خبرگزاری شبستان:این روزها تصویر عمومی یک بازیکن حرفهای فوتبال در جامعه ما چندان خوشایند نیست. همه فکر میکنند فوتبالیستها افرادی هستند که دغدغهای جز توپ و پول، ماشین و لباس آخرین مدل ندارند ولی شاید این نگاه چندان منصفانه نباشد. آرش برهانی مهاجم 27 ساله استقلال تهران یکی از حرفهایهایی است که همیشه دغدغههایی فراتر از یک بازیکن حرفهای عادی داشته. او حضوری بیسروصدا ولی دائم در حرکتهای خیریه و کمک به همنوعان دارد.او به عنوان یک ورزشکار کرمانی در کمک به بازماندگان زلزله بم فعالیتهایی داشته و هیچگاه نتوانسته است زلزله بم و عواقبش را به سادگی از ذهنش پاک کند.آرش برهانی در هشتمین سالگرد زلزله پنجم دی ماه 1382 شهر بم گفت وگویی متفاوت با خبرنگار شبستان انجام داده است که با هم می خوانیم:
لحظه زلزله را یادت هست؟
بله، زلزله ساعت 5:30 صبح جمعه بود. من هم اتفاقا کرمان بودم. زلزله اول کرمان را لرزاند که من از خواب پریدم و بقیه خانواده هم بیدار شدند و همگی داشتیم از خانه فرار میکردیم که دیدم برادر کوچکم علی پتو را کشیده روی سرش. هرچه میگفتم علی بیا بیرون گوش نمیکرد و میگفت پتو را کشیدهام سرم دیگر، همین کافیست. فکر میکرد زلزله شوخی است.
و حتماً بلافاصله خبر فاجعه بم را شنیدی؟
نه، من بلافاصله نشنیدم.
چطور؟
چون ظهر جمعه ساعت 12 باید پرواز میکردم تهران. تیممان پاس با ملوان در دستگردی بازی داشت. البته من 3 اخطاره بودم ولی چون دوره خدمتم را در پاس میگذراندم باید خودم را روز بازی به باشگاه پاس معرفی میکردم. ساعت 11-10شب از ورزشگاه برگشتم خانه و تلویزیون را روشن کردم که تازه خبر زلزله بم را شنیدم.
درذهنت چه می گذشت؟
نخستین کسی که به ذهنم رسید آقای جهانشاهی بود. نخستین مربی فوتبالم که بمی بود و ما روز قبلش در کرمان با هم بودیم. او کارمند تربیت بدنی کرمان بود و روز قبل از زلزله ساعت 3 راهی شهرشان بم شده بود. وقتی شنیدم او و همه خانوادهاش زیر آوار به رحمت خدا رفتهاند شوکه شدم. از آن خانواده فقط 2 دختر دوقلوی 7 ساله نجات پیدا کردند.
زلزله از خانواده شما هم کسی را گرفت؟
بله، البته ما اصالتا کرمانی نیستیم. مادرم اصفهانی و پدرم تهرانی هستند اما حداقل 50 نفر از آشنایانمان در کرمان و بم با زلزله رفتند و حتی 40-30 نفر از دوستان خودم و یکی، دو نفر از همبازیانم، چون خیلی از بچههایی که برای فوتبال به کرمان میآمدند بمی بودند. البته از بستگان نزدیکترمان هم زن عمویم و خانوادهشان به رحمت خدا رفتند.
این حادثه چقدر تو را تحتتأثیر قرار داد؟
واقعا شرایط سختی بود. هربار که تلفن زنگ میخورد منتظر بودم خبر ناگواری را از کرمان به من بدهند و هر زنگ تلفن برایم به معنای پایان زندگی یک دوست یا عزیز بود.
این مساله روی فوتبالت هم تأثیر گذاشت؟
آن موقع در تیمملی امید بودیم. آقای مایلیکهن سرمربیمان خیلی به من و دیگر بچهها اصرار میکردند که به بیمارستان برویم و از زلزلهزدگان که حالشان وخیم بود عیادت کنیم. حادثه بم کل مردم و حتی ورزش کشور را تحتتاثیر قرار داده بود.
از دست دادن چهکسی در زلزله بیشتر از همه تو را ناراحت کرد؟
خب جز مرحوم جهانشاهی که در فوتبال از همه به من نزدیکتر بود، رفتن ایرج بسطامی هم مثل همه کرمانیها برای من تلخ بود بویژه که روز قبل از زلزله ما با هم با یک پرواز از کرمان به تهران آمده بودیم و من او و صدایش را میشناختم و دوست داشتم. هنوز هم وقتی صدای ایرج بسطامی را میشنوم یاد آن لحظات تلخ میافتم و یاد کسانی که زلزله آنها را از ما گرفت و هر جا که باشم یادی از آنها میکنم.
آیا آنقدر که انتظار میرفت به مردم بم کمک شد؟
مردم ایران خیلی احساسی هستند، در همان موقع اکثر مردم ایران هر کمکی از دستشان بر میآمد میکردند. رابطه احساسی عجیبی به وجود آمده بود و معلوم بود که مردم چقدر با همنوعان مصیبتدیدهشان همدردی میکنند ولی با اینکه میدانم نباید این حرف را بزنم یک گلایه هم دارم. گلایهام این است که به محض اینکه این احساس به وجود آمد که مردم بم تحت پوشش کمکها قرار گرفتهاند بمی هارا فراموش کردند.. فکر میکردند بمیها به سر و سامان رسیدهاند و آنها را به حال خود رها کردند.
به هرحال حرکتهای خیریه یا ساخت ورزشگاه و...
ببینید ساخت یک ورزشگاه که آن را هم فکر میکنم رئالمادرید در بم ساخت و یا یک بازی دوستانه استقلال و تیم منتخب بم، به تنهایی فایدهای به حال مردمی که همهچیزشان را از دست داده بودند نداشت. البته نه اینکه کارهایی صورت نگرفته باشد اما زلزله یک اتفاق بزرگ است که قابل جبران نیست مگر با حمایت همه مردم. مردم کرمان بسیار خونگرم هستند و امیدوارم که بمیها را تنها نگذارند تا دیگر شاهد مشکلات قدیمی نباشیم.
پایان پیام/
نظر شما