خبرگزاری شبستان-کرمان
...هر شب دلم قدم به قدم می کشد مرا
بی اختیار سمت حرم می کشد مرا
با شور شهر فاصله دارم کنار تو
احساس وصل می کند آدم کنار تو
حالی نگفتنی به دلم دست می دهد
در هر نماز مسجد اعظم کنار تو
با زمزم نگاه دمادم هزار شمع
روشن کنند هاجر و مریم کنار تو
...مرغ خیال سمت حریمت پریده است
یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است
خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم
جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم
اعجاز این ضریح که همواره بی حد است
چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است...(سیدحمیدرضا برقعی)
ماه ربیع الاول آمیخته با جود و رحمت و کرامت است؛ از حلول آن که با آغاز امامت امام جوادعلیه السلام است تا میانه آن که میلاد رسول رحمت و مهربانی و صادق آل محمد و دست آخر، روزهای پایانی که مزین به قدوم بابرکت بانوی کرامت و شفاعت، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به شهر مقدس قم است.
آهنگ سفر که می کنی، حال و هوایت عوض می شود؛ اصلاً همین که سوار بر قطار یا اتوبوس می شوی و به مقصد قم حرکت می کنی همه وجودت حس می کند که جنس این سفر متفاوت از مابقی سفرها است و برای همین همه ایستگاه ها و مسیرها تا رسیدن به قم برایت تازگی دارد و هر بار که این مسیر را می روی بی توجه به مشاهدات قبلی، گویا تو این مسیر را تازه از سر گرفته ای.
بیشتر سفرهایی که به قم رفتم با قطار بوده و معمولاً سحرگاهان به قم می رسیدیم؛ قطار که در ایستگاه محمدیه توقف می کرد، دورادور چراغ های جمکران پیدا بود و چه لطف و صفایی داشت همه آن «السلام علیک یا بقیت الله فی ارضه» گفتن ها و نشاط سحرگاهی در شهری زیارتی.
اتوبوس شرکت واحد که مسافرانِ تازه رسیده را از محمدیه به شهر می برد، سه راه بازار مقابل صحن آستانه می ایستد؛ گنبدی نورانی که خنکای نسیمِ صبحگاهی، پرچم برافراشته بر آن را عاشقانه می نوازد، تو را لبریز از حس زیارت می کند...«السلام علیک یا فاطمة المعصومه» و گام هایی که شتابان خیز برداشته و بی تاب رسیدن به حرم مطهر است.
گویا تو در حریم امنی قرار گرفته ای که فارغ از همه دغدغه ها، شیرینی وصال را به اعماق وجودت می چشاند...عبور از صحن و شبستان و رواق و رسیدن تا حرم نوشتنی نیست؛ احساسی ماورای قلم و بیان است. روبروی ضریح که قرار می گیری و زیارت نامه را که شروع می کنی دیگر بند بند وجودت مال خودت نیست... تو هستی و دریایی از کرامت و شفاعت که مقابل آن ایستاده ای و میزان بهره مندی تو از این دریا به اندازه جد و جهد خودت و البته به میزان توفیق الهی است.
اگر مُهر اجابت الهی پای درخواست تو بنشیند، آنجا که در زیارت نامه می خواهی « یَا فاطمه اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَکِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ...»دیگر کوله بارت را محکم بسته ای که شفاعت بانو برای تو بس است.
این سطور را امسال اما در فضایی متفاوت از همیشه می نویسم؛ در فضایی آکنده از حسرت؛ حسرتِ دوری و فراقِ تحمیل شده از کرونا؛ فراقی که نمی دانم کی به وصال می انجامد؟ اما سخت دلتنگتان هستیم بانو؛ شاید این فراق تحمیلی باعث شده ما قدر شما را بهتر بدانیم و خسارت های این دوری را درک کنیم.
حکایت دوری ما از صحن و سرای شما و دیگر ذوات مقدسه، فرازی از دعای کمیل را به من القا می کند که «اللهم اغفرلی الذنوب التی تغیّر النعم» اما مگر نه اینکه شما خاندان کرامت و شفاعت هستید و شیعه مگر جز شما چه کسی را دارد؟ شما واسطه شوید تا شر کرونا-این بلای عالمگیر- از سر ملت ها کم شود.
بانو جان! در همه این ماه های کرونایی چه بسیار افرادی که آرزوی آستان بوسی مجدد شما بر دلشان ماند و از دنیا رفتند؛ سخت است بانو! سخت؛ روا مدار که حسرت زیارت تان طولانی شود که ما کم طاقتیم و ضعیف.
این بار اگر قم بیایم حتماً جور دیگری سلام خواهم داد؛ حتماً قدر ساعت هایی که در حرم هستم را خواهم دانست؛ حتماً توشه بهتری برخواهم گرفت و حتماً شکر زیارت را به جای خواهم آورد تا گمان نکنم بی حساب وارد حرم شدم. بانو جان! ما به عنایت شما، به کرامت شما و به شفاعت بانویی چون شما که خود دختر باب الحوائج هستید؛ به شدت چشم امید دوخته ایم...باشد که در سحرگاه وصالی دیگر برای تجدید عهد محضرتان شرفیاب شویم. ان شاءالله
گرچه دوریم به یاد تو سخن می گوییم.
نظر شما