به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، این پژوهش، زمینهها و راهکارهای گسترش خط و زبان فارسی در حوزۀ تمدنی مشترک با ايران را با تأکید بر هفت کشور ازبکستان، ترکمنستان، آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، پاکستان و هندوستان پیشِ روی خویش نهاده و بهدنبال پاسخگویی به این سؤالات است: حوزۀ تمدنی مشترک با ایران، شامل چه منطقههایی است؟ زبان و خط فارسی درکنار زبانهای ملی و رسمی این منطقهها چه جایگاهی دارد؟ گسترش زبان و خط فارسي در حوزة تمدني مشترک با ايران چه اهمیت و آثاری دارد؟ علاقهمندی مردم حوزۀ تمدنی مشترک به خط و زبان فارسی و نیز جذابيت این زبان برای بهکارگيری ازسوی آنان به چه میزان است؟ زمينهها، امکانات و عوامل مؤثر درجهت گسترش زبان و خط فارسی در این کشورها کداماند؟ موانع موجود دربرابر گسترش زبان و خط فارسی در این منطقهها کداماند؟ راهکارهای مؤثر و مناسب برای استفاده از زمينهها و توانمندیهای موجود بهمنظور رفع موانع واقعشده در برابر گسترش زبان و خط فارسی چيست؟ توانمندیها و ويژگیهای خط و زبان فارسی کداماند و آیا امکان احیای نقش زبان و خط فارسی در حوزۀ تمدنی مشترک با ایران وجود دارد؟
مطابق این مطالعه، آنچه که ضرورت تحقیق دربارۀ موضوع موردبحث را دوچندان میکند، ارتقای جايگاه زبان فارسی در میان زبانهای بينالمللی براساس نقشه جامع علمی کشور و نیز تقویت حضور ایران در منطقه با توجه به نقش محوری این کشور در حوزه تمدنی مشترک است.
به استناد دادههای این پژوهش، حضور درازدامنِ خط و زبان فارسی در ساختار سیاسی و فرهنگی کشورهای حوزه تمدنی مشترک با ایران بهمنزله زبان رسمی، ملی یا فرهنگی این کشورها، نقش زبان فارسی در شکلدهی به زبان ملی و بومی تمام این کشورها، و نقش زبان فارسی در انعکاس میراث معنوی مردمان این منطقهها، زمینه و امکان حضور ایران در بخشهای گوناگون حوزه تمدنی مشترک را فراهم کرده است.
مطابق این دادهها، بیشترین امکان بالقوه گسترش خط و زبان فارسی در ازبکستان، پاکستان و هندوستان، و کمترین زمینه برای تحققیافتن این هدف در گرجستان وجود دارد. پرچالشترین کشور در این حوزه بهلحاظ گسترش خط و زبان فارسی، بهرغم وجود زمینههای مناسب برای برقراری ارتباطات دوجانبه، ازبکستان و آذربایجان، و کمچالشترین آنها، ارمنستان است.
این پژوهش در سه فصل تدوین شده است که «ایران و حوزه تمدنی مشترک با آن»، «ظرفیتها، زمینهها و بسترهای موجود در کشورهای حوزه تمدنی مشترک با ایران برای گسترش زبان و خط فارسی» و «موانع و راهکارهای گسترش خط و زبان فارسی در کشورهای حوزه تمدنی مشترک با ایران» عناوین فصلهای آن هستند.
در فصل پایانی این پژوهش، «موانع» و «راهکارهای» گسترش خط و زبان فارسی در کشورهای حوزه تمدنی مشترک با ایران در دو بخش جداگانه ذیل دو عنوان «موانع گسترش خط و زبان فارسی» و «راهکارهای گسترش خط و زبان فارسی» بیان شده و سپس دیدگاههای تحلیلی و کلینگر درباره مسائل مهم مرتبط با برخی موانع و راهکارها ذکر گردیده است.
در حوزه موانع، میتوان به برخی موارد چون عدم تدوین سند ملی زبان و ادبیات فارسی در ایران، عدم صرف بودجه مناسب برای گسترشدادن خط، زبان و ادبیات فارسی، قدیمیبودن شیوهها و منابع آموزش زبان و ادبیات فارسی، حذف زبان فارسی از نظام آموزشی کشورهای حوزه تمدنی ایران، نبود ارتباطات علمی مناسب بین ایران و کشورهای حوزه تمدنی، اشاره کرد.
حوزه راهکارها نیز، مواردی چون تأسیس شبکههای رادیویی و تلوزیونی فرهنگی و آموزشی با اتخاذ رویکرد فرهنگ، زبان، ادبیات، و موسیقی ایرانی برای کشورهای حوزه تمدنی ایران، تدوین نظام ارزیابی معیارشده برای زبان فارسی (طراحی آزمونهای بسندگی همانند تافل)، تأسیس اتاق فکر فرهنگی ویژه کشورهای حوزه تمدنی ایران با مشارکت نهادهای مرتبط در این کشورها، تولید کتابهای فرهنگلغت فارسی در محیط اینترنتی با قابلیت تلفظ تمام واژههای این زبان، تولید محتوا و نرمافزارهای ویژه آموزش مجازی زبان و ادبیات فارسی، استفاده از خط و زبان فارسی در صادرات کالاهای تولیدشده در ایران به کشورهای حوزه تمدنی مشترک را شامل میشود.
پژوهشگر این اثر مدعی است، نتایج این پژوهش، راهکارهای کلان را در حوزههای برنامهریزی، سیاستگذاری و اجرای برنامههای مرتبط با گسترش خط و زبان فارسی در کشورهای حوزه تمدنی ایران، در اختیار نهادهای مسئول در داخل و خارج از کشور قرار میدهد.
نظر شما