصری است که جامع مسایل این فن است و شامل چهار باب است.این کتاب مایه اعجاب دانشمندان گشته و بر آن شدهاند که آن را شرح کنند و بر آن تعلیق زنند.از شارحان این کتاب چند تن نام میبریم:نظام الدین نیشابوری معروف به نظام اعرج،سید الشریف علی بن محمد الجرجانی، شمس الدین محمد بن احمد خضری،قطب الدین محمود بن مسعود شیرازی و..
-بیست باب که در اسطرلاب است،و گویند: این کتاب از اسطرلاب اسماعیلیان است،که خواجه زمانی که در قرب آنها بود،تألیف کرد و از جمله غنایمی بود که از اسماعیلیان گرفته شد و عطاملک جوینی،بر آن دست یافت.
-«تحریر اقلیدس»،در اصول هندسه و حساب.خواجه از تألیف این کتاب در 22 شعبان سال 646 هجری فارغ شده است.این کتاب،از کتابهای پر ارج خواجه است و متجاوز از یازده شرح بر آن نوشتهاند که مهمترین آنها شرح سید شریف جرجانی و قاضیزاده رومی است.
-«تحریر اکرمانالاوس»،حاوی سه مقالت است؛مقاله نخستین شامل سی شکل و مقاله دوم شامل هجده شکل و مقاله سوم دوازده شکل است.
-«تحریر المجسطی»،اصل کتاب از آن بطلمیوس است که در هیئت و علم فلک و حرکات نجوم پرداخته،و خواجه این کتاب را برای حسام الدین حسن بن محمد سیواسی تحریر کرده است.و در 5 شوال سال 644 هجری تمام کرده است.این کتاب را هم گروهی از دانشمندان شرح کردهاند از جمله شمس الدین سمرقندی،و نظام الدین اعرج نیشابوری را میتوان نام برد.
-«زیج ایلخانی،فارسی است و این همان زیجی است که حاصل رصد مراغه را که به دستور هولاکو بنا شده بود در آن آورده است.در سطور پیشین در این باره،توضیحاتی مختصر داده شد.
-«اخلاق ناصری» ،خواجه این کتاب را برای امیر قهستان،ناصر الدین علد الرحیم محتشم تألیف کرد.چه او از خواجه خواست تا کتاب«الطهاره» ابن مسکویه را به پارسی ترجمه کند،و چون این کتاب فاقد دو قسم مدنی و تدبیر منزل بود،خواجه این دو باب را خود برآن افزود.
-«اوصاف الاشراف»،رساله کوچکی است از خواجه در سیر و سلوک و اخلاق صوفیان،که پس از«اخلاق ناصری»تألیف کرده است.خواجه این کتاب را به خواهش شمس الدین محمد جوینی وزیر تدوین و آنرا بر شش باب نهاده است.این کتاب را رکن الدین،محمد بن علی الجرجانی به تازی درآورده است.این کتاب مکرر چاپ شده است.
-«الادب الوجیز للولد الصغیر»،اصل این کتاب از عبد اللّه بن المقفع(کشته 142 هـ.ق)است و خواجه این رساله را به دستور مخدوم نخستین خود،ناصر الدین محتشم قهستان به فارسی درآورده است.خواجه این رساله را مطابق روش ابو المعالی نصر اللّه منشی در ترجمه کلیله و دمنه و بهاء الدین محمد بن حسن بن اسفندیار کاتب در ترجمه نامه تنسر به آیات و اشعار عربی و فارسی مزین ساخته است.
-«جواهر الفرایض»که برخی آن را «الفرائض النصیریة علی مذهب اهل البیت» خواندهاند،رساله مختصر و جامعی است در اصول علم فرائض و مواریث و گویا این تنها کتابی است که خواجه در فقه نوشته و از او باقی است.در این کتاب،خواجه از کتاب تحریر استاد خویش معین الدین سالم بن بدران مصری نقل میکند.
-«اساس الاقتباس»،این کتاب در فن منطق است و پس از«منطق شفای»ابن سینا،بزرگترین و مهمترین کتابی است که در این علم تألیف شده است.این کتاب را خواجه به سال 642 تألیف کرد.
خواجه در شعر نیز دستی داشته و برخی اوقات، تفنن را ابیاتی میساخته است،ولیکن معلوم است اشعار او،درجه اول نیست.جمعی از پژوهندگان اشعار او را جمع کردهاند و بیشتر اشعار او در«روضات الجنات»خوانساری آمده است.
کتابهای دیگری در فروع گوناگون علوم ریاضی و حکمت و جغرافی و طبیعی و موسیقی و تقویت و منطق و اخلاق و نجوم و موضوعات دیگر به فارسی و عربی تألیف کرده است که از تمام آنها این معنا به دست میآید که خواجه نصیر الدین طوسی تمام همت و توجه خود را معطوف و مصروف به علوم کرده بود،و گرنه،نمیتوانست کتب یونان را ترجمه و آنها را شرح کند و آن همه تألیفات و رسالههای متعدد در شئون مختلف از رشتههای معرفت،تصنیف و تألیف کند.در عین حال،این همه تألیفات دلالت دارد بر اینکه قریحه او بار آور و قدرت فکری او در حد عالی بوده،به طوری که تألیفات او در پیشرفت علم و فکر،تأثیر بسیار زیادی داشته است،و سارتون را وادار کرده است بگوید:«طوسی از اعاظم علمای اسلام و از بزرگترین ریاضیدانهای آنهاست.»و برو کلمان آلمانی میگوید:«او مشهورترین علمای قرن هفتم و زبانزدترین مؤلف آن قرن به طور اطلاق است.
منابع:
-(1)الذریعه(مجلدات یازده گانه)،شیخ آقا بزرگ تهرانی (2)-تتمه صوان الحکمه،بیهقی (3)-تراث العرب العلمی،قدری حافظ طوقان (4)-تجرید الاعتقاد،خواجه نصیر طوسی (5)-رسائل فلسفیه(ج 1)،محمد زکریا رازی،به اهتمام پل کراپی (6)-روضات الجنات،خوانساری (7)-فلاسفه الشیعه،شیخ عبد اللّه نعمه (8)-کشف الظنون(ج 1 و 2)،حاجی خلیفه (9)-کشف المراد فی شرح تجدید الاعتقاد، علامه حلی (10)-کشکول(ج 4)بهائی (11)-منتخب اخلاق ناصری،جلال همایی (.
عبدالحسین توکلی طرقی
پایان پیام//
نظر شما