خبرگزاری شبستان _اصفهان: اینجا گویی دروازه ورود به دنیای دیگر است، دنیای پس از مرگ، دنیایی که برای ورود با آن باید تمام داراییها دلبستگی ها و وابستگی های خود را وانهاده و فقط با کوله باری از اعمال و تکه پارچه ای سفید، سفر خود را آغاز کنی و خوابیدن بر سنگ سرد و سفید غسالخانه اولین مرحله سفر ابدی از این ایستگاه است.
مسافران این ایستگاه با تنی بی جان، جوان، میانسال یا کهنسال، رنجور از بیماری و یا در سلامت به این مکان می رسند و در شرایط کنونی که ویروس منحوس کرونا به جان انسان ها افتاده حتی در این ایستگاه آخر هم بازماندگان و بدرقه کنندگان این مسافران بی جان، اجازه خداحافظی و وداع آخر را هم نمی یابند و در غربتی عجیب و سوگی تلخ و سرد با بغض ها و ضجههای خود این داغ را تحمل می کنند به طوری که حتی اقوام و خویشاوندان نیز نمی توانند برای تسلای خاطر آنها کمکی کنند.
ابتدای بحبوحه مرگ و میرهای ناشی از کرونا و ترس و بیم انتقال آلودگی از اموات کرونایی به سایرین، اموات کرونایی تیمم داده شده و به خاک سپرده می شدند ولی در پی فرمایش مقام معظم رهبری مبنی بر انجام غسل و کفن برای اموات کرونایی و اینکه فعالیت در چنین کاری به عنوان «جهاد فی سبیلالله» تلقی شده شرایط به گونهای دیگر تغییر می کند و انسانهای فداکار و همیشه در صحنه وارد عرصه شده و غسل و کفن اموات کرونایی را به عهده میگیرند.
«صفیه ذبیحی» یکی از اعضای گروه طلاب جهادی زرین شهر است که در غسل و کفن اموات کرونایی حضور فعال داشته است.
گروه هشت نفره جهادی طلاب خواهر که در شرایط بحرانی شیوع ویروس کرونا و دست و پنجه نرم کردن خانواده ها با داغ عزیزان شان در اثر کرونا و سرگردانی اموات کرونایی وارد میدان شدند، با از خودگذشتگی و جانفشانی وظیفه غسل و کفن اموات کرونایی را به عهده گرفتند.
فرشتگانی که بدون ترس و واهمه از عوارض کویید19، به تکلیف خود عمل کرده و یکی از مهم ترین فرایض دینی را برای اموات به جای آورند و جان خود را در کف دست گرفته و داوطلب غسل و کفن اموات کرونایی شدند.
ذبیحی در مورد انگیزه اولیه خود برای حضور در چنین گروه جهادی می گوید: یکی از دوستان طلبه از حوزه علمیه خودمان که ۲۳ سال سن داشت در اثر کرونا فوت شد و با وجود اعلام فراخوان در کانال حوزه علمیه برای انجام غسل و کفن ایشان، هیچ کسی داوطلب نشد و بالاخره دو نفر از خانواده خود متوفی، ایشان را تیمم و کفن کردند و به خاک سپردند.
تاثیر روانی چنین شرایط تلخ و غربت اموات کرونایی باعث شد تا در خود احساس وظیفه کنم چراکه با حضور طلاب خواهر نباید چنین امر مهمی روی زمین بماند، به همین دلیل تصمیم گرفتم در چنین کار مهم و خداپسندانه ای شرکت کنم.
مهمترین مسئله برای شروع این فعالیت جهادی، کسب رضایت همسرم بود که کاری دشوار و پیچیده بود، بخصوص که در آن شرایط افراد از انتقال ویروس کرونا از دیگران و حتی اموات کرونایی نیز واهمه داشتند.
همسرم با این شرط که اگر حداقل ۶ نفر برای این کار داوطلب شوند رضایت خواهد داد گفت اگر چنین گروهی تشکیل شد شما به عنوان نفر ششم به آن گروه ملحق شو، از اتفاق و با استقبال خواهران طلبه همان روز گروهی هشت نفره از طلاب خواهر برای فعالیت جهادی غسل و کفن اموات کرونایی تشکیل شد که یکی از آن ۸ نفر من بودم.
اولین بار بود که برای غسل و کفن اموات اقدام می کردم و تا حالا این کار را انجام نداده بودم, خیلی برایم سخت بود ولی ترس نداشتم فقط اینکه باید لباس های مخصوص می پوشیدم و با تجهیزات کامل بهداشتی در غسالخانه حاضر میشدم تا از انتقال ویروس کرونا جلوگیری شود کار را برایم سخت تر می کرد و با توجه به جنس و تعدد این لباس ها و زمان لازم برای غسل و کفن تحمل این شرایط سخت بود به طوری که غسل و کفن اولین میت کرونایی حدود ۴ ساعت طول کشید در حالی که در دفعات بعد این زمان به یک و نیم ساعت رسید.
اولین بار نحوه پوشیدن لباس ها و همچنین آماده کردن کفن برای میت خیلی کار سختی بود و اینکه با محیط غسالخانه و تجهیزات وسایل آنجا آشنایی نداشتم کارم را سخت تر می کرد به خصوص که شهرداری هم که مسئولیت غسالخانه را به عهده داشت در این زمینه با ما همکاری نمی کرد اجازه استفاده از از تجهیزات رایج آنجا را به ما نمیداد.
یکی از سختی های کار در غسالخانه این بود که در حین کار لباس های مخصوص ضد کرونایی سوراخ و یا پاره می شد و مجبور می شدیم آنها را بچسبانیم و در برخی موارد که لباس خیلی پاره شده بود مجبور به تعویض لباس میشدیم و با توجه به احتمال انتقال ویروس کرونا از میت به غسال شرایط دشوارتر میشد.
به یاد دارم اولین غسل و کفنی که انجام دادم در حین کار لباسم سوراخ شده بود و زمانیکه خانه برگشتم این فکر که شاید ناقل ویروس کرونا باشم خیلی در سرم می پیچید و بار روانی سنگینی به من وارد می کرد و این ذهنیت روی جسم من نیز تاثیر گذاشته بود بطوریکه بین دو کتف خود احساس درد می کردم و هنگام نفس کشیدن درد شدیدی در قفسه سینه خود حس میکردم و به سختی نفس می کشیدم.
زمانی که از دیگر دوستانم در این مورد سوال پرسیدم آنها هم چنین حس مشابهی داشتند و تا چند روز این فکر در ذهن همه ما بود به طوری که دعاهایی که در این مدت برای حفظ افراد از آسیب کرونا وجود داشت، در فضای مجازی برای یکدیگر می فرستادیم و می خواندیم.
هنگام برگشت من از اولین جلسه حضور در غسالخانه تمام اعضای خانواده حالت تدافعی به خود گرفته بودند و همه در خانه ماسک زده بودند و فرزندانم نیز در یک اتاق دیگر و من در سالن منزل بودم از من فاصله گرفتن تا پس از اینکه استحمام انجام شد این حالت تغییر کرد و در جلسات حضور من دیگر همه شرایط عادی بود من هیچ کدام از این حالات دفاعی خانواده اتفاق نیفتاد.
برای جلسات بعدی از خانم غسالی که سالها تجربه کاری داشت برای نحوه غسل و کفن راهنمایی گرفتیم و از تجربیات این خانم غساله خیلی استفاده کردیم.
یادم هست یکی از متوفیان خواهر یکی از جانبازان دفاع مقدس بود که به گفته خانوادهاش برای غسل و کفن او سردرگم شده بودند و در نهایت تصمیم گرفته بودند که برادر جانبازش او را غسل و کفن کند ولی زمانی که از فعالیت گروه ما مطلع شدند بسیار احساس رضایت کردند و خرسند شدند.
پس از اینکه در مورد فعالیت ما در شهرستان اطلاع رسانی شد، امام جمعه شهرستان نیز برای ما پیام تقدیر و تشکر فرستاد و هدیهای که از طرف خانواده یکی از متوفیان برای ما ارسال شده بود را هیچکدام نپذیرفتیم و آن را صرف امور خیریه کردیم و از برکت فعالیت این گروه جهادی، این هدیه تعداد افراد بیشتری را دربرگرفت و ثواب آن به روح متوفی هدیه شد.
یکی از خاطرات ایام فعالیت خود در غسالخانه را اصرار یکی از خانواده متوفیان برای قرار دادن توبه نامه، مهر و تسبیح متبرک در کفن متوفی عنوان می کند و می گوید این فرد بسیار اصرار داشت که این کار انجام گیرد ولی ما فقط به واجبات غسل و کفن اکتفا میکردیم و در لحظه آخر به یاد تقاضای این فرد افتاده و توبه نامه را در کفن متوقف قرار دادیم.
وی با اشاره به فیلمی که در فضای مجازی خانمی را نشان میداد که با تاسی به سخنان شهید حاج قاسم سلیمانی که می فرمود وظیفه ماست و سلیمانی ها همیشه زنده هستند در غسالخانه فعالیت می کرد می گوید همسرم با دیدن این فیلم، به دلایل اصرار من بیشتر پی برده بود و می گفت وقتی به اموات برای شفاعت خودتان در قیامت سفارش می کنی از من هم یاد کن و بگو شفاعتم را هم بکنند.
حال و هوای حضور در غسالخانه برای غسل و کفن اموات کرونایی بجز جلسه اول آرام و عادی بود و در هنگام غسل اموات به دعا خواندن و زمزمه دعاهای مختلف مشغول بودیم و حال معنوی و آرامش حاکم بود و برای غسل و کفن اموات کرونایی فقط به واجبات اکتفا می شود و مستحبات انجام نمی شود.
حضور در این کار جهادی خیلی روی زندگی و فکر من که تاثیر گذاشت چون آنجا از لحاظ معنوی بهتر میشه فهمید چرا به به این دنیا آمده ایم و بیشتر در یاد قبر و قیامت می افتادم چراکه ایستگاه آخرهمه همینجاست و درحالیکه و نه می توان حرف زد ایا حرکتی کرد و با آن همه کبکبه و دبدبه به اینجا می رسیم.
من چند روز قبل هم، کتاب سه دقیقه در قیامت را خوانده بودم و خیلی به فکر افتاده بودم که واقعا چکار می کنم و قراره چه اعمالی برای خودم به آخرت بفرستم و حضور در غسالخانه بهین تفکرات و مشغولیات من رنگ بیشتری داد.
چون زرین شهر از شهرستان های کوچک دیگری تشکیل شده برای غسل و کفن اموات کرونایی نیز به آن شهرستان ها می رفتیم و در غسالخانه های مختلف با امکانات کم و ناچیز و متفاوت به این کار می پرداختیم و همین امر سختی های خاصی داشت.
وی به تمایل یکی از دوستانش که کارشناس اتاق عمل و متخصص بیهوشی بود برای حضور در این گروه جهادی و فعالیت در غسالخانه اشاره می کند و می گوید وقتی ایشان در غسالخانه حضور پیدا کرد و شرایط نامطلوب و تجهیزات ناقص ما را برای فعالیت دید، از دیدگاه پزشکی و بهداشتی خود به ما تذکراتی داد که در صورت رعایت نکردن، شما هم به کرونا مبتلا خواهید شد ولی جلسات بعدی حتی همان امکانات اولیه و حداقلی برای رعایت بهداشت و جلوگیری از انتقال ویروس را هم نداشتیم و در نهایت از ماسکفیلتردار در جلسه اول به ماسک پارچه ای در جلسات آخر رسیدیم.
خانواده های داغدار و بازماندگان متوفی در شرایط بسیار سختی قرار داشتند و در حالی که نمی توانستند عزیز از دست رفته خود را از نزدیک ببینند و یا از نزدیک برای او فاتحه ای بخوانند، فشار روحی سنگینی را تحمل می کردند و در غربت تنهایی خاصی سوگواری می کردند، اما دیدن گروه جهادی که از خانم های جوان ۲۷ ساله تا ۳۲ ساله تشکیل شده بود برای آنها جالب بود و اینکه این گروه از خواهران طلبه بودند به آنها آرامش می داد که متوفیان ها به دست افراد متدین تغسیل و کفن شده است.
البته دیدگاه اشتباه و دردناک برخی از افراد در قبال گروه های جهادی این بود که ما برای این فعالیت پول و یا حقوقی دریافت میکنیم و زمانی که متوجه می شدند ما فی سبیل الله این کار را انجام میدهیم صحنه جالبی بود.
زمانی که من به نمایندگی از گروه جهادی خواهران طلبه برای شرکت در جلسه تقدیر و تشکر شرکت کردم، دیدم گروهی از حوزه علمیه برادران اصفهان نیز در مراسم حضور دارند و برادرم که خود از اساتید حوزه است، عضو یکی از گروههای جهادی طلاب برادران برای غسل و کفن اموات می باشد و من تا آن لحظه از این قضیه بی اطلاع بودم.
نظر شما