سلطان الواعظین شیرازی، مبلغی برای تشیع بر مسند مناظره

سید محمد بن سید علی اکبر سلطان الواعظین شیرازی، در زمره اندیشمندان اسلام در عصر حاضر است. وی در طول حیات خود با سفر های مختلف، با تشکیل جلسات متعددی در قالب مناظراتی عمیق، حقانیت تشیع را به اثبات رساند.

خبرگزاری شبستان: فاطمه فرامرزی، سید محمدبن علی اکبر سلطان الواعظین شیرازی، فرزند اشرف الواعظین حاج علی اکبر در حدود سال 1275 ش - 1314 ق، درتهران متولد شد. عموماً وی را بیشتر با کتاب معروف «شب های پیشاور»، می شناسند. کتابی که در آن شرح و جزء به جزء مناظراتی مفصل در باب مسائل مختلف دینی نگاشته شده است. در این کتاب مواردی از جمله «سادات منسوب به پیامبر(صلى الله علیه وآله) هستند یا امیر المؤمنین(علیه السلام)؟»، «جمع بین نمازها برخلاف سنت پیامبر است؟ »، «قدمت شیعه از زمان پیغمبر گرامى اسلام»، «دلایل توجه ویژه ایرانیان به تشیع»، «محمد(ص) و على(ع) از دیدگاه شیعیان به ویژه ایرانیان»، « شیعیان و دلایل گفتن سلام و صلوات بر معصومین و امامان »، «شیعیان چند گروه اند و کدام یک از آنها حق است »، «صحیح بخارى و صحیح مسلم در نگاه شیع »، «طلب حاجت از امامان و از غیر خدا و نذر براى شرک نیست؟»، «بوسیدن ضریح ائمه و خواندن نماز زیارت در حرم امامان »، «نظریه علماى اهل سنت درباره ى تبرّک، مس منبر و قبر پیامبر و صالحان »، و ... ، به تفصیل بیان شده است که هرکدام از این موضوعات در خلال مناظراتی میان سلطان الواعظین شیرازی و علمای حاضر در طول برگزاری جلسات مختلف با حضور مردم، مطرح شد، در ادامه در رابطه با نحوه شکل گیری کتاب شب های پیشاور و بخشی از مناظرات درج شده در کتاب به تفصیل ارائه می شود اما پیش از آن در باره نویسنده کتاب مطالبی به اختصار بیان می شود.


نسب سلطان الواعظین شیرازی
نسب شریف وى چنان که مرحوم آیت‏اللّه العظمى نجفى مرعشى نگاشته‏اند، با 25 واسطه به حضرت موسى بن جعفر، امام کاظم (ع) ، مى‏رسد .مهاجرت این بزرگواران به ایران در زمان مأمون و حضور حضرت على بن موسى الرضا (ع) ، در مرو صورت گرفته است، بدین شرح که سید امیر محمد عابد به همراه حضرت سید امیر احمد (شاه چراغ) و جمع کثیرى از بنى هاشم، از مدینه طیبه به قصد زیارت حضرت رضا (ع) ، به سوى ایران حرکت مى‏کنند. قافله ایشان به دستور مأمون، خلیفه عباسى، در شیراز متوقف مى‏گردد. پس از این کاروانیان در سراسر ایران متفرق مى‏شوند و هر یک دیارى را براى خویش بر مى‏گزینند.
سید امیر محمد عابد فرزندان عالى قدرى داشته است که افضل آنها در علم و زهد و تقوى، حضرت سید ابراهیم مجاب بوده است. نوادگان او در قرون اخیر به مجابى شهره گشته‏اند. یکى از این سادات جلیل القدر مجابى، مرحوم آقا سید حسن واعظ شیرازى مى‏باشد. وى جد بزرگ مرحوم سلطان الواعظین است. (آقا سید حسن) در مسیر سفرى که به مشهد مقدس داشته است، به تقاضاى فتحعلى شاه قاجار در تهران اقامت گزیده و به وعظ و خطابه و تبلیغ مشغول مى‏شود. وى در سال 1291 ه . ق در گذشت. بعد از او فرزندش آقا سید قاسم بحر العلوم که به زهد و تقوى مشهور بود ریاست (نقابت) سلسله جلیله سادات شیرازى را به دست گرفت؛ تا آن که ایشان نیز در سال 1308 ه . ق به رحمت ایزدى پیوست و در کنار پدر ارجمندش در کربلاى معلى مدفون گردید. بعد از ایشان ریاست این خاندان به مرحوم حاج سید على اکبر اشرف الواعظین پدر صاحب ترجمه، مرحوم سلطان الواعظین رسید.

تحصیلات و اساتید سید محمد بن سید علی اکبر سلطان الواعظین شیرازی

سلطان الواعظین در همان اوان کودکى در خدمت پدر مشغول فراگیرى معارف دینى شد و سپس در مدرسه پامنار تهران از محضر اساتید و علماى دیگر بهره‏مند شد. ایشان پس از مدتى، در سال 1326 ه . ق، راهى عتبات عالیات شد و در جوار بارگاه سید و سالار شهیدان، حضرت ابى عبداللّه الحسین (ع) در کربلاى معلى اقامت گزید و با استعانت از آن وجود شریف، مشغول تحصیل علوم دینى گردید.
ایشان در این شهر از محضر اساتیدى همچون آیت‏اللّه فاضل مرندى و آیت‏اللّه شهرستانى کسب فیض نمود.(5) وى پس از مدتى به تهران بازگشت و بعد از درگذشت پدر گرامیش در سال 1351 ه . ق از آنجا به قم آمد. او از محضر برخى بزرگان حوزه علمیه قم نیز استفاده نمود.(6) که برخى از آنها عبارتند از:
استاد الفقها آیت‏اللّه العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى
آیت‏اللّه العظمى حاج سید محمد حجت
آیت‏اللّه العظمى آقا سید محمد تقى خوانسارى
آیت‏اللّه آقا میرزا محمد على شاه آبادى
 

مرحوم سلطان الواعظین، در 12 سالگی به همراه پدرش به عراق رفت و مدت دو سال در کربلا، سطوح متوسطه را خواند. سپس در خدمت پدر به کرمانشاه عزیمت نمود و به تبلیغ شریعت پرداخت. سید محمد سپس برای تکمیل علم و کمال خویش به کشورهای عراق، سوریه، فلسطین، اردن، مصر و هندوستان مسافرت نمود و با گروه های بسیاری از یهودیان، مسیحیان، برهمائیان و مسلمانان اهل سنّت و .... مناظرات دینی و مذهبی داشت .

 


سفرهایی با هدف تبلیغ و تبیین حقیقت اسلام

مرحوم سلطان الواعظین ، در ربیع الاول سال 1345 هجری قمری درحالی که بیش از سی سال نداشت، بعد از تشرف به حج از طریق دریا، به کراچی و دیگر شهرهای مهم هند و پاکستان رفته و بنا به درخواست دوستان خود و با توجه به شهرتی که داشته، جلسات مناظره متعددی با علمای هندو و سایر مذاهب اسلامی برگزار می کند. از جمله آن ها جلسه ای بوده که در حضور گاندی برگزار شده و با پیروزی او به اتمام رسیده است و در جراید آن روزگار هند چاپ می شود.
در شعبان همان سال هم به دعوت « سید عنایت علیشاه نقوی» (مدیر هفته نامه در نجف) و «محمد سرور خان» (از با نفوذترین خاندان قزلباش پاکستان) برای اجرای تنها برنامه سخنرانی عمومی خود به زبان فارسی در هند، « سیالکوت» و از آنجا به پیشاور پاکستان که در مرز افغانستان واقع شده می رود؛ جلسات سخنرانی، عصرها در امام باره (حسینه) مرحوم « عادل بیک رسالدار» با موضوع « اثبات امامت» برگزار می شد و گاهی تا سه ساعت به طول می انجامید! روزی دو نفر از روحانیان اهل سنت به نام های «حافظ محمد رشید» و «شیخ عبدالسلام» که اهل ملتان کابل بودند، به ملاقات ایشان آمده و تا ده شب مشغول مناظره می شوند. این جلسات که در منزل شخصی به نام « میرزا یعقوب علی» برگزار می شد و تا شش ساعت و گاه تا طلوع فجر ادامه می یافت، با حضور چهار نفر خبرنگار و حدود دویست مستمع شیعه و سنی اهمیتی یافته و گزارش آن هر روز صبح در جراید منتشر می گردد.

خوانش بخشی از مناظرات سلطان الواعظین
درباره مناظره قسمتهایی که به صورت فشرده در ذیل آمده است از یک سونمایانگر عمق معارف شیعه و از سوی دیگر وسعت دید و تسلط بی نظیر مرحوم سلطان الواعظین بر روی منابع و اخبار است . تقریبا سراسر مناظره با استفاده از منابع اهل سنت پاسخ داده شده و جای هیچ گونه تردیدی برای مستمعین باقی نمی گذارد تا جایی که در پایان مناظره چند تن از حاضرین به مذهب شیعه تشرف پیدا می کنند .
در اینجا بخشی از مناظرات را با هم می خوانیم، مناظره میان حافظ و واعظ - پاسخ هایی که با کلمه " واعظ " شروع می شود مربوط به مرحوم سلطان الواعظین می باشد .
شروع مناظره حافظ: اجازه بحث می فرمایید؟ واعظ: به یک شرط؛ لطفا منطقی و بدون تعصب و برای حل شبهات باشد. حافظ: من هم یک شرط دارم؛ در گفتگو تنها از دلایل قرآنی استفاده کنیم. واعظ: این شرط عاقلانه و عالمانه نیست؛ زیرا قرآن کتابی است مختصر و کلی که معانی آن احتیاج به بیان کننده ای دارد و ما ناچاریم درباره کلیات مبهم آن به اخبار و احادیث معتبر، مراجعه کنیم. حافظ: قبول، به شرطی که به احادیث و اخبار مورد اتفاق مراجعه کنیم و عصبانی نشویم. واعظ: قبول و در ضمن از اهل علم شایسته نیست که عصبانی شوند، به خصوص بنده که از فرزندان پیامبرم و پیامبر صلی الله علیه واله صاحب خلق عظیم بود... تاریخچه سادات شیرازی در ایران حافظ: ... چطور شما ادعا میکنید از فرزندان پیامبر و علی علیه السلام هستید در حالی که همه می دانند اصالت شما ایرانی است؟ واعظ: در پایان قرن دوم هجری قمری، امام رضا علیه السلام به ایران هجرت می کنند. برادرانشان به نام های «محمد» و «احمد» و «حسین» علیه السلام با بسیاری از خویشاوندان و دوستان به شوق دیدار برادر به طرف طوس حرکت می کنند. در راه آن قدر از شیعیان و علاقمندان به آنان می پیوندند که نزدیک شیراز بالغ بر پانزده هزار نفر میگردند! حاکم شیراز که « قتلغ خان» نام داشت، به امر مأمون – علیه اللعنه – راه را بر آنان بسته و آنها را پراکنده می کند. سه برادر، جدا جدا و ناشناس وارد شیراز شده و مخفی می شوند. بعد از یک سال احمد و حسین شناسایی شده و به شهادت میرسند، اما محمد به مرگ طبیعی رحلت می کند. محمد فرزندی داشت به نام ابراهیم که به « مجاب» مشهور شد. ابراهیم مجاب برای زیارت قبر علی علیه السلام که آن سالها به تازگی کشف شده بود، عازم عراق می شود و در همان جا رحلت کرده و در کنار قبر امام حسین علیه السلام به خاک سپرده می شود. ابراهیم سه فرزند داشت به نام هادی؛ احمد، محمد و علی که بعد از پدر برای تبلیغ به ایران بر میگردند. احمد به قصرابن هبیره و محمد به کرمان و علی به سیرجان میرود. محمد نیز که به حائری معروف است، سه فرزند به نامهای؛ احمد، محمد حسین و ابوعلی داشت. محمدحسین (شیتی) و احمد (فخار) به کربلا باز گشتند اما ابوعلی از کرمان به شیراز رفت و مخفیانه زندگی می کرد تا این که بعد از رحلتش فرزند او که احمد نام داشت، خود را به مردم معرفی کرد و شهرت یافت. سادات عابدی مجابی فرزندان او هستند که تا زمان دیالمه و غازان خان والجایتو و در نهایت صفویه پخش شدند. ما هم از نسل این بزرگواریم و ازمان «سید حسن» جد اعلایمان که از شیراز به تهرانه مهاجرت کرد، در تهران زندگی می کنیم و نام سادات شیرازی، عابدی و مجابی در تهران مشهوریم. کسانی که در مورد حضرت علی - ع - غلو می کنند حافظ: ایرانیان در حق علی – کرم الله وجهه- غلو می کنند و او را خدا می دانند. چنانکه یکی از آنها گفته: مذهب عارفان آگاه / الله علی، علی است الله واعظ: شیعه، این افراد را کافر و مرتد می داند و از آنها بیزار است. تمام فقهای شیعه نیز همین حکم را صادر کرده اند. امام صادق علیه السلام می فرمایند: « الغلاه کفار» و در جای دیگر فرموده اند که: «خداوند، عبدالله بن سبا را لعنت کند که در حق امیرالمومنین علیه السلام قائل به ربوبیت شده است.»... حافظ: اگر چه شما غلات را رد می کنید اما خودتان در این دو شب در حق امامان خود غلو می کنید و به جای این که بعد از نام آنها بگویید؛ - رضی الله عنهم – می گویید: سلام الله علیه و یا صلوات الله علیهم، صلوات فقط مخصوص رسول خداست. (ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایهاالذین آمنو صلو علیه و سلمو تسلیما) واعظ: اولا در این آینه منع نشده است که به غیر رسول الله صل الله علیه و آله سلام و صلوات نفرستید. ثانیاً خود خدا می فرماید: «سلام علی آل یاسین» و آل یاسین به قول اکثر علمای خودتان، همان آل محمد هستند. ثالثاً وقتی آیه ای که شما خواندید نازل شد، «کعب بن عجزه» از رسول الله صل الله علیه و آله سوال کرد: «چگونه بر شما صلوات بفرستیم؟» فرمودند: بگو «اللهم صل علی محمد و آل محمد» حتی بسیاری از علمای بزرگ خودتان صلوات بر محمد و آل محمد را در نماز واجب می دانند. حافظ: شیعه فرقه های مختلف دارد. شما از کدام فرقه هستید؟ واعظ: شیعه یک فرقه بیشتر نیست، اما افراد بازیگری به نام تشیع خودنمایی کرده و مردم بی خبر را دور خود جمع نموده اند که مجموعاً چهار گروه بزرگ هستند؛ زیدیه، کیسانیه، اسماعیلیه، غلات. زیدیه، زید بن علی بن حسین علیه السلام را امام می دانند و کیسانیه؛ محمد بن حنفیه، برادر امام حسین علیه السلام را امام دانسته اند و اسماعیلیه می گویند که بعد از امام جعفر صادق علیه السلام فرزند دیگر او، اسماعیل، امام است که البته هیچ یک از این سه بزرگوار ادعای امامت نداشتند. غلات هم که می گویند علی علیه السلام خداست! و اما خود من، شیعه امامیه اثنی عشری هستم و اعتقاد دارم که خداوند احد و واحد و لاشریک است و خالق تمام هستی است و شبیه و نظیر ندارد، فرستادگانی دارد از جنس بشر که برگزیده و کامل اند و برای هدایت بشر با دلیل ها و نشانه های روشن و دستورهای کافی فرستاده شده اند. عدد آنها بسیارند و پنج تن از آنها اوالعزم اند: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی علیها السلام و آخرین آنان پیامبر اسلام محمد مصطفی صلی الله علیه و آله است و معتقدم که خداوند برای اعمال نیک و بد، سزا و جزایی معین فرموده که در بهشت و دوزخ به هر کسی داده خواهد شد. حلال و حرام محمد و آل محمد علیهم اسلام تا قیامت تغییر نخواهد کرد. معاد؛ جسمانی است و نه روحانی، قرآن تحریف نشده است و به سنت رسول الله صل الله علیه و آله عمل می کنیم. بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله به ائمه دوازده گانه که نامشان را پیامبر صل الله علیه و آله یک به یک فرموده است، ایمان داریم که آخرین آنها غیبت فرموده است و همه در انتظار ظهور عدالت گستر ایشان هستیم. عرض حاجت به مقام امام حافظ: ... کتابهای شما پر است از دعاهایی که شما مستقیما از امامانتان طلب حاجت می کنید و این شرک است. واعظ: شرک دو نوع است: خفی و جلی. شرک خفی که از راه رفتن یک مورچه سیاه در یک شب ظلمانی بر روی یک سنگ سیاه هم پنهانتر است، مورد ابتلاء همه است. مثل ریا در عبادت ها و یا چشم امید و خوف به غیر خدا داشتن. اما شرک جلی چهار نوع است: شرک در ذات، شرک در صفات، شرک در افعال و شرک در عبادت. ما که مانند مجوس و نصارا شریکی برای خدا در مرتبه الوهیت و ذات حق قائل نیستیم، پس شرک در ذات نداریم. صفات خدا را هم عین ذات خدا می دانیم ، بر عکس شما که بسیاری از بزرگانتان قائل به جدایی صفات از ذات هستند! همچنین مانند یهود و غُلات هم نیستیم که کسی یا چیزی را مؤثر در فعل خدا بدانیم پس در این مرتبه هم یکتا پرستیم. در مرتبه توحید عبادی هم برای غیر خدا، نیت یا نذرنمی کنیم. پس ما چگونه مشرکیم؟ صرف چیزی از کسی خواستن هم که شرک نیست، مگر سلیمان از آصف نخواست که تخت بلقیس را برای او بیاورد؟ اگر مریض نزد دکتر برای مداوا برود، مشرک است!؟ حافظ: اگر معتقدید که نذر برای غیر خدا شرک است، چرا نذر امام و امام زاده می کنید؟ واعظ: عوام شیعه ممکن است از روی ناآگاهی نذر باطل کنند و بگویند که نذر فلان امام کرده ایم، چون نام غیر خدا را در نیت داخل کرده اند. بله! اگر کسی با علم و به صورت عمد چنین نذر و نیتی کند مشرک است. علما و واعظین هم مرتب به مردم بی خبر تذکر می دهند. نذر صحیح نزد فقهای شیعه دو شرط دارد: 1- نیت مقارن با عمل که فقط برای رضای خدا باشد. 2- صیغه مخصوص به عربی یا به هر زبانی که ترادف این عبارت باشد: «لله علی ان...؛ برای خدا بر من واجب باشد که فلان کار را انجام دهم.» حافظ: چرا مستقیماً از خود خدا طلب حاجت نمی کنید؟ واعظ: این ها وسیله اند. خداوند می فرماید: «یا ایها الذین آمنو اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله»، «ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوای الهی پیشه کنید و برای رسیدن به او وسیله بیابید.» حافظ: از کجا معلوم که منظور از وسیله در اینجا آل محمد هستند؟ واعظ: به تصریح علمای بزرگ خودتان، فاطمه زهرا علیهما السلام در ضمن خطبه ای که در قضیه غصب فدک ایراد کردند، فرمودند: «ستایش می کنم خدایی را که هر چه در آسمانها و زمین است برای رسیدن به او وسیله ای می جویند و ما آن وسیله در میان خلایق او هستیم.» این روایت را نیز علمای خودتان نقل کرده اند. حدیث ثقلین: رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: «من شما را ترک می کنم در حالی که دو چیز سنگین را برایتان باقی نهادم که قرآن و اهل و بیتم هستند. اگر به این دو چنگ بزنید هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد.» حدیث سفینه: رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: «مثل اهل بیت من در میان شما مثل کشتی نوح است. هر که سوار آن شود، نجات می یابد و هر که از آن تخلف کند، هلاک می شود.» اشکال بر صحیح بخاری حافظ: کتاب صحیح بخاری نزد ما صحیح ترین کتاب است و چیزی از این .... که خواندید در آن نیست حتما یا از لحاظ سند و یا متن مخدوش هستند! واعظ: اعتبار بخاری نزد شما از روی دلیل و منطق نیست بلکه شما متعصبانه او را صحیح می دانید زیرا بسیاری از کسانی که در سلسله استناد احادیث مندرج در صحیح بخاری هستند، دروغگو و جاعل بوده اند. این را علمای خودتان می گویند و نام بسیاری را آنها را بیرون کشیده اند. حقیقت زیارت امامان حافظ: این مرده پرستی شیعیان چه؟ روزی هزاران نفر در مقابل قبور امامان شیعه صورت به خاک می گذارند. واعظ: این مرده پرستی نیست؛ زیرا مسلمانان اعتقاد به حیات بعد از مرگ دارند؛ هر چند جسم ظاهری از کار می افتد اما روح و نفس ناطقه اش باقی و پایدار است، برخلاف قول مادیون؛ قرآن از قول مادیون می فرماید: «ان هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیی و ما نحن بمبعوثین» «جز زندگانی این دنیا، چیزی در کار نیست؛ می میریم و زنده می شویم، و ما هرگز بر انگیخته نخواهیم شد.» علاوه بر این، شهدا با مزایای بیشتری زندگی می کنند. قرآن می فرماید: «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون». «گمان نکنید که کشته شدگان در راه خدا مرده اند بلکه زنده اند و نزد خدای خود روزی می خورند.» این اشخاص، همان طور که دهان روزی خوردن دارند، گوش حرف شنیدن و زبان پاسخ دادن هم دارند. منتها، پرده ی طبیعت جسمانی روی گوش های ما را گرفته است. شیعیان، مقام ائمه ی خود را بالاتر ازآن می دانند که فقط اثبات حیاتی مانند حیات سایر شهدا برای آنها بنمایند، بلکه از تمام آنها بالاترند. شیخ عبدالسلام (فقیه حنفی همراه حافظ رشید که تا کنون سکوت کرده بود): در کتاب دعای «هدیه الزائرین» شما، نوشته است که دو رکعت نماز برای امام بخوانید. ایا نماز خواندن برای غیر خدا شرک نیست؟ واعظ: این طور نیست. نماز را برای امام نمی خوانند بلکه دو رکعت نماز برای امام به عنوان هدیه و قربه الی الله به جا می اورند و بعد از نماز هم این چنین دعا می خوانند: خداوندا! من این دو رکعت نماز را به عنوان هدیه برای آقا ومولایم و ولی تو خواندم... خداوندا این نماز را از من قبول کن و پاداشی به اندازه ی پاداش نیکوکاران به من عطا کن! خداوندا برای تو نماز می خوانم و رکوع و سجود می کنم که تو یکتایی وشریکی نداری و نماز ورکوع و سجود به غیر تو جایز نیست؛ زیرا تو آن خدایی هستی که جز تو خدایی نیست.» برتری امامت بر نبوت حافظ: چرا غلو می کنید؟ چطور امامت بر نبوت برتری دارند؟ واعظ: قران می فرماید:« واذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جا علک للناس اماما قال و من ذریتی قال لاینال عهدی الظالمین»؛ «به یاد اور آن گاه که پروردگار تو ابراهیم را به اموری چند ازمود و او آن ها را به انجام رسانید. خداوند گفت: تو را امام مردم خواهم کرد. ابراهیم گفت: آیا از فرزندانم هم ؟ خدا گفت: عهد من به ستم کاران نمیرسد.» پس ابراهیم (ع) بعد از رسیدن به مقام نبوت به امامت رسید. پس امامت برتر از نبوت است. حافظ: پس شما هم مانندغلات عقیده دارید که علی(ع)از پیامبر(ص) برتربود. واعظ: خیر؛ زیرا نبوت دو قسم است: نبوت عامه و نبوت خاصه. بین این دو فرق قابل توجهی است. امامت بالاتر از نبوت عامه و پایین تر از نبوت خاصه که همان مقام خاتم الانبیایی است، می باشد. رد فضیلت خلیفه اول شیخ: خداوند می فرماید: «اگر او را یاری نکنید، هر آینه خدا او را یاری کرده است؛ هنگامی که کافران او را بیرون کردند؛ در حالی که یکی از دو تن بود، هنگامی که هر دو در غار بودند؛ آن گاه که به همراه خویش گفت: اندوه مدار! خدا با ماست؛ پس خدا آرامش خود را بر او فرستاد و او را به سپاهی که شما نمی دیدید، نیرومند گردانید.» عبارت (اذیقول لصاحبه) دلالت بر ابوبکر دارد که همراهی پیامبر صلی الله علیه و آله نموده است. پیامبر صلی الله علیه و آله او را با خود در شب هجرت برد؛ زیرا می دانست ابوبکر خلیفه او خواهد بود و وجود او لازم است؛ لذا او را برد تا از دسترس دشمن خارج باشد. واعظ: اولاً شما که خلفا را چهار تن می دانید و اگر حفاظت جان و خلیفه را بر پیامبر صلی الله علیه و آله لازم می شمارید، بایستی پیامبر صلی الله علیه و آله هر چهار نفر را با خود می برد. در ثانی پیامبر صلی الله علیه و آله ابوبکر را با خود نبرد؛ بلکه همان طور که علمای خودتان نقل کرده اند، بعد از رفتن پیامبر صلی الله علیه و آله ، ابوبکر نزد علی رفت و از حال حضرت صلی الله علیه و آله سوال کرد. علی علیه السلام فرمود: به خارج مدینه رفتند. ابوبکر هم در بین راه خود را به ایشان رساند و ناچار به اتفاق رفتند؛ زیرا به نقل علمای خودتان پیامبر ترسید که اگر او را با خود نبرد، بازگردد و کفار را از محل رسول الله صل الله علیه و آله مطلع کند؛ علاوه بر اینها، صاحب (هم صحبت) کسی بودن به تنهایی شرافتی ندارد؛ یوسف علیه السلام هم، هم سلولی خود را صاحب می نامد؛ چنان که قرآن در این مورد از زبان یوسف علیه السلام می فرماید: (یا صاحبی السجن ...) و یا داستان آن دو برادر که یکی مؤمن بود و دیگری کافر، که خدا مؤمن را صاحب کافر می نامد، آنجا می فرماید: (قال له صاحبه ...) و اگر چند گام همراهی با پیامبر صل الله علیه و آله را فضیلت می شمارید، چرا چشم از فضایل علی علیه السلام پوشیده اید که از طفولیت با پیامبر همراه و همگام بود؟ و اگر در شب هجرت او را با خود نبرد، امین تر از او نداشت که عیالات خود را به او بسپارد و امانات مردم را باز گرداند. همراهی حقیقی با رسول الله صل الله علیه و آله، خفتن در بستر آن حضرت بود. آیه ولایت شیخ: چگونه است که می گویید در حال نماز، تیر از پای علی - ع- کشیدند و متوجه نشد، اما در رکوع سائل را دید و انگشتر به او داد!؟ واعظ: آنچه به خشوع در نماز لطمه می زند، توجه به امور دنیوی و اغراض نفسانی است. در حالی که انفاق انگشتر در نماز، هر دو امری عبادی – نماز و زکات – انجام شده است و چون از یک سنخ بوده اند. هیچ کدام به دیگری لطمه ای نمی زنند. در ثانی عملی که مورد تمجید خداست، جای مناقشه و ایراد ندارد. گریه بر امام حسین - ع حافظ: کتب شما پر است از عقاید گوناگون که بر خلاف کتاب و سنت اند؛ مثل این حدیث که مجلسی در کتاب بحارالانوار، از قول پیامبر صل الله علیه و آله نقل میکند: «من بکی علی الحسین وجب له الجنه؛ هر که بر حسین علیه السلام گریه کند بهشت بر او واجب می شود.» همین ها موجب جسارت شیعه و لاابالی گری آن ها شده و بسیار فساد و فحشا کرده و ده روز محرم عزا داری می کنند و می گویند که در اثر این عزاداری از گناه بیرون می آییم، مثل روزی که از مادر متولد می شویم. واعظ: فساد و فحشا منحصر به عوام شیعه نیست؛ بلکه در تمام بلاد اسلامی از اهل سنت و شیعه رایج شده است، با این حال در بعضی از احکام و فتاوای فقها و امامان شما احکامی است که اهل سنت را بر ارتکاب محرمات بیشتر جسور کرده است؛ مثل: طهارت سگ، حلال دانستن گوشت سگ، طهارت منی، طهارت شراب مسکرات، طهارت عرق جنب از حرام، نکاح با پسران نوجوان در سفر، نزدیکی جنسی با محارم به شرط بستن حریر یا لفافه ! این حدیثی را هم که از مرحوم علامه مجلسی نقل کردید، منحصر به ایشان و علما شیعه نیست. متون خودتان پر است از این نوع احادیث که تأثیر حب اهل بیت علیه السلام را در مغفرت الهی تأیید می کند. گریه بر حسین علیه السلام هم به شرطی بهشت را واجب می کند که شخص مؤمن بوده و از محرمات اجتناب کند و به واجبات عمل نماید والا باید همه دشمنان آل محمد علیهم السلام بهشتی باشند، چون غالباً بر مظلومیت آن محمد علیهم السلام گریه کرده اند. نواب: عجیب است، واقعاً چطور به نام این که گریه و عزاداری بر حسین بدعت است، ما را از قبض بزرگ محروم نگه داشته اند. اگر بدعت است، عجب بدعت خوبی است که انسان را بیدار و صاحب معرفت می کند. اشکال به مرتد خواند شیعیان واعظ: اگر واقعاً گویندگان دو کلمه شهادت را، مؤمن و مسلمان می دانید، چرا شیعیان را که قاتل به این دوئ کلمه اند مشرک و مرتد و رافضی می خوانید در حالی که شیعه شما را حداقل مسلم می داند؟ چرا مذهب شیعه ، جعفری نامیده شد ؟ نواب: ببخشید که من در بین فرمایشات شما سؤال می کنم؛ چون فراموش کارم، از دستم می رود. بفرمایید چرا مذهب تشیع با داشتن دوازده امام، جعفری نامیده شده است؟ واعظ: زیرا امام جعفر صادق علیه السلام به جهت جنگ های بنی امیه و بنی عباس نسبت به سایر ائمه علیهم السلام فرصت بیشتری برای بیان حقایق دین یافته و تقریباً تفسیر کاملی از دین و مکتب تشیع را بیان و تدریس کردند. تا جایی که اصحاب خاص ایشان موفق به نگارش چهارصد رساله شدند که به اصول اربع مأه مشهور است؛ حتی بزرگان علمای اهل سنت هم از شاگردان ایشان بودند. مانند: ابوحنیفه، مالک بن انس، یحیی بن سعید انصاری، ابن جریح، محمد بن اسحاق، یحیی بن سعید قطان، سفیان بن عیینه و سفیان ثوری. در حقیقت ظهور تشیع به وسیله امام صادق علیه السلام بود و الا بین ائمه معصومین علیهم اسلام تفاوتی نیست. با یان حال علمای متعصب شما مانند بخاری و مسلم حاضر نشدند روایات این امام را که استاد علمای اعلام خودتان بوده، نقل کنند ولی روایت های ابوهریره، عکرمه، خوارج، نواصب؛ مثل عمران بن حطان که مدح کننده عبدالرحمن بن ملجم مرادی قائل علی علیه السلام بوده است را نقل کنند. مطاعن صحابه ( نوشیدن شراب ) حافظ: ما هم قائلیم که صحابه معصوم نبودند، اگر چیزی می دانید و مستند است بفرمایید. واعظ: از باب نمونه یک مورد را می گویم: در سال هشتم هجری، عده ای از همین صحابه مجلس انسی داشتند و شراب نوشیدند. {همهمه و درخواست سند از طرف همه حاضرین} «ابن حجر» که از علمای بزرگ خودتان می باشد در صفحه 30 جلد دهم کتاب «فتح الباری» خود نام هر ده نفر را برده است که عبارتند از: ابوبکر، عمر، ابوعبیده جراح، ابی بن کعب، سهب بن بیضاء، ابوایوب انصاری، ابو طلحه (صاحب خانه و دعوت کننده)، ابو دجانه سماک بن خرشه، اببکر بن شعوب، انس بن مالک (که 18 ساله و ساقی مجلس بوده). شیخ: (با عصبانیت) به ذات پروردگار قسم! این خبر از ساخته های دشمنان ما می باشد. واعظ: (با تبسم) قسم بی جایی یاد نمودید. تقصیر شما هم نیست مطالعاتتان کم است و اگر زحمت مراجعه به کتب خود را می دادید استغفار می کردید. جالب است بدانید که ابوبکر در این مجلس اشعاری در رثای کفار مشرکین و کشته شدگان بدر سرود. از همه معاصی بدتر، نقض عهد با رسول خداست که مرتکب شدند و آن شکستن بیعت با علی علیه السلام بود که در غدیر خم به امر رسول الله صل الله علیه و آله نمودند. تمام علمای خودتان بدون استثنا، قضیه غدیر را نقل نموده اند. غصب فدک حافظ: خلفا، فدک را به استناد حدیث معروفی که ابوبکر از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نمود، ضبط نمودند که پیامبر- ص - فرمود: « نحن معاشر الانبیاء لانورث، ما ترکناه صدقه: ما جماعت انبیا ارث نمی نهیم، هر چه از ما بماند صدقه است.» واعظ: اولاً، فدک هبه بوده و ارث نبوده است، در ثانی، اگر جاعل حدیث می گفت که پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است: «انا لا اورث؛ من ارث نمی نهم»، راه فراری داشت، اما وقتی جعل کرده است که پیامبر صل الله علیه و آله فرموده: «ما جماعت انبیا ارث نمی نهیم»، خلاف نص قرآن نموده که می فرماید: (و ورث سلیمان داود)؛ «سلیمان از داوود ارث برد.» یا (فهب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب)؛ «زکریا دعا کرد: خداوندا! فرزند صالحی به من عطا کن که از من و آل یعقوب ارث ببرد.» یا (و ذکریا اذنادی ربه رب لاتذرنی فردا و انت خیرالوارثین)؛ «زکریا گفت: پروردگارا! مرا تنها نگذار که تو بهترین وارث هستی.» علمای خودتان نقل کرده اند که وقتی فاطمه علیها السلام به همین آیات استناد کرد، جز مغالطه و دشنام و اهانت چیزی نشنید. موقعیت عایشه در عقاید شیعه واعظ: زنان انبیا به کلی از فحشاء مبرا هستند. البته قرآن صریحاً آن ها را خائن معرفی می کند. (10 و 11 – تحریم) اما منظور از خیانت، فحشاء نیست بلکه عمل بر خلاف دستور انبیا است. زن نوح بدگویی از حضرت نوع علیه السلام می نمود و میگفت که شوهرم دیوانه است، فریب او را نخوردی، و زن لوط اسرار خانه را لو میداد. شیخ: اما شیعه به شدت با عایشه مخالف است. واعظ: مخالفت با عایشه به جهت اعمالی است که او در تاریخ لکه دار کرده است. شیخ: آیا سزاوار است که ام المؤمنین را ملکوک بنامید؟ واعظ: علمای خودتان می گویند که عایشه مکرر پیامبر صل الله علیه و آله را می رنجاند. کدام لکه تاریخی بالاتر از تمرد از امر رسول خدا صل الله علیه و آله و قیام در مقابل خلیفه پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که قرآن خطاب به همسران پیامبر صل الله علیه و آله می فرماید: (و قرن فی بیوتکن و لا تبر جن تبرج الجاهلیه الاولی) «در خانه هایتان بنشینید و مانند دوره جاهلیت خود آرایی نکنید.» آن هم قیام در مقابل کسی که به قول علمای خودتان قیام در مقابل او کفر محض است. چرا حضرت علی - ع - با ابوبکر بیعت کرد ؟ واعظ : علی علیه السلام نیز در نهج البلاغه می فرمایند: «به خدا قسم! اگر خوف تفرقه مسلمانان نبود که به عقب بر گردند و کفر پیشه کنند، خلافت را تغییر می دادم اما سکوت اختیار کرد.» و در نامه مشهور خود به مالک اشتر می نویسد: «دست خود را از بیعت با ابوبکر نگه داشتم تا آن که دیدم گروهی از مردم مرتد شدند و می خواستند دین محمد صلی الله علیه و آله را از بین ببرند، پس ترسیدم اگر به یاری اسلام نپردازم، رخنه و ویرانی در آن ببینم که مصیبت و اندوه آن بر من بزرگ تر از فوت شدن ولایت و حکومتم بر شما باشد... تا آن که جلو نادرستی گرفته شد و دین آرام گرفت.» سجده بر مهر شیخ: ما می بینیم که تمام شیعیان از خاک کربلا لوحی به صورت مهر ساخته و بر آن سجده می کنند. واعظ: فقه شیعه، سجده بر زمین و یا آنچه از زمین روییده می شود که خوردنی و پوشیدنی نباشد، جایز می داند و چون غالباً در منازل و خانه ها نماز ادا می شود و همه اطاق ها مفروش به قالی و نمد است و امکان بر چیدن آن ها نیست و در صورت بر چیدن، زمین ها از گچ، کاشی، و موزاییک است و سجده بر آنها جایز نیست، لذا قطعاتی از خاک پاک را هنگام لزوم با خود دارند، به خصوص از خاک کربلا که بنا به روایات رسیده از اهل بیت علیها السلام موجب زیادتی ثواب و فضیلت می گردد. شیخ: از کجا معلوم خاک کربلا دارای ویژگی خاصی باشد؟ واعظ: بنا بر نقل علمای خودتان خاک کربلا از زمان رسول الله صلی الله علیه و آله مورد توجه بوده است. از ام المؤمنین، ام سلمه، عایشه، ام الفضل، ابن عباس، انس بن مالک و دیگران نقل شده که راوی می گوید: حسین علیه السلام را در دامن جدش دیدم. خاک سرخی در دست آن حضرت بود که آن را می بوسید و می گریست. پرسیدم: این خاک چیست؟ فرمود: «جبرئیل مرا خبر داده که این حسینم را در زمین عراق می کشند و این خاک را از آن زمین برایم آورده، لذا من بر مصایب وارده بر حسینم گریه میکنم.» آن گاه آن تربت را به ام سلمه داد و فرمود: چون دیدی این خاک مبدل به خون شد، بدان که حسینم کشته گردیده. لذا ام سلمه آن خاک را در شیشه نگاه داری می نمود تا روز عاشورای سال 61 هجری دید آن خاک به رنگ خون گردید. دانست که حسین علیه السلام کشته شده است. تا زمان امام صادق علیه السلام شیعیان و اهل بیت علیهم السلام مقداری از خاک کربلا را با خود در کیسه ای داشتند و بر آن سجده می کردند اما امام صادق علیه السلام برای پخش نشدن خاک، آن را با آب مخلوط کرده و به صورت الواح و قطعاتی که امروزه مهر نامیده می شود، جهت تبرک با خود نگاه می داشتند. آیا این عمل ساده این قدر باید تعجب شما را برانگیزاند؟ در حالی که ما آن را از اهل بیت علیهم السلام که به قول علمای خودتان عدیل (هم وزن) قرآنند آموخته ایم، اما فتوا به ازدواج با پسران در سفر و یا جماع با محارم خود را (در صورت پوشاندن آلت با پارچه) که بر هیچ چیزی مستند نیست،؛ جایز و عادی می دانید ؟ ... نواب: قبله صاحب، ده شب است که از شما استفاده کرده ایم و دلایل طرفین را شنیده ایم من و چند نفر دیگر مستبصر (روشن به نور ایمان) شده ایم و بر ما ثابت شد که طریق شیعه امامیه اثنی عشری مذهب حق است. بسیاری از مردم ساده بی غرض در این شهر با خواندن روزنامه ها و مجله ها، راه حق را یافته اند. منتها عده ای توانایی به اظهار عقیده ندارند و نزد ما محرمانه شیعه شده اند، ولی ما از کسی باک نداریم، اجازه دهید نام ما هم در دفتر شیعیان مولای عالمیان امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ائمه هدی علیهم السلام ثبت و ضبط گردد و به جامعه شیعه اعلام فرمایید که ما را به برادری خود بپذیرند. آقایانی که افتخار تشرف به تشیعه دارند، عبارتند از: حقیر، عبدالقیوم سید احمد علیشاه، غلام امامین، غلام حیدرخان، عبدالاحد خان و عبدالصمد خان. بعد از تشرف به تشیع و مصافحه، معانقه، تبریک، پخش شربت و شیرینی...

 

کتاب شب های پیشاور و دیگر تالیفات سلطان الواعظین

 

این اندیشمند، تالیفات متعددی را از خود بر جای گذاشته که به تعدادی از آنها اشاره می کنیم: 

«شبهاى پیشاور»:

این کتاب که مهمترین تألیف سلطان الواعظین است که در آن مشروح مذاکره و مناظره او در طول ده شب با بعضى از علماى اهل سنت در پیشاور است .
این کتابِ شریف و ارزشمند، چندین بار در زمان حیات مؤلف محترم و ده‏ها بار بعد از ایشان، به چاپ رسیده است. این اثر به تازگى با همت سید حسین موسوى به عربى ترجمه شده، و با تحقیق و تعلیقِ مترجم، به وسیله مؤسسه البلاغ در بیروت تحت عنوان «لیالى پیشاور» به چاپ رسیده است.

«گروه رستگاران:»

این کتاب در دو جلد قطور به چاپ رسیده است. موضوعات آن نیز مانند شب‏هاى پیشاور، بیشتر حول محور اثبات حقانیت شیعه است. مؤلف محترم در جلد دوم کتاب به پاسخ‏ء نوشته‏هاى شهرستانى در ملل و نحل و رد ادعاهاى او درمورد شیعه مى‏پردازد. وى سپس تفاوت‏هاى گوناگون شیعه و سنى را به اختصار تشریح کرده و عقاید آنها را مطرح مى‏سازد. او بخش پایانى جلد دوّم در عقاید شیعیان را، با اتکا به مبانى قرآن و حدیث اثبات مى‏کند.

« صد مقاله سلطانى:»
مولف در مقدمه این کتاب آورده است: این کتاب مجموعه صد مقاله‏اى است که آنها را پیرامون تورات، انجیل و قرآن کریم، براى درج و چاپ در نشریه دینى پرچم اسلام(10) نگاشته و مقالات مزبور از این نشریه جمع آورى شده و پس از تدوین و به وسیله خود مؤلف به چاپ رسیده است. سلطان الواعظین حدود پنجاه مقاله اول را به بررسى تحریف‏هاى صورت گرفته در تورات و انجیل اختصاص داده است. حدود پنجاه مقاله دیگر را نیز در اثبات مراتب اعجاز و حقانیت قرآن کریم نگاشته است. به هر حال این کتاب، در نوع خود اثر ارزشمندى به شمار مى‏رود.

رحلت سلطان الواعظین

سلطان الواعظین، واپسین سال‏هاى عمر خویش را با بیمارى شدید قلبى مى‏گذراند، به طورى که تقریباً در ده سال آخر زندگى کاملاً خانه نشین شد. روح پاک وى سرانجام روز جمعه 17 شعبان المعظم 1391 ه . ق، برابر با 16 مهرماه 1350 ه . ش در تهران از از دنیا رفت. . آقاى شاهرودى تاریخ فوت ایشان را در وفیات العلماء، بیستم شعبان دانسته‏اند و روى جلد شب‏هاى پیشاور چاپ دارالکتب نیز همین تاریخ نوشته شده است؛ ولى برابر نوشته حک شده بر سنگ مزار ایشان این تاریخ را 17 شعبان ذکر کرده‏اند. پیکر ایشان پس از انتقال به قم، با تشییع با شکوهى توسط علماء و فضلاى حوزه علمیه، در جوار بارگاه نورانى حضرت فاطمه معصومه (س) در قبرستان ابوحسین به خاک سپرده شد.

منابع:

اعیان الشیعه، الامام سید محسن امین
زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسلوند
شبهاى پیشاور، سلطان الواعظین شیرازى
گروه رستگاران، سلطان الواعظین شیرازى
 

پایان پیام/

کد خبر 97449

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha