ما بچه یتیم‌های ارشاد هستیم

مدیر کتابفروشی «فضولی کتاب ائوی» ارومیه گفت: ما عین بچه یتیم‌های ارشاد هستیم! نه تسهیلاتی، نه وام و نه بیمه. صنف‌های دیگر اتحادیه دارند و دست همدیگر را می‌گیرند ولی صنف کتابفروش‌ها جدا از هم افتاده‌اند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از ارومیه، طی این سال‌ها، کتاب‌فروشان در آذربایجان‌غربی با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند. از حذف کتاب از سبد خانوار و نابودی صنف کتابفروشان تا تغییر شغل اکثر کتابفروش‌ها به عطر فروشی و لوازم تحریری که بازار فروش کتاب را بیش از پیش سخت کرده است.

طبقه پایین پاساژ ارک، واقع در خیابان امام ارومیه لباس‌فروشی است و طبقه بالا از بین نزدیک به 40 مغازه‌ متروکه و خالی فقط کتابفروشی «فضولی کتاب ائوی» مشغول به کار است. در رابطه با مشکلات این کتابفروش قدیمی با رحمان حسین‌زاده مدیر کتابفروشی به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبین می‌گذرد.

شبستان: چگونه به کتاب علاقه پیدا کردید؟

دوران کودکیم به علت روستایی بودن‌، بیشتر در طبیعت با کارهای دامداری و کشاورزی گذشت. در هفت سالگی در دبستان ایرانشهر برای تحصیل ثبت نام کرده و ۱۳۵۰ کلاس ششم را تمام کردم.

دوران مطالعه‌ من به همین وقت‌ها برمی‌گردد. با توجه به اینکه آن وقت‌ها رسم بود شبهای پاییز و زمستان خانواده‌ها دور کرسی جمع شده، به هم داستان و بایاتی می‌گفتند، پدرم داستان‌های کوراوغلو، اصلی‌کرم و شاه اسماعیل را از سینه می‌گفت و با آواز خوشی ترانه‌ها را می‌خواند. پدرم ترانه‌های زیادی از برداشت. کنجکاوی من از این بابت بود که می‌گفتم باید این داستان‌ها را من یاد بگیرم و باید کتاب‌هایش را پیدا کنم. آن وقتها پیدا کردن کتاب ترکی کار سختی بود و یادم هست برای اولین بار کتاب کوراوغلو را پیدا کردم و بعداً کتابهای اشعار کریمی و شاه اسماعیل را. این کار ادامه داشت تا به کتاب‌های مذهبی و تاریخی علاقه‌مند شدم و قرآن را در همین زمان از همسایه یاد گرفتم. تا سال ۱۳۵۳ این وضعیت ادامه داشت. سال ۱۳۵۴ من برای درس خواندن و هم کار کردن از یکان کوچ کردیم. در کلاس شبانه ثبت نام کردم و آمدنم به شهر، امکان مطالعه را بیشتر کرد.

اوقات فراغتم بیشتربا مطالعه و در مراسم مذهبی مساجد می‌گذشت. با شنیده شدن صدای انقلاب، ما هم علاقه‌مند شدیم بخصوص با خواندن کتاب‌های بهرنگی و شریعتی، که بیشتر مخفیانه بود. هیجده دی ماه ۱۳۵۷ انقلاب در پیرانشهر کلید خورد و اولین تظاهرات برگزار گردید و بعد از آن دیگر ادامه‌ درس را رها کردیم. بیشتر به مطالعه و کارهای انقلاب علاقه‌مند شدیم.

شبستان: چه شد که شغل کتابفروشی را انتخاب کردید؟

در بازار مشغول کار شدم تا سال ۱۳۷۳ برای خود همراه پدر و برادرانم مغازه و خانه خریده، اعتبار خوبی کسب کردم. متأسفانه یک پیشامد ناگوار یک عمر اندوخته‌ ما را بر باد داد. و بعد از مدتی، بیکاری و کارگری، در سال ۱۳۷۹ مغازه را اجاره کرده، کتابفروشی دایر کردم و بعد از یک سال هر چه اندوخته و دارایی داشتم جمع کرده و این مغازه را خریدم؛ که تابحال نیز ادامه دارد .

شبستان: چرا اسم «فضولی کتاب ائوی» را برای کتابفروشی‌تان انتخاب کردین؟

این اسم بدلیل ارادت خاص من به دکتر ملامحمد فضولی است.  این مرد بزرگ نه تنها به آذربایجان و ملت ترک بلکه در سطح دنیا شناخته شده است. البته من به تمام شاعران، نویسندگان، و به افرادی که دارای فکر و اندیشه هستند احترام خاصی قائل هستم، خواندن اثراتشان و جویای حال آنها را بدهی خودمان به این افراد می‌دانم

.

 

شبستان: با توجه به گرایش اکثر کتابفروشان به نوشت افزارفروشی و تغییر کاربری فروشگاه در سال‌های اخیر، دلیل استقامت شما در این حرفه چیست ؟

دایر کردن کتابفروشی، شاید برای بعضی‌ها از روی علاقه باشد؛ اما این علاقه تا وقتی خوب است که آدمی تأمین مالی داشته باشد. کتابفروشی از شغل‌های کم‌ درآمدی است که بخاطر همین در یک مغازه کتابفروشی، نوشت افزار، فتوکپی، بعضاً صحافی، تایپ، فاکس، حتی کهنه‌فروشی و کاغذ باطله هم می‌بینیم؛ که حکایت از کم درآمد بودن این شغل دارد. مغازه این جانب، به علت طبقه بالایی بودن و موقعیت بی‌رونقی و نیمه بازی که این پاساژ دارد، چندان تعریفی ندارد. به علت گرانی مغازه‌ها وعدم تمکن مالی، نقل مکان هم برایم میسر نیست و تغییر شغل هم همینطور؛ چون امکانات و سرمایه بالا می‌طلبد که متأسفانه ما فاقد آن هستیم و بدین جهت مجبوریم با این درآمد کم – که هیچ درآمد دیگری نداریم – هزینه خانواده چهار نفری را دربیاوریم .

کتابفروشی‌ها را که می‌بینید، کتابخانه‌ها هم مثل ما؛ خلوت و بی‌مشتری. در همین خیابان اورمیه، زمانی چند تا کتابفروشی بود، حالا به جای آن وسایل آرایشی، طلافروشی، لباس‌فروشی، عطر و ادکلن دایر شده است.

شبستان: وضعیت کتابفروشان در دیگر شهرهای استان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ این اوضاع در مقایسه با استان‌های همجوار چطور است ؟

متأسفانه کتابخوانی در این استان نسبت به آذربایجان‌شرقی، خیلی متفاوت است و قابل مقایسه هم نیست. حتی تعدادی از این کتابخوان‌ها بیشتر کتاب جمع‌کن هستند که در این سالها مد شده است. البته برای کتابفروشان خوب هست، اگر این وضعیت ادامه یابد، فکر می‍‌کنم در آینده کتابخوان‌ها را باید با انگشت نشان بدهیم. عدم تبلیغات، عدم فرهنگ سازی، مصرف ومدگرایی، بیشتر باعث شده کتابخوان‌ها روز به روز کمتر شود و از طرفی هم فضای مجازی و سهولت دسترسی به کتاب‌ها که حتی بصورت سی دی و غیره هم می‌باشد، کار رونق کتابفروشی را خیلی متنزل کرده است.

شبستان: بیشتر چه کتاب‌هایی را  می‌فروشید؟

بهترین کتاب‌ها، کتاب‌های تاریخ هستند، مخصوصا تاریخ‌هایی که دوباره بازنویسی و ترجمه شده‌ از نویسندگانی چون آقایان علی مرادی و مراغه‌ای باشند. الان شهرهایی مثل تهران و تبریز فروش کتاب‌های زینتی را راه‌اندازی کرده‌اند. کتاب‌هایی که جلد نفیس، کاغذ خوب داشته باشند یک نوع سودآوری دارند، ولی متاسفانه  استان ما این قابلیت را ندارد.

شبستان: نظرتان راجع به نمایشگاههای سالانه و فصلی برگزار شده در ارومیه و شهرهای استان چیست ؟

نمایشگاه‌ها چندان کارایی ندارد. چشم انداز کتاب با این توصیف و وضعیت، هم برای کتابخوان‌ها وهم برای کتابفروشی‌ها، در آینده تیره و بحرانی به نظر می‌رسد، مگر اینکه از سوی مسئولان اقدام عملی صورت بگیرد، ولی متاسفانه مسئولین بیشتر بروی کتاب‌های خاص زوم کرده و حس کتابخوانی را کمرنگ کرده‌اند

.

 

شبستان: عملکرد اداره کل ارشاد آذربایجان‌غربی، در حمایت از نویسندگان و شاعران بومی، چگونه است ؟

ما عین بچه یتیم‌های ارشاد هستیم! نه تسهیلاتی، نه وام و نه بیمه. صنف‌های دیگر اتحادیه دارند و دست همدیگر را می‌گیرند، ولی صنف کتابفروش‌ها جدا از هم افتاده‌اند.

در مورد اداره ارشاد، فکر کنم بیشتر کتابفروشی‌ها فقط نام اداره ارشاد را می‌دانند و تا به حال خود این جانب جهت تسهیلات مراجعه کرده‌ام، چیزی دستگیرمان نشد. در مورد ناشران، بیشتر از کتابفروشان مرتبط هستند. فقط کارهای اداری انجام می‌شود و در این مورد هم اطلاعی ندارم.

و سوال آخر، کتاب های موردعلاقه‌تان؟

خواندن همه کتاب‌ها در موضوعات مختلف جذاب است ولی من سال‌های زخمی و تاریخ استیلای روسیه بر قفقاز آقای علی مرادی مراغه‌ای، سون دیلک، یحیی آلیلو  و زندگی نامه، آثار، خدمات اجتماعی و فرهنگی تمدن محمد به نوشته توحید ملک زاده دیلمقانی و بهزاد تمدن را بیشتر می‌پسندم.

 

گفتگو: فاطمه صمدزاده

کد خبر 960316

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha