خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی- محمد پورعلم: در میان قالب های مختلف هنری، شاید فیلم و سریال بیشترین سهم را در شکل دادن به حافظه مشترک کودکان یک نسل داشته باشند. البته این روزها باید بازی های کامپیوتری و شبکه های اجتماعی را نیز جزو دغدغه های مشترک کودکان به حساب آورد اما مثلا برای کودکان دهه شصت خورشیدی باید به همان فیلم و سریال تکیه کرد. امروز آن ها که کودکی شان در دهه شصت سپری شده خاطرات مشترک فراوانی از فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی در ذهن دارند که آن روزها تنها زمینه سرگرمی و خیال پردازی شان بوده است. آثاری که در شرایطی دشوار خلق شد اما توانست در اذهان جامعه ایران ماندگار شود. یکی از چهره هایی که سهم مهمی در خاطره سازی آن سال ها دارد، «اکبر عبدی» است. بازیگر بی بدیل سینما و تلویزیون ایران که با نقش هایی کاملا متفاوت، در سینمای کودک و بزرگسال درخشید و ماندگار شد. به بهانه هفته کودک با این بازیگر -که تجربه های فراوانی از کار برای کودکان دارد- به گفتگو نشسته ایم:
بچههای دهه شصت نوستالژیهای زیادی دارند که بخش قابل توجهی از آنها به سینما و تلویزیون مربوط میشود، اما بچههای دهه 70 و 80، نه. شما که سینما و تلویزیون هر سه دهه را تجربهکردهاید فکر میکنید آیا دوره شاهکارها و نوستالژیها تمام شده؟
هنوز هم میشود شاهکار ساخت، اما این کار را نمیکنند، یا نمیخواهند. متاسفانه هنوز هم تکرار همانهايي که در دهه 60 ساخته شده، برای بچهها و بزرگترها جذابتر است. کلاه قرمزی و پسرخاله بعد از سی سال، تکرارش هنوز مخاطب دارد. شهر موشها هم همینطور. حتی کارهایی که دوباره تکرار آنها از تلویزیون پخش میشود. هنوز که هنوز است من را به اسم «مدرسهام دیر شد» میشناسند. همه هم این کار را دیدهاند.از تقوایی گرفته تا بیضایی ، میرباقری و مرحوم علی حاتمی همه با اين سريال آشنا بودند و میگفتند تا پخش میشد، مینشستیم نگاه میکردیم.
خیلیها از مخاطب تا منتقد، معتقدند که سینمای کودک نسبت به سالهای دهه 60 تفاوت زیادی کرده و دیگر هیچوقت به آن روزها برنگشته، شما که تجربه کار در هر دو دوره را دارید چه نظری دارید؟
درباره سینمای غیرکودک هم همینطور است. تئاتر هم همینطور. زماني سينماهاي خاصي فيلمهاي كودكان را نمايش ميدادند. مثلاًصبحهای جمعه ساعت 10 صبح سینماهای کریستال (که درحال حاضرتعطیل شده)،متروپل (رودکی) وبعدا سینمارویال (فردوسی)فیلم کودک پخش میکردند.
وقتی با خواهرزاده و برادرزاده و بچه خودت میخواستی فیلم ببینی، میدانستی کدام سینمای نزدیک محل زندگيت فیلم کودک پخش میکند. با هم میرفتید، فیلم میدیدید. در آن سينماها فیلمها يا کارتونهايي ازوالت دیزني ودیگران پخش ميشدكه حال وهوای خاصی داشتند وباخوراکی وساندویچ تکمیل میشد. البتهدرآن زمان حتی تلویزیون هم اینقدر گسترده نبود چه برسدت به نوار ویدئو و سیدی.
حالا که شبکههای تلویزیون و ساعت پخش آنها بیشتر شده چه؟ خیلی از برنامههای شاخص کودک در دهه 60 -که هنوز هم تکرار آنها باعث افزایش مخاطب میشود-کارهایی بود ندکه در تلویزیون ساخته شدهبودند. با مقایسه کارهایی که در دهه 60 و بعد از آن برای بچهها ساخته شده، نظرتان درباره عملکرد تلویزیون چیست؟
شيوه معمول تلویزیون اين شده كه شرکتي هزينه ساخت برنامه يا فيلمي را بدهد و پولی هم براي پخش آن بپردازد تا کاری را بسازد و پخش کند، مگر این که سریال تاریخی یا مناسبتی باشد. براي همين کیفیت کار زياد در نظر گرفته نميشود. تماشاچی ثابت کرده که اگر سریال درخوری ساخته شود، چه برای بچهها و چه برای بزرگترها، زمان پخش آن، مردم پاي تلويزيون ايران ميخكوب ميشوند، اما اين سالها کار درخور تماشاچی زياد تولید نمیشود.
کاستی های سینمای کودک از کجا ناشی می شود؟
زمانی بنياد فارابی متولی سینمای کودک بود، الان نمیدانم فارابی فقط کمک کننده است یا متولی این امر، اما یک فرد دلسوز و باتجربه باید باشد تا اوضاع درست شود، چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی. زمانی آقای محمد بهشتی و آقای عبدالله اسفندیاری که آدمهای باسوادي بودند، داشتند در فارابی جا میافتادند که یکهو بساط و سفره همهشان جمع شد و از سینما دور شدند. در حالی که اوج گردش مالی و معنوی سینمای کودک آن زمان بود. آن موقع دزد عروسکها، سفر جادویی و خیلی فیلمهای دیگر ساخته شد.
چرا کارگردانها سراغ سینمای کودک نمیروند؟
خب! میترسند نتیجه ندهد. وقتی میبینند با دو تا هنرپیشه آقا و یک خانم میتوانند یک مثلث عشقی درست کنند، يا با فیلمبرداری در چهارتا خیابان و ماشین و دو تا خانه و یک شرکت میتوانند سر و ته فیلم را هم بیاورند، عروس و داماد جوان بزنند همدیگر را ناکار کنند و البته خوب هم بفروشد، دیگر چرا باید بروند سراغ كارهاي پردردسري مثل سينماي کودک؟
اما از فیلمهای کودک سینمای ایران معمولا استقبال خوبی شده، از بعضیها بیشتر، مثل «گلنار»، «کلاهقرمزی و پسرخاله» و «شهرموشها»، «دزد عروسکها»...
یکسري از كارها مثل پژو و پراید هر ساعت از شبانهروز مشتري دارند، اما درباره همه کارهای کودک این طور نیست. وارد شدن به این عرصه كمي دل و جرات ميخواهد.
نظر شما