خبرگزاری شبستان : گاها شنیده و گاه دیده ایم برخی با این ادعا که به همه کاندید ها سوء ظن دارند، در انتخابات شرکت نمی کنند!
هم چنین شنیده ایم مرد دیر به خانه می اید و همسر ایشان گمان بد می برد ! چون حدس زده است که ایشان قصد خیانت به ایشان را دارد !
دوست و همکارمان را مقابل درب مدرسه دخترانه ببینیم سپس حکم کنیم فرد غیر صالحی است !
و صدها و هزاران ظن و گمان و حدس بی دلیل که به ذهن ما خطور میکند و از برخی گذشته و به برخی توجه کرده و حتی عمل خود را نیز بر اساس ان سامان میدهیم .
ایا سوء ظن صحیح است ؟ ایا ظن خوب صحیح است ؟ ایا راهی برای فرار از ظن وجود دارد ؟
اجازه دهید ایه ای از کلام الهی را مرور کنیم :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ ﴿الحجرات: ١٢﴾
ای کسانی که ایمان آوردهاید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است؛ و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید؛ و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید؛ تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبهپذیر و مهربان است!
مراد از ظنى که در این آیه مسلمین مامور به اجتناب از آن شدهاند، ظن سوء است.
ظن خیر بسیار خوب است، و به آن سفارش هم شده، هم چنان که از آیه 12 نور هم استفاده مىشود:
لَّوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْرًا وَقَالُوا هَٰذَا إِفْکٌ مُّبِینٌ .
چرا هنگامی که این (تهمت) را شنیدید، مردان و زنان با ایمان نسبت به خود (و کسی که همچون خود آنها بود) گمان خیر نبردند و نگفتند این دروغی بزرگ و آشکار است؟!
مراد از" اجتناب از ظن" اجتناب از خود ظن نیست، چون ظن، خود نوعى ادراک نفسانى است، و در دل باز است، ناگهان ظنى در آن وارد مىشود و آدمى نمىتواند براى نفس و دل خود درى بسازد، تا از ورود ظن بد جلوگیرى کند، پس نهى کردن از خود ظن صحیح نیست. بله، مگر آنکه از پارهاى مقدمات اختیارى آن نهى کند. پس منظور آیه مورد بحث نهى از پذیرفتن ظن بد است، مىخواهد بفرماید: اگر در باره کسى ظن بدى به دلت وارد شد آن را نپذیر و به آن ترتیب اثر مده.
و بنا بر این، پس اینکه فرمود بعضى از ظنها گناه است، باز خود ظن را نمىگوید، (چون ظن به تنهایى چه خوبش و چه بدش گناه نیست، براى اینکه گفتیم اختیارى نیست)، بلکه ترتیب اثر دادن به آن است که در بعضى موارد گناه است، (مثل اینکه نزد تو از کسى بدگویى کنند، و تو دچار سوء ظن به او شوى و این سوء ظن را بپذیرى، و در مقام ترتیب اثر دادن بر آمده او را توهین کنى، و یا همان نسبت را که شنیدهاى به او بدهى و یا اثر عملى دیگرى بر مظنهات بار کنى که همه اینها آثارى است بد و گناه و حرام).( ترجمه المیزان، ج18، ص: 483).
عمل دیگری که در ایه 12 ﴿الحجرات: ﴾ مسلمین را به دوری از ان فراخوانده ، تجسس در احوال دیگر مسلمین است . بسیاری از ما اسراری در زندگی شخصی داریم که دوست نداریم دیگران نسبت به ان مطلع شوند . تلاش برای دست یابی به احوال شخصی دیگران در حوزه ای کاملا خصوصی تجسس است و اسلام انرا نفی کرده .
" تجسس"- با جیم- به معناى پىگیرى و تفحص از امور مردم است، امورى که مردم عنایت دارند پنهان بماند و تو آنها را پىگیرى کنى تا خبردار شوى.
کلمه" تحسس"- با حاء بى نقطه- نیز همین معنا را مىدهد، با این تفاوت که تجسس- با جیم- در شر استعمال مىشود، و تحسس- با حاء- در خیر به کار مىرود، و به همین جهت بعضى گفتهاند: معناى آیه این است که: دنبال عیوب مسلمانان را نگیرید، و در این مقام بر نیایید که امورى را که صاحبانش مىخواهند پوشیده بماند تو آنها را فاش سازى.
وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ"- کلمه" غیبت"- به طورى که در مجمع البیان « مجمع البیان، ج 9، ص 137» معنا کرده- عبارت است از اینکه در غیاب کسى عیبى از او بگویى که حکمت و و جدان بیدار تو را از آن نهى کند. غیبت یعنی در غیاب کسى در باره او چیزى بگویى که اگر بشنود ناراحت شود. و به همین جهت بدگویى دنبال سر فردى که تظاهر به فسق مىکند را جزء غیبت نشمردهاند، (چون اگر بشنود که دنبال سرش چنین گفتهاند ناراحت نمىشود).
و شارع اسلام از این جهت از غیبت نهى فرموده که: غیبت اجزاى مجتمع بشرى را یکى پس از دیگرى فاسد مىسازد، و از صلاحیت داشتن آن آثار صالحى که از هر کسى توقعش مىرود ساقط مىکند، و آن آثار صالح عبارت است از اینکه هر فرد از افراد جامعه با فرد دیگر بیامیزد و در کمال اطمینان خاطر و سلامتى از هر خطرى با او یکى شود، و ترسى از ناحیه او به دل راه ندهد، و او را انسانى عادل و صحیح بداند، و در نتیجه با او مانوس شود. نه اینکه از دیدن او بیزار باشد و او را فردى پلید بشمارد. در این هنگام است که از تک تک افراد جامعه آثارى صالح عاید جامعه مىگردد، و جامعه عینا مانند یک تن واحد متشکل مىشود. و اما اگر در اثر غیبت و بدگویى از او بدش بیاید و او را مردى معیوب بپندارد، به همین مقدار با او قطع رابطه مىکند، و این قطع رابطه را هر چند اندک باشد، وقتى در بین همه افراد جامعه در نظر بگیریم، آن وقت مىفهمیم که چه خسارت بزرگى به ما وارد آمده، پس در حقیقت عمل غیبت و این بلاى جامعه سوز به منزله خورهاى است که در بدن شخص راه یابد، و اعضاى او را یکى پس از دیگرى بخورد، تا جایى که به کلى رشته حیاتش را قطع سازد.( ترجمه المیزان، ج18، ص: 485).
پس غیبت در حقیقت ابطال هویت و شخصیت اجتماعى افرادى است که خودشان از جریان اطلاعى ندارند و خبر ندارند که دنبال سرشان چه چیزهایى مىگویند، و اگر خبر داشته باشند و از خطرى که این کار برایشان دارد اطلاع داشته باشند از آن احتراز مىجویند و نمىگذارند پردهاى را که خدا بر روى عیوبشان انداخته به دست دیگران پاره شود، چون خداى سبحان این پردهپوشیها را بدین منظور کرده که حکم فطرى بشر اجراء گردد، یعنى اینکه فطرت بشر او را وامىداشت تا به زندگى اجتماعى تن در دهد، این غرض حاصل بشود، و افراد بشر دور هم جمع شوند، با یکدیگر تعاون و معاضدت داشته باشند، و گر نه اگر این پردهپوشى خداى تعالى نبود، با در نظر گرفتن اینکه هیچ انسانى منزه از تمامى عیوب نیست، هرگز اجتماعى تشکیل نمىشد.(همان).
توجه به اینگونه اصول اخلاقی در حوزه مسائل سیاسی نیز ضروری است. دیانت ما عین سیاست ما است و سیاست ما عین دیانت ما است. اخلاق بخشی از دین مبین اسلام است و سیاست ما صبغه دینی دارد پس لازم است این اصول را در تمامی ابعاد زندگی سیاسی و اجتماعی اشاعه دهیم . بی اخلاقی انتخاباتی جامعه را به بی اخلافی سوق میدهد و افرادی که به گمان خود با بی اخلاقی قصد پیروزی مقطعی دارند خود نیز مقهور ان خواهند شد .
امید ان است در تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی اصول اخلاقی را محترم بشماریم و دولت و جامعه خویش را بیش از پیش به معیارهای مدینه فاضله نبی اکرم و ادمه اطهار نزدیک کنیم .
ر. دارائی
پایان پیام/
نظر شما