خبرگزاری شبستان:محمد کاظم عصار در سال 1301 هجری در سامرا متولد شد، سه - چهار ساله بود که به همراه پدر و مادر از عتبات عراق به ایران آمد. وی بیگمان باتوجه به محیط خانوادگی در همان سنین، با قرائت و روخوانی قرآن آشنایی داشت؛ بلکه به نوشته استاد سید جلالالدین آشتیانی، عصار خردسال در پنج سالگی حافظ تمام قرآن بود. عصار تحصیلات ابتدایی را در مکتب خانههای تهران شروع کرد و در حدود ده سالگی، به انتخاب خود در دروس عمومی حوزه علمیه تهران در مدرسه مروی و مدرسه صدر حضور مییافت و در طی شش سال به تحصیل فقه و اصول و کلام مشغول بود و در عین حال ریاضیات قدیم را نیز نزد شیخ علیاکبرْ نامی از مدرسان مدرسه حاج شیخ عبدالحسین (واقع در خیابان سیروس سابق و مصطفی خمینی امروز) فرا گرفت.
عصار در کنار آموزش علوم قدیمه، در حدود پانزده سالگی برای استفاده از نظام نوین آموزشی، در مدرسه دارالفنون ثبت نام کرد و در آن معهد مهم، دروس رسمی دارالفنون، مخصوصا ریاضی جدید و هیئت جدید را گذرانید. به علاوه، به طور خصوصی هم نزد استادان مهم ریاضی و هیئت به تحصیل پرداخت.
از سال 1319 تا 1327 ق پس از تحصیل منطق و حکمت (منظومه سبزواری)، به تحصیل سطوح عالی فلسفه اسلامی و عرفان نظری نزد اساتید قدر اول، در حوزه تهران مشغول شد؛ فلسفه مشاء و از جمله شفای ابنسینا و شرح اشارات خواجه نصیر طوسی را نزد مرحوم آقا میرزا حسن کرمانشاهی (د 1336 ق)؛ حکمت اشراق و بالاخص اسفار اربعه و شواهدالربوبیة و مبدأ و معاد و تفسیر کبیر ملاصدرا را به مدت شش سال نزد میرشهابالدین نیریزی شیرازی (د1326ق)؛ و عرفان نظری خاصّه فصوص الحکم ابن عربی، مفتاح الغیب قونوی و تمهید القواعد صائنالدین ترکه را در محضر آقامیرزا هاشم اشکوری لاهیجی مازندرانی (د1332ق) خواند. وی همچنین در هیجده سالگی سفری به اصفهان کرد و از محضر جهانگیرخان قشقایی و آخوند ملامحمد کاشی بهره گرفت.
تدریس علوم جدید در تبریز و سفر علمی به اروپا
عصّار در سن جوانی (بیست و چند سالگی) در علوم عقلی و ریاضی متخصص و ماهر شده بود و لذا در همان اوان در مدرسه دارالفنون شروع به تدریس کرد. سپس به پیشنهاد استاد خود، مهندس عبدالرزاق بغایری، رئیس وقت دارالفنون، برای تأسیس نخستین دبیرستان آذربایجان، به تبریز رفت و در آنجا به تدریس علوم طبیعی، ریاضیات، حساب، هندسه، هیئت، زبان فرانسه و... مشغول شد.
در 1330 ق عصّار به قصد تحصیل طبّ جدید از طریق تبریز به تفلیس رفت و از آنجا به نمسه (اتریش) و آلمان و فرانسه روانه شد و عاقبت در دانشکده پزشکی پاریس ثبت نام کرد. امّا پس از ورود به تالار تشریح، این رشته را با مذاق و روحیه خود سازگار نیافت و نسبت به ادامه تحصیل در این رشته مردّد شد و بنابر گزارش دخترش شمسیه به هنگام اقامت در پاریس، شبی در خواب، امیرالمؤمنین علی (علیه آلاف التحیه و السلام) را زیارت میکند که به او میفرماید: پاریس چرا؟ بیا به نجف.بر اثر رؤیایی راستین و مبشره، پاریس را به قصد سفر به نجف و حوزه علمیه عراق رها کرد و به ایران بازگشت.
سفر به عراق و رویکرد به عرفان عملی
وی از پس آن رؤیای صادقه از فرنگ به ایران بازآمد و سپس در 1331ق به عراق رفت. وی نخست در سامرا از محضر درس میرزا تقی شیرزای و سپس در نجف از محضر شریعت اصفهانی، آقا ضیاء عراقی و سید محمد کاظم طباطبائی یزدی صاحب عروةالوثقی استفاده کرد. میگویند که در مجلس این استاد، عصار مطالبی در باره مشروطیت و فواید آن میگفت؛ ولی آن استاد شوقی به این مسائل نشان نداد.
سپس عصّار به خدمت آقا سید احمد واحدالعین موسوی حائری، معروف به بکاء، از خواص ملا حسینقلی همدانی رسید و مراتب و مدارج عرفان عملی را تحت ارشاد و راهنمایی او، تکمیل کرد.
جریانی بسیار جالب در خلال مدتی که وی تحت تربیت سید احمد بوده است برای وی رخداده است که ذکر آن به نقل از زبان خود وی خالی از فایده نیست:
«من وقتی در کربلا به تحصیل مشغول بودم، مدتی از پدرم، مرحوم آقا سیدمحمد لواسانی تهرانی، مقیم در مشهد کاغذ نداشتم و لذا بسیار نگران و پریشان شدم. امّا زاد سفر و امکان مراجعت به ایران نداشتم. تا اینکه شبی به حلقه «اخلاقیون» که در منزل آقا سید احمد حائری بکاء تشکیل میشد، رفتم. رسم بکّاء آن بود که هر دو نفر از حاضران را در مقابل یکدیگر زانو به زانو، مینشانید و ایشان را به ذکری قلبی دستور میداد. آن شب، استاد مرا با بچه کاسب بیسوادی مقابل نشانید. این تقابل بر من که مدرسی جوان و به هر حال در کسوت روحانیت بودم، سخت گران آمد. اما تحمل کردم و در برابر آن جوان کاسب به دو زانوی ادب نشستم و به حال مراقبه و توجه فرو رفتم. لحظاتی گذشت و من حواسم به احوال پدرم در ایران متوجه شد که ناگاه آن جوان به زبان آمد و گفت: «آقا سیدکاظم! ناراحت نباش؛ رفتن شما به ایران منتفی شد؛ پدر شما حالش خوب است؛ والد شما در جای زیبایی مشغول دعا و نماز است». من آن تاریخ و ساعت را یادداشت کردم و بعد از مکاتبه با خانوادهام معلوم شد که حکایت همان بود که آن جوان بیسواد در حال مراقبه خبر داده بود.
عصار تا 1342 ق یعنی تا پایان دولت احمدشاه قاجار، جمعا مدت یازده سال در نجف ماند و پس از زوال دولت قاجار و استقرار حکومت پهلوی و ایجاد نظام نوین سیاسی، اداری، قضایی، علمی و تربیتی، در مقام مجتهدی جامعالمعقول و المنقول به ایران بازگشت و در تهران در مدرسههای صدر، عبدالله خان و سپهسالار به تدریس حکمت و علوم معقول مشغول شد. همچنین وی به دارالمعلمین عالی (دانشسرای عالی تربیت معلم)، که پس از مدرسه حقوق و علوم سیاسی، اولین مؤسسه عالی دانشگاهی جدید ایران بود، دعوت شد و به تدریس منطق و حکمت قدیم پرداخت.
عصار پس از تأسیس دانشگاه تهران در 1313 ش در مؤسسه وعظ و خطابه و «دانشکده علوم معقول و منقول» به سمت استاد استخدام شد و از آغاز تأسیس این دانشکده در 1313ش تا وقتی که به دلایل سیاسی در 1318 تعطیل شد، به تدریس منطق و فلسفه اشتغال داشت. در فاصله 1318 تا 1321ش که دانشکده معقول و منقول تعطیل بود، عصار در دانشکده حقوق به تدریس فقه اشتغال داشت. پس از آنکه دانشکده معقول و منقول در 1321ش دوباره باز شد، عصار از سوی هیئت علمی دانشگاه، نامزد ریاست دانشکده شد و به اصرار رئیس دانشگاه و دیگران، ریاست این دانشکده را پذیرفت.
عصار همچنین در فرهنگستان ایران که در فروردین 1314 (پس از برگزاری جشن هزاره فردوسی) بنیاد نهاده شده بود، عضو پیوسته بود و همچنین در این سالها در تدوین قانون مدنی دست داشت.
وفات و مراثی
علامه عصار سر انجام در سال 1353 ش در تهران در گذشت.
مرحوم همائی (1278-1359ش) متخلص به «سنا» در مرثیهای ملمع ماده تاریخ مرگ او را به حروف ابجدی با «کاظم العصار» موافق یافت(همائی، 1/167). عین یادداشت و شعر ایشان چنین است: «تاریخ وفات حضرت آیت الله سید العلما والاخیار جامع المعقول و المنقول المشتهر فی جمیع الاقطار سید کاظم عصّار طهرانی فرزند سیّد محمد عصّار که در لباس روحانی آیةاللهی جامع المرتبتین هم استاد رتبه 10 دانشگاه طهران بود و هم از مدرسان معروف مدارس طلبگی قدیم که فقه و اصول و فلسفه درس میگفت. مردی بسیار با هوش و خوش مشرب و ظریف طبع بود و بذلههای شیرین داشت که اگر جمع کنند مقالهای دلکش شود. ولادتش 1285 شمسی، وفاتش بامداد پنجشنبه نوزدهم دی ماه سال 1353 شمسی و 26 ذی الحجه 1393 قمری هجری [در حدود صد سال قمری و 96 سال شمسی] در طهران واقع و در مقبره ابوالفتوح رازی حضرت عبدالعظیم دفن شد.
[در حال حاضر مزار ایشان چند متر با قبر آیت الله شاه آبادی فاصله دارد و در قسمت بانوان در کنار دیواری قرار دارد]
از علامه عصار تألیفاتی به یادگار مانده است که از جمله آنها دروس منطق و فلسفه ایشان است که به دست استاد حوزه و دانشگاه دکتر احمد عابدی در بوستان کتاب انتشار یافته است و نیز مجموعه برخی از آثار ایشان به دست شادروان سید جلال الدین آشتیانی در انتشارات امیر کبیر با عنوان مجموعه آثار عصار به طبع رسیده است.
و از شاگردان ایشان می توان به آیات عظام مرعشی نجفی، سید عبدالاعلی سبزواری و نیز سید جلال الدین آشتیانی و ... اشاره نمود.
استاد سیدجلالالدین آشتیانی نوشتهاند: «مرحوم عصار هرگز از وجوه شرعیه استفاده نکرد... قناعت برای ایشان امری طبیعی بود. از مرید و مرادی پرهیز داشت و به شیوه ملامتیان مرید را از خود میراند»
و استاد عزیز منوچهر صدوقی سها در تاریخ حکمای خود می گوید:
آن بزرگ مصداق کلام شامخ شیخ رئیس می بود، به مقامات العارفین که «العارف هش و بش و بسام».
منابع:
سید محمد کاظم عصار: فیلسوف و عارف عصر، نوشته سید حسن امین و چاپ شده در مجله مقالات و بررسیها زمستان 1377 - شماره 64
تاریخ حکماء و عرفای متأخر، استاد صدوقی سها، انتشارات حکمت
نظر شما