خبرگزاری شبستان// گیلان
امیرکبیر در سفر به روسیه به مؤسسات فرهنگی، نظامی و اجتماعی آنجا توجه کرد و به این فکر بود که راه ترقی ایران نیز داشتن دانشگاه و تشکیلات نظامی و فرهنگی منظم است.
امیرکبیر، ایران را در مقایسه با غرب عقب مانده میدانست. او ریشه این عقب ماندگی را در نظام قبیلگی، استبدادی قاجار و عدم کار و تلاش اجتماعی و اقتصادی مردم ایران میدانست و بر این باور بود تا فرهنگ کار و تلاش در جامعه رواج پیدا نکند و مردم پویا و فعال نشوند و دست به تولید نزنند پیشرفت و ترقی مملکت غیرممکن خواهد بود.
وی که به جرات می توان گفت از نوادر تاریخ کشور ماست، روحیه اصلاح طلب و عشق عمیق به استقلال و آزادی و اقتدار ملت مسلمان ایران، داشت.
زمانی به فریاد دادخواهی ملت مظلوم لبیک گفت، که میرفت تمامی ثروت و عزت کشور برای همیشه در کام جهنمی استعمار و استکبار جهانی بلعیده شود.
زمانیکه دربار فاسد پادشاهی و رجال سیاسی سر سپرده، مزدورانه و مزورانه علناً سنگ بندگی طاغوتهای شرق و غرب را به سینه میزدند.
او، در برابر دشمنان دین و مجریان سیاست استعماری، یک تنه قیام کرد و پوزه استکبار و عمّال داخلیش را به خاک مالید.
باش تا صبح دولتش بدمد
امیر کبیر، پسر کربلایی قربان، آشپز میرزا عیسی قائم مقام اول بود که در خانه قائم مقام تربیت یافت و در اوایل جوانی به دلیل استعدادش مورد توجه قرار گرفت. راه یافتن او به کلاس درس فرزندان قائم مقام در حالی که امثال او حق تعلیم و تعلم نداشتهاند و تعبیراتی که قائم مقام در خصوص او به کار میبرد، عظمت شخصیتش را در همان دوران طفولیت نشان میدهد.
وی توسط قائم مقام، والامقامی آگاه و وطن پرست شد و به سمت منشی قائم مقام اول به خدمت مشغول و مورد عنایت رجل سیاسی دانشمند قرار گرفت.
بعدا نیز در دستگاه قائم مقام دوم مورد توجه واقع شد تا جایی که وی را همراه هیاتی سیاسی به روسیه فرستاد و در نامهای در مورد هوش و نبوغ میرزا تقی خان چنین نوشت:"خلاصه این پسر خیلی ترقیات دارد و قوانین بزرگ به روزگار می گذارد. باش تا صبح دولتش بدمد."
دلیری و میهن پرستی در او موج می زد
در دومین ماموریت او، رئیس هیات سیاسی ایران به ارزنةالروم برای حل اختلاف مرزی بین ایران و امپراطوری عثمانی بود. در این ماموریت که نزدیک به دو سال طول کشید علاوه بر آشنایی با زد و بندهای سیاسی شرق و غرب با دلیری خاصی توانست اختلاف مرزی را به نفع ایران پایان دهد و محمره و اراضی وسیع طرف چپ شط العرب را که مورد ادعای عثمانیها بود به ایران ملحق کرد.
درباریان حتی مهد علیا، مادر ناصرالدین شاه که در زد و بندهای سیاسی خارجی دست داشت مخالف امیر بودند، ولی ناصرالدین شاه هر روز بر مرتبه و مقامش می افزود تا جایی که ملقب به امیرکبیر و صدراعظم شد.
در نامههایی که به نمایندگان سیاسی و نظامی روس می نوشت و در جوابهایی که می داد، دلیری و ثبات رای و میهن پرستی موج می زند.
در دوره صدارت امیرکبیر ترکمانان که همواره از مدت ها پیش به نقاط دور و نزدیک مناطق اطراف خود حمله می کردند به هیچ اقدام خلافی دست نزدند.
با لغو یا کسر مقرریها و مستمری ها، عدهای با وی دشمن شدند اما چون همین مستمریها که قبلاٌ دیر به دست صاحبان آن می رسید در روزگار امیر مرتباً بدانها داده می شد، تا حدی آنها را راضی کرد.
وضع بودجه مملکتی سر و صورتی یافت تا جایی که امیرکبیر حقوق ناصرالدین شاه را نیز محدود کرد.
در برقراری مستمری برای اشخاص دولت های خارجی اعمال نفوذ می کرد تا به موقع بتواند از وجود آنها در بروز شورش و آشوب و اخلال استفاده کند.
امیرکبیر علاوه بر وصول مالیات معوقه و افزودن به درآمد دولت بر توسعه کشاورزی و تجارت نیز افزود، از اسراف و تبذیرها جلوگیری می کرد.در گماشتن افراد صالح و صدیق بر سر کارها و طرد اشخاص نالایق اهتمام بسیار کرد.
با متحدالشکل کردن سپاه ایران، کارخانه اسلحه سازی در ایران تأسیس کرد که روزانه یک هزار تفنگ، می ساخت.
در بسط فرهنگ و استخدام استادان خارجی دقت بسیار می کرد و برای استخدام استادان شرایط خاصی وضع کرد.
در چاپ و انتشار کتاب ها و تأسیس روزنامه وقایع اتفاقیه کوشش بسیار داشت.
آنچه همواره نام امیر کبیر را در نهضت علم و دانش ماندگار می کند تأسیس مدرسه دارالفنون به سبک جدید و استخدام معلمان و استادان خارجی است که در کنار آنها اساتید برجسته ایران هم بودند و تدریس میکردند.
امیرکبیر منطقه گیلان را قلب ایران میدانست
امیرکبیر در راستای نوسازی ایران توجه خاصی به منطقه گیلان داشت و آن را قلب ایران میدانست او بسیاری از طرحهای نوین خود را در منطقه گیلان به مرحله اجرا درآورد.
دلایل توجه امیر نسبت به گیلان چه میتوانست باشد؟ ارزش اقتصادی؛ موقعیت نظامی گیلان به خاطر همسایگی با روسیه، ایلی نبودن بافت اجتماعی گیلان؛ راه ارتباطی گیلان با روسیه و اروپا از مسیر بندر انزلی همگی عواملی بودند که امیرکبیر را نسبت به منطقه گیلان جلب می کرد.
با توجه به اهمیت گیلان؛ امیر عیسی خان قاجار قوانلو را در جهت اجرای طرحهای اصلاحی خود به حکمرانی گیلان برگزید. اما موانعی در راه انجام اصلاحات در گیلان وجود داشت که عبارت بودند از:
1- رواج بیماری طاعون در سال (1246 ه.ق) که موجب مرگ و مهاجرت بسیاری از مردم گیلان شد. کمبود نیروی انسانی بحرانهایی را در کار کشاورزی(برنج - ابریشم) به وجود آورد.
2- عملکردهای منفی محمدشاه و وزیرش حاج میرزا آقاسی موجب بحرانهای اجتماعی اقتصادی در گیلان شده بود.
3- حاکمیت روسیه بر کانونهای اقتصادی گیلان.
با همه عواملی که گیلان عصر امیرکبیر را به روزگار نامناسبی تبدیل کرده بود، اما امیرکبیر معمار بزرگ اصلاحات زمان از حرکت باز نایستاد و در جستجوی یافتن ساختار نوینی برپایه نیازهای زمان در اقتصاد گیلان بود.
امیر کبیر مقید به اجرای دستورات دین مقدس اسلام ؛
امیر شخصا مردی متدین، متعبد و مقید به اجرای دستورات دین مقدس اسلام بود و البته برخلاف بیشتر رجال متدین و متعصب آن زمان، روشنبینی و خوشفکری خاصی در زمینه اعتقادات دینی داشته و حتی بسیار از خواستههای مدنظر روحانیان و مسلمانان روشنفکر و مطلع امروز که نمیتوانند آنها را با سطح افکار عمومی مسلمانان وفق دهند و در برنامه اصلاحات آن روز امیرکبیر به چشم میخورد.
امیرکبیر با کمال شهامت با بعضی از بدعت ها و پدیدهها که به غلط به اسم دین مردم را منحرف میکرد، مخالفت میکرد و بعضی از شخصیت های بهظاهر مذهبی را که از شخصیت و نفوذ مذهبی خود سوءاستفاده میکردند مورد مؤاخذه قرار میداد.
توجه به این مساله که تمام رشتههای اصلاحی امیر عین خواسته اسلام و قرآن و وظیفه قطعی یک زمامدار مسلمان است، مهم است.
مگر مبارزه با ارتشا و فساد، هرج و مرج، جلوگیری از غارت بیتالمال، از بین بردن پارتیبازی و خرید و فروش پست و مقام، اجرای عدالت و قانون و تقسیم پست ها به مقیاس لیاقت و ارزش اشخاص، استخراج معادن و ذخایر کشور اسلامی، اشاعه علم، فرهنگ و هنر و نیز اقتباس علوم و فنون جدید ملل دیگر از متن وظایف فرد فرد مسلمین و مخصوصا روساء و زمامداران مسلمان است.
اصلاحات فرهنگی امیرکبیر
آموزش عمومی به صورت جدی با اقدامات امیرکبیر آغاز شد. او نشر مطبوعات و دانش را به شیوه های مختلف شروع کرد و تا زنده بود بر این امر تاکید داشت. امیر نقش روزنامهها را در توسعه و گسترش آگاهی مردم بسیار اساسی میدانست. اهمیت این قبیل اقدامات در این دوران زمانی آشکار میشود که به این شعار استعمار که در نوشته سرگوراوزلی، سفیر انگلیس در ایران، منعکس گردیده، توجه شود:«باید ملت ایران را گذاشت تا همین حالت توحش و بربریت باقی بماند.»
1- تاسیس و طبع روزنامه:
امیرکبیر برای بالابردن سطح دانش و بینش جامعه و آشنا کردن مردم با وضع جدید و اطلاعیافتن ایرانیان از خبرهای داخله و خارجه و تعمیم فرهنگ در نقاط مختلف کشور، به راهاندازی روزنامهای به نام وقایعاتفاقیه همت گماشت.
2ـ گسترش ترجمه و نشر کتاب:
امیر از تمام وسایل برای تنویر افکار مردم کمک میگرفت؛ از جمله به ترجمه کتاب بسیار توجه میکرد. گرچه قبل از او نهضت ترجمه در ایران شکل گرفته بود، اما در واقع او بود که آن را گسترش داد؛ چنانکه برای رفع کمبود مترجم، به هر وسیلهای برای ازدیاد این طبقه توسل میجست.
امیر میدانست که برای بیداری و تنویر افکار ایرانیان اطلاعات و دانش در این زمینه نیاز جامعه فعلی او میباشد.
3ـ تاسیس دارالفنون:
امیرکبیر به نقص تشکیلات فرهنگی و فقدان موسسات علمی و نبود وسایل تمدن و فرهنگ جدید در ایران کاملا وقوف داشت. دو سفر امیر به خاک روسیه و مشاهده اوضاع و احوال دنیای جدید در اصول تعلیم و تربیت ملل اروپایی و مسافرت دیگر او به خاک عثمانی او را به این اندیشه واداشت که اگر بخواهد دوشبهدوش دنیای جدید پیش برود، ناگزیر است سازمان خود را تغییر داده و از روش ها و متدهای پیشرفته اروپایی استفاده کند و این مساله را با اعزام عدهای محصل به اروپا و یا فراهم کردن زمینه حضور عدهای از استادان اروپایی در ایران برای تعلیم جوانان این سرزمین پیگرفت.
اعزام دانشجو به خارج، زیاد مشکل نبود چون در زمان عباسمیرزا و محمدشاه این کار صورت گرفته بود اما خواستن استاد از اروپا و تاسیس مدرسهای عالی همواره در ذهن میرزاتقیخان وجود داشت و به محض اینکه صدراعظم ایران شد به تکاپو افتاد تا فکر خود را عملی کند و دارالفنون را تاسیس کند. لذا دارالفنون را بهعنوان اولین مدرسه جدید ایران در هفت شعبه تاسیس کرد.
فارغالتحصیلان اولیه این مدرسه، فرزندان رجال قاجار بودند که در کنار از فرنگ برگشتگان بدنه اصلی اجرایی کشور را تشکیل دادند که این خود البته داستان غمانگیز و عبرتآموزی دارد. شاید اگر امیرکبیر این مقدار مهلت مییافت یک کادر علمی و فنی را آنطور که خود او شروع کرده بود تربیت کند، یعنی افرادی را که دارای صفات خودباوری و حریت بوده و به فکر اعتلا و استقلال ایران و ایرانی باشند، به احتمال زیاد کشور ما با این همه امکانات و مقدورات در صف پیشرفتهترین ممالک جهان بود.
زمینه های اصلاحات در زمان امیر کبیر
او که معاصر با ایام حیات اسپنسر، مارکس، اگوست کنت، نیچه، ادیسون، ولتر، روسو، هگل و کانت بود به منصب صدارت اعظمی ایالت ایران رسید و در مدتی کوتاه (3 سال و یک ماه و 27 روز) اولین پایههای سنگبنای اصلاحات در ایران معاصر را پیریزی کرد.
امیرکبیر در زمانی به مسند نشست که اروپا به تدریج از دیدگاه های کسانی چون منتسکیو، ولتر، دیدرو، دالامبر، هیوم، ژانژاک روسو، آدام اسمیت و ... با شدت و ضعف هایی متاثر میشد و همگی این صاحبنظران هر کدام به نحوی معتقد بودند که حاکمیت از آن مردم بوده و غیرقابل تفویض به یک شخص خاص میباشد. آنان به آزادی فردی و امنیت اجتماعی معتقد بودند و بهزیستی، رشد و توسعه زندگی افراد را در گرو آزادی و امنیت اجتماعی امکانپذیر میدانستند. این متفکران از حقوق طبیعی فاصله گرفته و سودجویی و مفیدبودن را مرجع ضوابط زندگی قرار دادند.
اصلاحات سیاسی در دوره صدارت امیرکبیر
استعمارگران واقف بودند که اگر کادر رهبری یک مملکت سالم باشد، روابط خارجی آن کشور را به نفع ملت و مملکت تنظیم کرده و اجازه غارت و چپاول را به دزدان خارجی نخواهد داد؛ بنابراین آنان پیش از هر چیز در داخل کشورهایی که به آنها به دیده طعمه مینگریستند، فساد عمیق داخلی را ترویج میکردند و نیز، برهمین اساس شرط اول نجات یک ملت و دولت از چنگال استعمار، در واقع اصلاح داخلی و آمادهکردن زمینههای استقلال و اتکاء به نفس بود. در این دوران امیر کبیر در عرصه سیاسی به اصلاحاتی اقدام کرد که عمدهترین آنها را به شرح زیر میتوان برشمرد:
1ـ تمرکز قدرت یا مبارزه با ملوکالطوایفی
2ـ تجدیدآرامش وامنیت
3ـ سیاست موازنه منفی
اقدامات فراوانی که امیرکبیر در دوره کوتاه صدارت خود انجام داد:
ایجاد امنیت و استقرار دولت، تنظیم قشون ایران به سبک اروپایی، ایجاد کارخانههای اسلحه سازی، اصلاح امور قضای، جرح و تعدیل محاضر شرع، تأسیس چاپارخان، تأسیس دارالفنون، نشر علوم جدید، فرستادن ایرانیان به خارج برای تحصیلات و تدریس در ایران، استخدام استادان خارجی و تصمیم به جایگزینی آنها با ایرانیان، ترویج ترجمه و انتشار کتب علم، ایجاد روزنامه و انتشار کتب، ترویج ساده نویسی و لغو القا، بنای بیمارستان و رواج تلقیح عمومی آبله، مرمت ابنیه تاریخی، مبارزه با فساد و ارتشاء(که چون مرضی مزمن در همه شئون زندگانی ایران رخنه کرده بود)، تقویت بنیه اقتصادی کشور، ترویج صنایع جدید، فرستادن صنعتگر به روسیه و مقابله صنعتی با روسیه توسط دست توانای استاد کاران اصفهانی، استخراج معادن، بسط فلاحت و آبیاری، توسعه تجارت داخلی و خارجی، کوتاه کردن دست اجانب در امور کشور، تعیین مشی سیاسی معینی در سیاست خارجی، اصلاح امور مالی و تعدیل بودجه و.. بوده است.
پایان یک قهرمان
20دی مصادف است با شهادت میرزا تقی خان امیرکبیر، ستاره بی نظیر تاریخ ایران زمین که 150 و اندی سال پیش به عنوان صدراعظم ایران درخشید و در کمتر از سه سال و دو ماه بعد از شروع صدارتش خاموش شد.
طی حدود یک قرن و نیم که از شهادت امیر به دست جیرهخواران و سر سپردگان طاغوت میگذرد، دوست و دشمن در ستایش از این روح آزاده و شخصیت مقتدر سخن گفتهاند. همه متفق القول اعتراف کردهاند که ”مصلحی“ چنین تشنه اصلاح، ”سیاستمداری“ چنان شیفته استقلال و ”زمامداری“ چنین خیرخواه ملت، نه تنها در تاریخ دو هزار و چند ساله ایران بلکه در تاریخ جهان، کم نظیر و کمیاب میباشد.
خدمات او همواه طی سه سال و اندی از صدارتش انجام شده، تماماً شایسته تحسین است.
سرانجام دشمنی امثال آقاخان نوری و مهدعلیا و نادانی ناصرالدین شاه باعث شد تا در 20 محرم 1268 هجری قمری، امیرکبیر از صدارت معزول شود و در 25 محرم از امارت نظام و از تمام مشاغل دولتی برکنار شده و چند روز بعد به کاشان تبعید شد. اقدامات انقلابی و ملی امیرکبیر سبب شد که گروهی استفاده جو، بنای تحریک نسبت به وی بگذارند تا جایی که فرمان عزل و قتل امیر کبیر را از ناصرالدین شاه گرفتند و در ربیع الاوّل سال 1268 توسّط دستان نالایقی چون حاج علیخان مراغهیی، معروف به حاجبالدوله به طرز فیجعی در حمام فین کاشان به شهادت رساندند.
پایان پیام/
نظر شما