خبرگزاری شبستان- اصفهان: همزمان با شیوع ویروس کرونا در کشور طلاب حوزههای علمیه در بخشهای مختلف اعم از ضدعفونی معابر و منازل، تولید ماسک و توزیع اقلام بهداشتی فعال شدند و در روزهایی که ویروس کرونا امان مردم را بریده و بسیاری را در خانه قرنطینه کرده بود، برخی جهادگران طلبه خواهر لباسی نو به تن کرده و در کنار قهرمانان سلامت، بیادعا به نبرد با کرونا پرداختند.
در این میان طلبههای خواهر نیز با تمام توان و قدرت خود به میدان آمدند تا فوتیهای کرونایی را غسل و کفن کرده و لباس آخرت را به آنان بپوشانند و به دیار ابدی بدرقه شان کنند.
اینان جهادگران و سربازانی هستند که کمتر نامی از آن ها برده شده و تصور افراد از حضور آنان، تنها حضور در جبهه حوزه و منبر است.
«کبری باقری» جوان ۳۴ ساله ای است که در سطح سه حوزه علمیه خواهران اصفهان مشغول تحصیل است و با کسب آموخته های دینی و اسلامی خود را برای عرصه های مختلف زندگی تجهیز کرده است.
وی با دیدن و لمس اینکه ویروس منحوس کرونا به جان مردم کشور و انقلاب اسلامی ایران افتاده احساس وظیفه کرد تا برای کمک به شکست این ویروس منحوس و یاری آسیب دیدگان از این ویروس ناخوانده قدمی بردارد.
دیدن تصاویر تلاش های جامعه پزشکی و جهادگران سلامت در رسانه های مختلف و تحمل رنج و سختی فداکارانه آنها، احساس مسئولیت عجیبی به او داد به طوری که اگر خود نیز در این راستا اقدامی نمیکرد، خجالت زده و ملول میشد.
علاوه بر اینها، فرمان رهبری مبنی بر اینکه «همه وسط میدان بیایند» باعث شد که به این کلام رهبری لبیک بگوید چرا که دیدن جوانان انقلابی و تلاش مجاهدانه و خالصانه آنها او را به وجد می آورد و همین ها انگیزه ای شد تا قدم به میدان بگذارد و به اندازه توان خود گوشه از کار سخت مقابله با کرونا را بگیرد را بگیرد.
این طلبه حوزه علمیه اصفهان زمانی که شنید رهبر انقلاب تلاش کادر پزشکی را «جهاد فی سبیل الله» اعلام کردند؛ تصمیم جدیتری برای حضور در عرصه جهادگری سلامت گرفت.
به گفته او سال ها یکی از آرمان هایش شهادت در راه خدا بود اما تاکنون عرصه ای برای آزمون آمادگی برای شهادت نیافته بود و نمی دانست اگر میدان خطری پیش بیاید چگونه عمل خواهد کرد؛ در نتیجه مبارزه در جبهه مقابله با کرونا را فرصت خوبی برای امتحان خود تلقی کرد و پا به عرصه میدان گذاشت.
باقری با اشاره به تصور نادرست افکار عمومی نسبت به حضور طلاب در عرصه های مختلف می گوید برخی از افراد تصور می کنند طلبه ها مرفه و بی دردند و کار آنها فقط وعظ و خطابه و نصیحت کردن دیگران است ولی با حضور طلاب و عرصه های مختلفی مثل سیل و زلزله و شرایط کرونایی حاضر، دید مردم نسبت به طلبه ها کمی تغییر پیدا کرده است.
وی چند روز قبل از شروع فعالیتش در کار غسل و کفن اموات کرونایی، شنیده بود که یکی از طلاب سطح۲ در اثر کرونا از دنیا رفته اما متاسفانه کسی پیدا نشده ایشان را غسل بدهد و یک نفر از خانوادهاش، او را تیمم داده بود و به خاک سپردند، همین قضیه او را خیلی ناراحت کرد و با خود گفت وظیفه من بود که برای غسل و کفن او کمک میکردم و همین موضوع انگیزه های فعالیت در گروه جهادی برای غسل و کفن اموات کرونایی او را اضافه کرد.
این طلبه حوزه علمیه با چند تن از طلبه های خانم دیگر در یک گروه جهادی داوطلبانه جهت غسل و کفن اموات کرونایی فعالیت خود را آغاز کرد و آنچه در این شرایط غمناک و حزن آلود به چشم می دید، مرگ های غریبانه و تلخ همه اموات در شرایط کرونایی بود و این در حالی بود که اموات کرونایی در چنین شرایطی با غربت و تنهایی بیشتری روبرو بودند.
وی از احساس خود در لحظه ای که برای اولین بار مرده را دیده است می گوید: روز اول به همراه یکی از دوستانم که سابقه تغسیل میت کرونایی داشت وارد غسالخانه شدم و در جواب به اینکه اضطراب نداری گفتم نه واقعاً هم اضطراب نداشتم، ایشان به من پیشنهاد داد شما برو جلو و کارمیت را شروع کن.
من هم لباس و تجهیزات لازم را پوشیدم و وارد سالن تغسیل شدم زمانی که چشمم به کاور حاوی میت افتاد حالم عوض شد ولی با این حال زودتر از همه رفتم و کاور را باز کردم، ولی خدا رو شکر به خاطر اینکه شیشه عینکم بخار کرده بود، جسد را واضح ندیدم، شاید اگر آن لحظه میت را واضح میدیدم، می ترسیدم.
با یاری خدا، حضور سایر دوستان و شروع کار دسته جمعی برای غسل و کفن اموات کرونایی، ترس و وحشت من ریخت و تا الان از این که در این کار داوطلب شده ام، لحظه های پشیمان نیستم و نخواهم شد بلکه به این کار خود افتخار می کنم.
باقری میگوید در چند موردی که غسل و کفن برای اموات کرونایی انجام دادم خانواده متوفی با فاصله دوری از میت در غسالخانه حضور داشتند و مظلومانه و غریبانه اشک می ریختند ولی نمی توانستند عزیز خود را از نزدیک ببیند و همین داغ آنها را بیشتر می کرد و در این سایه تلخ و سرد بدرقه اموات، تنها یک مورد بود که خیلی غریبانه تر غسل و کفن شد چرا که او هیچ کس را نداشت که تا از این فاصله دور برای او اشک بریزد و با او خداحافظی کند.
ما بدون توجه به خانواده های داغدار سریع وارد سالن می شدیم و کار خود را آغاز میکردیم و مجبور بودیم که به گریه های تلخ و سوزناک اطرافیان متوفی توجهی نکنیم و در زمان انجام مراحل غسل و کفن اموات با دوستان خود آیاتی از قرآن کریم را که در مورد قیامت و توصیف آن ذکر شده به یاد می آوریم و در مورد آن صحبت می کردیم چراکه تطابق معانی این آیات با شرایط تلخ کرونایی را به خوبی حس می کردیم.
شرایط غسالخانه در زمان کرونا آنچنان دلگیر، تلخ، سرد و سنگین بود که ما هم که با میت نسبت فامیلی نداشتیم، بسیار دلتنگ و ناراحت می شدیم و مسلما شرایط برای خانواده اموات کرونایی بسیار سختتر و جانسوز تر بود، این مرگ های غریبانه و تلخ آنچنان برای خانواده ها سخت بود که چاره ای جز جنگ انداختن به ریسمان خدا نداشتند و هیچ کس هم برای تسلا دادن آنها نمی توانست کاری بکند؛ خیلی سخت و غیرقابل تحمل است که انسان عزیز از دست رفته خود را در لحظات آخر نیز نتواند ببیند.
وی با تاکید بیشتر می گوید خاطرات روزهای فعالیت در دفن اموات کرونایی تلخ و دردناک بود و یادآوری آنها نیز سخت است؛ یکی از اموات کرونایی مادر یکی از شهدای دفاع مقدس بود که من با افتخار برای غسل و کفن او اقدام کردم.
ایشان که به خاطر عمل جراحی در بیمارستان بستری بوده، بر اثر کرونا فوت کرده بود و زخم های به جامانده از عمل جراحی هنوز خونریزی داشت و همین امر کار غسل و کفن را دشوار می کرد و برای من که تجربه چنین کاری را نداشتم، کفن کردن چنین فردی برایم بسیار سخت بود.
با تلاش بسیار زیاد زخم های میت را با سختی فراوان پانسمان کردم تا بالاخره خونریزی بند آمد و زمانی که میخواستم کار غسل را شروع کنم مشکل دیگر ایجاد شد و آب غسالخانه قطع شد، طولانی شدن مراحل غسل و کفن این میت شرایط را کمی دشوارتر کرد، تنها کاری که در چنین شرایطی به ذهنم رسید این بود که به ائمه اطهار متوسل شوم و با قرائت زیارت عاشورا بالای سر میت از خدا خواستم گره از کار غسل و کفن این میت بردارد و بحمدالله شرایط مساعد شد و کارهای این مادر شهید نیز به خوبی انجام شد.
طلبه جهادگر میگوید غسل و کفن اموات کرونایی با دیگر اموات خیلی تفاوتی نداشت تنها تفاوت در نوع لباس غسال و غساله است، ولی روال غسل دادن همان شکل شرعی و مرسوم بود، البته در ابتدای شرایط کرونایی اموات فقط تیمم داده میشدند که بعد، این روش به غسل دادن تغییر کرد.
من فقط به مادرم گفتم که می خواهم چنین کار جهادی بکنم چون اگر بقیه میفهمیدند شاید به من اجازه نمی دادند البته راضی کردن مادرم هم کار آسانی نبود.
بعد از حضور در چنین فعالیتی نیز از خدا خواستم مرگ مرا طوری قرار دهد که جسدم نیاز به شستن نداشته باشد یعنی چیزی برای شستن باقی نماند، چون از اینکه برای دیگران زحمت ایجاد کنم، فرار می کنم.
نظر شما