خبرگزاری شبستان_ رشت، مهری شیرمحمدی؛ پشت سد منجیل، آن سوی آبهای سفیدرود، بقایای قلعهای بهجامانده از اوایل دوره اسلامی است که روزگاری شهری آباد بود و پایتخت «محمد بن مسافر»، پادشاه و حاکم وقت دیلم. نامش در تابلوی مسیر جاده رشت به زنجان «قلعه سمیرم» ذکر شده است، اما در میان اهالی «قلعه شَمیران» و «سَمیران» هم خوانده میشود. هرچند می توان حدس زد این تغییر بهخاطر تحول زبانی حرف«شین به سین» در زبان فارسی بوده است.
اگرچه این روزها دمای هوا بیش از حد بالارفته، اما دیدن قلعهای که از ابتدای دوران اسلامی بسیاری از شخصیتهای تاریخی و مستشرقین از آن دیدن کردهاند، تنها در همین گرمای تموز ممکن است، زیرا با شروع فصل بارندگی، آب سد سپیدرود، پیشروی کرده و گرداگرد مجموعه تاریخی سمیرم را فرا میگیرد.
این قلعه در متون تاریخی نامهای متفاوتی دارد؛ «سمیرم، شمیران، شمع ایران، کنگریان، سمیویروم و سالاریه». برای دیدن این قلعه میباید به شهرستان طارم بروید، بعد از سد سفیدرود و نزدیک به روستای «بهرام آباد» از توابع شهرستان طارم، تابلوی کوچکی در سمت چپ جاده نوشته شده: «مجموعه تاریخی قلعه سمیرم».
به سمت جاده خاکی منتهی به تابلو بروید. حدود ۲کیلومتر از مسیر جاده خاکی مالرویی است که ماشین به زحمت از آن عبور میکند. به نزدیک کانکس نگهبانی مجموعه که رسیدید، کل مجموعه بناهای سمیران اعم از قلعه، برجهای دو قلو، گورستان تاریخی و بقعه قاسم، در میان یک دره عمیق پیداست که هرکدام از این بناها بر روی تپههای سنگی ساخته شده است. اگر پای پیادهروی دارید، سراشیبی تپه را پایین رفته و حدود سه کیلومتر تا رسیدن به پای قلعه پیاده بروید. با دیدن باقیمانده دیوارهای قلعهای که روزگاری سد دفاعی در برابر تهاجمهای تاریخی بهویژه مغولها بوده، هیجان زده میشوید.
بالا رفتن از برجهای آجری دوقلو که به ارتفاع ۱۵متر با سنگ لاشه، ملات گچ و ساروج ساخته شده، حیرت زده میشوید که چگونه در قرون نخست اسلامی، چنین بناهای عظیمی را بالای یک کوه سنگی ساختهاند. برجی که در زمانهای پرباران و پیش روی آب سد سفید رود تا نشیب تپه سنگی به زیر آب میرود و امکان صعود به آن نیست. «مقدسی»، جغرافی دان دوره عباسی، درباره این قلعه نوشته است:«بر دیوارهایش شیرهای زرین و آفتاب و ماه نقش کرده اند ولی خانه های آن از خشت بنا شده است.»
«ابودلف» فرمانده نظامی مامون عباسی (درگذشته۲۲۵) در سفرنامه خود زیباییهای قلعه را توصیف و یاد کرده حاکم قلعه یعنی محمدبن مسافر عده زیادی از صنعتگران و هنرمندان را در سمیران گرد آورده بود. دو قرن بعد «ناصرخسرو قبادیانی» شاعر و حکیم ایرانی، (۳۹۴-۴۸۱ق) از قلعه شمیران دیدن و در سفرنامه خود اینگونه مینویسد:« از خندان تا شمیران سه فرسنگ بیابانکی است همه سنگلاخ و آن قصبه ولایت طارم است و به کنار شهر قلعهای بلند، بنیادش برسنگ خاره نهاده است. سه دیوار در گرد او کشیده و کاریزی به میان قلعه فرو بریده تا کنار رودخانه که از آن جا آب بر آورند و به قلعه برند و هزار مرد از مهترزادگان ولایت در آن قلعه هستند تا کسی بیراهی و سرکشی نتواند کرد و گفتند آن امیر را قلعههای بسیار در ولایت دیلم باشد و عدل و ایمنی تمام باشد چنان که در ولایت او کسی نتواند که از کسی چیزی بستاند و مردمان که در ولایت وی به مسجد آدینه روند همه کفشها را بیرون مسجد بگذارند و هیچ کس کفش آن کسان را نبرد و این امیر نام خود را بر کاغذ چنین نویسد که « مرزبان الدیلم، جیل جیلان، ابوصالح مولی امیرالمومنین» و نامش جستان ابراهیم است. در شمیران مردی نیک دیدم از دربند بود نامش ابوالفضل خلیفه بن علی الفیلسوف. مردی اهل بود و با ما کرامتها کرد و کرمها نمود و با هم بحثها کردیم و دوستی افتاد میان ما. مرا گفت: «چه عزم داری». گفتم: «سفر قبله را نیت کرده ام»، گفت: «حاجت من آنست که به وقت مراجعت گذر بر اینجا کنی تا تو را باز بینم.»
این قلعه اکنون جزو میراث فرهنگی استان قزوین است، اما، دیرگاهی پایتخت حاکمان دیلم بود. نویسنده کتاب قلعههای گیلان مینویسد: «براساس گفته های مورخان این دژ از قرن پنجم تا هفتم جزء دژهای متصرفی اسماعیلیان بود و در زمان هلاکو، این دژ را مانند سایر دژهای قزوین، گیلان و زنجان سپاهیان او تسخیر کردند. به احتمال زیاد در جریان همان تاخت و تازها بود که بناهای دژ صدمات و لطمات فراوانی را متحمل شد.
سید ظهیرالدین مرعشی در کتاب تاریخ گیلان و دیلمستان از آن به عنوان شمع ایران یاد میکند. بنابراین مشاهده می گردد که دژ بعد از مدت زمان کوتاه باردیگر تعمیر شده و مورد استفاده قرار گرفته است. این دژ در دوره کیایی به تصرف سیدعلی کیا درآمد و به مدت هفت سال جز مستملکات آن باقی ماند.
ولی جهانی میافزاید:« در سنه ۸۴۷ شاهرخ میرزا (تیموری) کارگیا سلطان محمد را مامور کرد تا از سرکشیها و تندرویهای میرحسین طارمی جلوگیری کند. کارگیا سلطان محمد لشکر خویش را از راه سفیدگوران به طارم برد. از قریه توبن حرکت کرد و برای تماشای قلعه «اندجین» رفت... از آب منجیل گذشت فردا به پای قلعه شمع ایران رفتند و قلعه را محاصره کردند.... این قلعه تا سال ۹۲۱ هجری نیز دایر بوده و نام آن در «تاریخ خانی» آمده است. از آن زمان به بعد در نوشتههای معتبر تاریخی، نام آن نیامده تا اینکه در اوایل قرن نوزدهم میلادی در نوشته های سیاحان ایرانی و خارجی از آن به عنوان«دژ ویرانه» نام برده شده است.»
همین منبع اشاره دارد که قلعه در زمان حکومت سید علی کیا (حاکم محلی شرق گیلان پیش از صفویه)، به مدت هفت سال در دست ایشان بود. مدتی هم در دست اسماعیلیه بود و با حمله هلاکوخان مغول آسیبهای جدی دید.
یکی از اهالی روستای بهرام آباد میگوید: «آنگونه که از پیران خود شنیدهایم، در زمان حمله مغول روستاهای اطراف زنجان نیز به این قلعه پناه آوردند.» به دلیل پیشروی آب سفیدرود، نگارنده در دو بازه زمانی متفاوت از این قلعه بازدید کردم. ویرانهای دیدم بر بلندای کوهی و برجهای دوقلو که به گفته نگهبان این مجموعه میراثی مربوط به دوره سلجوقی است و قبرستانی قدیمی از زمان صفویه و امامزاده قاسم که بخش عمده آن در زلزله سال ۱۳۶۹ منجیل تخریب شده است.
از آبادانی پیرامون و درون قلعه خبری نبود و نه از قنات و کاریزی که حاکم دیلم برای اهالی شهر کشیده بود و نه خانهها و کوشکهایی که «ابن مهلهل» دیده بود. اما بازدید در دو فصل متفاوت نشان داد که احداث سد منجیل هم آسیبهای جدی به این مجموعه تاریخی وارد کرده است. از آن رو که در پنجم اردیبهشت پیرامون برجهای دوقلو و قلعه، آب قزل اوزن بالا آمده و امکان ورود به قلعه و برجها نبود و ماهیگیران محلی نیز پیرامون درههای منتهی به قلعه با قایقهای موتوری مشغول صید بودند.
در نخستین روز تیرگان(تیر) گذشته، چنان خشکسالی بر اطراف این مجموعه افتاده بود که ماهیهای مرده و دیگر آبزیان تلف شده در حوالی برجهای دوقلو و دژ قابل مشاهده بود. در «لغتنامه دهخدا»، در معنای شمیران ذکر شده که «شمی» به معنی سرد و «ران» به معنی شهر و سرزمین است و معنی کلی آن میشود «سردستان یا سردگاه». من این نکته را در بازدیدهای خود دریافتم زیراکه، تفاوت فاحش آب و هوایی منطقه را میتوان در فاصله کمتر از یک ماه دریافت. برودت و سردی هوا در اردیبهشت و آفتاب سوزان و تب دار در اوایل تیر. افزون بر آن با وزش بادهای گرم و خشکی که از سوی منجیل میوزید، گرد و خاک عظیمی به هوا برمیخاست. تنها مکانی که بتوان اندکی در سایه آن استراحت کرد، داخل بنای امامزاده قاسم است، که بخشهای پیرامون آن در زلزله منجیل تخریب و مرمت نشده است.
با این حال فضای درون آرامگاه توسط یکی از بانوان روستای بهرام آباد، تمیز و مفروش بود. گشتی پیرامون قبرستان قدیمی اطراف بقعه و بررسی تصاویر موجود بر سنگ قبرها، حکایت حال مردمانی بود که سالها پیش خفتهاند و اثری از ایشان بهجز نیکنامی و یا بدکرداری نمانده است.
نظر شما