به گزارش خبرنگار گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، ردالشمس (بهمعنای بازگشت یا بازگرداندن خورشید) از معجزات پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) است ،در این واقعه، به دعای پیامبر اکرم(ص) خورشید که در حال غروب بود، به عقب بازگشت و حضرت علی(ع) نماز عصر خویش را خواند. برخی منابع، واقعهای شبیه این را نیز در زمان خلافت امام علی(ع) نقل کردهاند. در عهد عتیق و برخی منابع اسلامی آمده است که ردالشمس برای سه تن از پیامبران بنی اسرائیل از جمله حضرت یوشیع(ع) نیز رخ داده است. لذا در این خصوص با حجت الاسلام والمسلمین «صادق گلزاده»، استاد حوزه و دانشگاه و معاون فرهنگی و پژوهشی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی گفتگویی انجام دادیم که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان می شود:
روز 15 شوال سالروز واقعه رد الشمس است. در خصوص این واقعه توضیح بفرمایید.
رد الشمس از برجسته ترین رویدادهای تاریخ بشریت است. یک، دو و یا سه بار قبل از پیامبر برای انبیای دیگر رخ داده است و در اصل رسالت پیامبر (ص) دو بار برای امیرالمومنین علی (ع) اتفاق افتاده است. یکی از وقایع سال هفتم هجری قمری که در اخبار و روایات بسیاری ازعلما و سیرهنگاران و اشعار شعرا فریقین ( شیعه وسنی) منعکس شده، ردالشمس یعنی بازگشت خورشید برای علی (ع) است تا نمازش را که بخاطر اطاعت امر خدا و رسولش به حالت اضطرار خوانده شده بود به صورت کامل در وقت خودش بجا آورد؛ فضیلتی که در گذشته، کسی غیر برخی انبیاء چون یوشع بن نون وصی موسی(ع)، بدان نایل نیامده.طبق روایات این واقعه دو بار برای حضرت امیرالمومنین امام علی(ع) اتفاق افتاد، یکبار در سال هفتم هجری قمری زمان حیات پیامبر اکرم(ص) و یکبار بعد از وفات ایشان در زمان امامت و ولایت وخلافت امیر المومنین (ع). شایسته توجه اینکه؛داستان بازگشت خورشید یا «حدیث ردّ الشمس» از دیر باز مورد توجّه و عنایت علما و دانشمندان رشتهها و گرایشهای مختلف علوم اسلامی بوده و هر کدام به سهم خویش به نقل و بررسی و تحلیل آن با رویکرد تاریخی تفسیری و فقهی پرداختهاند و این واقعه را که بیانگر اعجاز رسول خدا (ص) و اثبات فضیلتی برای حضرت علی (ع) میباشد، مورد توجّه قرار داده و به عنوان یک فضیلت ثبت کردهاند؛ برخی نیز تحقیقی مستقل در قالب کتاب یا رساله در این زمینه انجام داده و با سندهای گوناگون و به تفصیل به نقل آن پرداختهاند، به همین جهت برای حدیث رد الشمس کتابها و رسالههای مختلف نوشته شده است،روایات درباره رد الشمس به دو دسته تقسیم میشود، دسته نخست روایاتی هستند که میگوید: رد الشمس در عصر پیامبر اکرم(ص) اتفاق افتاده است. دسته دیگر روایاتی هستند که حادثه رد الشمس بعد از رحلت رسول خدا(ص) و در زمان خلافت و امامت امیرالمومنین امام علی(ع) روایت کرده اند.
شیخ طوسی نقل می کند: زمانی که امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) به نهروان میرفت در مسیر راه به سرزمین بابِل رسید، با این که وقت نماز عصر فرا رسیده بود توقّف ننموده و به راه خویش ادامه داد، از آن سرزمین خارج نشده بود که خورشید غروب کرد. مردم پیاده شدند و شروع کردند به نماز خواندن، تنها مالک اشتر نمازش را نخواند و گفت: تا امیرالمؤمنین نمازش را نخوانَد من هم نمیخوانم. پس از خارج شدن از سرزمین بابِل علی (علیهالسّلام) پیاده شد وخطاب به مالک فرمود: «ای مالک، این سرزمین شورهزار است و نماز خواندن در آن جایز نیست، هرکس نمازش را در آن خوانده اعاده کند. امام باقر (علیهالسّلام) میفرماید: حضرت رو به قبله نموده سه جمله بر زبانشان جاری شد، جملههایی که نه عربی بود و نه فارسی، با پایان یافتن آن جملهها خورشید سفید و درخشان بازگشت. حضرت اقامه نماز فرمود، با پایان یافتن نماز صدایی مانند صدای برش چوب به وسیله ارّه به گوش میرسید.
منکران واقعه ردالشمس چه ادعاها و مستنداتی در این باره ارائه می کنند؟
اول اینکه رد الشمس به صورت قطعی اتفاق افتاده، به دلیل اینکه در میان مورخان، حدیث نگاران و روایت پردازان چه در نگاه تاریخی و چه در نقل حدیث، وقوع چنین واقعه ای قطعی است و در جزییات با هم اختلاف نظر دارند، در میان شیعیان اختلاف چندانی وجود ندارد و نظر غالب برادران اهل سنت وقوع رد الشمس است، بنابراین ادعای نااهلان وهابی در واقعه رد الشمس همانند همه قضایای دیگر آنهاست ، به طور کلی وهابیت برای اختلاف افکنی بین مسلمین ایجاد شده است. وهابیت برای تکه پاره کردن امت اسلامی توسط استعمار انگلیس ایجاد و به واسطه استعمار نوین اروپایی مورد پشتیبانی قرار گرفت، آنها در درون اهل سنت، وهابیت و در درون شیعه جریانات نقطه مقابل وهابیت گری (افراطی گری) را ایجاد کردند تا اهداف شوم تاسیس وهابیت برای آنها نتیجه بخش باشد.
بهترین پاسخ به منکران واقعه ردالشمس چیست؟
بهترین راهکار پاسخ به این سوالات و دغدغه ها، ارزیابی و بررسی روایات و قطعات تاریخی مربوط به این موضوع است.یکی از وقایع سال هفتم هجری که در اخبار مستفیذه و روایات علما، سیره نگاران و اشعار شعرا منعکس شده است، بازگشت خورشید برای امیرالمومنین (ع) است، نقل شده است،روزي علي(ع)در منزل پيغمبر اكرم (ص) حضور داشتند كه ناگهان جبرييل براي ابلاغ وحي الهي فرود آمد. رسول خدا (ص) سر مبارك خود را روي پاي علي(ع) گذارد و سربرنداشت تا هنگامي كه آفتاب غروب كرد. علي(ع) كه نماز عصر را نگذارده بود، بي اندازه پريشان شد؛ زيرا نمي توانست سر پيامبر را از روي زانوي خود بردارد و نه مي توانست نماز را به طور معمول به جا آورد. حضرت علي(ع) چاره اي نداشت جز اين كه هم چنان كه نشسته است، نماز بخواند. ركوع و سجود را با اشاره به جا آورد. پيامبر اكرم (ص) پس از آن كه از آن حالت روحاني خارج شد، به علي(ع) فرمود: آیا نمازتان را نخواندید؟عرض كرد: چاره اي جز این نداشتم؛ زيرا حالت وحي كه براي شما پيش آمده بود، مرا از انجام وظيفه بازداشت.رسول خدا (ص) فرمود: اينك از خدا بخواه تا خورشيد را به جاي اول برگرداند تا نمازت را در اول وقتش به جاي آوري. خداوند دعاي تو را مستجاب مي كند؛ چرا كه از خدا و رسول او اطاعت كرده اي. علي(ع) دعا فرمود و دعاي او مستجاب شد و خورشيد به محلي بازگشت كه امكان خواندن نماز عصر به وجود آمد و آنگاه غروب كرد،اینجا یک محل بحث اساسی است. می گویند رد الشمس معجزه است، اگر معجزه است مال پیامبر است نه مال غیر پیامبر (ص)،با فرض این حرف هم اینجا معجزه برای پیامبر در حق امیرالمومنین (ع) رخ داده است، چون پیامبر از خداوند درخواست کردند که در بستر دعای مستجاب امیرالمومنین(ع) این اتفاق محقق و خورشید برگردد؛ پس از جنس معجزات مربوط به پیامبر هم به واسطه تلقی می شود و در نگاه دیگر همان معجزه را که در عصر اهل بیت برای اثبات امامت شان اتفاق می افتاد، تعبیر به کرامت نیز کرده اند، برای کسانی که معجزه را خواست انبیا می دانند و نه غیر ائمه، آنها اینجا نام کرامت می گذارند، حالا ما چه بخواهیم رد الشمس را معجزه بدانیم و چه کرامت این اتفاق به قرائت متواتر تاریخی و روایی اتفاق افتاده است.
عظمت این قضیه و جنایت پیشه بودن وهابیت در این حوزه تا به آنجاست که وهابیون درتاریخ مدینه، رد پای قصه ردالشمس را داشتند، از مسجد النبی که به سمت قبله نگاه می کنیم سه خیابان، قبله مسجد النبی را به مسجد النبی متصل می کند. سه خیابان دو خیابانی یعنی خیابان رفت و برگشتی در اینجا مسجدی تحت عنوان رد الشمس وجود داشت بنابراین حقیقت قصه رد الشمس به قدری برجسته و ممتاز است که اثری تاریخی داشته و در این خصوص احادیث زیادی وجود دارد که علمای اهل سنت و اهل شیعه نقل کردند.
نظر معتقدان به واقعه ردالشمس بعد از رحلت رسول خدا(ص) چیست و نقلی دارند؟
جویریة بن مسهر می گوید، رد الشمس بعد از رحلت پیامبر(ص) اتفاق افتاده است وی نقل می کند: ما به همراه امیرالمؤمنین علیّ بن ابیطالب (ع) از جنگ خوارج باز میگشتیم تا اینکه به سرزمین بابل رسیدیم (محلّی بوده نزدیک حلّه امروزی در عراق که مسجدی بنام مسجد شمس هم امروز در حلّه مشهور است و مردم به قصد زیارت و عبادت به آنجا میروند) وقت نماز عصر فرا رسید، امیرالمؤمنین (ع) در آنجا فرود آمد و لشکریان نیز فرود آمدند، آن حضرت فرمود: ای مردم، این سرزمین مورد لعن و غضب خداوند است و در طیّ روزگار سه بار- و بنا بر خبر دیگر دو بار- تاکنون به عذاب الهی دچار شده یا مردمش مورد عذاب قرار گرفتهاند و هم اکنون نیز در انتظار عذاب سوّم است و این زمین یکی از زمینهای مؤتفکه است (یعنی سرزمین هائی که دچار سرنگونی و خرابی شده و از جمله شهرهای قوم لوط است که خداوند آنها را با فرو بردن در زمین هلاک ساخته است) و این نخستین سرزمینی است که در آن بت مورد پرستش قرار گرفته، بنا بر این هیچ پیامبر و وصیّ پیامبری را جایز نیست که در چنین زمینی نماز گزارد، ولی هر کس از شما که به خواهد میتواند اینجا نماز به خواند، پس مردم به دو سوی جاده یا راه مایل شده و به نماز پرداختند و آن حضرت بر استر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سوار شده و روانه گشت، جویریه (راوی خبر) میگوید: با خودم گفتم: به خدا قسم من از امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) پیروی میکنم.
شیخ طوسی به سند خویش از حضرت امام محمّدباقر(ع) اینگونه روایت کرده است: زمانی که امیرالمؤمنین (ع) به نهروان میرفت در مسیر راه به سرزمین بابِل رسید، با این که وقت نماز عصر فرا رسیده بود توقّف ننموده و به راه خویش ادامه داد، از آن سرزمین خارج نشده بود که خورشید غروب کرد. مردم پیاده شدند و شروع کردند به نماز خواندن، تنها مالک اشتر نمازش را نخواند و گفت: تا امیرالمؤمنین نمازش را نخوانَد من هم نمیخوانم. پس از خارج شدن از سرزمین بابِل علی (علیهالسّلام) پیاده شد و خطاب به مالک فرمود: «ای مالک، این سرزمین شورهزار است و نماز خواندن در آن جایز نیست، هرکس نمازش را در آن خوانده اعاده کند. امام باقر(ع) میفرماید: حضرت رو به قبله نموده سه جمله بر زبانشان جاری شد، جملههایی که نه عربی بود و نه فارسی، با پایان یافتن آن جملهها خورشید سفید و درخشان بازگشت. حضرت اقامه نماز فرمود، با پایان یافتن نماز صدایی مانند صدای برش چوب به وسیله ارّه به گوش میرسید.
نظر شما