معرفی امام از لسان امام !

امام انیسى است با مهر و شفقت، و پدرى است با رحمت و عطوفت و برادرى است عدیل و مهربان و چون مادرى است با کودک خردسال خود نیکو و رئوف، و ملجأ و پناه بندگان است در شدائد و مهمّات.

خبر گزاری شبستان :یکی از عقاید شیعه اعتقاد به وجود امام معصوم است . همانگونه که لازم است صفات و ویژگی های شیعه واقعی برای شیعیان روشن شود تا هر چه بیشتر خود را به ان خلق و خو و کمالات اراسته سازند . هم چنین لازم است امام خود را نیز بشناسند . در ادامه به حدیث امام رضا علیه السلام پیرامون شرایط امام  اشاره میشود . امام به این نکته مهم اشاره میکنند :

« عقول در اینجا گم مى‏شود و دلها متحیّر مى‏گردد و خردها عاجز و سرگردان مى‏ماند و چشمها فرو مى‏خوابد. بزرگان کوچک مى‏شوند و حکیمان متحیّر مى‏گردند و حلیمان کوتاه مى‏گردند و خطیبان محدود و محصور مى‏شوند و خردمندان به جهل اعتراف مى‏کنند و شاعران لال مى‏گردند و ادیبان ناتوان مى‏شوند و بلیغان عاجز مى‏گردند از توصیف شأنى از شئون امام یا فضیلتى از فضائل او، و همه و همه اقرار به عجز و اعتراف به تقصیر مى‏نمایند. و چگونه تمام صفات و فضائل او را مى‏توان وصف کرد یا از کنه و ذات او سخنى گفت یا چیزى از شئون او را ادراک کرد یا بتوان کسى را بر مسند او نشاند که مانند امام بهره دهد و بى‏نیاز کند؟ نه، چنین نمى‏شود چگونه و به چه کیفیّت بتوان چنین کارى کرد...» سپس امام با تشبیه معارق عمیق و معنوی  به امور محسوسه به برخی از کمالات و صفات و شرایط امام اشاره میکنند . بی شک باید مدعی شد شناخت امام تنها با زبان امام معصوم امکان پذیر است و دیگر اندیشمندان در معرفی صحیح  امام معصوم به تمامه شاگردان و مبلغان امام به شمار میروند .

 

مرحوم محمّد بن یعقوب کلینى حدیث مى‏کند از عبد العزیز- بن مسلم که او گفت: ما با حضرت رضا (ع) در مرو بودیم و در بدو ورود در مسجد جامع مرو در روز جمعه‏اى به جماعت‏رفتم. در آنجا از امر امامت بسیار سخن به میان رفت و اختلافات مردم را در این موضوع بیان مى‏کردند. پس از آن من بر حضرت رضا علیه السّلام وارد شدم و او را از بحث و خوض مردم در امر امامت مطلّع نمودم.
آن حضرت تبسّمى فرمود و سپس گفت: اى عبد العزیز این مردم جاهلند و به آراء و افکار خود گول خورده‏اند. خداوند عزّ و جلّ جان پیغمبر خود را نگرفت مگر آنکه دین او را کامل نمود و قرآن را بر او فرو فرستاد که فیه تبیان کلّ شى‏ء. در قرآن حلال و حرام بیان شده و حدود و احکام و جمیع آنچه که مردم بدانها نیازمندند همه را بیان فرموده، فقال عزّ و جلّ: ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‏ءٍ « سوره انعام: 6- آیه 38.». و در حجّة الوداع که آخر عمر حضرت رسالت بود این آیه را فرستاد: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً « سوره مائده: 5- آیه 3.». و امر امامت از تمامیّت دین است و پیغمبر از دنیا نرفت مگر آنکه براى امّت خود معالم دین آنها را بیان فرموده و روشن ساخت و راه سلوک آنها را نشان داد و بر راه حقّ آنها را برقرار کرد و براى آنها على علیه السّلام را راهنما و امام قرار داد، و تمام چیزهائى را که امّت بدانها محتاج هستند روشن ساخت. پس کسى که گمان کند خداوند عزّ و جلّ دین خود را کامل ننموده است کتاب خدا را ردّ کرده و کسى که کتاب خدا را ردّ کند به خدا کافر شده است. آیا آنها قدر و منزلت امام را مى‏دانند و محلّ و مکانت او را مى‏شناسند تا بتوانند براى خود امام اختیار کنند؟
«امامت قدرش بزرگتر و شأنش عظیم‏تر و درجه‏اش عالى‏تر و از دسترس مردم دورتر و رسیدن به حقیقت او مشکل‏تر است از آنکه مردم بتوانند با عقل‏هاى خود بدان برسند یا به آراء خود بدان دست یابند یا به اختیار خود امامى را تعیین کنند». امامت مقامى است که خداوند عزّ و جلّ به حضرت ابراهیم بعد از اعطاى نبوّت و خلّت، در درجه سوّم عنایت فرمود، و فضیلتى است که خدا او را بدان مشرّف فرمود و بدان فضیلت ثنا و مدح خود را بر آن پیغمبر بیان کرد فقال: إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً « سوره بقره: 2- آیه 124. » «من‏ ترا براى مردم امام قرار دادم». و از مسرّتى که ابراهیم از این خطاب پیدا نمود عرض کرد: و من ذرّیّتى؟ «آیا این منصب امامت نصیب ذرّیّه من نیز مى‏گردد؟» خداوند تبارک و تعالى فرمود: لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ «عهد من به ستمکاران نخواهد رسید».
پس این آیه، امامت هر ظالمى را تا روز قیامت باطل نمود و امامت مخصوص به پاکان و برگزیدگان شد. سپس خداوند ابراهیم را گرامى داشته، و امامت را در آن طبقه از ذرّیّه او که اهل طهارت و صفوت بودند قرار داد ...« سوره انبیاء: 21- آیه 72 و 73.».
و پیوسته و همیشه امامت در ذرّیّه ابراهیم بود بعضى از بعضى قرنا بعد قرن ارث مى‏بردند تا آنکه خدا آن را به پیغمبر اکرم میراث داد .... پس این امامت اختصاص به رسول اللّه پیدا کرد و آن حضرت آن را به على علیه السّلام سپرد به امر خداوند تعالى طبق ما فرض اللّه و سپس در ذرّیّه پاک و اصفیاى از اولاد آن حضرت آنهائى که به آنها علم و ایمان داده شد، قرار گرفت. ....پس آن امامت فقط در اولاد على علیهم السّلام است تا روز رستاخیز چون پیغمبرى بعد از محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نیست. بنابر این از کجا این جهّال امام اختیار مى‏کنند؟
به درستى که امامت منزله و مقام پیغمبران و ارث اوصیاء است. امامت خلافت خدا و جانشینى رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و مقام امیر المؤمنین علیه السّلام و میراث حسن و حسین علیهما السّلام است. امامت زمامدارى دین و نظام مسلمین و موجب صلاح دنیا و عزّت مؤمنین است. امامت ریشه و اساس زنده، و شاخه‏هاى بلند اسلام است. به امام است که نماز کامل و تمام مى‏شود و زکات و روزه و حجّ و جهاد هر یک موقعیّت و تمامیّت خود را حائز مى‏گردند، و نیز موجب زیادى فیى‏ء و صدقات و به‏ جریان انداختن حدود و احکام و منع سرحدّات و اطراف است از دستبرد تعدّیات.
امام حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام مى‏گرداند و حدود خدا را اجرا مى‏نماید و دست دشمنان و متجاوزان را از حریم دین خدا دور مى‏دارد و با حکمت و پندهاى نیکو مردم را به راه خدا مى‏خواند. امام مانند شمس عالمتاب است که طلوع نموده و جهان را به نور خود روشن مى‏نماید، و او بر فراز افق مکان و منزلتى دارد که دستها و چشمها را یاراى وصول به آن نیست، امام ماه شب چهارده و نور دهنده دلها است و چراغ رخشان و نور بلند و نمایان و ستاره راهنما در قطعات تاریکى‏هاى شدید و در وسط بیابان‏ها و زمین‏هاى خشک و سوزان و در لجّه‏هاى دریاها است، امام آب شیرین است در تشنگى و راهنما است بر راه سعادت و نجات دهنده است از سقوط و هلاکت، امام آتشى است بر فراز تپّه‏ها و موجب حرارت است براى افرادى که خود را بدان گرم مى‏کنند و راهنما و دلیل است در مواضع هلاکت، کسى که از امام جدا شود هلاک گردد. امام ابر پرباران و باران درشت و فراوان و خورشید نور دهنده و آسمان رحمت سایه گستر و زمین صاف و بى‏خاشاک و چشمه پر آب حیات و منبع آب و گلستان فضائل است.
امام انیسى است با مهر و شفقت، و پدرى است با رحمت و عطوفت و برادرى است عدیل و مهربان و چون مادرى است با کودک خردسال خود نیکو و رئوف، و ملجأ و پناه بندگان است در شدائد و مهمّات. امام امین خدا است بر آفریدگان او و حجّت اوست بر بندگان او و خلیفه اوست در بلاد او، و دعوت کننده مردمان است به سوى او، و منع کننده مفاسد و موانع است از حرم او، امام از هر گناهى منزّه و از هر عیب و نقصى مبرّى است.
خداوند او را مخصوص به علم نموده و موسوم به حلم فرموده است و نظام دین و عزّ مسلمین و قهر و غضب بر منافقین و هلاکت کافرین است. امام یکّه و فرید زمان است که هیچ کس را یاراى نزدیکى به مقام او نیست و هیچ دانشمندى هم طراز و هم رتبه او نه، و نه از براى او بدلى یافت شود و نه مثل و مانندى، خداوند بخشاینده و کرم کننده او را بدین فضائل بدون طلب و اکتساب مخصوص گردانیده است. بنابر این چه کسى را قدرت معرفت امام است، یا مى‏تواند او را اختیار کند هیهات هیهات!
عقول در اینجا گم مى‏شود و دلها متحیّر مى‏گردد و خردها عاجز و سرگردان مى‏ماند و چشمها فرو مى‏خوابد. بزرگان کوچک مى‏شوند و حکیمان متحیّر مى‏گردند و حلیمان کوتاه مى‏گردند و خطیبان محدود و محصور مى‏شوند و خردمندان به جهل اعتراف مى‏کنند و شاعران لال مى‏گردند و ادیبان ناتوان مى‏شوند و بلیغان عاجز مى‏گردند از توصیف شأنى از شئون امام یا فضیلتى از فضائل او، و همه و همه اقرار به عجز و اعتراف به تقصیر مى‏نمایند. و چگونه تمام صفات و فضائل او را مى‏توان وصف کرد یا از کنه و ذات او سخنى گفت یا چیزى از شئون او را ادراک کرد یا بتوان کسى را بر مسند او نشاند که مانند امام بهره دهد و بى‏نیاز کند؟ نه، چنین نمى‏شود چگونه و به چه کیفیّت بتوان چنین کارى کرد؟ در حالى که او مانند ستاره‏اى است بر فراز آسمان، کجا مى‏توانند مردم او را به دست گیرند، و توصیف کنندگان از حقیقت اوصاف او سخنى گویند؟ با این حال مردم کجا مى‏توانند امام را اختیار کنند و عقلها کجا مى‏تواند این حقیقت را درک کند و کجا مى‏تواند مانند امام کسى دیگر پیدا شود؟
آیا شما چنین گمان مى‏برید که امامت در غیر آل رسول اللّه محمّد بن عبد اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم یافت مى‏شود؟ سوگند به خدا که نفس‏هاى آنها به آنان دروغ گفت و امانىّ و آرزوهاى باطل در دلهاى آنان جا گرفت و بنابر این بر مکان سخت و مرتفعى، و بر نردبان لرزان و صعبى بالا رفتند که ناگهان قدمهاى آنان از فراز به پائین بلغزید. آنها چنین خواستند که امام را با عقل‏هاى ناقص و پریشان و گرفتار هوى و هوس خود تعیین کنند و با آراء گمراه کننده خود نصب نمایند پس هر چه بیشتر کوشیدند بیشتر دور شدند ...و حقّا قصد مطلب صعبى نمودند و با افک و دروغ سخن گفتند و گمراه شدند گمراهى آشکارى و در حیرت و سرگردانى در افتادند زیرا با بصیرت امام را ترک گفتند....از اختیار خدا و اختیار رسول خدا و اهل بیت رسول خدا اعراض نموده و به اختیارات خود گرویدند .....
امامت فضل خداست، کسى را که بخواهد مى‏دهد و خداوند داراى فضل عظیمى است. چگونه براى آنان اختیار تعیین امام است؟ در حالى که امام عالمى است که براى او هیچ چیز مجهول نیست و نگهبان و حافظى است که به هیچ وجه فتور و سستى در او پیدا نمى‏شود. معدن قدس و طهارت است، و چشمه تقوى و زهادت، و علم و عبادت، اختصاص یافته به دعوت رسول، و نسل پاک بتول، در نسب او گفتگو و طعنى نیست، و هیچ ذى حسب و اعتبارى را یاراى نزدیکى به مقام او نه. از بیت قریش است و از خاندان بلند مرتبه هاشم و از عترت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و الرّضا من اللّه عزّ و جلّ. از تمام اشراف شریف‏تر و شاخه‏اى از عبد مناف. علمش پیوسته زنده و بیدار، حلمش کامل و استوار، در انجام وظائف امامت قادر و توانا است، و بر سیاست عالم و دانا، پیروى او از ناحیه خدا بر همه خلق واجب آمده، و به امر خداوند عزّ و جلّ قائم شده، نصیحت کننده بندگان خداست، و نگهدارنده دین و آئین خدا.
خداوند به انبیاء و ائمّه صلوات اللّه علیهم توفیقى خاصّ عنایت نموده و از خزانه علم و حکم خود چیزهائى به آنان مرحمت فرموده است که به دیگران نداده،بنابر این علم آنها عالى‏تر و رفیع‏تر از علم تمام اهل زمان است. خدا مى‏فرماید: أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدى‏ فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ «1». و نیز فرماید: وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً «2». و درباره طالوت گوید: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ «3». و به پیمبرش صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرموده: أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً «4». و درباره ائمّه از اهل بیت او و عترت او و ذرّیّه او صلوات اللّه علیهم فرموده است: أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً* فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ کَفى‏ بِجَهَنَّمَ سَعِیراً « سوره یونس: 10- آیه 35. سوره بقره: 2- آیه 269. سوره بقره: 2- آیه 247. سوره نساء: 4- آیه 113. سوره نساء: 4- آیه 53- 54.».
چون بنده‏اى را خدا براى ولایت و سرپرستى امور بندگانش اختیار کند سینه او را براى تحمّل این بار، منشرح و گشاده مى‏دارد و در دل او چشمه‏هاى حکمت قرار مى‏دهد و پیوسته از علوم خود بدو الهام مى‏نماید به طورى که دیگر از جواب فرو نخواهد ماند و از راه صواب حیران و سرگردان نخواهد شد، و بنابراین او به عصمت الهى معصوم و به تأیید و توفیق او مؤیّد و موفّق خواهد بود، از هر گونه اشتباهى یا لغزش و خطائى مأمون و مصون خواهد بود. و این مقام را خدا به او اختصاص داده تا بر بندگانش حجّت بوده باشد و بر آفریدگانش شاهد و گواه و ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ « سوره جمعه: 62- آیه 4.».
آیا کسى مى‏تواند این ملکات را داشته باشد و قدرت بر وظائف امامت را دارا باشد تا او را انتخاب کنند؟ یا اینکه مختار و منتخب آنان داراى چنین صفاتى است تا او را مقدّم دارند؟ سوگند به بیت اللّه که از حقّ تجاوز کردند و کتاب خدا را چنان به پشت سر انداختند گویا که اصلا بر آن دانا نبودند. در کتاب خدا راه هدایت مشهود و شفاى از هر گزند و مصیبتى معلوم بود لکن آنرا به دور انداختند، و از اهواء و خیالات خود پیروى کردند. خداوند آنان را مذمّت نموده و وجهه بصیرت آنها را برو در افکنده، دیده دل آنان را کور و قلب آنان را هلاک و تباه فرموده است....

برای متن کامل حدیث نورانی امام رضا علیه السلام  رجوع کنید به :

اصول کافى» ج 1 ص 198‏

  امام شناسى، ج‏2، ص: 109
روح الله دارائی
پایان پیام /
 

کد خبر 102184

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha