ولایت ادامه ی توحید

این ولایت، ادامه ‏ى ولايت حق است و دنباله ‏ى توحيد، آن هم توحيدى در سه بعد؛ در درون و در هستى و در جامعه؛ كه توحيد در درون انسان، هواها و حرف‏ ها و جلوه ‏ها را مى ‏شكند.

خبرگزاری شبستان-کرمان

 

ولایت ادامه ی توحید

 

و اين ولايت، ادامه ‏ى ولايت حق است و دنباله ‏ى توحيد، آن هم توحيدى در سه بعد؛ در درون و در هستى و در جامعه؛ كه توحيد در درون انسان، هواها و حرف‏ ها و جلوه ‏ها را مى ‏شكند؛ هواهاى دل و حرف ‏هاى خلق و جلوه ‏هاى دنيا را و در جامعه، طاغوت ‏ها را كنار مى‏ ريزد و در هستى خدايان و بت‏ ها را.

 

 

در اين حد، موحد، جز خدا كسى را حاكم نمى‏ گيرد. جز وظيفه چيزى او را حركت نمى‏ دهد. هيچ قدرت و ثروت و جلوه ‏اى در روح او موجى نمى ‏آورد و هيچ دستورى او را از جا نمى‏ كَنَد. جز دستور حق و امرِ اللّه، 
از هر زبانى كه اين دستور برخيزد و از هر راهى كه اين امر برسد.

 

 

و هنگامى كه روحى به آزادى رسيد و جز امر حق امرى نداشت و جز خواست او خواهشى نداشت، اين روح به ولايت مى ‏رسد و به سرپرستى مى‏ رسد و دستور او و حتى نگاه او در دل‏ هاى موحد عاشق، حركت مى ‏آفريند.

 

 

و اين است كه رسول به ولايت رسيد و به اولويت رسيد؛ كه النَّبىُ أَوْلى‏ بِالمُؤمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ و اين است كه على به ولايت مى ‏رسد؛ كه: مَنْ كُنْتُ مَولاه فَهذا عَلىٌّ مَولاه. اين هم پس از آن جمله ‏ى استفهامى و اقرارى أَلَسْتُ أَوْلى‏ بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟ و اين است كه پيشوايان ديگر به ولايت مى‏ رسند؛ كه به عصمت و آزادى و آگاهى رسيده بودند. اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا و اين معناى ولايت است.

 

مقام ولایت

 

اين مقام ولايت است كه از دل آن عرب ‏هاى خون ‏ريز تهديست، از دل آن مردان محدود گرفتار، روح ‏هايى را بيرون كشيد كه تمام هستى را در يك گام طى كردند و حتى به بهشت قناعت نورزيدند.

 

 

اين مقام ولايت است كه از ابوذر كه براى هيچ زنده بود و براى هيچ مى‏ مرد، ابوذرى بيرون كشيد كه براى حق زنده بود براى او مى ‏مرد و حتى تنها مى‏ مرد و اين مقام ولايت است كه از بلال، بلالى كه تا ديروز افتخارش به اربابش بود، بلالى آفريد كه روياروى اربابش مى‏ ايستاد و او را پست و حقير و محدود مى‏ ديد و به راهنماييش همّت بسته بود و براى مبارزه ‏اش آماده گشته بود.

 

 

و اين مقام ولايت است كه از سلمان، اين كوير تشنه و اين مسافر پايدار، دريايى ساخت، دريايى از عظمت و آگاهى و عشق. 

 

 

اين مقام ولايت است كه استعدادهاى بشر را بيرون ريخت و خلق كريمه و استعدادهاى خوب او را شكوفا كرد و از بشر، انسان بيرون كشيد و او را از ظلمات نفس، از ظلمت خلق دنيا، از هواها و حرف ‏ها و جلوه ‏هاى پوچ، به سوى نور هستى هدايت كرد. انسانى كه ديگر در سطح غريزه و حرف‏ ها و محدودها زندگى نمى ‏كرد و با اين معيارهاى كم و كوتاه اندازه نمى‏ گرفت.

 

 

استاد علی صفایی حائری (عین.صاد) 
 کتاب غدیر، صفحات 12 و 21

 

کد خبر 958150

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha