شهیدی که حامی جوانان راه گم کرده سوری بود

همسر شهید حجت الاسلام محمد پورهنگ گفت: با چاپ کتاب «بی تو پریشانم» هم به وصیتنامه همسرم عمل کردم و هم اینکه ایشان راهی را برای نویسندگی من باز کردند.

خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی، مریم داوری: کتاب «بی تو پریشانم» از تازه های نشر انتشارات روایت فتح است. این کتاب داستان زندگی شهید مدافع حرم «حجت الاسلام محمد پورهنگ» است که توسط همسر شهید، «زینب پاشاپور» نوشته شده است. محمد پورهنگ در 15 شهریور 1356 مصادف با عید غدیر در شهر ری در خانواده مذهبی به دنیا آمد. در این خانواده یکی از فرزندان در دوران دفاع مقدس به شهادت رسید و فرزند دیگر بعد از تحمل سالها اسارت در زندان های رژیم بعثی عراق به درجه آزادگی نائل شد. محمد پورهنگ در 17 ربیع الاول سال 1391 با زینب پاشاپور، خواهر دو تن از دوستان صمیمی خود، ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو دختر با نام های فاطمه و ریحانه، دوقلو های کاملا شبیه هم است که امسال پنج ساله می شوند. محمد پورهنگ در 31 شهریور 1395 در روز عید غدیر در بیمارستان بقیه الله(عج) به شهادت رسید و در قطعه 40 گلزار شهدای بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد. شهید مدافع حرم حجت الاسلام پورهنگ از مستشاران نظامی ایران و مبلغان فرهنگی در شهر لاذقیه بود که توسط دشمن مسموم و به شهادت رسید. در حقیقت حجت الاسلام پورهنگ ترور بیولوژیک شد. به منظور اطلاع از جزییات «کتاب بی تو پریشانم» گفت و گویی با نویسنده آن ترتیب دادیم که به شرح ذیل است:

 

چه شد که تصمیم گرفتید کتابی در مورد همسر شهید خود بنویسید؟

تقریبا قبل از اینکه به مدرسه بروم با کتاب به واسطه خواهر بزرگم که ادبیات می خواند، آشنایی داشتم. کتاب های تصویری را ورق می زدم، داستان ها را به یاد می آوردم و یا با توجه به تصاویر، قصه سازی می کردم. بزرگ تر که شدم شکل علاقه ام به کتاب عوض شد و به سمت نوشتن سوق پیدا کردم. آنچه در مدرسه می نوشتم مورد توجه دانش آموزان و معلمان بود. با این وجود دوست داشتم مخاطبان ام جدی تر و بیشتر باشند و این مسئله برایم در حد یک رویا بود. بعد از ازدواج موضوع را به همسرم گفتم و ایشان به من گفتند قول می دهم که شما را به آرزویت برسانم. همسرم به واسطه آب زهرآلود مسموم شد.در همان دوره مسمومیت خاطراتی از زندگی خود تعریف کرد و به من گفت« اینها را بنویس و بعد از شهادت ام برای من کتاب اش کن».

 

پس به نوعی با نوشتن کتاب «بی تو پریشانم» به وصیت همسر خود عمل کردید؟

 در حقیقت با چاپ کتاب «بی تو پریشانم» هم به وصیت ایشان عمل کردم و هم اینکه ایشان راهی را برای نویسندگی من باز کردند.

 

نوشتن کتاب «بی تو پریشانم» را چه زمانی را شروع کردید؟

پس از شهادت همسرم در همان روزهای نخست شروع کردم به نوشتن زیرا می ترسیدم مطالب و خاطراتی که همسرم برایم تعریف کرده از یادم برود. در واقع بعد از شهادت همسرم به نوعی به نوشتن پناه بردم.

چطور شد که انتشارات روایت فتح را برای چاپ کتاب خود انتخاب کردید؟

 نوشته هایم مورد استقبال واقع شد و از دو انتشارات به من پیشنهاد دادند که من روایت فتح را انتخاب کردم.

 

کتاب «بی تو پریشانم» شامل چند سبک و بخش است؟

سعی کردم از نظر شکلی در نوشتن کتاب استانداردها رعایت شود. می خواستم کتاب به صورت داستان پیش برود. «بی تو پریشانم» شامل سه بخش کلی است از کودکی تا قبل از ازدواج محمد پورهنگ از زبان بقیه، از ازدواج تا شهادت محمد پورهنگ از منظر خودم و بعد از شهادت همسرم. در این کتاب زندگینامه همسرم از ابتدا تا شهادت است و بخشی از زندگی خودم نیز از زمان آشنایی تا شهادت ایشان آورده شده است.

 

شهید محمد پورهنگ چه فعالیتی داشت؟

ایشان طلبه بودند و می گفتند من از هر موقعیتی برای تبلیغ استفاده می کنم. ابتدای اعزام به سوریه کار نظامی می کرد. با توجه به روحیه و شرایط منطقه برای انجام کار فرهنگی یک الگوبرداری کوچک از شهید چمران کرد. همسرم به خانواده های جنگ زده به ویژه ایتام کمک می کرد. به وضعیت تحصیلی و تربیتی دانش آموزان و وضعیت معیشتی خانواده ها رسیدگی می کرد. هدف همسرم تبلیغ نبود اما به واسطه محبتی که داشت و تاثیری که گذاشت، خود به خود تبلیغ تشیع کرد. بسیاری از مردان و زنان سوری با دیدن فعالیت ها  و نوع برخورد و اخلاق همسرم به تشیع علاقمند شده بودند و یکی از بانوان سوری با دیدن اخلاق، رفتار و منش همسرم، شیعه شد. همسرم در کنار فعالیت فرهنگی، ماموریت ویژه داشت نسبت به جوانان سوری که راه را گم کرده بودند.

 

ماموریت ویژه شهید پورهنگ در مورد جوانان سوری چه بود؟

 عده ای از جوانان سوری بودند که به واسطه اقلیت و مذهب شان از سوی حکومت مورد بی عدالتی واقع شده بودند. آنها در درگیری های اولیه سوریه به جبهه مخالفان پیوستند به این خیال که بتوانند مطالبات خود را وصول کنند. آتش جنگ بالا گرفت و این جوانان متوجه شدند راه درستی انتخاب نکردند و تصمیم گرفتند برگردند اما مورد پذیرش از سوی مردم قرار نمی گرفتند. در واقع همسرم با این افراد سر و کار داشت و از آنها حمایت می کرد که به جامعه برگردند و به تعبیر من نفوذی بود که در جبهه دشمن انجام داد و نیروهای پشیمان را از نظر روانی حمایت می کرد.

 

 

کد خبر 920827

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha