به گزارش خبرنگار شبستان، ماهنامه فرهنگی تجربه در تازه ترین شماره خود پرونده ویژه ای را به نگارگری ایرانی اختصاص داده است که در بخشی همراه با یادداشت هایی به بررسی آثار استاد فرشچیان پرداخته است، این مجله همچنین گفتگویی با استاد ترتیب داده است که به نظر می رسد پرسش کننده زیرکانه در خلال گفتگو می خواهد، نقطه ای بر پایان نگارگری ایرانی بگذارد و آثار فرشچیان را ادامه کارهای نگارگری دوره صفویه قلمداد کند. اما استاد فرشچیان در این گفتگو آثار خود را سبکی جدید در این حوزه خوانده و نسبت به آینده این هنر و سایر هنرهای اسلامی در جهان ابراز امیدواری کرده است. در زیر مشروح این گفتگو را می خوانید:
-نگارگری ایران در دوره صفوی به راه تازه ای رسید، اما با حمله اشرف افغان به اصفهان هنرمندان نگارگر متفرق شدندت. میراث نگارگران اصفهان را نگارگری به نام میرزا آقا امامی توانست به خوبی احیا کند که استاد شما بود. همچنین مرحوم عیسی بهادری در زمینه طراحی نقوش بار دیگر خاطره اصفهان دوره صفویه را زنده کردکه ایشان هم استاد شما بودند. این دو هنرمند چقدر روی کارتان تاثیر گذاشتند و چفدر در نگارگری امروز ایران موثر بوده اند؟
فرشچیان: غیر از حاج میرزا آقا امامی که استاد من بودند، هنرمندان زیادی در اصفهان حضور داشتند مثل حاج مصورالملکی که نقاش و طراح فوق العاده ای بود. حاج میرزا آقا امامی که مرد بسیار وارسته و سید بزرگواری بود از لحاظ روحی و اخلاقی واقعا تاثیر مثبتی روی من گذاشت و با اینکه زمان زیادی در محضر ایشان نبودم اما کارم به گونه ای بود که بخش های اساسی نقاشی را من انجام می دادم و در نهایت امضای استاد زیر کارها می رفت و من با کمال میل این کار را انجام می دادم. از این رو در بسیاری از کارهایی که انجام شده، خط و نقشی از کار من در آنها دیده می شود. من بعد از آن به محضر استاد بهادری رفتم. ایشان مشوق بزرگی برای من بودند و در طراحی فرش بسیار توانمند بودند. به جرات می گویم که در طول تاریخ هنر ایران، کسی به قدر استاد بهادری در نقوش کاشی و قالی ابتکار نداشته است. استاد بهادری خیلی صحیح کار می کردند و من خیلی متاسفم وقتی می بینم تذهیب ها و نقش های کنونی قالی، از چنان صحتی برخوردار نیستند. استاد بهادری در حقیقت راه و روش درست طراحی کردن را به من می آموختند. البته آن زمان حاج مصورالملکی در بالاخانه ای مقابل چهل ستون اصفهان کارگاهی داشتند و من یک یا دو بار خدمت ایشان رسیدم، ولی در نهایت سیره و روش حاج میرزا آقا امامی بیشتر من را جذب کرد.
-انتقادی که وجود دارد این است که چرا نگارگری عهد صفوی آن طور که باید نتوانست به امروز منتقل شود و چرا قلم هنرمندان صفوی به امروز نکشید؟!
فرشچیان: این مسلم است که نباید آن نوع نگارگری تا امروز کشیده شود، چرا که هر روز تحول جدیدی رخ می دهد. شما اگر به چهل ستون اصفهان بروید و دور تا دور سالن اصلی را نگاه بیندازید، فقط نقاشی هایی از یک زن و مرد با جام و ظرف شرای می بینید. قطعا آن نوع نقاشی، امروز، جواب نمی دهد. تحولی که در کارهای من و در نقاشی هایم دیده می شود این است که توانستم روحیاتو نفسیات اساسی انسانی، عدالت و مفاهیم انسانی را در کارم مطرح کنم و این نکته ای است که منتقدان بزرگ دنیا به آن اشاره کرده اند. شما در کدام یک از تابلوهای صفویه مفاهیمی چون تزکیه نفس و عطوفت را می بینید؟
در عین حال، باید اضافه کنم که شما نمی توانید زندگی و راه و روش فعلی تان را با زندگی و سبک و سیاق زندگی صفویه مقایسه کنید. اقبال لاهوری که خیلی شعرهایش را دوست دارم می گوید: «فروغ عالم خاکی به تازه کاری هاست/ مه و ستاره کنند آنچه پیش از این کردند». مسلما نباید چیزهایی که در زمان صفویه وجود داشته، امروز هم وجود داشته باشد، چرا که ما در زمان صفویه زندگی نمی کنیم. رفتار آنها، لباس پوشیدنشان، ایاب و ذهاب و خانه هایشان با ما فرق می کند. تمام خانه های صفوی که در اصفهان وجود داشته، مملو از کاشی کاری های زیبا و گچبری های فوق العاده بوده است. الان کجا آنها را می بینید؟ ما نمی توانیم خودمان غیر از راهی که می بینیم و حس می کنیم، بیان کنیم. معتقدم آن هنر نباید تا به امروز ادامه پیدا می کرد و اگر ادامه پیدا می کرد، صحیح نبود. همیشه به شاگردانم گفته ام که خودتان باشید و اکنون را ببینید. از همین روست که همیشه کارهای شاگردانم متفاوت بوده است.
-آقای فرشچیان! یکی از مهم ترین نقدها به نگارگری امروز ایران، اتکای آن به روایت و ادبیات استو برخی منتقدان بر این باورند که وصل بودن نگارگری به ادبیات و روایت یک ضعف است؛ چرا که این اتکا، باید بر حس باشد نه روایت. بیشتر تابلوهای مشا متکی به روایت اند. تا آنجا که اطلاع دارم فقط دو تابلوی «آدمیت» و «ستایش پروردگار» بر اساس یک روایت یا قصه شکل نگرفته اند. این انتقاد را می پذیرید؟
فرشچیان: من هم همین رویکرد را دنبال کرده ام؛ یعنی آنچه شما «عدم اتکا به روایت گری» می نامید. آثاری که می آفرینم مطلقا ارتباطی با شعر و روایت ندارند. ادعایی که می توانم داشته باشم این است که فضایی ایجاد کردم تا نگارگر از اندیشه، فکر و ابتکار خودش مایه بگذارد و آثارش را بیافریند.
-شما خودتان را نگارگر می دانید یا نقاش؟ می گویند نگارگری با کتاب آرایی ربط پیدا می کند، در حالی که شما با رنگ، پرسپکتیو ایجاد می کنید. در نگارگری رنگ ها تخت هستند و پرسپکتیو شکسته می شود...
فرشچیان: چه کسانی این حرف ها را می زنند؟!
-فکر می کنم مهم نباشد چه کسانی گوینده این صحبت ها هستند، مهم آن است که چه گفته می وشد. اما در مقام پاسخ به سوال تان می توانم بگویم برخی گرافیست ها، نقاشان و منتقدان این نظر را ابراز کرده اند...
فرشچیان: من سبکی را به وجود آوردم که مختص خودم است و «فراطبیعت گرایی» نام دارد. نکته اصلی این است که این منتقدان، حوصله و وقت کار کردن ندارند و فقط می نشینند و حرف می زنند! خودِ کار نشان می دهد که چه هست.
-ممکن است درباره این روش خاص خودتان بیشتر توضیح دهید؟
فرشچیان: یکی از کارهایی که کردم این بود که آثارم دارای حس قوی باشند. من در کلام خود صادق ام. با خلق سبک و روش به خصوصی که پیروان زیادی هم داشته، یک مکتب به وجود آوردم. البته این چیزی نیست که فقط من بگویم، منتقدان جهان در مورد کارهای من به این نکات اشاره کرده اند. می دانید که در غرب، بی دلیل چیزی در مورد کسی نمی نویسند، خصوصا اگر آن فرد ایرانی باشد. این منتقدان کاملا روی کار من مطالعه کرده و معلومات هنری مرا سنجیدند. یادم می آید زماین یکی از منتقدان غربی می خواست مقاله یا در مورد من بنوسید، به من گفت: «تا به حال چند نمایشگاه نقاشی برپا کرده ای»، گفتم : «هفت یا هشت نمایشگاه»، گفت: «من در آکادمی خودمان باید نسبت به هرچه می نویسم جوابگو باشم». آنجا منتقدان به خودشان اجازه نمی دهند که هرچه می خواهند بگویند. در قبال هر حرفی که می زنند باید پاسخگو باشند. آن منتقد به من گفت: «کارت های دعوت نمایشگاه هایت را برایم بفرست». و من هرچه داشتم فرستادم. او هم به نمایشگاه هایی که کارتش را فرستاده بودم اشاره کرد و از بقیه نامی نبرد! بعد به من گفت: «در مورد هنر چه کتاب هایی مطالعه کرده ای؟»، باور می کنید؟ من با این سن و سال فهرستی از کتاب هایی را که مطالعه کرده بودم برایش فرستادم. بعد دعوتم کرد که با او ملاقات کنم. دقیقا یادم هست. گفت روز چهارشنبه ساعت 3 بیا دانشگاه هاروارد، گالری هنر. تمام آن کتاب ایی که فهرتس کرده بودم آنجا بود، گویا بخواهد مرا امتحان کند، یکی یکی آنها را برداشت و سوال می کرد. آنجا هب این شکل نقد می کنند نه مثل اینجا که هرکس هرچه دلش خواست می نویسد.
-شناخت و به کارگیری رنگ ها خصوصا رنگ اکریلیک در کارتان برجستگی دارد. در مورد کاربرد رنگ اکریلیک در کارتان توضیح می دهید؟
فرشچیان: اولین کسی که رنگ اکریلیک را در نقاشی اییران مطرح کرد، من بودم. یکی از شاگردان من در فرانسه حدود پنج، شش سال پیش گفت چنین رنگی به وجود آمده است و من آن را امتحان کردم و بعد خودم این رنگ را به ایران آوردم و دیدم رنگ خیلی باثباتی است. در واقع کارخانه ای در نیوجرسی است که صاحب آن دوست من است و به سرامیک ساختن از کارهای من روی آورده، آنها برای کارهای سرامی کشان مجبور بودند با دستگاه های خیلی دقیق امتحانن رنگ کنند و من رنگ های اکریلیک را روی مقوا زدم و به آنها دادم. ماندگاری این رنگ تا هشتصد سال تضمین شده است.
-شما با تکنیک گذشته نقاشی می کنید، حتی در مواردی که این تکنیک را با رنگ های امروز اجرا می کنید باز هم می بینید که تکنیک مربوط به گذشته است...
فرشچیان: نه اینطور نیست؛ تکنیک ما با تکنیک نقاشی عهد صفویه فرق دارد. تکنیک آن زمان شامل خط های بریده و صاف بوده است و مرزبندی های کامل دیده مس شود. کار من دارای مرزبندی نیست. خط های بریده و صاف ندارد و اینها همه از درون من تاثیر گرفته است.
-با این وصف، وضعیت نکارگری امروز ایران را خوب می بینید...
فرشچیان: علاقه مندان و مشتاقان نگارگری زیادند. همانطور که بارها گفته ام، در رژیم گذشته 10 تا 12 نگارگر فعالیت می کردند، اما حالا این تعداد خیلی زیاد شده. با همه اینها اجحاف زیادی به این هنر شده و متاسفانه عده ای اجازه نمی دهند دانشجویان مطالعه کنند و پی به حقیقت نگارگری ببرندو توصیه ام به جوان های ایرانی آن است که مطالعه کنند و کورکورانه با نظر استادان شان جلو نروند.
به رغم اجحاف ها،چند صباحی است هنر نگارگری ایرانی بااستقبال عام مواجه شده و با وجود دانشکدههای در حال تاسیس یا تاسیس شده، جوانها به تدریج متوجه این سبک و مکتب شده و به آن روی آوردهاند. امیدوارم این مکتب بتواند در همه جای ایران و در تمام شهرها گسترش یابد. به نظر من الان هنرجویان باید تحقیق کنند و قانع نباشند. زمانی که در اصفهان بودم، منابع زیادی در اختیارم نبود. فقط همین مساجد و ابنیه بود. بعد رفتم اروپا در اتریش و 7 سال در وین درس خواندم. از بزرگترین استاد این فن، آن را یاد گرفتم و او به من آموخت باید چه کار کنم. اتفاقا من بعدها آن زمانیکه فرصت و مجالی بود که البته الان مجالم کم شده به برخی از دوستان خودم که تذهیب کار میکردند میگفتم یواشکی و بدون آنکه کسی بفهمد بیایید کارهایتان را به من نشان دهید تا بگویم اشکال کارتان کجاست. گاهی میبینم کتابهایی در مورد طراحی قالی یا گل و بته چاپ شده که سراسر ایراد و اشکال است و وقتی نگاه میکنیم متوجه میشویم که واقعا طرحهای بیعیب در آن نیست. این به نظر من بدآموزی است و صحیح نیست هنرجوها از روی آنکار کنند. ظلم بزرگتری هم که زمانی به هنرهای اصیل ایرانی کردند این بود که آن را زیر سلطه صنایع دستی بردند. آخر نقاشی ایرانی خودش هویت و شناسنامه فرهنگ ایرانی است. چطور به خود جرات دادند و آن را زیر سیطره صنایع دستی بردند؟ معتقدم هنر ایران، در حال حاضر در جایگاه خوبی قرار دارد، اما باید بار دیگر به لزوم حفظ اصالت بومی تاکید کنم. ما در فرهنگ و هنر خودمان از اصالت عظیمی برخورداریم و فکر نمیکنم لازم باشد دست نیاز به نقاط دیگر دنیا دراز کنیم. آنجه مسلم است، نقاشان و هنرمندان ایرانی که در این راه قدم میگذارند، لازم است نسبت به آنچه در دنیا میگذرد، بیاعتنا نباشند. چیزهایی را که در هنر دیگر ممالک جهان در جریان است، یاد بگیرند و در هنر خود مستحیل کنند.
-اما چگونه با حفظ هویت فرهنگی، هنر ملی ما میتواند با جهان خارج ارتباط برقرار کند؟
فرشچیان: ما میتوانیم این مساله را از جهات مختلف مورد بررسی قرار دهیم. آیا ما از لحاظ سبک میخواهیم رابطه برقرار کنیم یا اینکه از طریق اشاعه و رساندن هنر ایران به ممالک مختلف جهان. چنانچه در مکانهای مختلف دنیا مطالعه کنید، میبینید که آثار مختلف هنری در هر منطقه، وضع خاص خود را دارد. به عنوان مثال نقاشی چینی یا صنایع دستی چین تنها زمانی توانست در دنیا اشاعه پیدا کند که اولا از لحاظ جنسیت در حد اعلا بود، در ثانی اصالت خود را حفظ کرد.
شما به چین نگاه کنید که چطور اقتصاد دنیا را متزلزل کرده است. حتی به ایران نقاشی صادر میکند! دلیلاش واضح است: یک نقاش چینی هر راه و روشی را که دنبال کند –چه پیرو نقاشی نو باشد، چه پیرو نقاشی مکتب قدیم- اصالن هنر چینین در کارهای او به خوبی مشهود است، اما ما در برشةای مختلقی از تاریخ، حالتهای متفاوتی را در نقاشی خود شاهد بودهآیم. حتی بعضی از آثار، نشان نمیدهند که نقاشی ایرانی است یا اروپایی یا آمریکایی. بالطبع، آن آثار نمیتواند هویت اصیل نقاشی ما را در خود داشته باشد. تصور میکنم که این آثار نتوانند جای درخوری در دنیا برای خود باز کنند، چون افرادی که در این راه در مکانهای مختلف دنیا کار میکنند، قدمهای سریعتری نسبت به ما برداشتهآندو من فکر میکنم اگر نقاشان ایرانی به اصالت خود بازگردند و بتوانند محتوای عمیقی را که در فرهنگ خود ما وجود دارد در آثار خود منعکس کنند، بدون شک به نتایج مفید و مهمی خواهیم رسید. نقاشی ایران هیچ چیز کم ندارد. نقاشهای زیادی در دنیا از نقاشی ایرانی یاد گرفتهاند.
-سزان، ماتیس و خیلیةای دیگر تحت تاثیر نقاشی گذشته ایرانی بودهاند...
فرشچیان: دقیقا. نقاشی ایرانی مثل سعدی و حافظ است که که هنور دنیا آن طور که باید و شاید آنها را نشناخته است. مولوی که به فارسی شعر گفته را میخواند به خودشان نسبت بدهند. صدام معدوم کتابی چاپ کرده بود به نام «عروبه العلماء العجم». در این کتبا تمام بزرگان ادب ایرانی، سعدی، حافظ، مولوی،خورزمی، ابوعلیسینا، و همه را گفته بود عرب هستند!
اخیرا کتابی در لبنان چاپ شده بود که یک نویسنده عربی آ» را نوشته بود به نام نقوش هندسیه العربیه که کتاب قطوری است و متاسفانه به زبانهای مختلف دنیا چاپ دنیا چاپ شده است و تمام نقوش کاشیکاری اصیل ایرانی را به عنوان نقوش عربی معرفی کرده است! این کتاب را خریدم آوردم و به موزه آستان قدس رضوی بردم و به آقای مهندس عزیزیان که بسیار مرد علاقهمندی به هنر ایرانی هستند،گفتم جوابیهای برای این کتاب بنویسید. نقوشی که از 700 سال پیش متعلق به ایران بوده و در کتابهای دنیا ثبت شده، اینها به خودشان منسوب میکنند.
انواع و اقسام حیلههای و غارتهای فرهنگی را میکنند تا ما را از آنچه داریم تهی کنند. متاسفانه خودمان هم کمک میکنیم فرهنگ هنریمان به این مصبت دچار شود.
-ماه گذشته تازهترین اثرتان با عنوان «ستایش پروردگار» در موزه شخصیتان در مجموعه سعدآباد تهران رونمایی شد. در مورد این اثر بگویید و تکنیک و مضمون آن...
فرشچیان: «ستایش پروردگار» تابلویی است که یک سال و نیم برای خلق آن وقت صرف کردهام. نام این اثر برگرفته از آیه شریفه و زیبای «یسبح لله ما فی السماوات و ما فی الارض» است. در قرآن مجید هفت، هشت سوره هست که «یسبح لله ما فی السماوات و ما فی الارض» در آنها آمده.
دوست داشتم نام قرآنی روی این اثر بگذارم. به جهت حفظ حرمت نام «الله» این تابلو را «ستایش پروردگار» نامگذاری کردم تا هم حرمت این نام حفظ شود و هم نامی ایراین روی این اثر گذاشته باشم.
موضوع و مضمون اصلی این تابلو،عبادت و شگرگزاری به درگاه خداوند است. هرکس به گونهای خداوند یکتا را ستایش میکند؛ هنرمندان نیز با آثار هنری خود به نوعی عبادت الهی را به نمایش میگذارندو این فقط یک نور است که تمام موجودات با ارادت و اخلاص به ستایش پروردگار میپردازند.
«ستایش پروردگار» تابلوی سخت و دشواری بود، چون باید شیر و ببر و پلنگ را با حالت خضوع و التماس این موجودات را به درگاه خداوند نشان دهم. با این حال وقتی لطف پروردگار شامل حال شود، همه ناراحتی و توحش و اجحاف جای خودش را به دوستی و مهربانی و صلح و صفا و همجواری میدهد،تا جایی که شیر با آن صورتش به درگاه خداوند التماس نشان دهد.
-آیا این اثر هم مثل تابلوی دیگرتان، به موزه آستان قدس اهدا میشود؟
فرشچیان: بله. این تابلو یک سال در مجموعه سعدآباد به نمایش عموم گذاشته میشود و پس از آن به آستان مقدس علیبن موسیالرضا (ع) اهدا خواهد شد.
-چه شد این اثر را به آستان مقدس اهدا کردید و به شخص یا سازمانی نفروختید؟
فرشچیان: حقیقت این است که اصلا نمیخواهم وارد این مقولات شوم. کسی که برایش این کار را کردهام و کار را به ایشان تقدیم کردهام حضرت امام رضا (ع) است. ایشان از درون و ضمیر و نیات افراد مطلع هستند. اصلا نمیخواهم کارم به مسایل مادی آلوده شود. حتی مراسم رونمایی از این اثر خیلی ساده برپا شد. پردهبرداری در کار نبود. خواستم این کار در نهایت خلوص و درویشی باشد. همان روز رونمایی از اثر گفتم پرده و بلندگو را بردارند. دوست داشتم در نهایت خلوص و خضوع و خشوع این اثر به آستان مقدس امام رضا (ع) تقدیم شود. من همواره سعی کردهام در هر راهی که وارد میشود، هرآنچه را که در توان دارم به کار بند و فروگذاری نکنم. همواره در این سال ةا برای فعالیت در حوزه مذهبی بدون هیچ چشمداشتی کار کردهام.
-تابلوی «عصر عاشورا» را بهترین اثر روایی شما میدانند و روی آن نقدهای زیادی نوشته شده. آیا خودتان این تابلو را بهترین کارتان میدانید؟
فرشچیان: همه آثارم برایم خاطرهانگیز و مهماند.با این حال شخصا تابلوی «یوسف و زلیخا» را یکی از بهترین آثارم میدانم. میدانید که آثار زیادی دارم که تابلوی «عصر عاشورا» یکی از آنهاست. شاید دلیل حرف شما، شهرت این تابلو در مقایسه با دیگر تابلوها باشد. با این حال «یوسف و زلیخا» و همچنین «ابراهیم در آتش» هم کارهای خوبیاند و موزههای دنیا تمایل زیادی برای نگهداری آنها از خود نشان دادهاند. من تعدادی از آنها را به موزه امام رضا (ع) تقدیم کردهام و تعدادی هم در موزهآی که به نام من در تهران تاسیس شده، نگهداری میشود. البته تعدادی از تابلوهایم هم در خارج از ایران در موزههای مطرح دنیا نگهداری میشود.
-دو سال پیش که تابلوی «ضامن آهوی 2» را ارایه کردید، استفاده از کمپوزیسیون افقی به عنوان مهمترین مشخصه تکنیکی این اثر مطرح شد. در مورد مزیت کمپوزیسیون افقی توضیح دهید...
فرشچیان: استفاده از این نوع کمپوزیسیون برای گسترش ناخودآگاه بود؛ ضمن ینکه طراحی تخت تابلو استفاده از این کمپوزیسیون را میطلبید. ضامن آهوی 2 در ابعاد 81 در 101 سانتیمتر ترسیم شد و یک سال و نیم وقت برد. در قسمت دوم تابلوی ضامن آهو، حال و هوای ندامت شکارچی پس از ضمانت حضرت امام رضا (ع) از آهو به تصویر کشیده شده است و شکستن کمان به دست شکارچی اوج این اثر هنری است. در این تابلو شکارچی آهو پشیمان شده،توبه میکند و ابزار شکار خود را میشکند ،اما مهمتر از آن، حالت پناهجویی آهو به اما رضا (ع) است. در «ضامن آهوی 1» تمام عناصر تشکیلدهنده تابلو و تمام خطوط و پرسوناژهای آن معطوف به وجود امام رضا (ع) هستند و تمام منحنیها به سوی ایشان ختم میشوند. پرسوناژ امام (ع) از لحاظ رنگ و فرم هم طوری قرار گرفته که در فراز بوده و باقی عناصر در فرود باشند. در چهره بچه آهوانی که به خدمت حضرت میآیند، حالتی از خوشحالی و شمادمانی توأم با احترام دیده میشود که این احترام، به صورت زانو زدن در برابر امام (ع) متجلی است. کمپوزیسیون این تابلو عمودی است.
-یکی از دغدغههای اصلی شما طی چهار-پنج سال گذشته، طراحی و ساخت ضریح جدید حرم امام حسین (ع) بوده است. چه شد طراحی این کار بزرگ را آغاز کردید؟
فرشچیان: کار طراحی ضریح جدید را سال 86 بلافاصله پس از حضور در ایران آغاز کردم و تیرماه سال 87 این کار به پایان رسید. پیش از آن هم در اردیبهشت ماه 87 هیاتی عراقی به سرپرستی معاون استاندار نجف به ایران آمدند و از روند طراحی ضریح امام حسین (ع) اظهار رضایت کردند. از آن زمان تا به امروز هم مشغول نظارت بر ساخت ضریح بودهام.
سال 86 در محموع 6 طرح اولیه به هیات امنای قم که سرپرستی این پروژه را در دست داشت ارایه دادم تا نهایتا طرح نهایی مشخص شد. از همان ابتدا بر این نظر بودم که طرح نهایی یک طرح شماتیک است و باید بر پایه و اساس صحیحی اجرا شود. حتی من توصیه کردم که ضخامت نقره مورد استفاده در ضریح حداقل 2 یا 3 میلیمتر باشد و این مساله در قرارداد حفظ شود تا حاصل کار خراب نشود.
نکته دیگر در مورد خطاطی این ضریح است. من به خط استاد موحد مقید هستم و ترجیح دادم که او این ضریح را خطاطی کند. این را هم بگویم که برای ساخت این ضریح،کوچکترین انتظار مالی از هیچکس ندارم. حاضرم با هزینه خودم روی این کار نظارت کنم، چون میخواهم همچون ضریح امام رضا (ع) به خوبی ساخته شود. تمام این رفت و آمدها، افتخاری برایم است. معتقدم خداوند وحضرت اباعبدالله کمک خواهند کرد تا کارهایم به بهترین نحو انجام شود.
-ساخت ضریح الان در چه وضعیتی قرار دارد؟
فرشچیان: ضریح جدید امام حسین (ع) آخرین مراحل ساخت خود را طی میکند. همانطور که میدانید ساخت و نظارت بر ساخت بر عهده بنده است. هسات امنای ساخت ضریح هم که در قم هستند کارهای اجرایی این پروژه راه بر عهد دارند. همگیشان انسانهای شریف و محترمی هستند. آقای خدادادزاده که ضریح امام رضا (ع) را هم ساخت،در این کار قلمزنی میکند و استاد موحد که از استادان بزرگ خط هستند و در خطاطی حرف اول را در دنیا میزنند، خطاطی این ضریح را برعهده دارند. برارد آقای خدادازاده، آقای استاد رضا سرپرستی کارهای زرگری و فلزکاریاش را برعهده دارد.
بخشی از ضریح آذرماه امسال در فرهنگسرای نیاوران رونمایی شد. ضریح مطهر توسط ستاد بازسازی عتبات عالیات هماکنون در شبستان مدرسه علمیه معصومیه (س) در قم در حال پشت سرگذاردن مراحل نهایی ساخت است.
علاوه بر طراحی، نجاری، خطاطی، ساخت و نصب گوی و ماسوره و سقف داخل که قبلا به پایان رسیده بود، عملیات «قلمزنی» این پروژه هم به پایان رسیده که کار فوقالعاده دشواری است. در واقع بخش قلمزنی به واسطه ریزهکاریها و ظرافتاهی بیشماری که دارد و به دلیل اینکه این عملیات کلا با هنر دست و بدون دخالت هر نوع دستگاهی انجام می شود، سنگینترین و وقتگیرترین بخش کار بود که خوشبختانه با تلاش آقای پارچهباف و همکارانشان به اتمام رسیده است.
در نهایت إنشاءالله یکی از بزرگترین شاهکارهای هنر اسلامی و دینی و ایرانی خواهد شده که تا دو سه ماه دیگر به طور کلی تمام می شود. در حال حاضر فقط ظریفکاریهای این ضریح باقیمانده است. من هم مرتب به قم میروم و میآیم.
-اوایل پاییز شاهد افتتاح بخش اسلامی موزه متروپولیتن نیویورک بودیم. شما که در این مراسم حضور داشتید بعد از بازگشت به ایران انتقادی به درج نام ایران بعد از کشورهای عربی و ترکیه داشتید. فکر میکنید دلیل یا دلایل این نحوه برخورد با هنر ایرانی-اسلامی چیست؟
فرشچیان: اینها همه جای غم و غصه دارد. کسی که به هنر ممکتآش عشق بورزد این مسایل برایش خیلی غمانگیز است. من فکر میکنم بخش عمده این برخوردها سیاسی است. در بخش اسلامی متروپولیتن نوعا کارهای فاخری که ارایه شده مربوط به ایران است،اما متاسفانه آن قدر در ارایه کار و معرفی آثار تحریف میکنند که آدم ناارحت میشود. این مساله باید از نظر اولیای امور مورد توجه قرار گیرد. ملتی که هنرش همیشه زبانزد خاص و عام بوده در شرایطی قرار گرفته که مسایل سیاسی باعث شده که این اتفاقهای بر سرش بیفتد. من شخصا در مراسم افتتاح این بخش حضور داشتم و خیلی ناراحت شدم.
-با این وصف آینده هنرهای ملی و اسلامی ایران را چطور میبینید؟
فرشچیان: بسیار خوب. چون هرسال که به ایران میآیم و مطالعه میکنم، میبینم بازگشت خوبی در حیطه هنرهای ایرانی و اسلامی به وجود آمده است. در سالهای قبل که تدریس میکردم با مشکلات بسیاری مواجه بودم و آن موج نو حالت غربزدگی در هنر ما به شدت به چشم میخورد، اما در حال حاضر میبینیم که با ایجاد نمایشگاهها و افزایش علاقهمندی جوانهایی که در این راه قدم گذاشتهآند به تدریج توجه عموم نسبت به هنرهای اصیل اسلامی بیشتر میشود و این جای امیدواری دارد.
پایان پیام/
نظر شما