خبرگزاری شبستان، آران و بیدگل، سحرگاه تاسوعا به دنیا آمد. پدرش، صبح عاشورا، طفل یک روزه ی قنداقه ای خود را در نقش علی اصغر(ع) به روی صحنه تعزیه آورد. در نوجوانی علی اکبر خوانِ آیین هایِ تعزیه بود و عاشق حضرت عباس(ع). با جمع آوری بسیاری از نُسخِ تعزیه از جای جای ایران، پدر دانشگاهی تعزیه ایران شد.
آری روز تولد استاد جابر عناصری به تاسوعا و روز عباس بن علی(ع) قرین گشت و روایت عاشقی اش به آستان حضرت اباالفضل(ع) ماندگار شد و اینچنین بود که «جابرِ» جاودانه ی دستگاهِ اباعبدالله(ع) ماند.
هنگامِ طلوعِ بیست و هشتم فروردین هزار و سیصد و نود و پنج خورشیدی، نورِ خورشیدِ وجوددش برقرار بود اما غروب آن روز، پیکر استاد دکتر «جابر عناصری» در نهان خانه خاک و روحش به آرامش ابدی پیوسته بود.
ساعاتی قبل از سفر ابدی اش، کتاب های مورد علاقه اش را پیش چشمانش چیده بود و می گفت: «همه چیز داخل کیف مشخص شده است و من آماده رفتن هستم؛ هیچ جای نگرانی نیست؛ مرا در دور ترین نقطه بهشت زهرا و با حضور چند نفر انگشت شمار که مشخص است (از تعزیه خوانان اهل بیت"ع") دفن کنید و هزینه های مراسم ها را برای حسینیه امام علی(ع) واقع در خیابان شریعتی تقدیم کنید...»
آنقدر وصیت هایش ساده بود که از لحظه پر کشیدن روحش به آسمان در صبح شنبه، ۲۸ فروردین ۱۳۹۵ خورشیدی تا به خاک سپاری اش به چند ساعت نرسید و ظهر همان روز انجام شد.
از انتقال پیکر بی جانش از خانه در نزدیک پارک ساعی تا بهشت زهرا و کار سفارش قبر که برای مسوولان آنجا غیر قابل باور بود گرفته تا نمازی که آقاخسرو تعزیه خوان بر پیکرش خواند و دفن شد و آیین تعزیه غربت مولا علی(ع) که با حضور همان چند نفر تشییع کنندگان در پایان خاک سپاری برپا کردند همه و همه درسی بود که استاد حتی با مرگ خویش به ما یاد داد که بهترین روش زندگی و مرگ، ساده زیستی است.
زنده یاد دکتر جابر عناصری اگرچه بنا به وصیتش در قطعه هنرمندان و نام آوران دفن نشد و همجواری با مردم عادی جامعه را در بهشت زهرا برگزیده بود اما همچنان خاطره و نام یادش در دل شاگردان و علاقه مندانش باقی است و پیام او در جریانِ زمان جاری است.
او عاشق خدا بود و عشقش عباس بن علی(ع)؛ او دوستدار علم بود و دوستش کتاب؛ او دلباخته حسین بن علی (ع) بود و دلنوشته اش سلطان کربلا؛ او به معلمی مفتخر بود و افتخارش شاگردانش؛ ترجمان درست نامش همانا تسکین دهنده، آرامش بخش، تسلی بخش و به معنای واقعی شکسته بندی دل های شکسته را در دایره دانایی اش استاد بود و به زیبایی از عناصر چهارگانه ی آب، خاک، باد و آتش برای مان گفت.
بارها این بیت سنگ نوشته قبر پدرش را برای مان زمزمه می کرد: «از گیر و دار روز قیامت مرا چه باک/خود را فکنده ام به کمند تو یا حسین(ع)».
هرچند سه سال است آیین های عاشورایی بی حضور آن شیدای آل الله برپا می شود اما یاد و نامش با وجود کتاب نفیس"سلطان کربلا"، یادگار این دلباخته حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، همیشه زنده است.
با گرامیداشتِ چهارمین سالروز عروج استادِ فرزانه دکتر جابر عناصری، حرفی برای گفتن نیست جز آنچه خودش برای استادش دکتر محمد معین نوشته بود:
«از خفتن اين خفته دلان نيست غم اما حيف از تو كه با آن دل بيدار بخفتی»
مقداد نمکی آرانی؛ فعال فرهنگی و شاگرد استاد جابر عناصری
نظر شما