به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از حوزه هنری، سرهنگ خلبان «صمد علی بالازاده» از تیزپروازان دلاور جمهوری اسلامی ایران و دارنده رکورد بیشترین پرواز در دوران دفاع مقدس، در تهران دار فانی را وداع گفت. در پی درگذشت این سرهنگ خلبان هشت سال دفاع مقدس که راوی کتاب «آسمان مال من بود» از آثار منتشر شده سوره مهر نیز هست، محمد مهدی دادمان رئیس حوزه هنری انقلاب اسلامی طی پیامی که در صفحه شخصی اینستاگرامی خود منتشر کرد، درگذشت وی را تسلیت گفت. متن این پیام به شرح زیر است:
«انالله و انا الیه راجعون
جناب سرهنگ خلبان«صمدعلی بالازاده» دعوت حق را لبیک گفت.
تقدیر الهی چنین بود که این خلبان پر افتخار و مجاهد ارتش جمهوری اسلامی ایران، 121 عملیات هوایی را به سلامت بگذراند تا طوفان رشادتهای بینظیر خویش و دیگر همرزمان تیزپروازش را در دوران دفاع مقدس، در برابر دیدگان نسل حاضر به تصویر بکشد.
خاطرات شورانگیزی که از حماسههای او در «آسمان مال من است» مندرج است، از شوق برای پرواز تا دلتنگی برای یاران شهیدش، همه و همه ترسیم رزمندهای مقتدر و شجاع است که برای نسل ما و تاریخ سرزمین ما همچون ستارهای درخشان خواهد درخشید.
اینجانب فقدان این خلبان شجاع را از صمیم قلب به خانواده ایشان، دیگر بازماندگان و مردم قدرشناس ایران عزیز تسلیت عرض میکنم و برای آن مرحوم حشر با یاران شهیدش را مسئلت دارم.
محمدمهدی دادمان»
گفتنی است، کتاب «آسمان مال من بود» خاطرات سرهنگ خلبان صمدعلی بالازاده است که به شرح خاطرات خود با شهید عباس بابایی، کودتای نوژه و تشریح عملیاتهای مهم هوایی در جنگ تحمیلی پرداخته است. این کتاب به قلم ساسان ناطق گردآوری و تنظیم و توسط سوره مهر منتشر شده است.
صمدعلی بالازاده متولد بیست مهرماه ۱۳۳۲ روستای بامچی سفلی از توابع شهرستان نیر در استان اردبیل است. او هفتمین فرزند پسر حیدر معروف به حاج خیبر است. تحصیلات خود را در روستای شیرین بولاغی از توابع شهرستان نیر، مهاباد، سراب و اردبیل سپری کرده و در سال ۱۳۵۱ دیپلم گرفته است، او اواخر سال ۱۳۵۱ هنرجوی دورده همافری میشود ولی انصراف داده در بهار ۱۳۵۲ به دانشکده خلبانی میرود، پس از پایان دوره مقدماتی دانشکده خلبانی در اسفندماه ۱۳۵۳ دوم اردیبهشت ۱۳۵۴ به اتفاق دوازده نفر دیگر برای طی دوره تکمیلی خلبانی به آمریکا میرود. دورده او اواخر سال ۱۳۵۵ به اتمام میرسد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
»حدود بیست کیلومتر از پایگاه کرکوک فاصله گرفته بودیم که شریفیراد گفت: «شماره چهار مواظب خودت باش. دو میگ دشمن پشت سرت هستند!» از آینههای داخل هواپیما پهلوهایم را نگاه کردم ولی هواپیماهای عراقی را ندیدم. شریفیراد یک دفعه داد زد: «بچرخ به چپ!» بلافاصله چرخیدم. موشکی از کنارم رد شد. به مسیر برگشته و پرواز را ادامه دادم. چند لحظه بعد شریفی دوباره گفت: «به چپ بچرخ.» چرخیدم و موشک فضا را شکافت و رد شد.»
نظر شما