به گزارش خبرگزاری شبستان، «بردیا صدر نوری» – آهنگساز و نوازنده چیرهدست پیانو – با همکاری «مهرداد اسکویی» – مستندساز سرشناس ایران در عرصه جهانی – در شرایطی که هر دو، هفتهها در شرایط قرنطینه خانگی به سر میبردند، در نتیجهی یک همکاری از راه دور، روی دو شعر از «علیرضا بهرامی»، دو قطعه تولید و به مردم تقدیم کردند.
در جریان این همکاری که زیر عنوان پویش مشاهنر (همراهی و مشارکت هنرمندان با مردم در شرایط دشوار قرنطینه خانگی) انجام شده است، اسکویی، یک غزل و یک شعر آزاد از بهرامی را دکلمه کرده و صدر نوری نیز با پیانونوازی براساس ساختههایی از خودش، با آن همراهی کرده است.
متن غزل «صدای تو یعنی...» به این شرح است:
هميشه درك نكردم غم صداي تو يعني...
خدا نخواست بفهمم كه چشمهاي تو يعني...
خدا نخواست بفهمم در اين هزارهي پوچي
سكوت عمق نگاهت... كه ماجراي تو يعني...
به يك تامل غمگين، به يك اشارهي مبهم
دوباره درد كشيديم پا به پاي تو – يعني:
هزار بغض گلوگير و در سكوت شكستن
هزاره پشت هزاره ولي براي تو يعني...
بر ارتفاع بلند كدام ابر نشستي؟
كه شهر غمزده منهاي چشمهاي تو يعني...
در اين سكوت و هياهو، در اين فضاي نفسگير
بخوان؛ «صداي تو خوب است» - در صداي تو يعني...
و متن شعر سپید «ضیافت» به این شرح است:
فقط پلنگها نيستند
كه از پتوهای گلبافت
بيرون میپرند
فقط زنهای قدبلند نيستند
كه با كمرهای باريك
از ضيافت تابلوفرشها
راهی میشوند
در خيابانهای شهر
ميدرخشند
خيابانها
پُرند از كابوسهايی
كه نامردها
در خوابهای ما پا میگيرند
اما يكی پس از ديگری
بهدنبال تو
سرگردان میشوند
در خيابانهای شهر
حالا يك جمعيت
تو را میخواهند
و من ماندهام
با يك پتو
و يك تابلوفرش
كه به هيچ كار نمیآيند
تا كِی
من پلنگ روی پتوی كهنه باشم
تو
خيال خامی
بر تابلو
نظر شما