«پروین صالحی»، در گفتوگو با خبرنگار شبستان در همدان گفت: سال 79 بود که با معرفی و وساطت دوستم، با آقای صاحبی آشنا شدم.
همسر جانباز سرافراز، مسعود صاحبی افزود: آن زمان من کارمند جهاد دانشگاهی اهواز بودم و خواهر و خواهر زاده آقای صاحبی اهل اهواز بودند، ایشان نیز به همراه خانواده اش در همان شهر زندگی میکردند.
وی اضافه کرد: همسر دوستم، دوست اقای صاحبی بود که با معرفی از سوی این دو عزیز من و آقای صاحبی برای نختسین بار در دانشگاه شهید چمران، یکدیگر را دیدیم که با بعد از مدتی آشنایی، در 17 فروردین ماه سال 79 با وجود مخالفتهای بسیار از سوی خانواده، با یکدیگر ازدواج کردیم.
صالحی ابراز کرد: پس از ازدواج تا به امروز که حدود 20 سال از زندگی ما میگذرد، «ازدواج با آقای صاحبی را لطفی بزرگ از سوی خدا میبینم و خواهم دید»، ایشان در صحبتهای مقدماتی ازدواج از بنده پرسیدند که چهره ظاهری من برای شما مشکلی ندارد که من گفتم، «من جز زیبایی در شما چیزی ندیدم».
وی گفت: پدر و مادر من به دلیل اختلاف سنی بالا میان من و ایشان و همچنین نوع جانبازی ایشان که ترکش نیمی از صورت را از میان برده بود بسیار مخالف بودند اما من اعتقاد داشتم که با این مرد خوشبخت خواهم شد و همین باعث شد تا مخالفتهای خانواده در پاسخ من به پیشنهاد ایشان به ازدواج هیچ تأثیری نگذارد
این همسر جانباز ادامه داد: مخالفتها به گونهای بود که تا 6 ماه، خانواده ام از من سراغی نگرفت، با گذشت حدود 6 الی 7 ماه از زندگی به پیشنهاد اقای صاحبی برای دلجویی و آشتی کنان با خانواده پیشقدم شدم اما باز آنها از آمدن به منزل شخصی من و همسرم خودداری کردند.
وی اضافه کرد: حدود 3 سالی در اهواز زندگی کردیم و در تیر ماه سال 81 به همدان سرزمین مادری آقای صاحبی اسباب کشی کردیم و من در جهاد دانشگاهی همدان مشغول به کار شدم، این نکته قابل ذکر است که بعد ها خانواده ام با اطلاع از زندگی خوب و خوش ما در کنار یکدیگر با ازدواج ما کنار آمدند و هر دوی ما را قبول کردند.
انگیزه نوشتن کتاب خاطرات همسرم
صالحی گفت: از زمان ازدواج با آقای صاحبی، دوست داشتم تا خاطرات و صحبتهای ایشان را بنویسم که همین کار را نیز انجام داده و هروز به ثبت خاطرات مسعود در دوران دفاع مقدس و ... پرداختم.
این همسر جانباز گفت: سال 95 بود که از طریق یکی از دانشجویان جهاد دانشگاهی همدان با نویسنده ای به نام خانم افسانه یکرنگی آشنا شدم و از با صحبتهای انجام شده و در اختیار قرار دادن تمام دست نوشتههایم از خاطرات آقای صاحبی، کتاب «بعد از خدا تو سزاوار ستایشی» تألیف و به چاپ رسید، این کتاب در یک دورهای به عنوان یکی از آثار برگزیده در دوران دفاع مقدس معرفی و مورد تقدیر قرار گرفت.
وی ابراز کرد: زندگی با یک جانباز هم لحظات تلخ و هم لحظات شیرینی دارد، لحظات شیرین از آن باب که میتوانم به عنوان یک همسر در کنارش باشم و به او رسیدگی کرده و وظایف همسری خود را به نحو احسنت انجام دهم، اما لحظات تلخ از آن باب که گاهی باید شاهد دردها، رنجها و سختیهای او به دلیل جراحتهای حاصل از جنگ در جسم و روحش بود.
معامله با خداوند؛ راز تحمل سختیها
صالحی گفت: همسرم، هیچ گاه در هیچ لحظه ای از زندگی مشترکمان، به دلیل درد و رنجهای جانبازی اش و همچنین واکنشها و بازخوردهای بسیار نامناسب از سوی مردم، احساس خستگی و پشیمانی از حضور در جنگ و دفاع مقدس نکرد.
وی عنوان کرد: او همیشه می گوید: «من ادای دین کردم و از آن مهمتر با خداوند معامله کردم»، آقای صاحبی همواره در برابر درد و ررنجها و سختیهای جانبازی اش ایستاده و شکوه و شکایت نمیکند و این ترس همیشگی من است که خدای نکرده او را روزی از دست بدهم.
صالحی ادامه داد: مسعود مردی، مهربان، مقید به نماز اول وقت، حساس نسبت به خانواده، اخلاق مدار، صبور، خانواده دوست، ساده و ... است، او با آنکه زیبایی چهره خود را با وجود عمل های پزشکی بسیار در بیمارستان های مطرح کشور در حوزه جراحی پلاستیک و حتی آلمان، از دست داده اما هیچ گاه خود را از مردم پنهان نکرده است هرچند که این مردم با تمسخر و نگاههای تحقیرآمیز خود، بسیار در حق او بد کرده و قلبش را آزرده اند.
این همسر جانباز افزود: بازخوردهای نامناسب از سوی مردم به دلیل از بین رفتن زیبایی چهره اش در اثر برخورد ترکش در جنگ، از زمان ازدواج با یکدیگر ،مرا همواره نقطه امیدی در زندگی خود دید و میبیند...
زیباترین هدیهای که پس از عقد گرفتم
وی گفت: پس از عقد به خانه خواهر آقای صاحبی رفتیم، ایشان از قبل دو تابلو برای من آماده کرده بودند که بروی یکی نوشته شده بود: «پروین، بعد از خدا تو سزاوار ستایشی» و دیگری: «آفاق را گرده ایم، مهر بتان ورزیده ام، بسیار خوبان دیده ام، اما توچیز دیگری» آماده شده و بروی میز بود که همان روز آن دو تابلو را به من هدیه داد.
این بانوی صبور گفت: زیبایی متن آن تابلو باعث شد تا نویسنده عنوان کتاب خاطرات آقای صالحی را به نام «بعد از خدا تو سزاوار ستایشی» انتخاب کند.
مسعود صاحبی یکی از رزمندگان و جانبازان پرافتخار همدانی است که در عملیات کربلای ۵ به دلیل اصابت ترکش به ناحیه صورت دچار جراحت شدیدی میشود و چندین بار تا مرز شهادت پیش میرود؛ اما از آنجاکه تمام اتفاقات این عالم بر اساس مقدرات خداوند رقم میخورد اراده الهی موجب میشود که این رزمنده دفاع مقدس با وجود آسیب جدی که در این عملیات میبیند به زندگی خود ادامه دهد و گواهی باشد بر ایثارگریهای افراد با اخلاصی که برای صیانت از ناموس خود از همه چیز خود گذشتند.
نظر شما